کاوه دادگری – ” اتحاد عمل ” به کجا می رود ؟

” اتحاد عمل ” به کجا می رود ؟

  • مقدمه

پس از گذشت سه سال و اندی از اولین نشست مشترک احزاب ، سازمان ها و نهاد های چپ و کمونیست در کلن (روزهای ۲۲ الی ۲۴ ژوئن ۲۰۱۲ برابر با ۲ الی ۴ تیرماه١٣٩١ ) که به دنبال  دو  سال گفتگو و تدارک برگزار گردید ، و به دنبال دو نشست دیگر ، دومی در درتاریخ ٢٥  الی  ٢٧ ژانویه ٢٠١٣ برابر با ٦ الی ٨ بهمن ١٣٩١ درشهرفرانکفورت (آلمان) و سومین نشست از تاریخ نهم تا یازدهم خرداد ماه ۱۳۹۳ (سی‌ام ماه مه تا اول ژوئن ۲۰۱۴)فرانکفورت آلمان)، اکنون جمع یاد شده در کجای روند یا پروژه ای که به منظور اتحاد عمل به منظور سرنگونی انقلابی رژیم جمهوری اسلامی و ایجاد آلترناتیو سوسیالیستی وبرافراشتن پرچم سوسیالیسم آغاز گردیده بود ، قرار دارد؟

دستاورد های بیرونی جمع ، به استناد انتشار بیرونی و اکسیون های انجام شده ، تقریبا به قرار زیر است :

بیانیه ها ، اطلاعیه ها و فراخوان ها ،بیش از بیست مورد  

اکسیون ها ، حدود ده مورد

جلسات پالتاکی

به نظر ما ، در حال حاضر بایستی به ارزیابی اقدامات و فعالیت های گذشته پرداخت و نقاط قوت و ضعف این روند و برنامه را شناسایی کرد . همچنین بایستی روشن ساخت که جمع هم اکنون در کجای روند و نقشه راه خود ایستاده و با چه معضلات و موانعی رو به رو است و بایستی از پیش پای خود بردارد و آیا قادر به این کار هست یا خیر ؟ به طور واقعی به چه صورتی و با اتخاذ چه تدابیری قادر است بر این موانع غلبه نماید؟

اهمیت این موضوعات از آن جاست که این فعالیت ها که با مضمون ” اتحاد عمل ” و با قبول و به رسمیت شناختن اختلافات و اشتراکات ، آغاز گردیده و تا امروز ادامه یافته است با خود دو رشته عکس العمل را در بیرون ، در سطح جنبش ایجاد کرده است.

از یک سو انتقادات مختلفی از طرف بخش های دیگر جنبش کمونیستی به این روند و گرایش وارد آمده است . بی آن که به درستی و یا نادرستی این انتقادات بپردازیم ، تاکنون پاسخی از سوی مراجع و منابع رسمی این جمع به عمل نیامده است ؛ هرچند برخی فعالان سیاسی مستقل و یا وابسته به این جمع ، به طور کتبی و یا گفتاری از روندی که آغاز گردیده دفاع کرده اند. این مساله می تواند علت های مختلفی داشته باشد . اما از دیدگاه یک ناظر بیرونی ، بازهم بی آن که به کیفیت ومحتوای انتقادات وارده رجوع کند ، عدم پاسخ گویی از سوی جمع را مستقیما به موضع انفعالی و بی مسئولیتی و ناتوانی آنان نسبت می دهد . این نتجه گیری از لحاظ سیاسی و عمل اجتماعی کاملا صحیح است و در عرصه ی سیاست ، عدم پاسخ گویی به  معنای قوت و قدرت و صحت آن گرایش به حساب آورده نمی شود.

از سوی دیگر ، و این بار از سمت بخشی دیگر از فعالان و نزدیکان و هواخواهان جنبش کمونیستی و کارگری، با دیده مثبت و خوش بینی به این روند نگریسته شده و لاجرم با خود امیدواری ای را به همراه داشته است. این امیدواری باعث می شود که سطح توقع و انتظار از این حرکت را افزایش دهد.روشن است که این انتظار نمی تواند همیشگی باشد.خوش بینی و افزایش سطح انتظارات و توقعات ، وظایف و مسئولیت های مضاعفی را بر دوش جمع می گذارد ، که در صورت عدم تحق آن ، دیر یا زود ، به یک موج تازه ی بدبینی و ناامیدی تبدیل شده و به پراکندگی بیشتر در جمع های مرتبط و هواخواهان آنان می انجامد .

