نسرین رمضانعلی وضعیت معیشتی طبقه کارگر برای بقا هم کافی نیست

وضعیت معیشتی طبقه کارگر برای بقا هم کافی نیست

نسرین رمضانعلی

سالی که گذشت سال تحمیل فقر و فلاکت بیش از پیش به طبقه کارگر در ایران بود. سالی که پیش روی طبقه کارگر است جمهوری اسلامی تلاش میکند به درجات بیشتری طبقه کارگر را بطرف فقر و فلاکت و بدبختی سوق دهد.
وزارت کار و کنترل جمعیت بر اساس اخرین سرشماری جمعیت ایران را بیش از ٧٥ میلیون اعلام کرده است.
طبق گزارش مرکز آمار که مرکز آمار هم در هماهنگی با بانک مرکزی این آمارها را تهیه و در دسترس قرارداده است نرخ شاغلین در ایران ٣٨ درصد و در عین حال نرخ بیکاری دوازده و نیم در صد اعلام کرده است.
همین مرکز اعلام میکند طی ٣ ساله گذشته تعیین حداقل دستمزد متناسب با نرخ تورم نبوده است. تعیین حداقل دست مزد امسال ظاهرا برا اساس نرخ تورم ٥، ٢٦ در صد تعیین شده است. یعنی بر مبنا این تورم حداقل دستمزد ٢٥ درصد افزایش یافته است. اما این گزارشات که در رسانه های حکومتی منتشر میشود گویای یک واقعیت دیگر است که حداقل دستمزد بر اساس همان آمارهای نادقیق خودشان هم متناسب با نرخ تورم تعیین نشده است. در گزارشات دیگر از طرف بانک مرکزی نرخ تورم در شش ماه اول سال گذشته ٣١،٥ در صد بوده و در بهمن و اسفند نرخ تورم کالاهای مصرفی به ٤١ درصد رسیده است. اشاره به این آمارهای رسمی حکومتی عمق وخامت موقعیت و وضعیت معیشتی طبقه کارگر در ایران را نشان میدهد. میزان نرخ تورم بطور واقعی بسیار فاجعه بار تر و بالا تر از آمارهای حکومتی میباشد که هر کارگری در ایران فشارهای انرا در زندگی روزمره با همه وجود احساس میکند.
اجازه بدهید ما بر اساس همین آمارها که رسما خود رژیم اعلام کرده است نگاهی داشته باشیم به محیط کار و زیست کارگران تا بشود دقیق نشان بدهیم در مراکز مختلف کارگری وضعیت طبقه کارگر چگونه بوده است. امروز طبقه کارگر با کدامین مشکل و موانع اساسی روبرو است. سیاستهای رژیم در مقابل کارگران و مردم زحمتکش چه بوده است. در سالی که گذشت طبق گزارش و گفته معاون وزیر صنعت و معادن اعلام شده است ٤٠٠٠ مرکز تولیدی تعطیل شده است. در ضمن اشاره شده است که این مراکز تولیدی مهمی نبوده اند. البته ایشان یادشان میرود اعلام بکنند چند هزار پروژه در مراکزی مثل بندرعباس ،تهران، کرج، اراک، یزد، اصفهان، شیراز، ، آبادان، اهواز، هفت تپه، عسلویه قلب اقتصاد ایران تعطیل شده است.
چندین هزار کارگر در سالی که گذشت بیکار شدند. حوادث ناگواربخاطرسهل انگاری و عدم ایمنی کافی محیط کار و عدم آموزش کافی برای رعایت مسائل ایمنی و نبود امکانات وسایل ایمنی و فرسوده بودند ابزار تولیدی روزانه بطور متوسط جان ٥ کارگر را گرفته است. کارگران نه تنها امنیت شغلی ندارند امنیت جانی هم در محیط کار ندارند. خانوادههای کارگری بعد از مرگ نان آورانشان به معنای واقعی کلمه در لجن فقر فرورفتند. باید گفت بخش زیادی حتی از این آمار بالاتر و فاجعه بارتر است آمارها پشت پرده میماند.
