هیرش مجیدنیا -درباره نقش و جایگاه منصورحکمت در جنبش کمونیستی

درباره نقش و جایگاه منصورحکمت در جنبش کمونیستی

هیرش مجیدنیا

منصورحکمت در طی عمر پربارخود،درغنابخشیدن وتنویرافکار و پراتیک کمونیستی نقش انکار نشدنی را در جنبش کمونیستی دارا است.در واقع نمیتوان به تاریخچه جنبش کمونیستی ایران در چهار دهه گذشته نگاه کرد و ردپا و اندیشه های انسانی و تاثیر حکمت را بر این جنبش ندید.انبوه آثار پرمایه ای که حکمت درباره موضوعات مختلف وجنبش کمونیستی و جایگاه نابرابرانسان در مناسبات سرمایه داری نوشته است و انسانیتی که در آثاراوموج میزند حتی برای مخالفین او انکار ناپذیر و قابل ستایش است.در واقع نام و آوازه منصورحکمت و آثار ونوشته های اوبعد از بزنگاه تاریخی انقلاب 57برجسته میشود.نقد پایه ای و اصولی او به خوانش وبرداشت التقاطی کمونیسمی که در ایران سنتا با حزب توده تداعی میشد و سایر ترندهای غیر کمونیستی بنام مارکسیسم خود را با آن سنت رفرمیستی تداعی میکردند در تحلیلهای آن جریانات نمود عینی یافته بود،نگرش و نگاه تازه ای از منظر کمونیسم واقعی بود که تا آن موقع در این دوران فترت کمونیسم در ایران غائب بود.همچنین تحلیل روشن و بی واسطه از موضع مارکسیستی به آنتاگونیسم طبقاتی موجود در جامعه ملتهب ایران پس از قیام و افشا ونقد مبانی فکری سوسیالیسم خلقی تنیده در پوپولیسم که بر جنبش کمونیستی و روایت تاریخی از آن لم داده بود توسط مقالات واندیشه های حکمت به چالش نظری و سیاسی کشیده شد و پایه های اساسی اش با اتکا به مانیفست کمونیست و آثار مارکسیستی و کمونیسم زمینی و واقعی نقد شد.و با انتشار مقالات حکمت و رفقایش در نشریات و بولتن های بسوی سوسیالیسم و ادبیات سازمان اتحاد مبارزان کمونیست در آن مقطع،جامعه ایران و نسل جوان و کلا جنبش چپ و فعالیت این عرصه ها با ادبیات و نوشته ها و بحث های تازه و جانداری که اوضاع جامعه و صف بندی سیاسی را در جامعه با متدولوژی مارکسیستی و زنده نقد میکرد،آشنا شدند.این مباحثات در کنار تلاش و فعالیت سازمان یافته و متشکل کارگری با شناخت و افشا ضد انقلاب اسلامی تازه بقدرت رسیده و طیف لیبرال های وطنی لمیده در جوار حکومت اسلامی را رسوا وافشاء میکرد. روی آوری نسل انقلابی آن دوران،نسلی که تشنه یادگیری بودند و در پی تغییر وضع موجود با سردرگمی و بی افقی ای که بر احزاب سیاسی چپ آن دوره حاکم بود،بسرعت با این آموزه های انسانی حکمت آشنا شدند و هسته های هوادار اتحاد مبارزان کمونیست و بحث های این جریان در میان احزاب چپ بوجود آمد.جزوات:انقلاب ایران،نقش پرولتاریا و خطوط عمده و اسطوره بورژوازی ملی و مترقی،اسناد گویا و مهمی از آن دوران و نقد انقلاب ایران و خط مشی ناظر بر جنبش کمونیستی درآن دوران هستند.

