پارمیس ایرانی احمدی نژاد : گزینه بد یا بدتر ؟

پارمیس ایرانی
احمدی نژاد : گزینه بد یا بدتر ؟

جمهوری اسلامی از همان ابتدای قدرت گیری دو چیز را بر مردم تحمیل نمود . در اقتصاد ، گرانی و فقر را ، و در سیاست ، انتخاب یکی از دو گزینه بد یا بدتر را . برای پیشبرد این سیاست دوگانه ، راهی جز سرکوب مخالفان و قربانیان این شرایط تحمیلی هم نه می شناخت و نه می شناسد .
در همه پرسی ۱۳۵۸ برای گزینش نوع حکومت ، مردم را میان انتخاب دو نوع حکومت ، یکی جمهوری اسلامی ولایت فقیهی ، که برای مردم ناشناخته بود ، و حکومت غیردینی و غیر اسلامی یا طاغوتی ، یعنی به واقع انتخاب میان بد امتحان نداده و بدتر امتحان داده مخیر نمود . اما اکثریت مردم که تا آن زمان شناخت درستی از حکومت های دیگر کشورها نداشتند ، ناچار بد ناشناخته را بر بدتر شناخته شده که روی برگه های راٴی با رنگ سرخ مشخص شده بود ، ترجیح دادند و به رنگ سبزی که تا آن زمان امتحان خود را در حاکمیت پس نداده بود اما به هر حال برایشان جاذبه داشت رای دادند .
با تثبیت جمهوری اسلامی و برپایی نهاد از پیش گزینش کننده ای موسوم به شورای نگهبان قانون اساسی ، که تمام اعضای آن منتخب ولی فقیه و در واقعیت امر سرسپرده او هستند ، انتخاب میان بد و بدتر ، رسمیت و کارکرد همیشگی پیدا کرد و به سیاست راهبردی رژیم در تمام انتخاب هایش تبدیل شد . آنچه در فرهنگ جمهوری اسلامی انتخابات نامیده می شود ، از نخستین انتخابات ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی به بعد ، از همین خصوصیت تقلیل گرایانه گزینش میان بد و بدتر برخوردارند . تفاوت بد و بدتر ، همچنان که از عنوانش پیداست در این نیست که یکی بهتر از دیگری است ، در آن است که میزان فریبکاری و مکاری یکی از آن دیگری کمتر است . زیرا هم بدتر و هم بد ، هر دو وفادار به نظام سرکوبگر و ولایت مطلقه فقیه هستند . اگر قرار است میان این دو گزینه تفاوتی قائل شویم ، آن است که بد ، در فکر عاقبت خود و رژیمش هم هست ، و کاری نمیکند که این هر دو در معرض واکنشهای خصمانه و کین جویانه مردم عاصی قرار گیرند . به عبارت دیگر ، بد با تندروی هایی که موجب شود مردم واکنش آنی نشان داده و موجودیت و آرامش رژیم و سرمایه داران غارتگر را به هم بزنند تا حدودی مخالف است . بد از این لحاظ واقع بین تر از همزاد ناشکیبای خویش است .
انتخابات سال ۱۳۷۶ ریاست جمهوری درس مهمی به رژیم داد : راهکار دو گزینه ای بد و بدتر می تواند تضمینی برای دوام رژیم با کمترین هزینه باشد .
اما ، درس مهمتر را انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۸ به سیاست گذاران نظام داد ، و آن این بود که به جای اصلاح طلبان برآمده از این راهکار که دارند کم کم تبدیل به « اپوزیسیون » شده و موی دماغ ولایت مطلقه و سپاه پاسدارانی می شوند که بر تمام منابع درآمد و ثروت جامعه چنگ انداخته اند ، کسی را از درون مناسبات دوستانه و تمامیت خواهانه خود که هم سرسپرده کامل ولی فقیه باشد ، و هم عضو تشکیلاتی سپاه ، برگزینند تا نقش « اصلاح طلب » و «اپوزیسیون » ، یا همان بد در مقابل بدتر را بازی کند .