اجازه بدهید در مورد وضعیت کارگران معادن صحبت کنیم. در حالی که کار این بخش از طبقه بشدت سخت بوده و کارگران با زندگی و سلامت خود ریسک میکنند در عین حال از کمترین امکانات و حقوق و مزایا برخوردار هستند. کار شاق و طاقت فرسا در اعماق زمین که گاها کارگران بیش از ١٢ ساعت زیر زمین کار میکنند با بیمارهای پوستی و ریه وی روبرو هستند. بخش زیادی از کارگران کماکان کارگران قراردادی هستند و بیشترین حوادث ناگوار در این مراکز را شاهد هستیم. معاون وزیر صنایع و معادن در مورد حوادث در معادن اظهار میکند که تمامی ابزارها بشدت فرسوده هستند و بیش از ٤٠ سال است مورد استفاده قرار میگیرند. لباسهای ایمنی محدود میباشد و بلاخره در اکثر این حوادث خود کارگران مقصر هستند! چرا که آموزش ندیده اند چگونه در مقابل وضعیت مقابله کنند. عدم آموزش کارگران باعث میشود هنگامی که در معادن ریزش اتفاق میافتد کارگران سریع عکس العمل نشان نمیدهند. یعنی در نهایت کارگری که مجبور میشود برای تامین معاش زندگیش تن به هر کار بدهد مقسر شناخته میشوند.
این اظهارات هم از طرف مقامات دولتی نه از سر دلسوزی برای کارگران و خانواده کارگری مطرح میشود بلکه بخاطر این مطرح میشود که دولت و کارفرما و اداره کار و بیمه دست در دست هم مقصر را کارگران معرفی و حاضر به پرداخت هیچ غرامتی به کارگران و خانوادهایشان نباشند. کارگران بخش خدمات اجتماعی وضعیت بشدت اسفبارتر را دارند. در این بخش که عموما زنان هستند از حقوق و مزایای کمتری برخوردار هستند. بخصوص این وضعیت را میتوان در بیمارستانها و کلا بخش بهداشت و درمان دید. این بخش که طبق گفته خودشان گاها ساعت کارشان به ٢٤ ساعت میرسد. با کمترین مزایا استخدام میشوند و حقوقشان ماها با تعویق پرداخت میشود. کارکنان این بخش از طرفی باید فشارهای کم بود دارو عدم وسایل مدرن و دستگاههای پزشکی در بیمارستانها را تحمل کرده و طرف دیگر نارضایتی مردم از وضع موجود را تحمل کنند. فشار کار زیاد را بدون حق شیف شبکاری و غیره بر این بخش مزدبگیران تحمل کردند. وضعیت معلمین بهتر از این نیست و شغل دوم و سوم دارند بعنوان مسافر کش خیابانی و یا بعنوان راننده آژانسهای مسافر بری مشغول بکار هستند.
همینجا کوتاه به کارگران ساختمانی اشاره ای هم داشته باشیم. بطور عموم و گسترده این کارگران روزمزد هستند و ترکیب این بخش از کارگران را کارگران فصلی تشکیل میدهند و عموما از شهرها و روستای مرزی برای امرار معاش به شهرهای بزرگ مراجعه میکنند. کارگرانی که به بدترین شکل استثمار میشوند. کارگرانی که بخشا حتی سرپناهی ندارند که در آن استراحت کنند و بخشا پیمانکار بابت خوابیدن در ساختمانهائی که مشغول ساخت آن هستند پولی هم ازشان کسرمیکند. و همچنین از بیمه درمانی ،حوادث،بازنشستگی هم خبری نیست. در بهترین حالت کارگر باید خوشحال باشد همان حقوق ناچیز را دریافت کنند.
کارگران فصلی تنها کارگران ساختمانی نیستند بخش بزرگی از کارگران فصلی کارگرانی هستند که در آجزپزیها مشغول بکار هستند. در این بخش استثمار شکلی بشدت عریانتر و کریه تر دارد. اینجا دیگر خانوادگی از کودک 3 ساله تا پیرزن ٨٠ ساله مشغول بکار سخت در این مراکز هستند. وضعیت معیشتی این کارگران و زندگیشان چنان وخیم است که با دیدین آنها فقط میتوانی تنفرت از این حکومت و نظام هار اسلامی بیش از پیش باشد. اینجا در این محیط دیگر نه خبری از قرارداد کار است و نه تعهدی از جانب کارفرما اینجا کار کنتراتی است یعنی توحش به اوج خود میرسد. البته در رسانه های دولتی اشاره شده است استاندارهای کار در این مناطق از زمان پهلوی بدونه هیچ تغییری تا به امروز مانده است.
