کانون سوسیالیستهای کارگری – جنبش علیه بیکاری در افغانستان، همصدایی گرسنگان علیه استثمارگران!

جنبش علیه  بیکاری در افغانستان، همصدایی گرسنگان علیه استثمارگران!

جنبش وسیعی که علیه بیکاری در افغانستان براه افتاده است یک جنبش اجتماعی و خود جوش است که  بر مبنای زمینه های عینی جامعه افغانستان شکل گرفته است. این جنبش طیف وسیعی از اقشار مختلف جامعه را در بر میگیرد که درصد بالایی از جوانان تحصیلکرده ایی را شامل میشود که بعد از اتمام تحصیلات خود موفق به پیدا کردن کار نشده اند. نرخ بیکاری در این کشور حدود 52%  میباشد. بنا بر آمار موجود هر روز 500 تا 1000 نفر به قصد سفر به کشورهای همجوار مانند ایران، ترکیه و یا کشورهای اروپایی از افغانستان خارج میشوند، دراین رابطه با مخاطرات جدی روبرو شده تا جائیکه تعدادی هم روزانه جان خود را از دست می دهند. این رقم در ماه حدود 25000 نفر را رقم میزند. دولت حاکم بر افغانستان نه تنها راه حلی برای حل این معضل جدی اجتماعی ندارد بلکه  بر طبق آمارهای موجود روزانه موج بیکاریها رو به افزایش است. دولت جلو صدور پاسپورت را هم گرفته و تعدادی با متقبل شدن هزینه بیشتری از طریق باندهای سیاه که ساخته دولت افغانستان است، اقدام به گرفتن پاسپورت می نمایند که از کشور خارج شوند.

 

پدیده بیکاری یک پدیده جدید و مختص به افغانستان نیست، بلکه علت اصلی بیکاری ناشی از بحرانهای سرمایه داری است که همیشه هزینه آن را طبقه کارگر و فرودستان جامعه باید بپردازند. همانطوریکه شاهد هستیم از سال 2008 سیستم سرمایه داری جهانی را بحران  بیسابقه  و در حال گسترش اقتصادی، فراگرفته است. با گذشت زمان، نه تنها ازابعاد گسترده این بحران کاسته نمیشود، بلکه بر دامنه آن بدون وقفه افزوده میگردد.  بحران سرمایه داری که مدتهاست دامن کشورهای از لحاظ  اقتصادی پیشرفته را گرفته، درکشور های در حال توسعه، هم به پدیده ایی فاجعه آمیز تبدیل شده است. افغانستان از جمله کشورهایی است که به علت جنگها، تجاوزات نظامی و میدان رقابتهای امپریالیستی، بیکاری، فقر، بی خانمانی  و حضور نیروهای ارتجاعی و مذهبی در طی دو دهه گذشته و حاکمیت دولتهای دست نشانده و فاسد از نظر اقتصادی رشد معکوسی داشته است. به علت عدم ثبات سیاسی- امکان رشد مراکز صنعتی و تولیدی بسیار ضعیف بوده، و اقتصاد افغانستان بر پایه تجارت کاذب و رانت خواری و دلالی استوار می باشد. بحرانهای اقتصادی-سیاسی موجود که سالها است شروع شده با موجی عظیمی از نیروی جوان بیکار مواجه شده است، که سبب شده لشکری از بیکاران و گرسنگان به شکل یک جنبش اجتماعی در اعتراض به وضعیت موجودشان به صحنه بیایند.  

