هیرش مجیدنیا-فرخ نگهدار شاگرد کودن ضد انقلاب اسلامی

فرخ نگهدار شاگرد کودن ضد انقلاب اسلامی

هیرش مجیدنیا

در چند روز گذشته مرگ هاشمی رفسنجانی یکی از مهره ها و معماران اصلی جمهوری جنایتکار اسلامی، منجر به واکنش ها و اظهار نظرهای مختلفی شد. از سرخوردگی و ناراحتی یتیم وار عناصر و دست اندرکاران حکومت اسلامی تا شبه اپوزیسیون طرفدار رژیم اسلامی و خیل مداحان سیاسی ریز و درشتی که در طی حاکمیت ننگین جمهوری اسلامی همواره مجیزگو و ستایش گر جنایات رژیم سرمایه و مذهب بوده اند، مشترکا بر تابوت رفسنجانی گریستند.

 

رسانه های مرتجع و راستی مانند بی بی سی و صدای آمریکا سعی کردند به نحوی همراه با تتمه اصلاح طلبان و سبزاللهی های نگران حفظ نظام اسلامی چهره مطلوب و معوج خود را از زندگی و گذشته جنایتکارانه رفسنجانی ارائه دهند. دراین میان فرخ نگهدار یکی از رهبران سابق سازمان فدائیان اکثریت در طی مقاله و درد دل نوشته ای تحت نام: “شاگرد زرنگ انقلاب”، مراتب تآلم و اندوه قلبی و در عین حال سیاسی خود را از مرگ پیشکسوت سیاسی و الگوی شخصیتی اش بیان کرده است. او در طی این نوشته سعی میکند قبل از هر چیز از رفسنجانی در دنیای مصلحت اندیشی سیاسی خود و درک تاریخی اش از پدیده ای به اسم جمهوری اسلامی، قهرمانی بسازد. قهرمانی که قرار است در دنیای واقعی الگو و سمبل حال و آینده او و همفکرانش در وادی “اصلاحات گام به گام” باشد. کلمات و کلیشه ها و تحلیلهای کشیمنی و به شدت چاکرمآبانه نگهدار در توصیف رفسنجانی و کلیت جمهوری اسلامی که در قلمفرسایی ایشان سیاه بر سفید پشت سرهم ردیف میشود ابدا تازه نیست، چیز نو و تحلیلی متفاوت خارج  از دریچه سکتاریسم فکری و دنیای نارسیسیستی او در این آگهی ترحیم از نوع “اکثریتی ناب” به چشم نمیخورد، بلکه کلیت صغری و کبری بافتن های او تبیین واقعی و تاریخ تحلیلی تکاملی خود او و کل جنبش ملی اسلامی است که ایشان از ابتدای جمهوری اسلامی تاکنون به آن وفادار مانده است. وفاداری ای که قبل از اینکه دیدگاه وی باشد منافع اقتصادی امثال وی است که دیدگاه متناسب با آن را هم ضروری میکند.

 

