هیرش مجید نیا -در باره خشونت جمهوری اسلامی

در باره خشونت جمهوری اسلامی

هیرش مجید نیا

بدون شک ماهیت  و ساختار خشونت محور حکومت اسلامی ایران، با انبوه چهره ها و افراد جنایت کاری که در چهار دهه جنایت این رژیم هار و درنده سهیم بوده اند بر کسی پوشیده نیست. خشونت و تعرض مداوم به آزادی خواهی، انقلابی گری و انسانیت جزو اصول پایه ای اندیشه اسلام مطلوب این جماعت است. دقیقا در همان دوران قبل از قیام، این گروه ها و دسته جات لومپن و بی خاصیت که در حال رفت و آمد در حجره های پوسیده مساجد و انجمن هایی از قبیل حجتیه بوده و با خمینی محشور بودند، دست به سازماندهی خود برای مصادره و تعرض به انقلابی که در شرف وقوع بود زدند. چند ماه قبل از انقلاب ۵۷ با آتش زدن سینما رکس آبادان و سوزاندن چند صد جوان در آنجا حمله و تعرض خود را  به انقلاب و مردم آغاز کردند. و دقیقا پس از جلوس خمینی و جمهوری اسلامی بر اریکه قدرت، حملات سازمان یافته این جماعت فالانژ و لومپن به متینگ های سیاسی گروه ها و احزاب چپ، سوزاندن سینماها، کتاب فروشی ها و انتشارات، حمله و کشتار مردم کردستان پس از فرمان جهاد خمینی در کردستان و ترکمن صحرا، ابعاد گسترده تری به خود گرفت. بهره گیری حاکمیت هار اسلامی از خشونت سازمان یافته همواره جزو استراتژی بنیادی اش برای مرعوب کردن جامعه و سرکوب هر اعتراض حق طلبانه ای از جانب مردم بجان امده بوده است.

در همان دوران گروهای فاشیستی مختلفی از قبیل “گروه شیت در کرمانشاه”، “گروه قنات در جهرم”، “گروه مکتب قرآن و باند احمد مفتی زاده در کردستان” و غیره به شناسایی، شکنجه و ترور افراد مبارز و انقلابی و تحویل دادن آنها به رژیم اسلامی پرداختند، کاری که جریانات توده ای- اکثریتی از آن الگو برداری تئوریک میکرد و هزارن انسان شریف و انقلابی را از بین بردند. در جریان انقلاب فرهنگی و پاکسازی دانشگاه ها و مدارس و ادارات دولتی، رژیم اسلامی از همین عناصر بدنام و منفور برای نیل به اهداف ضد انقلابی خود بهره میگفت. در دهه شصت هم تتمه همین جانیان جذب گروهای سپاه، ثارالله و اطلاعات شدند و به شکار و کشتار مخالفین میپرداختند. کلا سرکوب و اهمال خشونت که نیاز سرمایه داری بود، جزو فلسفه وجودی حاکمیت اسلامی بود و خونبارترین کشتارها و جنایات توسط آنها به وقوع پیوست. مراسم و بساط اعدام کردن در میدان شهرها، شکنجه و شلاق، پونز زدن بر پیشانی زنان مخالف حجاب اجباری، و تلاش برای تحمیل قوانین سیاه اسلامی در جامعه جزو کارنامه ننگین چهار دهه جنایت رژیم جمهوری اسلامی در ایران است.

آری پایه تمامی این جنایت ها در “دوران طلایی خمینی” صورت گرفت. دوران شنیعی که هنوز اصلاح طلبان سبز و بنفش از آن با افتخار یاد میکنند. واقعیت این است که در طول حاکمیت رژیم هار اسلامی در ایران، با انبوه تبلیغات و پروپاگاندهای ملون شان نتوانستند این تاریخ پر از جنایت، کشتار و خشونت لجام گسیخته خود را درز بگیرند، چه در دوران هیاهوی اصلاحات خاتمی و قتل های زنجیره ای و وقایع کوی دانشگاه، تا دوران احمدی نژاد و روحانی همگی این جماعت همواره سعی کرده اند سیما و وجهه ای قابل قبول و هضم پذیر از خود و حاکمیت اسلامی رو به افکار عمومی، بورژوازی غرب و جناح و دسته بندهای درونی خود ارائه دهند. حقیقت این است که خشونت، اختناق، اعدام و سرکوب جزو کلیدی ترین پایه های سیاسی حاکمیت منحوس آنها میباشد و بدون آن قادر به ادامه حاکمیت نمی باشند.

جمهوری اسلامی نتوانسته و نمیتواند شادی، تغییر خواهی و امید به انقلاب برای یک دنیای بهتر را از جامعه و مردم بگیرد، توان آن را ندارد که جامعه را مرعوب کند و به حاکمیت خود مشروعیت بخشد. هنوز هم حضور گله ای نیروهای سرکوبگر در اول ماه مه و هشت مارس ها در روز جهانی کودک و سرکوب اعتراضات و اعتصابات جنبش‌های کارگری، دانشجویی  و زنان گواهی بر این مدعاست که کلیت جمهوری اسلامی با دسته بندهای مضحک درونیش از انقلاب کارگری و اعتراض و تغییر و زیر و روشدن بساط ارتجاعیش توسط مردم هراس و واهمه ای مرگ آور دارد. بدون شک در فردای انقلاب عظیم اجتماعی در ایران، تک تک سران و جانیان حکومت اسلامی بخاطر چهار دهه جنایت، خشونت و تعرض به زندگی و حیات مردم محاکمه خواهند شد و چنین روزی دور نخواهد بود.

۴ مه ۲۰۱۶