هلمت احمدیان-تاکتیک مشترک بایکوت انتخابات در کردستان و دغدغه “چپ” ها

تاکتیک مشترک بایکوت انتخابات در کردستان و دغدغه “چپ” ها

هلمت احمدیان

بایکوت دسته جمعی نمایش انتحاباتی رژیم از طرف سازمان‌ها و احزاب کردستان ایران این سئوال را برای بعضی از افراد و نیروهای سیاسی چپ به میان آورده که آیا اتخاذ این سیاست و تاکتیک بایکوت جمعی این باصطلاح انتخابات، با اهداف و استراتژی کومه‌له (سازمان کردستان حزب کمونیست ایران)،‌ همخوان است یا نه؟

گفته می‌شود کومه‌له با این اقدام، با توجه به سیاست‌ها و استراتژی‌های متفاوتی که این نیروها در کردستان دارند، مرزی بندی با بعضی از  این نیروها که در همسویی با کارزار “تغییر رژیم” و در راستای همسویی با آمریکا و اسرائیل به تحریم “انتخابات” پیوسته اند، مخدوش کرده است!

در این نوشته کوتاه، ضمن اینکه توضیح داده می شود که  انتخاب این تاکیتک از طرف کومه له نه سیاستی تازه، بلکه از مصوبه کنگره های کومه له پشتوانه می‌گیرد و از نظر تاریخی در جنبش کردستان تازگی ندارد، به این نکته هم پرداخته می شود که این  ملاحظات یا انتقادات “رادیکال” که از پیچ و خم های مبارزه واقعی و طبقاتی بدور است، اگر احیانا تاکنون از جانب کومه له عملی می شد،  جز منزوی بودن جریان کمونیستی، در کردستان پی‌آمدی نداشت و امروز نمی توانستیم از پایگاه اجتماعی جریان سوسیالیستی در جامعه کردستان سخن بگوئیم. و کومه له ای داشتیم با مجموعه ای از شعارها و سیاست های به اصطلاح رادیکال، اما منزوی و بی ربط به کشمکش های واقعی درون  این جامعه.

لازم به توضیح است در این نوشته من نخواسته ام که به ادبیات نازلی که در فضای مجازی از طرف بعضی از افراد در این رابطه بکار گرفته شده است پاسخ دهم، بلکه بیشتر خود را ملزم به توضیح سیاست مان در این رابطه دیده ام.

کومه له در کردستان و نیز حزب کمونیست ایران به عنوان یک جریان سراسری، تلاش کرده‌اند که  هم در رابطه با احزاب سیاسی چپ و هم در رابطه با مسائل واقعی جامعه، روحیه و گرایش سکتاریستی را از خود دور کنند. مصالح عمومی جنبش کارگری و جنبش های پیشرو اجتماعی، اولویت و  قطب نمای حرکت این جریان بوده است. به عنوان مثال:

در ارتباط با برخی سازمان هایی که به نام چپ و کمونیسم فعالیت می‌کنند، علیرغم ملاحظات جدی که روی برنامه و خط مشی سیاسی و استراتژی آنها داریم، علیرغم اینکه پیشینه سیاسی بعضی از آنها را در سازش با این یا آن جناح بورژوازی، حتی در مورد احزاب سیاسی کردستان در این یا آن مقطع، از خاطر نبرده ایم، اما با وجود همه اینها همکاری و هماهنگی با آنها را در خدمت تغییر توازن قوا به نفع جنبش کارگری و جنبش های پیشرو، ضروری دانسته ایم و بدان اقدام کرده ایم. ما این سیاست خود را از بدو تاسیس حزب کمونیست ایران در برنامه خود نیز گنجانده ایم:
«حزب کمونيست ايران از هر مبارزه آزاديخواهانه و حق طلبانه ای بر عليه جمهوری اسلامی و هر جنبشی که پيگيرانه خواهان رفع و از ميان برداشتن اشكال مختلف تبعيضات جنسیتی، مذهبی، ملی، سياسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی باشد پشتيبانی میكند. حزب کمونيست ايران در هر مبارزه، حرکت اجتماعی و نهاد سياسی که بخشا اهداف سياسی اعلام شده آن را برآورد و امكان دسترسی جنبش و نيروهای کارگری و سوسياليستی را به اهرم های قدرت سياسی در جامعه فراهم نمايد، فعالانه مشارکت خواهد کرد». ( از برنامه حزب کمونیست ایران).