با ملاحظه مقدمات فوق ، کوشیدیم تا آن جایی که مباحث و راهبردهای این پروژه در بیرون منعکس گردیده ، کیفیت و نحوه حرکت و تناقضات درونی و مفروضات جمع یاد شده را کنکاش نموده و با اعضا ،فعالین ، هواخواهان و نزدیکان این گرایش ، مهم ترین جنبه های مساله را  – از دیدگاه خود – در میان گذاریم. شاید از این طریق بتوان گام کوچکی در جهت مهم ترین وظیفه و تکلیفی که جلوی پای عناصر و محافل و تشکیلات های کمونیستی و چپ قرار دارد ، یعنی تلاش در جهت اتحاد طبقاتی کارگران حول یک آلترناتیو و تشکیلات سوسیالیستی ، به جلو برداشت. این تحلیل ، مانند سایر نوشته هایی که ما در زمینه ی مقوله های اساسی جنبش کارگری و کمونیستی ، پیش تر تنظیم کرده ایم ،با چند مقوله ی نظری ، سامان دهی و ارزیابی می شود.به عبارت دیگر ، روند “اتحاد عمل ” در پرتو و با محک زنی با مقوله هایی چند ، بررسی می شوند تا حتی الامکان به طور متدولوژیک ، برخوردی انتقادی به دست داده شود . این برخورد انتقادی طبعا به منظور پیش روی بیشتر و پیروزمندانه تر در عرصه ی جنبش طبقاتی ما ، به عمل می آید و پیشنهادات نیز صرفا در همین راستا ارائه می گردد.

از جنبه دیگری هم این واکاوی و تجزیه و تحلیل ، ضروری است و آن نگاه به آینده و مسایل اساسی و استراتژیکی است که به این چشم انداز و افق نظری مربوط می گردند . در زیر به این مساله نیز اشاره ای می کنیم.

در بحث های اتحاد عمل اغلب به سنت ها ،تجربه ها و آزمون های پیشین در این باره اشاره می شود.هم چنین اختلافات در مواضع و سیاست های تاکنونی و هم اکنون مورد بحث قرار می گیرد.

اما نگاه دیگری هم وجود دارد و آن ،درک ما از تحولات انقلابی بعدی ،چگونگی شرکت ما در آن ها،احتمالات مربوط به کسب قدرت سیاسی و چگونگی اداره جامعه آینده است.

برای همه ی این موارد ،استراتژی لازم است.یعنی مجموعه ی تاکتیک ها،روش ها و چشم انداز هایی که برای این آینده متصور هستیم.

چگونه در یک برآمد انقلابی ظاهر خواهیم شد؟

احتمال کسب قدرت سیاسی را چگونه ارزیابی می کنیم؟

این قدرت را به هر میزان که داشته باشیم،چگونه به کار می گیریم؟

درک ما از اداره سیاسی و اقتصادی جامعه آینده چیست؟

و….

این ها دیگر مطالباتی نیست که جلوی دولت بورژوایی می گذاریم . در آن موقع ما به عنوان اپوزیسیون عمل نمی کنیم. در آن موقع ما مسئول هستیم و بایستی پاسخ گوی مطالبات توده های کارگر و زحمتکش و همه ی مردم باشیم.در آن موقع ما کمونیست ها به عنوان جزئی – و به یک عنوان متشکل ترین و پیشرو ترین بخش – از طبقه کارگر عمل می کنیم.مناسبات ما با طبقه و اشکال متنوع و پیش بینی نشده سازمان یابی کارگران و مردم را چگونه ارزیابی می کنیم؟

بحث و گفتگو در باره این موضوعات از آن روی دارای اهمیت فوری است که هم اکنون نیز بایستی ما بر مضمون های روشن و قابل دفاعی تکیه داشته باشیم که بتواند محتوا ی تبلیغی و ترویجی فعالان جنبش کارگری و کمونیستی را معین و مشخص نماید .هرگونه ابهام نظری و سیاسی در این زمینه ها، سردرگمی ها و ابهامات فراوانی را ایجاد می نماید که از لحاظ تاکتیکی و عمل سیاسی ، به ناکارامدی و ناپیگیری تشکیلات های انقلابی و کارگری و از جمله همین جمع حاضر ، منجر می گردد.

به باور ما چند مقوله زیر تا اندازه ای ابزارهای مفیدی هستند که در تحلیل گرایشی “اتحاد عمل” به کار می آیند.این مقوله ها عبارتند از : تاکتیک ، استراتژی و اتحاد تاکتیکی و اتحاد استراتژیک ، حزب ، جبهه ، منشور سیاسی ، آرایش تشکیلاتی و بررسی جوهر و محتوای “اتحاد عمل ” آن گونه که رفقای دست اندرکار در معدود بیانیه های خود تصویر کرده اند.مضافا این که تلاش گردیده همه ی مدارک کتبی و شنیداری و تصویری که از سوی منابع و سایت های چپ و کمونیست و ترقی خواه ، در این باره منعکس کرده اند ، ملاحظه و بررسی گردند. طبعا هرگونه اصلاحی که از سوی رفقای مداخله گر در جمع، در باره مواضع و اسناد یاد شده لازم باشد و متذکر گردند ، پیشاپیش مورد استقبال ما خواهد بود.