اما نکته مهم و اساسی ای که کمونیسم واقعی منصورحکمت را از سایر نحله های کمونیستی جدا میکند،تاکید و وجود اندیشه انسان محورانه حکمت در برخورد به پدیده های مختلف است از موضع حقوق پایه ای انسان و تلاش برای اجتماعی کردن کمونیسم،بر خلاف داده های غلط و مذهب گونه و خشکی که توسط گرایشات طبقات دیگر از کمونیسم ارائه میشد. بازگرداندن انسانیت واقعی به کمونیسم و در آوردن اندیشه سوسیالیسم کارگری از زیر آوار خرافاتی که سالها بنام مارکسیسم بخورد جامعه و بشریت داده بودند،رجوع به جنبش کمونیسم کارگری و جنبشی که پایه های واقعی اش بر طبقه کارگر و مبارزه کارگری استوار است و نه شعارها و استراتژی های طبقات دیگر با رنگ و بوی خلق گرایی،ناسیونالیسم و تقدیس مذهب،زدودن هاله های خرافی و کلیشه های تکراری و خسته کننده از کمونیسم و مبارزه کارگری و تاکید و دفاع خستگی ناپذیر از نقش اساسی زنان در جنبش های اجتماعی،دفاع از حقوق انسانی کودک و سایر حوزه ها همه و همه کمونیسم حکمت را تعریف میکند.

تلاش وفعالیت پیگیرمنصور حکمت و باور عمیق او به تحزب کمونیستی برای مبارزه متحدانه با ارتجاع سرمایه و مذهب در دوران هولوکاست اسلامی پس از سی خرداد شصت،که حاصل این تلاشها متحد کردن کمونیستها در حزب کمونیست ایران بود.

در واقع کمونیسمی که تا قبل از آن توسط طیف ها و تندنس های موسوم به چپ نمایندگی میشد ربط چندانی به کارگر وکمونیسم نداشت،وبرگرفته از سنت شرق زده ای بودند که نهایتا کارگر و جنبش کارگری را در پشت دالان ها و پستوهای تاریک تاریخی نامشخص برای گذار دترمینیسم تاریخی مدنظرشان منتظر نگه می داشتند و تقسیم بورژوازی به خودی و غیر خودی وآلوده بودن روایت آنان از مارکسیسم به توهمات قومی و مذهبی و بی دخالتی شان در صف بندی جامعه و توهمات ذاتی شان به ساختار قدرت در ایران،توسط ادبیات شفاف سیاسی حکمت زیر و روشد. در دوران طلوع خونین نظم نوین جهانی وتغییر توازن سیاسی قدرت در جهان سرمایه داری،در اواخرقرن بیستم و کمونیسم هراسی و دمیدن در شیپور پایان تاریخ توسط ایدئولوگ های بورژوازی پس از فروپاشی شوروی وبلوک شرق،آثار و مبارزه ونقد منصورحکمت و کلا جنبش کمونیسم کارگری نسبت به وضع موجود و آلترناتیو زنده و در دسترسی که حکمت بر آن تاکید میکرد افق و روزنه جدید و امید بخشی برای انسانیت و کمونیسمی بود که همچنان به تغییر بنیادی جهان می اندیشید.دورانی که تعداد زیادی از آدمهایی که زمانی خود را متعلق به جبهه کمونیسم میدانند عملا واداده بودند و با روایت های نخ نمای بورژوازی بظاهر فاتح و راویان پایان تاریخ همداستن میشدند و به کمونیسم و گذشته مبارزاتی شان تف میکردند،دورانی که جنگهای امپریالیستی و تصفیه های قومی و مذهبی با زوایای عادی شده اش،توسط مدیاهای بی آزار بورژوازی روایت میشد،اما این همچنان منصور حکمت و کمونیستها بودند که به مبارزه و انقلاب و تغییر می اندیشیدند و در مقابل این تصویر ارتجاعی وسناریوهای سیاه سرمایه برای مردم جهان، برای ایجاد یک دنیایی بهتر تلاش میکردند.

در یک کلام آثار و زندگی و مبارزات منصور حکمت و نقش اساسی او در شفافیت بخشیدن به استراتژی و برنامه انسانی و کمونیستی برای تغییر این شرایط نابرابر،میتواند برای نسل جوان و تشنه تغییر، آموزنده و راه گشاباشد.یاد و خاطره منصور حکمت گرامی و زنده است.

25/8/2016