سیاست بایکوت “انتخابات” در کردستان

آنچه در روزهای اخیر برای هماهنگی نیروهای سیاسی در کردستان در مقابل انتخابات فرمایشی رژیم انجام گرفته است، منطبق بر سیاستی مدون با مضمون پیشرو و راهگشا در کردستان است. این سنت، سابقه تاریخی دارد و اولین بار در سال 1358 در قالب “هیات نمایندگی خلق کرد” با شرکت کومه له و حزب دمکرات کردستان و سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران و شیخ عزالدین حسینی پیش رفت.

تغییر شرایط در سال های بعد و جنگ دمکرات و کومه‌له و انشعاباتی که در کومه له و حزب دمکرات پیش آمد، طبعا سیاست همکاری نیروهای سیاسی در کردستان را به طور عملی به حاشیه راند، ولی نفس ضرورت آن را در چارچوب ویژگی‌های جامعه کردستان و مبارزه بر علیه جمهوری اسلامی و ضرورت به کار انداختن حداکثر نیروی موجود در این جامعه بر علیه این رژیم،  هیچگاه زیر سئوال نرفت. از چند سال پیش با توجه به تغییراتی که در اوضاع منطقه بوجود آمده، بار دیگر این ضرورت در مقابل این نیروها قرار گرفت و ما در چند سال اخیر شاهد سطحی از همکاری‌های عملی بین این نیروها در چارچوب مسائل امنیتی و سیاسی در منطقه بوده‌ایم.

این همکاری‌ها نه تنها به ‌پیشبرد استراتژی سوسیالیستی کومه له لطمه نزده، بلکه دقیقا در راستای پیشبرد آن عمل کرده است. اگر یک تاکتیک سیاسی بوسیله توده ها اتحاذ شود و پیروزی ولو محدودی هم به دست بیاورد، مردم از پیروزی خود روحیه خواهند گرفت و تاکتیک آنها به نیروئی مادی تبدیل خواهد شد و کسب همین نیرو آنها برای خیز بعدی آماده تر خواهد کرد. امروز تجدید حیات جنبش توده ای در کردستان از چنین مسیرهایی می گذرد و تجدید حیات این جنبش بستر رشد مبارزات کارگران خواهد بود، اگر حزب سیاسی آنها نیروی هدایت کننده آن بوده باشد. این آن حقیقت ساده ای است که چپ نماهای بیگانه با مسائل واقعی و پیچیده جامعه، نمی خواهند و لابد نیازی هم ندارند، آنرا درک کنند.

این سیاست، البته در مسیری هموار و بدون مانع و سنگلاخ به پیش نمی رود و نرفته است. کومه له تنها با اتکاء به پایگاه اجتماعی خود توانسته است با اعتماد به نفس در این راه قدم بگذارد. برای نمونه همین موضع مشترک با احزاب سیاسی موجود در کردستان در مورد انتخابات، حاصل بیش از یک ماه نشست ها و تماس ها و خنثی کردن مقاومت ها و غیره بوده است. موضع واقعی همه احزاب در ابتدای این مجادلات یکسان نبود، لیست گروه های شرکت کننده در این هماهنگی مورد بحث بوده است. مشکلات فنی و عملی ناشی از جدایی ها و انشعابات، به عاملی بر سر راه موضع گیری مشترک تبدیل شده بود. حتی مسئله کم اهمیتی مانند اینکه فراخوان مشترک به صورت کتبی عرضه شود یا شفاهی، تا آنجا پیش می رود که به مانعی بر سر راه اتخاذ موضع مشترک تبدیل شود.

ما در میان بعضی از نیروهایی که اکنون پای یک اتحاد عملی و سیاسی برای بایکوت مضحکه انتخابات رژیم آمده اند، شاهد بوده‌ایم که در گذشته سیاست شرکت در انتخابات را داشته  اند و یا همسویی بعضی از این نیروها با کمپ “تغییر رژیم” به کمک قدرت های امپریالیستی وجود داشته و دارد. اما فرهنگ و ادبیات سیاسی کومه له در مقابل این سیاست ها و جهت گیری ها، انتقاد از آنها، روشنگری در باره آنها، همواره شفاف بوده و این مرزبندی ها در صدها مقاله و مصاحبه سخنگویان کومه له خود را نشان داده است.