این نوشته به دلیل فقدان مدارک و مستندات لازم،صرفا بر نوشته ها و گفتارهایی که به طور پراکنده و اندک ،در سایت شورای نمایندگان ، سایت های وابسته به احزاب و سازمان های عضو و سایت های مستقل دیگر منعکس گردیده ، متکی است ؛ و به ویژه به دلیل فقدان ارگان رسمی ، فقدان قطعنامه و برنامه و یا سایر اسناد متعارف هرجمع سیاسی ، از محدودیت زیادی برخوردار است.بنابراین پیشاپیش از هرگونه اصلاح ، یادآوری و تذکر رفقای دست اندر کار که از نزدیک در این روند  شرکت داشته اند ، استقبال می کنیم.

2- حزب ، جبهه یا چیزی دیگر.اتحاد تاکتیکی یا استراتژیک

یکی از پایه های مهم راهبرد “اتحاد عمل” و یا هر اتحادی که پیش روی جنبش کارگری و کمونیستی و یا به طور کلی هر تشکل سیاسی که پای در جدال طبقاتی گذارده است ، فورا نمایان می شود ،معنا و چشم انداز و مضمون تاکتیک و استراتژی است . درک از این مقوله ضروری است . زیرا منطقا در روند اتحاد ، بلافاصله مضمون ، برد و عمق این روند را برای هریک از تشکل های درگیر و دخالت گر در روند ، وفعالان و پایه های اجتماعی این تشکل ها مورد کند و کاو و پرسش قرار می دهد . این پرسش ها و پاسخ هایی که به آن ها داده می شود – و یا داده نمی شود – مضمون تبلیغی و ترویجی پیش روی تشکل ها را جبرا ، محدود و مقید می سازد. به این معنا که فعالان این عرصه ، بلافاصله با این پرسش مواجه می شوند که این اتحاد ، یک اتحا د تاکتیکی  – و بنابراین کوتاه مدت و کوتاه دامنه و مقطعی- است و یا یک اتحاد استراتژیک  – و لذا بلند مدت و عمیق و گسترده – می باشد .

در عرصه ی جنبش کارگری و کمونیستی ، تشکل هایی که خود را منسوب به آن می دانند و در ارزیابی و قضاوت و نقطه نظر آنان نسب به تشکل های موجود در این عرصه ، به تقریب و به طور کلی ، پذیرفته اند که همه در یک طبقه معین اجتماعی و یک ایدئولوژی و سیاست طبقاتی مشخص،یعنی طبقه کارگر و سوسیالیسم ، قرار دارند ، از لحاظ اصولی ، اتحاد تاکتیکی ، فاقد معنا و مضمون است . هر گونه اتحادی میان تشکل های کارگری و کمونیستی ، یک اتحاد استراتژیک است و یا بایستی یک اتحاد استراتژیک باشد . در غیر این صورت ، بایستی نشان داده شود که تشکل رقیب ، به قلمرو جدال طبقاتی پرولتاریا برعلیه نظم موجود ، ربط واقعی و محکمی ندارد و لذا اتحاد با این گونه نیروها و تشکل ها صرفا یک اتحاد تاکتیکی است .

در جمعی که هم اکنون ترکیب”شورای نمایندگان” را تشکیل می دهند ، علیرغم تفاوت آشکار برخی جوانب تحلیلی ، تاکتیکی و بعضا استراتژیک – در ملزومات و مسایل راهبردی سوسیالیسم- به طور کلی و مجموعا در پایگاه اجتماعی و سمت گیری طبقاتی یکدیگر ، اختلافی به آن میزان رسمیت ندارد که برخی را در پشت دیوار طبقاتی قرار دهد . در غیر این صورت هر گونه بحثی در باره ی اتحاد ، از مجاری کنونی ، بی معنا و فاقد اصولیت بوده است .

این توضیحات مارا مستقیما به مقوله رابطه دیالکتیکی میان تشکیلات و سیاست انتقال می دهد . در  بحث آرایش تشکیلاتی مناسب و شایسته مرحله کنونی از رشد کمی و کیفی جنبش کارگری و کمونیستی ، تا آن جا که به مبارزه طبقاتی ، یعنی متشکل شدن کارگران حول برنامه و سیاست و تئوری و تشکیلات ویژه خود مربوط می شود ، ما دو مضمون عام و تاریخی را برگزیده ایم .حزب و جبهه. و از جنبه سیاست ما بر مفهوم منشور سیاسی توقف می کنیم و می کوشیم با عطف توجه به این مقوله ها ، تا اندازه ای که مقدورمان است، پرتویی بر مسایل و مشکلاتی که جلوی ما گسترده است – گستره ای که بعضا به شکل گیج کننده ای به صورت بی عملی ، تنگنا و سردرگمی سیاسی و تشکیلاتی بدل می گردد – بیاندازیم.