سرمایه داران ودولتهایشان، بیکاری را تابعی از رشد جمعیت، پایین آمدن رشد اقتصادی، پائین آمدن قدرت خرید و کم شدن تقاضا برای کالا می دانند و گذشته از این علل، بعضا علل دیگری را از قبیل عدم ظرفیت دستگاه های دولت برای اشتغال، وجود مدیریت نالایق، تصویب قوانین نامناسب، ناهماهنگی مقامات دولتی و وجود بوروکراسی را نیز از دلائل بیکاری می نمایند. اما جنبش علیه بیکاری افغانستان نشان داد که توده های زحمتکش که جانشان به لب رسیده این گونه استدلال های بی مایه را برای توضیح پدیده بیکاری نمی پذیرند. و آنها خواست بیمه بیکاری تا اشتغال به کار را مطرح نموده و در پی تحمیل نمودن آن به دولت سرمایه هستند. در جامعه مبتنی برمناسبات سرمایه داری افغانستان، توده های مردم در سایه حکومتهای دست نشانده، به میزان بسیار جدی تری با این مصیبت بزرگ اجتماعی روبرو  هستند. البته نباید فراموش کرد که آمار بیکاران، کهاز طرف حکومت در افغانستان، اعلام میشود، واقعی نیست. بعنوان مثال، وقتی کارگزاران حکومتاز آمار بیکاران صحبت می کنند، مطلقا این آمار شامل میلیون ها زن بیکار، زنانی که مشغول کار خانگی هستند و از هر حق و حقوقی محرومند، نیست. درصد بالایی از زنان افغانستان به علت فرهنگ ارتجاعی-مذهبی، مرد سالاری و سنتهای عقب مانده ومادونی از طرف مردان خانواده به آنها اجازه کار داده نمیشود. در حالیکه بخش وسیعی از این صف بیکاران را تشکیل می دهند اما هیچوقت جزء آمار دولتی بحساب نمی آیند.                  .
اگرچه بیکاری، بخشی از ذات و ساختار مناسبات تولید سرمایه داری است و بیکاران تاریخا، از پیدایش نظام بورژوایی، همواره بعنوان ارتش ذخیره سرمایه داران به حساب آمده اند، اما امروزه می بینیم، یک معضل مزمن به حساب آمده و خصوصا در جامعه بشدت بحران زده افغانستان به یک فاجعه بزرگ تبدیل شده است. فاجعه ای که حتی، راه حل های معمول قادر نیست آن را تخفیف دهد. عامل اصلی ابعاد تکان دهنده این بحران، نفس وجود خود حاکمیتی است که، تارو پودش را بحران های شدید اقتصادی، اجتماعی و سیاسی فراگرفته است. حاکمیتی که با اجرای طرح های ریاضت کشی، و بیکارسازی های وسیع کارگران و قراردادهای موقت، به بیکاری ها ابعاد هولناک تری داده است. در افغانستان، برعکس نرم رایج جوامع پیشرفته سرمایه داری، که تامین حداقل معاش ارتش بیکاران بعنوان بخشی از وظیفه دولت های بورژوایی به رسمیت شناخته شده است نه تنها از بیمه بیکاری سازمان یافته برای تامین معاش کارگران بیکارخبری نیست، بلکه تلاش برای افزایش اردوی بیکاران، بخشی از سیاستی بوده که رکن اصلی و دائمی پیاده کردن طرح های ریاضت اقتصادی و تحمیل شرایط برده وار کار به کارگران و توده های زحمتکش را تحمیل کرده و آن را همچون نیروی فشاری برای پایین نگه داشتن دستمزد کارگران بکار گرفته اند. در طول این سالها رژیمهای حاکم بر افغانستان اگر چه همواره، بار بحران را بر دوش توده های مردم انداخته اند، با وجود این، بحران اقتصادی هر روز عمیق تر شده و شدت بیشتری یافته است و کارگران و زحمتکشان بیشتری به صف میلیونی بیکاران اضافه شده اند. بطور واقعی امروز ما شاهد اقتصاد در هم ریخته در افغانستان هستیم که زمینه های مادی این جنبش اجتماعی را ایجاد نموده است. دولت حاکم  از به میدان آمدن صف میلیونی جوانان بیکاری که فارغ التحصیل شده و بدنبال اشتغال هستند وحشت دارد.                                                    