این امری مشخص است که بایکوت انتخابات رژیم و حرکت به سوی انتخاب واقعی توده های مردم، یعنی سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی به اتکا به نیروی مستقل خود، بیشتر از هر گرایش سیاسی دیگر، گفتمان و سیاست کمونیست هاست. پیشبرد این سیاست در اتحاذ یک تاکتیک سیاسی واقعی و عملی است که محک می خورد، نه در وارسی پرونده نیروهایی که با انگیزه ها و نگرش های مختلف به این سیاست می پیوندند

.

کومه له کجا ایستاده است؟

اگر اتخاذ سیاست کومه له در مورد همکاری احزاب سیاسی در کردستان امری تازه نیست و آنچه در روزهای اخیر حول همکاری نیروها بر علیه مضحکه انتخابات رژیم تنها بندی از سیاستی روشن و جا افتاده است، اما دغدغه و گرایش تراشی های بعضی از افراد و نیروهای چپ هم در این رابطه امری تازه نیست. این نگرشی انتزاعی است که هر از چند گاه و هر بار به بهانه ای گرایش تراشی های سطحی و کم مایه را ارائه می‌دهد و فغان «امتیاز» بخشیدن کومه له به ناسیونالیسم کرد و نیروهای وابسته را سر می‌دهد. “توده ای ها” و “اکثریتی ها” در سال های اول بعد از انقلاب، کومه له را عامل پالیزبان و امپریالیسم می نامیدند، در دوران انشعاب “کمونیسم کارگری” از حزب کمونیست ایران، شعار “کشف” گرایش ناسیونالیستی در کومه له و چپ و راست کردن تشکیلات در عرض 24 ساعت، گوش عالم را کر کرد و از آن به بعد هم، این ادبیات به متدی برای روبرو شدن با کومه له در میان بعضی از اعضا و هوارادان این جریان تبدیل شد. و اکنون هم ما جسته و گریخته و تحت تاثیر یک فضاسازی کاذب، در فضای مجازی، این نگرش را در میان برخی از نیروها و افراد چپ می‌بینیم.
تجربه تاریخی اثبات کرده  است که دغدغه های مبارزین راستین کمونیست در پیچ و خم های مبارزه طبقاتی، بجای اینکه خود را در بحث ها و جدل های بی ربط به نیازهای مبارزاتی و کشفیات منزه طلبانه (با هر زبان رادیکالی که بیان شود) گرفتار سازد و محدود کند، باید بتواند راه های واقعی و عملی رشد گرایش سوسیالیستی را در جنبش های اجتماعی نشان دهد و در دستور کار خود بگذارد. در هر جنبش اجتماعی این تنها گرایش و گزینه کمونیستی و سوسیالیستی نیست که عمل می کند، بلکه گرایشات بورژوایی، ناسیونالیستی، فمینیستی، لیبرالیستی، تریدیونیونیستی و … نیز پای به پای گرایش رادیکال در صحنه هستند. کسانی که در جریان قیام مردم تبریز شرکت کمونیست ها در مبارزه بر علیه رژیم تازه تاسیس اسلامی را به بهانه حضور جریان “خلق مسلمان” در آن  غلط می پنداشتند، کسانی که از ترس اینکه در جنبش کارگری تنشان به تن سندیکالیست ها و رفرمیست ها نخورد، در جنبش رهایی زن، تنشان به تن فمینیست های لیبرال نخورد، در جنبش کردستان تنشان به تن ناسیونالیست ها نخورد و …، کمونیست ها را  از اتحاذ تاکتیک‌های مشخص سیاسی در راستای استراتژی آن جریان منع می کنند، در واقع با این “رادیکال” نمایی‌ خویش تنها عرصه را برای این گرایشات غیر کارگری و لیبرالی خالی می‌کنند. این گرایش و نگرش علیرغم ظاهر چپ و رادیکال انتزاعی با این نگرش محدود نگرانه خویش، اگر راست هم نباشد به قطب راست جامعه کمک می کند.