به عقیده ما اتحاد عمل ، کمپین و مانند آن ، نیازی به وحدت استراتژیک ندارد و آن خطوط و مواضع اصولی ما ، نمی تواند مانعی بر سر راه همکاری و اتحاد عمل ایجاد کند.صرف آن مطالبه ، مبنای اتحاد عمل است . آزادی زندانیان سیاسی و کارگران زندانی ، مبارزه علیه احکام اعدام و مطالبه لغو مجازات اعدام،حمایت از مبارزات و اعتراضات مردم در داخل کشور ، روز جهانی زن ، اول ماه می ، یادمان کشتار زندانیان سیاسی دهه شصت ، و ده ها نمونه مطالباتی و اعتراضی دیگر ، از جمله این رویدادهاست که می توان بر روی آن ها آکسیون های مشترکی ترتیب داد.

در عین حال به نظر ما ، اتحاد عمل ، روندی عقیم و نافرجام است و فقط بر آکسیونیسم موجود که در جای خود یک گرایش ایستا و منفعلانه در جنبش کمونیستی است ، متکی می باشد .اتحاد عمل تنها بر دورافتادگی و انزوا و پراکندگی صفوف ما تداوم می بخشد.اتحاد عمل به هیچ روی به فرایند ایجاد یک آلترناتیو سازمانی نمی انجامد و خود نیز نمی تواند به عنوان یک راه حل رهایی بخش از بن بست کنونی مطرح شود . ما معتقد به گرفتن آرایش تشکیلاتی جاافتاده تر و تجربی تری هستیم.

در قسمت های بعدی که به مواضع و دیدگاه های سیاسی – تئوریک و سهم و وزن آن در روند متحد شدن پرداخته ایم ، مطالب بیشتری در این مورد گفته خواهد شد. دراین جا فقط این جنبه از بحث را مطرح می کنیم که به شکل گیری ساختار اتحاد مربوط می شود. مطلب از این قرار است که مواضع تئوریک – سیاسی ، سنت های مبارزاتی و سبک کاری تشکل های عضو ، طی دهه ها ، جاافتاده و از همان ابتدای مباحثه ، نیز این تفاوت ها به رسمیت شناخته شده است.هم اکنون نیز مقوله اختلافات به عنوان یک واقعیت سرسخت و غیرقابل چشم پوشی در برابر مقوله اشتراکات ، یک عدم توازن ، تنگنا و ناکارامدی و سردرگمی در سازماندهی بحث ها و اتخاذ تصمیم ها و تعیین اولویت ها را ایجاد کرده است .

به نظر ما “مبارزه ی ایدئو لوژیک” بایستی علنی و در سطح جنبش باشد . اگر هم مباحث پالتاکی انجام می شود ، صرفا به منظور تعیین جهت گیری ها و تثبیت آن ها بایستی برگزار شود . مضافا این که این مباحث پالتاکی می تواند به عنوان پیش زمینه ، گفت و گو و دست و پنجه نرم کردن همگانی با مسایل و رویدادهای جاری است که بایستی بتواند ارگان های ذیربط را در وظایف و تکالیف محوله توانا و فعال سازد.

بنابراین برای پاسخ گویی به جنبش ، بایستی مکانیزم ها و سیستمی از تصمیم گیری ها را مشخص و تعریف کرد . از این رو فکر می کنیم که در لحظه ی کنونی تدوین پیش نویس اساسنامه یکی از مهم ترین اسناد کاری برای فعالیت های آینده است. در جای خود ما به منشور سیاسی معتقدیم و آن را مهم ترین سند برنامه ای جمع تلقی می کنیم . اما بیش از آن باید شکل سازمانی پیش برد و به کارگیری این منشور را مشخص و جایگاه آن را در فعالیت های بیرونی مشخص و تعریف نماییم .

شکل سازمانی پیشِ روی از سه حالت خارج نیست که در نهایت به دو وضعیت تقلیل می یابد :

یا ادغام  یک یا چند تشکل در حزب و سازمان دیگر است . نوعی وحدت حزبی است که همه با آن آشنا هستیم و در جنبش چپ ما بی سابقه نیست . این یک آلترناتیو است .اما در حال حاضر حداقل از نقطه نظر اکثر اعضای این جمع موضوعیت ندارد و نفس شروع پروسه ی اتحاد عمل ، پی جویی و پی گیری روند دیگری را مطمع نظر قرار داده است ؛ هر چند به طور کلی نفی نمی شود .