خصوصا اینکه این ابعاد از بیکاری در میان جوانان تبعات اجتماعی دیگری نیز با خود همراه آورده است. در نتیجه بیکاری خانواده های بسیاری از هم پاشیده و می پاشند. کودکان بسیاری از تحصیل باز می مانند و بیکاری با خود مصائبی چون اعتیاد، خشونت، تن فروشی، زن ستیزی و مهاجرت را بهمراه داشته است. بدین ترتیب است که ابعاد اجتماعی بیکاری و بویژه بیکاری جوانان، زمینه های اعتراضی گسترده ای در کل جامعه پیدا کرده است و دست اندر کاران دولتی هم از آن تحت عنوان یک معضل مهم  کشور نام می برند. چگونه می توان در برابر موج بیکاری و بیکارسازی ها ایستاد؟! اولین پاسخ اینست که جوانان و کارگران بیکار و در مجموع توده های مردم، داشتن یک زندگی انسانی را حق مسلم خود بدانند و با خواست ها و مطالبات روشنی برای حق و حقوق خود به میدان بیایند وجنبش های مطالباتی راه بیندازند. پاسخ به معضل بیکاری، یک جنبش قدرتمند و سراسری علیه بیکاری است. طبعا امروز در افغانستان ستون و پایه اصلی جنبش علیه بیکاری جوانان  و اقشار فرودست هستند.                        
بخش وسیعی از این جمعیت عظیم بیکاران، جوانان معترضی هستند که همین امروز می توانند در راس بسیاری از اعتراضات اجتماعی قرار بگیرند. وحشت از به میدان آمدن این نیرو است که حکومت افغانستان را در مقابل عمل انجام شده ایی قرار داده است. این نیرو زمانی می تواند مطالبات و خواسته های خود را به کرسی بنشاند که سازمان داده شود. این نیرو باید با خواست های روشنی به جلو بیاید جنبش علیه بیکاری، از این پتانسیل برخوردار است که به تجمعات اعتراضی با شعار های مطالباتی مشخص بیمه بیکاری و تامین معیشت، متشکل شدن حول این خواسته ها و برپائی کانون ها و نهادهای مستقل علیه بیکاری در هر شهر و تبدیل مکان هایی چون وزارت کار، ادارات کار و مجلس به محل تجمعات اعتراضی علیه بیکاری، اعتراضات گسترده و سراسری علیه بیکارسازی ها و تجمع همزمان در شهرهای مختلف با خواست بازگشت به کار همه کارگران اخراجی و متوقف شدن فوری بیکارسازی ها، استفاده از مدیا و رسانه های اجتماعی و ایجاد گروه های اعتراضی علیه بیکاری برای جلو بردن چنین اعتراضاتی همه و همه اشکال مختلفی از سازمانیابی مبارزات سراسری علیه بیکاری و بیکارسازی هاست. اعتراضاتی که قدرتش در ابراز وجود اجتماعی آن و جلب حمایت وسیع مردم است. اعتراضاتی که یک نقطه قوت مهمش در پیوستن خانواده ها و  زنان بیکار است.     

خصوصا آنجا که اعتراض علیه بیکارسازی هاست، اتحاد کارگر شاغل و بیکار و مراکز کارگری در گسترش آن نقش کلیدی دارند.همچنین می شود علیه بیکاری اشکالی از مبارزه را، همچون تحصن در اماکن عمومی و دولتی را سازمان داد. می شود با اعلام خواست هایی روشن و انتشارش در سطح رسانه های اجتماعی نیروی وسیعی را حول آن گرد آورد و به اتکای آن به پای تجمعات و اعتراضات گسترده رفت. در بکارگیری هریک از شیوه های اعتراضات، لازمست بیکاران با کمک کارگران شاغل ،تصویر روشنی از بیمه بیکاری و تامین کارگران و نیروی آماده بکار به جامعه ارائه دهند. جوانان بیکار بهر درجه و میزان قادر باشند در ارائه وضعیت واقعی خود بر خواست هایی چون حق کار برای همه و اینکه دولت موظف است برای همه کسانی که آماده به کار هستند کار مناسب تامین کند و نیز بر شرایط کسب تخصص های لازم برای اشتغال خود تاکید کنند و نظر توده های مردم را به این واقعیت ها جلب نمایند ، بهمان درجه و میزان قادر خواهند شد دولت سرمایه را به عقب نشینی وادارند. جنبش علیه بیکاری چنانچه بتواند، بر خواست بیمه بیکاری و مکفی بودن آن به اندازه تامین یک زندگی انسانی و اینکه همه افراد آماده بکار اعم از زن و مرد را در بر بگیرد، تاکید کند و این خواست را به یکی از مطالبات اساسی خود تبدیل کند ، به سهولت قادر خواهد شد پشتیبانی میلیونها زن که به کار خانگی مشغولند را که بطور واقعی ، بخشی از ارتش بیکاران هستند بخود جلب نماید. و جنبش علیه بیکاری را به آسانی میتوانند به درک عمومی مردم تبدیل کند و برآن تاکید نموده و توجه کل جامعه را به آن جلب نمایند. سازماندهی بموقع جنبش علیه بیکاری در افغانستان نه تنها تغییر و تحول اجتماعی و سیاسی را در جامعه افغانستان تضمین خواهد نمود، بلکه این حرکت مهم در کشورهای همجوار همچون ایران، پاکستان و ترکیه.  ….که بیکاری یکی از معضلات اساسی این کشورها هم می باشد بازتاب خواهد یافت. در واقع سازمان دادن و هشیار بودن از به انحراف کشاندن این حرکت عظیم طبقاتی نه تنها حکومت افغانستان را به تسلیم وادار خواهد نمود بلکه یک حرکت وسیع را هم در منطقه ایجاد خواهد نمود.
اکتبر 2015

کانون سوسیالیستهای کارگری