در کردستانی که جنبش آن با سنت ناسیونالیسم کرد عجین شده بود، کومه له در  چند دهه گذشته، نه در موضع اپوزیسیون، بلکه به عنوان نیرویی راهبر و کمونیست، تنها نیرویی است که در مقابل دولت های سرکوبگر منطقه، در مقابل ناسیونالیسم کرد، در مقابل ناسیونال – لیبرالیسم چشم براه کمک قدرت های امپریالیستی، پیگیرانه ایستاده است. این رادیکالیسم اتفاقا در دو دهه گذشته که یاران قدیمی مان به بهانه “آلوده بودن” کومه له، “عطایش را به لقایش بخشیدند” و به این اعتبار رسالت ما را برای دفاع از سنت کومه‌له کمونیست بیشتر کردند، بیشتر از هر زمانی درخشیده است. کسانی که نیرو و حضور کومه له را به “اردوگاه داری” و “منتظر نشستن در نوار مرزی” محکوم می کنند، یا نمی بینند یا خود را به ندیدن می زنند که اتفاقا این در داخل کردستان و در شهرها و روستاها و مراکز کارگری آن جامعه است که کومه له به عنوان جریان اصلی سوسیالیست و رادیکال، پرچمدار مبارزه ای رو در رو با رژیم و سرمایه داری است.

***

یک نقل قول 

لنین در  کتاب “بیماری کودکی چپ روی در کمونیسم” جمله مشهوری دارد که آوردن آن در انتهای این مطلب مفید است: «پیروزی بر دشمنی نیرومند تر از خود، فقط در صورتی ممکن است که به منتهی درجه نیرو بکار برده شود، و از هر «شکافی» در بین دشمنان هر قدر هم که کوچک باشد و از هر گونه تضاد منافع بین بورژوازی کشورهای مختلف و بین گروه ها و انواع مختلف بورژوازی در داخل هر یک از کشورها و نیز از هر امکانی هر قدر هم که کوچک باشد برای بدست آوردن متفق توده ای، حتی متفق موقت، مردد، ناپایدار، غیر قابل اعتماد و مشروط حتما و با نهایت دقت و مواظبت و احتیاط ماهرانه استفاده شود. کسی که این مطلب را نفهمیده باشد، هیچ چیز از مارکسیسم و بطور کلی از سوسیالیسم معاصر نفهمیده است».

دو یادآوری:

1_ محض یاد آوری به منتقدین حزب کمونیست ایران  که در صفوف جریان های هوادار منصور حکمت فعالیت می کنند، در رابطه با مسائل مربوط به جنبش عمومی و جنبش رفع ستم ملی، تا وقتی که زنده یاد منصور حکمت در رهبری حزب کمونیست ایران قرار داشت و تا وقتی که هنوز مسیر سیاسی خود را تغییر نداده بود، از مدافعین سرسخت این سیاست بود. بارها و در نوشته های مستندی، رهبری کومه له را به خاطر “موقع شناسی در بکارگیری تاکتیک های سیاسی درست”، ستایش  می کرد. و همواره بر “ضرورت تحکیم موقعیت کومه له در جنبش رفع ستم ملی”، تاکید می کرد. کمتر از یک سال قبل از انشعاب از حزب کمونیست و در حالیکه تازه جنگ دموکرات و کومه‌له پایان یافته بود، به رهبری کومه له توصیه می کرد که به فکر تدوین یک برنامه مشترک خودمختاری با حزب دموکرات باشد. ( رجوع کنید به آثار منتشر شده منصور حکمت).

2_ یادآوری این نکته برای کسانی که فراموش کرده اند، لازم است، تقریبا در تمام کنگره های تا کنونی کومه له همیشه “عنوان رابطه و همکاری با احزاب سیاسی در کردستان” یک فصل ثابتی بوده است. کنگره 15 کومه له در مرداد ماه 1391 قطعنامه جامعی در این مورد دارد، که در پایان این مقاله متن کامل آنرا برای کسانی که آنرا در موقع خود نخوانده اند، یا آن موقع به دلیل اینکه  پای استدلالشان در مقابل جامعیت این سند می لنگید، سکوت کرده اند، (به نقل از بسوی سوسیالیسم 4) می آورم.

+++

ضمیمه:

سیاست کومه­له در مورد همکاری احزاب سیاسی در کردستان

مقدمه:

طی سی و سه سالی که از حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی در ایران می­گذرد مقاومت مردم کردستان در برابر تهاجم نظامی این رژیم و مبارزه برای تأمین حقوق و آزادیهای اولیه خود، فراز و نشیب­های زیادی را طی کرده است. در طول این مدت متحدانه عمل کردن احزاب و نیروهای سیاسی اپوزیسیون در کردستان در مقابل رژیم جمهوری اسلامی همواره یک خواست مردم کردستان بوده است. کومه­له با درک این نیاز اجتماعی در مقاطع مختلف کوشیده است که به آن پاسخ مثبت بدهد و در مقابل موانع موجود بر سر راه تأمین  آن ایستادگی کرده است. در سالهای نخست پس از سقوط رژیم شاه، هماهنگی و اتحاد عمل نیروهای سیاسی فعال در کردستان در چهارچوب نهادی بنام “هیأت نمایندگی خلق کرد” تا حدودی تأمین شد. این نهاد علیرغم دستاوردهای مثبتی که طی مدت کوتاه عمر خود بدست آورد، از هم پاشید. نیاز و خواست مردم کردستان در این زمینه همچنان به قوت خود باقی است.