یا وحدت حزبی از طریق ادغام کلیه و یا اکثریت این احزاب و سازمان ها و نهاد هاست ، که آن نیز نوعی وحدت حزبی برای ایجاد یک حزب مستقل دیگر و انحلال هر از این تشکل ها در حزب جدید است . این دیدگاه  به ویژه در نزد جریاناتی که به حزب واحد طبقه کارگر می اندیشند وجود دارد. اگر در این جمع به امکان وحدت حزبی به این صورت فکر کنیم بیشتر شاید در میان نهادها امکان ایجاد یک حزب مستقل وجود داشته باشد  که در حال حاضر از موضوع بحث ما بیرون است .

دو صورت وحدت عملا در یک مقوله قرار می گیرند و آن ، شکل مرسوم و مانوس حزبی و سازمانی با کارکردها و ارگانیسم مالوف خودش است . همه ی بحث های تاکنونی و نیز پایداری سازمان ها و احزاب فعلی در چارچوبه های تشکیلاتی ، سیاسی و تئوریک خود با حداقل تغییرات ، در طی سال های بسیار ، بیان گر این حقیقت است که با گفتمان موجود و شرایط حاکم بر تشکیلات ها ، هیچ یک از دو صورت بندی و سامانه فوق احتمال وقوع ندارد ؛ هرچند از لحاظ عقلی امری غیر ممکن و ممتنع نیست.پیشینه و مختصات حاکم در هریک از این تشکل ها ، فعلا این هدف را از دسترس و دستور کار این جمع خارج می سازد و از ابتدا نیز خارج بوده است .

پس جا دارد پرسش صدر مقاله را تکرار کنیم که “اتحاد عمل” به کجا می رود ؟

در واقع اگر این جمع نتواند بر مسائل و مشکلات سازمانی خود غلبه کند – که آن نیز تا حدود زیادی محصول اختلافات مهم سیاسی و تئوریک است – به جای دوری نمی تواند برود .سطح پرواز و دامنه ی عملیاتش ، به تقریب و کماکان محدود ، نارسا و بی هویت باقی خواهد ماند .بنابر این تدبیر کردن در حل این مشکل در این مرحله از مباحثات ، اهمیت اساسی دارد.

به نظر ما راه دومی وجود دارد که در صورت تلاش جمعی می تواند راه برون رفت از محدودیت های موجود باشد، هرچند ممکن است با خود مسایل و مشکلات تازه ای را ایجاد کند که به نوبه خود بایستی به حل آن ها پرداخت . این راه عبارت است از ایجاد یک جبهه ی سیاسی است که با حفظ و پایداری تشکل های موجود ، به ایجاد یک تشکیلات عالی تر و تامین یک هژمونیسم ثانوی منجر شود . جمع موجود اگر می خواهد از نافرجامی کارهای خود پیش گیری کند ، راهی جز این ندارد و این در واقع راهی است که کل جنبش های کارگری ، انقلابی و رادیکال ، هنگامی که پای در عرصه ی آزمون قدرت می گذارند عمدتا ، به نوعی دنبال کرده اند و یا دنبال خواهند کرد .

طبیعی است که اتحاد جبهه ای ، الزامات ، پیش شرط ها و تعهدات خودرا می طلبد .این مسایل برای جنبش چپ ، کمونیستی و کارگری بیگانه نیست و می توان به فراوانی از سنت های پیشین و تجربه شده در سطح جهان ، بهره برد.

یک نظر فرعی و پیشنهادی برای رفع رکود ها و وقفه ها وجود دارد.نظری هست که می گوید برای این که بتوانیم رکود و تنگنایی را که ناشی از عدم توافق روی مفاد و مضمون یک اعلامیه یا بیانیه مشخص به وجود می آید، از میان برداریم ، می توانیم تصمیم بگیریم که هرکس موافق متن است امضای خودرا پای اعلامیه بگذارد و مخالفان می توانند درخواست کنند که از درج نام آن ها در پای اعلامیه و بیانیه خودداری شود .

به نظر ما این روش اصولی نیست .با این روش ، ما علنا و عملا بیش از آن که بر نقاط مشترک خود اتکا کرده باشیم ، اختلافاتمان را در سطح جنبش علنی و رسمی کرده و نقطه گذاری کرده ایم . در این صورت عملا اراده مشترک جمع را برای یک اتحاد عمل و همکاری ، در همین حدی که وجود دارد، با هر اعلامیه و بیانیه و آکسیونی ، رو به بیرون ، نسخ می کنیم .با این کار ، علاوه بر آن که امکان برخورد مشخص و انتقادی را از سایر نیروهای درون جنبش کارگری و کمونیستی زایل می کنیم ، اندک اعتباری را که نشست مشترک در اذهان عمومی ایجاد کرده از میان بر می داریم. در واقع هر اعلامیه تازه ، صف بندی تازه ای را در سطح جنبش علنی و مطرح می کند که در این حالت زیان آن از سودش بیشتر است .