کارگران کشاورزی ساعت کارشان با طلوع افتاب شروع میشود و با غروب تمام میشود وضعیت بهتری از سایر بخشها ندارند اماری که داده میشود نیروی کار بیش از 3 میلیون نفر در این بخش به ارزانترین شکل خریداری میشود.
با تصویری که از بخشهای مختلف مزدبگیر در ایران دادم که اساس این گزارشات نه بر اساس نوشته های پراکنده و غیره رسمی بلکه امار رسمی و دولتی هستند.
با این آمار و ارقامی که اشاره کردیم تلاش کردم تصویر کوچکی از واقعیتهای وحشتناکترو فاجعه بارتری از وضعیت طبقه کارگر در ایران داده باشم.
با نرخ تورم ٤١ درصدی و افزایش حداقل دستمزد ٢٥ درصدی مردم بطور عموم و بطور اخص کلمه طبقه کارگر چگونه باید زندگی را بگذرانند. تعیین این حداقل دستمزد بازتابش در رسانه های دولتی این چنین است. نمایندگان وزارت کار در استانهای مختلف هر کدام به نوعی اشاره دارند که اگر چه سال ٩١ برای قشر مزد بگیر سخت گذشت اما امسال با وضعیتی که غیره قابل پیش بینی است روبرو خواهند بود.
طبقه کارگر سال ٩١ را به سختی پشت سرگذاشت و پیامد تعیین حداقل دستمزد فقط میتواند یک مفهموم داشته باشد برای کل مردم ایران بویژه برای طبقه کارگر زندگی بیش از پیش سختتر خواهد بود. دیگر کارگران که دو شغله هم توان تامین زندگی معمولی را نخواهند داشت.
برای سال ٩٢حداقل دستمزد تعریف شد و رسما اعلام شده ٢٥ درصد با پاسخ مجمع کارفرمایان چنین پاسخ گرفت. کارفرمایان رسما اعلام کردند که نه تنها افزایش ٢٥ درصدی بلکه حتی ٢٠ درصدی را هم نمیتوانند به کارگران پرداخت کنند. معنی تصمیم و گفته های مجمع کارفرماها این است که حاضربه پرداخت همین حقوق ناچیزکه برای بقا هم نیست نخواهند بود. یعنی کارگر از آنچه که به گفته مزدبگیران امروز در ایران میگویند این حقوق حتی برای بقا هم کافی نیست. کارفرمایان با بیشرمی بیش از پیش اعلام کرده اند که در مقابل کارگران و خانواده های کارگری جامعه مسئول نیستند.
در حال نوشتن این مطلب بودم همین لحظه در سایتها درج شد که محمود بهمنی رئیس کل بانک مرکزی به ناراضیان پیوسته و طی آخرین گزاراشات که ارسال شده است. نرخ تورم در اسفند ماه سال ٩١ میانگین ٦٠ و ٧٠ درصد بوده است. این نرخ تورم با محاسباتی که ظاهرا ایشان رقمش ٣٢ درصد بوده است جور درنیامده است و ایشان هم به خیل ناراضیان پیوستند. و به نقل از اکونومیست نرخ صادارات ایران به ٠،٣٣درصد رسیده و دولت ایران با کمبود بودجه چند میلیاردی روبرو است.
جالب این است که این نرخ تورم را نه بن بست اقتصادی سیاسی اجتماعی این حکومت که امامشان اعلام کرد اقتصاد مال خر است، بیش از سه دهه است این جنایتکاران خون طبقه کارگر را در شیشه کردند، هر روز زندگی را به طبقه کارگر و مردم سیاه کردند، بلکه دلیل را واردات بیش از پیش کالاهای خارجی و کم بود نقدینه میبینند. در عین حال آقای محمود بهمنی پیامش برای طبقه کارگر و مردم ایران این است که تورم بالا و نقدینگی کم باعث میشود سال ٩٢ نرخ تورم بالا خواهد رفت و افتصاد ایران به بحران روبرو است.