کومه­له بنا به مسئولیتی که در قبال جنبش انقلابی مردم کردستان بر عهده دارد و در پاسخ­گویی به خواست وحدت­طلبانه مردم کردستان، به­منظور هموار نمودن راه رفع  ستم ملی بر مردم کردستان، کاهش ابعاد مصیبت­های ناشی از مبارزه بر علیه این ستمگری، محدود کردن امکان توطئه­گری­های رژیم جمهوری اسلامی در میان احزاب و جریان­های سیاسی فعال در کردستان ، تأمین همکاری نیروهای سیاسی کردستان در برابر رژیم جمهوری اسلامی،گسترش همکاری میان فعالین جنبش­های اجتماعی با گرایش­های گوناگون در مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی، سیاست معینی را بر اساس خطوط  زیر در دستور کار خود قرار می­دهد:

1) جامعه کردستان تحت حاکمیت رژیم­های سلطنتی و اسلامی علاوه بر بی­حقوقی­های سیاسی و اجتماعی، که عموم مردم ایران با آن دست به گریبان هستند در عین حال از ستم­گری ملی رنج می­برند. مردم کردستان نه تنها بر اساس سیاست­های عملی، بلکه حتی به­طور رسمی و در قوانین این رژیم­ها به­عنوان شهروند درجه دوم در جامعه­ی ایران محسوب می­شوند. هر گونه مقاومت و اعتراضی علیه تبعیض و نابرابری و مطالبه حق تعیین سرنوشت، تحت لوای دفاع از تمامیت ارضی ایران به شدیدترین­ شیوه سرکوب می­شود. شووینیسم و عظمت طلبی دولت­های مرکزی چه از نوع ناسیونالیسم رژیم پادشاهی و چه از نوع اسلامی آن، همواره وسیله­ای برای اعمال شدید ترین دیکتاتوری و سرکوب بر علیه مردم کردستان بوده است. این گرایش غیر انسانی حتی از جانب اپوزیسیون بورژوائی رژیم نیز تقویت و برای آن تبلیغ می­شود.

2 ) اما جامعه­ی کردستان در عین حال جامعه­ای طبقاتی است. اگر چه  اقشار و طبقات مختلف در این جامعه به­درجات مختلف از وجود ستم ملی رنج می­برند، اما در همان حال منافع اجتماعی و اقتصادی متفاوتی دارند. طبقه­ی کارگر در کردستان از چند دهه پیش به میدان کشمکش های طبقاتی، سیاسی و اجتماعی وارد شده است و امروز جایگاه و موقعیت انکارناپذیری یافته است. این تحول اجتماعی زمینه  و امکان رشد جریان سوسیالیستی در این جامعه را بوجود آورده است . در عین حال جامعه­ی کردستان به­دلیل اعمال ستم ملی از جانب دولت مرکزی، به بستری برای حضور و گسترش گرایش ناسیونالیستی تبدیل شده است. بر متن این زمینه­های عینی، احزاب و سازمان­های سیاسی مختلف با اهداف و استراتژی­ سیاسی متفاوت،به­وجود آمده­اند. تداوم مبارزه سیاسی بر علیه دولت مرکزی که همواره از پشتیبانی اکثریت قاطع مردم کردستان برخوردار بوده است، کردستان را به یک جامعه به درجه زیادی تحزب یافته تبدیل نموده است.

3)  دولت مرکزی همواره ابزارهای مختلفی را برای سرکوب و به انحراف کشاندن مقاومت و مبارزه مردم کردستان به­طور همزمان به کار گرفته است. از جمله:

– سرکوب مستقیم، توسط لشکرکشی، اعمال خشونت و قهر عریان، بازداشت، شکنجه، زندان و اعدام؛

– بهره­برداری از شکاف­ها و اختلافات احزاب سیاسی در کردستان.