به نظر ما ، در تقسیم کار آینده ، یک کمیسیون سیاسی ، مسئول تنظیم و تدوین این بیانیه ها و اعلامیه ها برای یک دوره سه ماهه و یا بیشتر باشد .متن نهایی در میان آن ها بایستی با اکثریت دوسوم تهیه شود . همین متن در شورای نمایندگان در صورت احراز اکثریت مطلق – نصف به علاوه یک – بی هیچ اصلاحی می تواند انتشار یابد . در این صورت تکرار نام های تشکل ها از پای اعلامیه ها در صورت تامین چنین روش کاری ، می تواند  برداشته شود و صرفا با نام شورای نمایندگان بیرون داده شود .

منطقا هرگونه تفاوت و تمایز احتمالی میان موضع و طرز تدوین و زبان این شورا و هریک از اعضا طبیعی است و اعضا در ارگان های اختصاصی خود مجاز هستند از مواضع ویژه خویش دفاع و به طور معمول تبلیغ و ترویج نمایند . هر چند بر این باوریم که این تفاوت ها ، نبایستی در تعهدات و الزاماتی که بر عهده ی هریک از اعضا گذارده شده ، کوتاهی و قصوری ایجاد نماید .

طبعا با پیشرفت کار به این شیوه ، که خود یک سبک کار تازه ای در مجموعه جنبش چپ است ، مکانیزم اقناع و درستی مواضع ، شیوه انعکاس بهتر و صحیح تر نظرات اکثریت جمع ، در کار کمیسیون سیاسی ، تامین گردیده و تثبیت می گردد .

همین روش در کمیسیون دیگری که بایستی به مسایل عملی و تدارکات و اکسیون و سمینار و غیره بپردازد ، نیز می تواند جریان یابد و از ترتیبات تصمیم گیری فوق پیروی نماید .

رای گیری و اتکا به درصدها ،یعنی ارجاع منظم به نظر جمع ، مبنای تصمیم گیری است .این یک روش بسیار متعارف و طبیعی است و پرهیز از آن ، نتیجه ای جز رکود و بی عملی در بر ندارد .توافق مطلق روی تصمیمات ، اعم از اعلامیه ها ، بیانیه ها ، آکسیون ها  و غیره ، روشی آرمانی و ذهنی است و کاملا برخلاف روندهای سیاسی در درون جامعه ، طبقه و یا هر تشکل سیاسی انقلابی و رادیکال است . در صورت اجرا و معمول کردن این شیوه و سبک کاری است که جمع ، از اتهام و شائبه ی مخرج مشترک گیری از نظرات و مواضع مبرا می شود ؛ و اراده ی اکثریت ، تامین و اجرایی می گردد. نتیجه بلاواسطه این روش از جمله این نیز هست که از صدور بیانیه های مشتمل بر کلی گویی ، تکرار مکررات و معدل گیری های خنثی و بی هویت ، خودداری می شود .جمع هویت سیاسی می یابد و به طور نسبی سایه خودرا به روی جنبش چپ و کارگری می افکند.

3 – منشور سیاسی،پلاتفرم ، بیانیه سیاسی و غیره

در باره منشور سیاسی ، در این جا فقط به مهم ترین نکاتی که به نظر ما در مرحله کنونی بایستی مورد توجه قرار داد ، اشاره می کنیم.

نکته اول ، این است که منشور سیاسی ، یک سیاست طبقاتی و لذا یک چشم انداز استراتژیک را ترسیم می کند و بنا براین بایستی مهم ترین و پایه ای ترین ملزومات چشم انداز و آلترناتیو سوسیالیستی و کارگری آورده شود . اتحاد طبقاتی پرولتاریا و پایه ریزی تشکیلات سیاسی و نیز سازمان یابی ضروری کارگران از مضمون های مهم ای محور می باشد.

نکته دوم ، استراتژی انقلابی برای تحقق و دستیابی به این آلترناتیو ، موانع پیش رو و شکل رژیم سیاسی آینده به دقت اعلام گردد.به طور مشخص سرنگونی رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی و جایگزین کردن دولت شورایی کارگران و زحمتکشان ، به جای آن ،اساس این استراتژی می باشد.

نکته سوم ، مصاف های طبقاتی و عرصه های گسترده ی مبارزه در جنبش کارگری است که بر مهم ترین هدف های مطالباتی در لحظه ی کنونی تاکید می ورزد.بنابراین در منشور سیاسی ، مطالبات اخص جنبش کارگری بایستی اعلام گردد و ربط و پیوستگی این مطالبات با استراتژی انقلابی و آلترناتیو سوسیالیستی تشریح گردد.این امر فعالین جنبش را توانا می سازد که در عرصه های مختلف مبارزاتی به تبلیغ و ترویج بپردازند.