با این وضعیت اکنون نگاهی خواهیم داشت به محیط کار و زندگی کارگران

بهمنی و سران ریز و درشت این حکومت انگلی جیبها خود را پر کردند اما کارگران و مردم باید بار نرخ تورم کمبود نقدینه کسری بودجه را بردوش بکشند. اینجا مرکز اقتصاد و صنعت خارومیانه است. عسلویه با ٢٨ فاز و با چندین سکوی نفتی و گازی در اعماق دریا که چندین کارخانه پتروشیمی نیز دایر است. روزانه فقط ١٠ میلیون تن تولیدات پتروشیمی هست و بیش از٢٧٠ میلیون مترمکعب گاز تولید میشود. البته برق و سایر تولیدیات دیگر بماند. وضعیت کارگران بطور کلی در این منطقه چگونه است. کارگران کماکان صاحب قراردادهای موقت و سفید امضا هستند. مرتب در این مراکز بخصوص در یک سال گذشته پروژهای در حال تاسیس تعطیل شدند و این کارگران هم به خیل ارتش بیکار پیوسته اند. در بخشهای معادن بخاطر فرسوده بودن ماشینها و دستگاهها که مدام شاهد حوادث محیط کار بودیم و کم بود یا نبود مواد اولیه پیمانکاران دست به تعدیل نیروی کار زدند. در بخشهای خدماتی و سایر بخشها مرتب شاهد اخراج و بیکار سازی بودیم. بخش ماشین سازی با رکودی که داشته مدام کارگران را اخراج کرده است و یا بازنشستگی پیش از موعد را به کارگران تحمیل کردند. در مراکز و بخشهای که حتی آنهائی که قرارداد رسمی هم دارند از امنیت شغلی برخوردار نبودند. گاها کارگران مجبور شدند به حقوقهای کمتر نیز راضی شوند. یعنی انچه که این مراکز آمار به آن ازعان دارند بین ٢٥ تا ٣٢ درصد مزدبگیران در فقر مطلق بسر میبرند و طبق همین آمار و تخمین این حضرات سالیانه قرار است ٢ الی ٣ درصد به کسانی که در فقر مطلق بسر خواهند برد اضافه شود. آنچه که با آن روبرو هستیم سفره خالی طبقه کارگر است. و ثروتهای رویائی جنایتکاران هار اسلامی.

طبقه کارگر و مردم ایران در موقعیتی قرار گرفته اند که دیگر برای پیدا کردن لقمه نانی مجبورند تن به بدترین شرایط کاری بدهند. در نهایت همین حقوقهای ناچیزشان را هم باید با زور از حلقوم این مزدوران سرمایه بیرون بکشند. موقعیتی که به طبقه کارگر تحمیل شده است نه برای زندگی است و نه برای مرگ چرا که برای بازتولید سود به این نیروی کارنیازمند هستند. برای همین زندگی بخور نمیر را تلاش میکنند به طبقه کارگر در ایران تحمیل کنند.شرایط حاصل از این بن بست اقتصادی سیاسی اجتماعی رژیم بارش بر دوش طبقه کارگر و خانوادهایشان است.
اولین مشاهد پاشیده شدن شیرازه زندگی خانوادهای کارگری است. طبق آمارهای داده شده رشد روزافزون قتل، دزدی ،جنایت،اعتیاد، فحشا سرسام آوراست. فقر و فلاکت چنان دست و پای کارگران و خانوادهیشان را گریبانگیر شده است که جنگیدن برای زنده مان است.
سالی که گذشت اگر چه سال بسیار دشواری برای طبقه کارگر بود اما شاهد رشد مبارزات کارگران هم بودیم. بخشا کارگران تواستند بخواستهایشان دست یابند. هر کجا کارگران متشکل و متحد بودند رسیدن به خواستهایشان راحتتر بود و راه برای اعتراضات و اقدامات بعدی هموارتربود.