– از محتوا خالی کردن خواست­ها و مطالبات مردم کردستان و محدود کردن این خواست­ها در چهارچوب تنگ مطالبات محدود فرهنگی با اتکاء به گرایشات سازشکارانه در جامعه کردستان؛

_ دامن زدن به روحیه­ی انتظار در میان مردم کردستان با یاری گرفتن از حربه­ی مذاکرات یک­جانبه با برخی از احزاب و جریان­های سیاسی.

همکاری و اتحاد عمل نیروهای سیاسی فعال در کردستان بایستی در خدمت خنثی کردن این سیاستها باشد.

4) اما پاسخ دادن به این ضرورت تا آن­جائی که به احزاب سیاسی کردستان بر می­گردد، با موانع و مشکلاتی چند مواجه است که بایستی برای رفع و یا تخفیف آنها تلاش کرد:

اول، اگر چه احزاب سیاسی برنامه­های متفاوتی در پاسخ به ستمگری ملی در کردستان دارند و متفاوت بودن برنامه آنها در این مورد، به خودی خود مانعی در راه همکاری بر علیه جمهوری اسلامی ایجاد نمیکند، اما راههای متفاوتی که آن­ها برای رسیدن برای تحقق برنامه خود در پیش گرفته­اند (استراتژی)، شکل گرفتن همکاری و هماهنگی عملی را با موانعی جدی روبرو خواهد کرد .

دوم، تمایز در انتخاب هم­پیمانان سراسری. احزاب سیاسی فعال در کردستان هر یک می­کوشند تا در انطباق با استراتژی سیاسی و پایگاه طبقاتی خود هم­پیمانانشان را در سطح سراسری انتخاب کنند. گاه انتخابها آنچنان ناهمگون است که کار هماهنگی احزاب سیاسی در کردستان را به شدت دشوار و گاهی حتی غیر ممکن می سازد. هم پیمانی با اصلاح­طلبان حکومتی  و یا شوونیستهای ایرانی که دشمنان حق تعیین سرنوشت مردم کرد هستند، از آنجمله است.

سوم،  در پیش گرفتن سیاست اتکاء به دخالت قدرت­های امپریالیستی. در حالیکه امروز جهان شاهد این واقعیت است که چگونه پیامد ویرانگر دخالت این قدرتهای خارجی در کشورهای عراق و افغانستان و لیبی و امروز در سوریه، خیزش انقلابی مردم را عقیم گذاشته و به بیراهه برده است.

چهارم، انشعاب­ها و جدائی­ها در درون احزاب سیاسی در چند سال اخیر و بروز “بحران اعتماد” در میان آن­ها ؛ بخشی از این جدائی­ها ناشی از اختلافات سیاسی است که تعمیق آنها در یک مسیر طبیعی سرانجام به جدائی منجر می­شود. بخشی دیگر نه در نتیجه­ی وجود اختلافات سیاسی و حتی تاکتیکی مهم و متمایز، بلکه ناشی از کشمکش­های درون تشکیلاتی هستند. در هر دو حالت یک چنین پیشینه­ای، و رویدادهائی که در مقطع جدائی ها بوقوع پیوسته اند خود به مانعی بر سر راه هماهنگی و کار مشترک تبدیل شده­اند.

پنجم، ارزیابی و تحلیل متفاوت و گاه متضاد از شرایط سیاسی امروز جامعه­ی ایران، منطقه و جهان و بنابر این پافشاری بر اولویت­های متفاوت، که به مانعی بر سر راه اتحاد عملها تبدیل می شود.

 5) بی­حقوقی­های سیاسی و اجتماعی، سیاست­های تبعیض­آمیز دولت مرکزی نسبت به مردم کردستان در موارد مختلف، بی افقی جوانان و محرومیت آن­ها از ابتدائی­ترین حقوق انسانی، تبعیض و ستم بر زنان و آثار زیانبار آن بر کل جامعه، سیاست گسترش مواد مخدر، این­ها همگی طیف وسیعی از اقشار مختلف مردم کردستان را در برابر دولت مرکزی قرار داده است. هم­کاری عملی فعالین و مبارزات علنی در جهت پیشبرد مبارزه­ی مردم کردستان علیه رژیم جمهوری اسلامی در داخل کشور جنبه مهمی از سیاست هماهنگی و هم­کاری ما را تشکیل می­دهد. ما در همه جا، خواهیم کوشید با در پیش گرفتن یک سیاست متحد کننده، در خدمت قدرتمند نمودن چنین مبارزه­ای بر علیه جمهوری اسلامی، امر پیروزی هر حرکت و اعتراض معینی را تسهیل کنیم. پیشنهادات سازنده در زمینه کاراتر کردن این سیاست مورد توجه قرار  قرار خواهد گرفت و حداکثر انعطاف ممکن نشان داده میشود تا چنین اتحاد عمل­هائی  تأمین گردند .