زمانی نگهدار در راس سازمان اکثریت و اخوی بزرگترشان حزب توده مانند لباس شخصی ها و امنیتی های امروز در شکار مخالفان و سرکوب شریک بودند و هنوز هم عمدتا به آن افتخار میکنند. حکومتی که اتفاقا بدون وجود عناصری از قبیل رفسنجانی و همکاری این نیروها، نمیتوانست جنایت و کشتار، اعدام، قتل عام و شکنجه و زندان را به اکثریت مردم ایران تحمیل کند. کاراکتر رفسنجانی برای فرخ نگهدار و همفکرانش در اردوی پوسیده و شکست خورد اصلاحات دینی، حکم راهنما و مراد فکری و سرمشق را دارد. ایشان پس از قیام ۵۷ همواره بزعم خود در کش و قوس ها و بازیهای درون جناحی حکومت و بحرانهای ساختاری رژیم اسلامی پاکبازانه آن را پیرو کرده و خود را در سرنوشت ارتجاع اسلامی شریک میداند. نوشته جناب فرخ نگهدار و مرثیه سرایی او برای یک آخوند و جنایاتی که رفسنجانی همراه با دیگر سران جنایتکار جمهوری اسلامی برعلیه مردم و انقلاب ۵۷ انجام دادند، جدای از خودشیرینی سیاسی نهادینه شده در سنت فکری ایشان، درعین حال بیانگر منافع پایه‌ای تر طبقاتی و جنبشی و نشانگر هم افقی او و سنت باند توده – اکثریت در دفاع از ضد انقلاب اسلامی از ابتدا تاکنون بوده و میباشد. در واقع نام و کارنامه هاشمی رفسنجانی، بعنوان یکی از منفورترین چهره های رژیم اسلامی از بدو قدرت گیری اش بعنوان فردی که نقش اساسی ای در سرکوب و کشتار مردم، در حمله به کردستان و ترکمن صحرا، پاکسازی دانشگاه ها و صدارت اش در شورایعالی انقلاب فرهنگی، سی خرداد شصت و هولوکاست اسلامی، قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان شصت و هفت، بالانسر و نماینده لابیگری حکومت اسلامی در تعامل و مراوده با بورژوازی غرب در دوران ریاست جمهوری اش و تحمیل فقر و بیحقوقی به طبقه کارگر و اکثریت مردم، نقش انکار ناپذیرش در ترور مخالفین و اپوزیسیون جمهوری اسلامی و هزاران جنایت و فساد دیگر با تاریخ سراسر نکبت جمهوری اسلامی عجین شده است.

 

هر قدر هم که امثال فرخ نگهدار زور بزنند و این تاریخ خونین را درز بگیرند باز در حافظه مردم این جنایات و سیه روزی ها ثبت شده است. آری رفسنجانی مرد بدون اینکه محاکمه شود، بدون اینکه در قبال جنایاتی که خود او و حکومت خون و جنون سرمایه اسلامی بر مردم روا داشتند پاسخ دهد، ننگ ابدی را با خود برد. اینکه شخص فرخ نگهدار و بی بی سی و شرکا چنین وقیحانه تابوت کذایی این جانیان را به دوش میکشند ریشه در این واقعیت دارد که این جریانات با حکومت اسلامی دارای آرمان مشترک هستند. خوشرقصی ها و توصیه های داهیانه باند توده اکثریت به ضد انقلاب اسلامی از بدو شکلگیری حکومت تاکنون ریشه در تحلیلهای بی پایه آنان با فرمولبندی پوسیده سوسیالیسم خلقی ضد امپریالیستی از نوع حزب و توده و اکثریت دارد، که با سلام و صلوات و شاد باش خمینی را “امام ضد امپریالیست” و خامنه ای و رفسنجانی و موسوی و بازرگان و بنی صدر و خاتمی و شیخ روحانی را تاریخا جناح های قابل دفاع بورژوازی “ملی و وطنی” و خودی میدانند و در آستانش ارتزاق سیاسی میکنند. اما در دنیای واقعی، در تاریخ جدال طبقاتی طبقه کارگر با بورژوازی و بالاخص در حکومتهای دیکتاتوری سرمایه سلطنتی و اسلامی، سالهاست که چهره ها و جریانات آویزان به حکومت اسلامی پاداش خوش خدمتی هایشان را در توجیه و تائید کشتار کمونیستها و انقلابیون گرفته اند. فرخ نگهدار بدون اینکه کسی مجبورش کرده باشد یا شکنجه شده باشد، ابتذال سیاسی و سقوط چهل ساله خود را در پناه مدیای بورژوازی با ژستهای وقیح در صف های جلو سفارت خانه های جمهوری اسلامی در مضحکه های انتخاباتی با یک دوجین از همفکرانش را گاه و بیگاه به نمایش میگذارد. این مطلب ایشان را باید با سابقه “پرافتخار” وی همراه با طیفی از مرتجعین سیاسی و اسلام و آخوند زده که در انتظار ظهور امام زمان اصلاحات و بهبود از درون منجلاب حکومت اسلامی هستند گذاشت. اگر هاشمی رفسنجانی بقول فرخ نگهدار “شاگرد زرنگ انقلاب” بود، بیشک فرخ نگهدار و باند توده اکثریت علیرغم خوش خدمتی هایشان به رژیم اسلامی جزو شاگردان کودن ضد انقلاب اسلامی باقی خواهند ماند.

 

۱۱ ژانویه ۲۰۱۷