کارگر کمونیست-وقتی شاهزاده “انقلابی” میشود! یک سئوال از حمید تقوئی در مورد اظهارات اخیر رضا پهلوی

وقتی شاهزاده “انقلابی” میشود!

یک سئوال از حمید تقوئی در مورد اظهارات اخیر رضا پهلوی

کارگر کمونیست: اخیرا رضا پهلوی در مصاحبه ای از انقلاب صحبت کرده و گفته است انقلاب می‌تواند توسط تظاهراتهای خیابانی و اعتراضات کارگری شروع شود؛ چیزی که مایه تعجب تعداد زیادی در دنیای سیاست شد. همه میدانند که معمولا گرایشات و احزاب راست اسمی از انقلاب و اعتراضات کارگری نمی برند. علت این اظهار نظر رضا پهلوی چیست؟

حمید تقوائی: انقلاب و کارگرپناهی کسانی مثل رضا پهلوی قبل از هر چیز نشانه قدرت و موقعیت برجسته و غیر قابل انکار جنبش کارگری در جامعه است. جنبش کارگری بویژه در سال گذشته اعتراضات و مبارزات گسترده ای را به پیش برد و بعنوان یک نیروی فعال و پیشرو در مقابله با جمهوری اسلامی همه توجه ها را بخود جلب کرد. این شرایط سرنگونی جمهوری اسلامی بقدرت یک انقلاب کارگری را در چشم انداز قرار میدهد و همه نیروهای اپوزیسیون، حتی نیروهای راستی که به دولت آمریکا دخیل بسته اند و استراتژیشان کسب قدرت با سناریوهای رژیم چنجی است، را ناگزیر میکند از کارگر و انقلاب دم بزنند. اما کیست که نداند انقلاب شاهان و شاهزادگان را بقدرت نمیرساند، سرنگونشان میکند. اینها از انقلاب دم میزنند که مسخ و تحریفش کنند.

در تاریخ معاصر ایران، از انقلاب مشروطه تا کنون، هر گاه توده مردم برای رسیدن به آزادی و برابری و خواستهای بر حق انسانی شان بپا خاسته اند بوسیله شاه یا ملا، بوسیله خدا و یا سایه خدا، به عقب رانده شده اند. یا انقلابشان را از روبرو شکست داده اند و یا از درون مسخ و تحریف کرده اند. انقلاب ٥٧ گرچه دستگاه سلطنت را درهم کوبید ولی نهایتا بوسیله خمینی به شکست کشیده شد و حالا شاهزاده تلاش میکند در برابر انقلاب آتی نقش خمینی را بازی کند. اما این بار تاریخ حتی بعنوان کمدی هم تکرار نخواهد شد. این بار ستون فقرات و پیشتاز و رهبر انقلاب طبقه کارگر است. طبقه ای که حزبش را دارد، فعالین و رهبران و چهره های سرشناس خودش را دارد، و میرود که بساط خدا و سایه خدا و کل نظم سرمایه داری را برای همیشه از جامعه جارو کند.

حضور فعال کارگران و حزبشان در صحنه تا همینجا چهره سیاسی جامعه را عوض کرده است. اگر اعتراضات کارگران و معلمان و پرستاران و بازنشستگان به یک امر هر روزه در تحولات ایران تبدیل شده است، اگر جنبشهای اجتماعی علیه فقر و بیحقوقی، علیه مذهب و حکومت مذهبی، علیه مجازات اعدام، علیه تبعیض جنسیتی، علیه آلودگی محیط زیست، در دفاع از حقوق کودکان، برای آزادی زندانیان سیاسی، در دادخواهی از کشتارهای دهه شصت، برای خلاصی فرهنگی و برخورداری جوانان از یک زندگی شاد و مدرن، و در ده ها عرصه سیاسی و صنفی و مدنی دیگر فعال و پرتحرک به پیش میرود، همه بخاطر چپ بودن فضای اعتراض و مبارزه در جامعه و حصور فعال طبقه کارگر و حزب انقلابی اش در صحنه سیاست است. قرار نیست یکبار دیگر قدرت بین نمایندگان خدا و سایه خدا دست بدست بشود. نیروی سومی به میدان آمده است. نیروی کمونیسم کارگری که پرونده خدا و شاه پرستی را برای همیشه در کشور ایران خواهد بست. این را شاهزاده خوب میداند. و بهمین دلیل تلاش میکند خود را انقلابی و طرفدار کارگران جا بزند. میخواهد برخلاف پدرش قبل از اینکه دیر شده باشد صدای انقلاب را بشنود. اما فی الحال دیر شده است. توده نود و نه درصدی مردم ایران که از جمهوری اسلامی متنفرند، آینده و رهائی خود را در مقابله با بساط یک درصدیهای مفتخور می جویند. افق و آمال و آرزوی آنان، برخلاف از تخت افتادگان، تمامیت ارضی و حقوق بشر نوع کورش  و بازگشت به زیر سایه “خدا، شاه، میهن” نیست، “رفاه، آزادی، برابری” است. خواست آنها همانند خواست توده های مردمی که در انقلابات بهار عرب سلاطین و دیکتاتورهای همپالکی محمدرضا شاه را بزیر کشیدند، “نان، آزادی، کرامت انسانی” است. این نیروی عظیم در ایران – برخلاف تجربه انقلابات منطقه – به لطف درهم شکسته شدن گورستان آریامهری بوسیله انقلاب ٥٧، متعین و متحزب است. این بار طبقه کارگر آماده و مجهز است. این بار طبقه ای در میدان است که غیاب و یا نقش جانبی و حاشیه ای اش در انقلابات گذشته علت اصلی نافرجامی انها بود. تنها نفس انتشار بیانیه عظیم زاده و عبدی کافی است تا نشان بدهد که دور باطل یکه تازی مذهب – سلطنت در تحولات سیاسی ایران به سر رسیده است. رضا پهلوی در رویای گذشته ای است که برای همیشه پرونده اش بسته شده است. اما این گذشته را با هیچ ترفندی حتی در پوشش کارگر و انقلاب پناهی نمیتوان به خورد جامعه داد. آنان که گذشته را به مردم وعده میدهند آینده ای ندارند.