با چنین رویکردی و با صلاحدید کلیه سیاست گذاران رژیم ، قرعه فال به نام محمود احمدی نژاد افتاده است . به چند دلیل :
دلیل اول آنکه ، احمدی نژاد سر به راه ترین عنصر درون رژیم ولایت فقیهی و به قول رهبر نزدیکترین شخص به اوست . دلیل دوم آنکه ، احمدی نژاد از زمان انتخاب شدنش به ریاست جمهوری ، مجری تمام خواست ها و پروژه های تمامیت خواهانه سپاه و رهبر بوده است .
وزرای احمدی نژاد همگی فرماندهان سپاه و زیر نظر مستقیم بیت رهبری ( مجتبی خامنه ای فرزند رهبر ) هستند .
دلیل سوم و مکمل آن دو دلیل ، آنکه ، احمدی نژاد که به فرمان رهبر و با تقلب نهادهای وابسته به سپاه انتخاب شده ، هرگز جرئت دست از پا خطا کردن و عرض اندام در مقابل رهبر و سپاه را ندارد ، و ناچار است تا زنده است و تا جمهوری اسلامی برپاست به آنها حق السکوت بدهد و فرامینشان را بی چون وچرا اطاعت و اجرا نماید .
رژیم به خوبی دریافته است که در شرایط کنونی مهره ای سرسپرده تر ، کارآمدتر و عوامفریب تر – و حتی خواص فریب تر ! – از احمدی نژاد ندارد . ضمن آنکه ، رژیم می خواهد با تکیه بر اصل تاکنون کارآمد و قابل اطمینان انتخاب میان بد و بدتر ، یا ترجیح تب بر مرگ ، هم عوام و خواص فریب خورده را به پای صندوق های رای بکشاند ، و هم با نشان دادن صفهای طویل اخذ رای جبروت و وجهه خود را به رخ خارجی ها بکشد .
احمدی نژاد با۸ سال ریاست جمهوریش ، هم سرسپردگیش به ولی فقیه را نشان داده هم وفاداریش را به طرح های تمامیت خواهانه سپاه پاسداران ، ضمن آنکه تجربه اندوزیش در فریب دادن و ابا نداشتن از گفتن دروغ های بزرگ نیز پشتوانه باارزشی برای بقای رژیم است .
از یک سال پیش هرچه زمان به انتخابات ریاست جمهوری نزدیک می شود ، دغل کاری باندهای مافیایی رژیم ، شامل بیت رهبری ، سپاه ، و وابستگان و جیره خواران این دو نهاد سرکوبگر و غارتگر شدیدتر می شود . احمدی نژاد در این میان ، مجری سیاست های نوین بیت رهبری و سپاه پاسداران است ، یعنی نماینده و کارگزار منافع اقتصادی این نهاد مهم و رکن نگه دارنده جمهوری اسلامی ، در قالب و ژست « اپوزیسیون » مصلحتی رژیم یکپارچه همدست و غارتگر .
کسانی که از ۳۵ سال حاکمیت جنایتکارانه توام با فریبکاری رژیم درس نگرفته اند اینبار هم فریب ژست های مخالف نمای احمدی نژاد را خواهند خورد و اگر نه به او به تبهکار دیگری از جنس و قماش او و رهبر و فرماندهان سپاه ، یعنی یکی از قاتلان حرفه ای رژیم رای خواهند داد ، و خواهند دید چهار سال دیگر نیز با گرانی و فقر و سرکوب خواهد گذشت . و در حالی که رژیم روزبه روز آبدیده تر ، با تجربه تر ، سرکوبگرتر و قلدرتر از پیش خواهد شد ، آنان روزبه روز فقیرتر و درمانده تر از حل مشکلات معیشتی و زیستی خود خواهند شد .
به راستی ، احمدی نژاد در کنار کدامیک ، و رود روی کدامیک قرار دارد : حاکمیت یا مردم ؟ کارنامه ۸ سال ریاست جمهوری او به این سوال پاسخ صریح و بی پرده ای می دهد : دست احمدی نژاد همچون دیگر دست اندرکاران رژیم ، تا مرفق به خون آزادی خواهان و مردم فلاکت زده ی ایران آغشته است .
آزموده را برای هزارمین بار آزمودن ، و امید به انتخاب بد به جای بدتر تا کنون مشکل گشا نبوده ، و تا جمهوری اسلامی هست مشکل آفرین است و مشکل گشا نخواهد بود .