6) شکل گیری یک همکاری و هماهنگی جمعی مؤثر در گرو تلاش برای تأمین شرایط زیر است:

اول، ایجاد فضای دیالوگ و گفتگو؛ فراهم نمودن زمینه جهت برگزاری دیدارهای دوجانبه به منظور تبادل نظر و رسیدن به درک مشترک در مورد همکاری و هماهنگی. تلاش برای برگزاری نشست عمومی در صورت تأمین شرایط سیاسی و عملی آن؛

دوم ، اجتناب از رویاروئی های مسلحانه؛ همگی سازمان­های فعال در کردستان به روشنی به سیاست عدم استفاده ‌از اسلحه در اختلافات سیاسی و در کشمکش­های داخلی متعهد شوند و اصل پیشبرد مبارزه سیاسی مسالمت­آمیز را بطور رسمی بپذیرند و پایبندی بدون چون و چرای خود را به این امر در مقابل جامعه کردستان اعلام نمایند؛

سوم، احترام به حقوق و آزادیهای دموکراتیک؛ احزاب و نیروهای سیاسی پایبندی خود را به اصل آزادی بدون قید و شرط سیاسی در کردستان بعنوان یکی از ارکان مبارزه مسالمت­آمیز سیاسی اعلام کنند؛

چهارم، اجتناب از هرگونه ارتباط گرفتنی با رژیم؛ مذاکره با حکومت مرکزی در ارتباط با حقوق و خواست­های مردم کردستان، امری منحصر به هیچ حزب و یا سازمانی نیست. لازم است هرگونه ارتباط جداگانه با دولت مرکزی تحریم شود. چنان­چه در شرایط خاص و معینی مذاکره و گفتگو با دولت ضرورت پیدا کرد، اصل توافق همگانی در مورد قبول و یا رد مذاکره به رسمیت شناخته شود و در صورت انجام چنین مذاکره ای، مکانیسم و روش کلی پیشبرد آن مورد توافق عمومی باشد .

پنجم، برسمیت شناختن اصل حاکمیت مردم؛ حاکمیت در کردستان امر مردم است و احزاب سیاسی مجاز نیستند مستقل از رأی و اراده­ی مستقیم مردم، حاکمیت را در هیچ سطحی مابین خود تقسیم کنند.

ششم، همکاری نیروهای سیاسی در هر سطحی که انجام بگیرد لازم است در راستای منافع عمومی کارگران و مردم ستمدیده در سطح ایران و منطقه ‌بوده ‌و در جهت تقویت مبارزات جمعی و مستقیم آن­ها علیه جمهوری اسلامی، انجام بگیرد .

7) چند مورد معین جهت همکاری به منظور هموار نمودن راه همکاری و هماهنگی وسیع تر:

_ جلب پشتیبانی مادی و معنوی احزاب و سازمان­های کارگری، مردم آزادی­خواه و گروه­ها و سازمان­های بشردوست در سراسر جهان از مردم کردستان. در این رابطه، نیروهای سیاسی کردستان می­توانند در اینگونه مجامع هماهنگ و یکدست ظاهر شوند.

_  همکاری در زمینه­های اطلاعاتی و امنیتی بمنظور خنثی کردن توطئه­های جمهوری اسلامی بر علیه احزاب سیاسی در کردستان. این همکاری­ها هم در خود مفید هستند و هم کار برداشتن قدم های بعدی را در جهت ایجاد هماهنگی آسانتر خواهند کرد.

_همکاری­های فنی و تکنیکی در خدمت کاراتر نمودن دستگاه­های رسانه ای و کمک­رسانی و ایجاد تسهیلات در زمینه­های گوناگون دیگر.

اتخاذ موضع مشترک (از طریق بیانیه­ی مشترک و یا عمل مشترک) در ارتباط با رویدادهای سیاسی مهم و فراخوان لازم در مواردی که ضرورت سیاسی مهمی آن­را ایجاب می­کند.

مرداد ماه 1391 شمسی