نقد حمید قربانی به مقاله محمد اشرفی، مبارزه کارگرا

نقد حمید قربانی به مقاله محمد اشرفی، مبارزه کارگرا
چندی پیش آقای محمد اشرفی مقاله ای در ارتباط با کارگران بافق نوشته بود که لازم دیدم، با توجه به اهمیت و مهم بودنِ خود این اعتراضات، مبارزات و اعتصابات و نکات مهم مندرج در نوشته ی محمد اشرفی به چند نکته اشاره کنم. نخست اینکه از نظر من بهتر است مقاله هایی که خطاب به کارگران نوشته می شوند و جنبه آموزشی دارند نکاتی که در ان اصولی و پایه ای است به درستی شکافته گرندد تا باعث ایجاد خطا و توهم در خواننده نشوند. چرا که اگر برای مثال مقالاتی که بحثی نظری را دنبال می کنند و خطاب به روشنفکران می باشند ، می توانند مسائل درون آن از پیچیدگی خاص این نوع مقالات یا کوتاهی در تشریح مسائل تا حدودی برخوردار باشند.
او، در نوشته خود به درستی ، در رابطه با آینده ی مبارزه ای پیروز مند به چند نکته مهم اشاره می کند، از جمله لزوم ایجاد ارتباط تکاتنگ با کارگران صنایع مشابه و ایجاد همبستگی کارگری- ، ایجاد تشکلات توده – طبقاتی و تحزب کمونیستی که او ، به جای آن از تشکلات توده ای- سیاسی استفاده می نماید و اینکه، این دولت کیست؟ حامی منافع چه کسانی است؟ و غیره و ادامه مبارزه طبقاتی کارگران بافق بویژه و بطور کلی کارگران در ایران، بر علیه سرمایه داران و دولت شان، تا پیروزی کارگران (انقلاب اجتماعی قهرآمیز یعنی پیروزی جنگ طبقاتی)- که در این نوشته به طور روشن بیان نمی شوند،
اوالبته، این ها را از هوا نمی گیرد و یا از مخیله خویش طرح نمی کند، بلکه از تجربیات گذشته مبارزه ی کارگران در ایران و سبک و سنگین نمودن آنها و مخصوصا ، تجربه ی تا حدودی نتیجه دهنده، یعنی اعتصابات و اعتراضات کارگران معدن آهن بافق با شرکت نمودن خانواده ها و مردم زحمتکش شهر و عقب نشاندن کار فرما یعنی دولت سرمایه داری جمهوری اسلامی در پیاده کردن طرح ضد کارگری- خصوصی سازی این معدن که بیکاری و باز هم ارزان تر نمودن نیروی کار کارگران و کمترکردن مخارج تولید و افزایش سود سرمایه داران خصوصی و دولتی را هدف داشت، نتیجه گیری می کند. و نیز به درستی به اینکه دولت و کارفرمایان با داشتن این همه نیرو و دستگاه سرکوبگر فیزیکی و روحی، و گرفتن رهنمود و نیز دادن تعهد به ارگانهای جهانی سرمایه داری امپریالیستی (که محمد اشرفی در این نوشته از بیان این پس بند یعنی امپریالیسم خود داری می کند که این هم، یک ضعف عمده این نوشته است) مانند بانک جهانی، صندوق بین المللی پول، سازمان جهانی کار و سازمان تجارت جهانی، بیکار نمی نشینند و در صدد پیاده کردن این طرح ضد کارگری در آینده ی مناسب بر می آیند، به قولی برای سرمایه داران و دولت شان بعنوان مجری برنامه های طبقه ی سرمایه دار، در جوامع معاصر همواره اجرای طرح ها با ملاحظه به شرایط سیاسی و اجتماعی یعنی توازن نیروی طبقاتی انجام می گیرند. به دیگر سخن، دیر و زود دارند، اما سوخت و سوز ندارند.در این شرایط اگر که کارگران نتوانند و قادر نگردند که حمله یا ضد حمله خویش را عمیق تر کرده و با ایجاد وسیله ی مناسب و انقلابی طبقاتی- آنرا در سطح گسترده یعنی تمام صنایع مشابه و از آن مهمتر به سطح عمومی طبقه کارگر نرسانند و در برابر تصمیمات و اقدامات کارفرمایان یعنی سرمایه -داران داخلی و خارجی از قدرت تشکیلاتی برخوردار نباشند،هرگز نخواهند توانست در تمامی سطوح جامعه دستاوردی داشته باشند.چرا که کوچکترین خللی در همبستگی و متشکل شدن کارگران فرصتی است برای رخنه نمودن دشمنان در صفوف کارگران و به هرز بردن وبه خطر انداختن مبارزات و دست آوردهای آنان.
اما، به باور من، چند نکته ابهام آمیز، ولی مهم، در این نوشته به نظر می رسد که مهم هستند و بایدکه مورد توجه کارگران آگاه و رادیکال قرار گیرند. چون اگر ، این چنین نگردد، ما به جای رسیدن به هدف، یعنی لغو شرایط موجود اجتماعی بوسیله مبارزه طبقاتی کارگران و ادامه ی آن تا ایجاد دیکتاتوری پرولتاریا یعنی برقرار ی کمونیسم و داشتن یک جامعه ی عاری از طبقه هر چند که این یک هدف استراتژیکی و طولانی مدت است و با قبول اینکه، چنین است، اما نگذاشتن جانشین کمونیستی و مشخص نکردن استراتژی و تاکتیک در مبارزات طبقه کارگر و تنها بسنده نمودن به بازگو کردن عناوینی که خودبخود بدون بسط و توضیحش کامل، شعارهائی بیش نخواهند بود، برای رسیدن به این هدف روشن و قابل فهم یعنی دیکتاتوری کارگران و در ادامه آن جامعه ی کمونیستی به یک توهم در هدف دامن زده و این خطرناک بوده و هست چرا که کمونیست ها همواره سخنشان شفاف و روشن می باشد و چیزی را در لفافه پنهان نمی کنند. متاسفانه تا به امروز کارگران ضربات خیلی شدیدی از این ناروشنی ها خورده اند. نمونه روشن این مسئله، خود قیام مسلحانه و انقلاب ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ در ایران است
محمد اشرفی می نویسد: «۱ – سرنگونی ۲- بر قراری عدالت اجتماعی – اقتصادی ۳- بر قراری حکومت کارگری . چون اشکال دست یابی به این سه مطالبه و ابزار های اجرایی اشکال فوق هنوز وجود ندارند.»، من در اینجا به همین مطالبه سه گانه، در حد توان و یک نوشته ی کوتاه اشاراتی می کنم و امیدوارم که این نوشتار نه از سر غیض و عضب، بلکه دلسوزانه درک شده و مورد برخورد و نقد و انتقاد ریشه ای و انقلابی و بی مهابا قرار گیرد.