نکته چهارم ، شمول جنبش های اجتماعی در روند پیش روی جنبش کارگری و سوسیالیستی و شرایط و ملزومات تامین هژمونیسم طبقاتی است.بایستی در این جا مضمون و جوهره واقعی این جنبش ها ، اهمیت و نقش و جایگاه آن ها در افزایش پتانسیل جنبش انقلابی و مطالبات دموکراتیک جنبش ها و ربط و پیوستگی این مبارزات و مطالبات به آلترناتیو کارگری و سوسیالیستی ، تشریح ، تبیین و اعلام گردد.اهمیت جبهه سیاسی گسترده انقلابی زحمتکشان در مقابل دستگاه بورژوازی و کلیه نیروهای ارتجاعی دیگر در همین بخش مشخص می گردد.

نکته پنجم ، رویکرد انترناسیونالیستی به جبهه های نبرد طبقاتی در منطقه و جهان است.این جبهه ها بایستی شناسایی، تعریف و تحلیل گردند و امکان همبستگی طبقاتی در ورای مرزها و در عرصه ی کشاکش های طبقاتی در کشورهای دیگر اعلام گردد.

نکته ششم ، و …

روشن است که برای دستیابی به این منشور ، بایستی به یک مبارزه ی اصولی، رفیقانه،علنی و رو به جنبش ،وحدت بخش  و دایمی در کلیه عرصه های تئوریک ، سیاسی و تشکیلاتی دست زد ؛ در داخل و خارج جمع کنونی و نیز در داخل و خارج تشکل های عضو پروسه و بنابراین در کل عرصه جنبش کارگری و کمونیستی.دامنه این پلمیک قطعا بایستی محدود به خارج کشور نبوده و حتی الامکان کنش گران ، فعالان و پیش روان جنبش کارگری و سوسیالیستی در داخل کشور را نیز در بر گیرد. کاری که تا کنون به هیچ روی انجام نگرفته و ما در ابتدای مقاله ، به جنبه هایی از این کوته دستی و فقر و انفعال اشاره کردیم.

در این زمینه نقش افراد مستقل ، محافل و نهادهای کارگری ، انقلابی و پیشرو در داخل ایران و خارج کشور، بایستی در نظر گرفته شود و تلاش گردد که امکانات لازم ، ارتباطات ضروری و موقعیت های موجود را برای این مداخله گری و اشتراک مساعی ، فراهم آورد.

ما عقیده داریم نکاتی که در این نوشته به اختصار و فشردگی بسیار ، اما سرراست و آشکارا بیان گردید، کاملا در ظرفیت و توان جنبش کارگری و کمونیستی ما و نیز در حد و اندازه ی جنبش اجتماعی و دموکراتیک مردم تحت ستم ایران بوده و هیچ جنبه ای از آن ، خارج از توان و دسترسی آنان نمی باشد.ما همه ی رفقا و هواخواهان و فعالان جنبش کارگری و مبارزان راه آزادی و برابری را به برخورد فعال به این چشم انداز فرا می خوانیم.

4 – اشتراکات و اختلافات چه جایگاهی دارند؟

دو نکته هشدار دهنده را لازم می بینیم که در ابتدای این بحث خاطر نشان کنیم.

نکته اول .به عقیده ما تاکید یک جانبه و مطلق بر روی اشتراکات و در نظر نگرفتن تحولی که این اشتراکات مفروض ، در حین مباحثات داخلی و بیرونی و اتحاد عمل ها و همکاری های گوناگون و به طور کلی روندهای تئوریک و پراتیک که جمع کنونی آن را تجربه کرده و نیز در آینده تجربه خواهد کرد،با آن ها مواجه خواهد شد، اصولی نمی باشد .این امر به ایستایی نظریه و تاکتیک می انجامد و از رشد و تحولی که در مواجهه با تجربه های تازه در بیرون و داخل رخ می دهد ، غافل است .اشتراکات – به هر میزانی که تشکل های عضو آن را مفروض گرفته اند – پایه و قدم های اولیه این جمع را تشکیل داده است . این اشتراکات اما ثابت و سخت نبوده و در پیشرفت کارها تغییر می پذیرند. این امر از آن جا اهمیت خودرا نشان می دهد که نظرات و ایده هایی که در این روند ارائه می گردند ، باید بتوانند در فضای سیاسی و حرکت انتقادی کمونیست ها نقشی را ایفا کرده و در پیشرفت مواضع و دیدگاه های جاری در جنبش کارگری و کمونیستی ما در حد امکان ، تاثیر بگذارند.این امر البته در صورتی امکان بروز می باید که امر مداخله رهبران و پیش روان جنبش کارگری و تشکل های سیاسی چپ ، توسط جمع پذیرفته شده و امکانات و مکانیزم های لازم برای این مداخله را در اختیار جنبش قرار دهند . پیش شرط این امکان ، علنی کردن مباحثات مربوطه در داخل جمع و انتقال این مباحث به صورت کتبی و گفتاری ، در ارگان های سراسری و رسمی است.

نکته دوم . از سوی دیگر ، اگر اختلافات را نیز مورد ملاحظه قرار دهیم ، به همان ممیزه ها و فاکتورهایی که در باره ی اشتراکات آمد ، مواجه می شویم . یعنی این اختلافات آغازین که رسمیت و قبول آن ها از همان ابتدا به عنوان یک پایه و اصل پذیرفته شده ، نمی تواند از یک عمق و وزنه ثابت و تغییر نیافتنی برخوردار باشد.تحولات و رویدادها ، یکی پس از دیگری و به صورت روزانه رخ می دهند و مصاف ما با آن ها اجتناب ناپذیر است. هر رویداد تازه در کشور و در منطقه و در سطح جهانی ، برخورد ویژه خودرا طلب می کند . نه اشتراکات و نه اختلافات ، مرزبندی و تحلیل های ما را در باره ی این رویدادها ، ضمانت نمی کند و از ثبات فراوانی برخوردار نیست.

از این روی و به طور کلی ، نگرش آرمانی و آیین پرستانه به مواضع سازمانی – که در سامانه ی اشتراکات و اختلافات رسمی ، مفروض گرفته شده اند – به هیچ روی نمی تواند پویایی و واقع بینی و صحت تاکتیکی سازمان و حزب کمونیستی و کارگری را در قبال پیش آمدهای سیاسی ، اقتصادی ،اجتماعی و غیره ، تضمین نماید. از این رو، بایستی پویایی نقد و تحلیل را در اتحاد پیش رو ، از نزدیک و به طور جدی مورد توجه قرار داد.

در عین حال ، در این مرحله از وظایف و تکالیفی که در پیش رو داریم ، بایستی بپذیریم که به طور متعارف ، ما بر روی اشتراکات بحثی نداریم.آن ها مسائلی هستند که طرح گردیده ، مورد بحث قرار گرفته و به نظرات مشترک نائل آمده ایم.بر اساس این اشتراکات – که پرنسیب های مارا در این لحظه تشکیل می دهند – به تحلیل مسایل تازه و اخذ تاکتیک های نوین می پردازیم و به اصطلاح ، این اشتراکات را در عمل آزمون می نماییم.پروسه ای که طی می شود ، همین است و پیچیدگی چندانی ندارد. با کاربرد این مواضع نظری ، در تحلیل مسایل نوین ، درک و فهم خود و قدرت و انسجام این پرنسیب هارا می آزماییم و غیره.

آن چه که به عرصه ی پلمیکی ما مربوط می شود اساسا به مسایل مورد اختلاف مربوط می گردد. بحث در باره این نکات و موضوعات است که به گسترش احتمالی اشتراکات ما می انجامد؛ و یا برخی از جوانب و محورهای این اشتراکات را مورد سئوال و چالش قرار می دهد .

همه ی مسایل مورد اختلاف از اهمیت یکسانی برخوردار نیستند. برخی در جلوی ما قرار دارندو طرح و حل آن ها ، در اقدامات عملی پیش رو و یا تجزیه و تحلیل رویدادهای تازه ، از اهمیت روز و آنی برخوردار می شوند. برخی دیگر از چنین اولویت و فوریتی برخوردار نیستند و بحث در باره ی آن ها ، حاشیه ای است و نمی بایستی در دستور کار قرار گیرند.

بنابراین ما عقیده داریم که مواضع و نقطه نظرات مشترک سیاسی ما بایستی آشکارا و به طور مستند – یعنی مکتوب – تدوین و اعلام گردند . این مواضع مشترک در هر مرحله و دوره زمانی ، خطوط استراتژیک و تاکتیکی مارا معین و مشخص می سازند . این مواضع چارچوب منشور سیاسی ما را شکل می دهند و تدوین آن ، شرط اساسی و پیش زمینه ی اتحاد عمل و گام گذاردن در اتخاذ ساختارهای تشکیلاتی کارامد و مناسب در عرصه ی جدال سیاسی است .

منشور سیاسی ، از نقطه نظر اشتراکات و اختلافات ، مانند هر سند سیاسی و هر مجموعه از نقطه نظرات و برنامه های تشکیلاتی یک جمع پویا و زنده و متنوع ، لایتغیر و دایمی نیست . هم چنان که اشاره شد ، این نقطه نظرات ، می توانند و باید در مصاف های سیاسی پیش رو ، به آزمون کشیده شوند . در عمل و در جریان استنتاج و جمع بندی از عمل سیاسی ، می توانیم به اصلاح و تکمیل و تکامل و انسجام بیشتر این منشور اقدام نماییم.

کاوه دادگری

4 اوت 2015– 13 مرداد 1394