هر کجا هم که کارفرما و صاحبان سرمایه قدرت توانستند صف متشکل کارگر را از هم بپاشند کارگران با دستآورد کمتری روبرو بودند. سیاست وعده دادنها دیگر برای کارگران حربه ای تازه ای نبود در مقابل این سیاست ایستادند. انچه جدید بود سیاست قرارداد مستقیم بود.سال گذشته رژیم توانست صفوف متشکل کارگر را پراکنده بکند. این سیاست که از جانب حتی به اصطلاح تشکلهای کارگری و جریانات مختلف مورد حمایت قرارگرفت معنی عملیش لطماتی بود که جنبش کارگری متحمل شد. تا جائی که وقتی کارگران پتروشیمی ماهشهر به میدان آمدند، مجامعشان را روتین برگذار میکردند کارگران این منطقه وارد فاز جدیدی از مبارزه شدند و طعم همبستگی و قدرت را مزه کردند. با پخش قراردادهای مستقیم کار در میان کارگران و با این توجیه قرارداد مسقیم یعنی امنیت شغلی صفوف متشکل کارگران را پراکنده کردند.
ما امروز در مقابل یک واقعیت غیر قابل انکار قرار گرفتیم. معنی بیکاریهای روزافزون و نابسامانیهای اجتماعی وسیاسی و عدم امنیت در تمامی شئونات زندگی ما را در مقابل یک سوال اساسی قرار میدهد. چه باید کرد چگونه باید این شرایط را به نفع خود به مثابه یک طبقه تغییردهیم؟
اگر کارفرما و صاحبان قدرت و سرمایه قدرتشان در سرمایه های کلان است که حاصل دسترنج ماست، ما بعنوان یک طبقه تنها یک ابزار داریم “تشکلهای مستقل”. کارگر بدون تشکل بدون اراده جمعی قدرت تغییر شرایط را ندارد. اعتراضات در سالی که گذشت و سالی که پیش رو داریم بطور مدام در جریان است. اما این اعتراضات تاکنون پراکنده بوده است. طبقه کارگر نه تنها بر ضرورت ایجاد مجامع عمومی و شوراها ی خود باید بیش از پیش پاییفشاری نماید. .برای این امر مهم بطور روتین باید تلاش بکند.
کارگران با ایجاد تشکلهای خود و ایجاد پیوند با سایر تشکلها و مراکز کارگری میتوانند در مقابل تعرض عنان گسیخته قدرت نمایی کنند. با اعمال اراده جمعی میتوانند سیاستهای این حکومت هار بورژوا و اسلامی و کارفرما را به عقب برانند. بدون تشکهای کارگری و توده ای پراکنده خواهیم بود. پراکندگی صفوف ما به مثابه طبقه بیشترین سود را عاید همین انگلهای رژیم سرمایه داری خواهد کرد. ایجادد مجمع عمومی در محیط کار و زیست طبقه کارگر واکسنی است برای طبقه که دست تعرض سرمایه را از زندگیمان کوتاه خواهد کرد.
ایجاد تشکلهای توده ای و کارگری راه اندازی صندوقهای تعاونی و تشکلها عیله بیکاری و اخراج سازی افساری است که بر این حکومت هار باید زد
طبقه کارگر با نیروی کارش، زندگیهای رویای و ثروتهای میلیارد دلاری را برای تعدادی زالو و جنایتکار درست کرده است. حق کارگر است از بهترین زندگی طبق استاندارهای اوایل قرن ٢١برخوردار باشند. کارگران و زحمتکشان بدون اتکا به تشکلهای واقعی خود همچنان در وضعیت بدتر از امروز قرار خواهند گرفت. طبقه کارگر راهی بجز ایجاد تشکلهای واقعی خود ندارد. اینجا سخنم رو به رهبران عملی و رادیکال سوسیالیست و کارگران کمونیست است در این شرایط دشوار وظایف سنگینتری بر دوشمان است. متشکل کردن و آگاه کردن و متحد نگه داشتن طبقه کارگر وظیفه تاریخی ماست.وگرنه شرایط را نمیتوانیم به نفع خودمان تغییر دهیم.
امروز دیگر نباید بیش از این شرایط ناهنجار را تحمل کنیم. در محلات باید اعلام کنیم که اجازه نخواهیم داد کودکانمان در اوج محرومیت حتی با آن دستان کوچکشان مجبور به فروش نیروی کارشان شوند. کودکانی که روزانه مورد ازار و اذیت قرار میگیرند. کودکانی که مورد ازار جنسی قرار میگیرند. امروز باید این واقعیتها را با صدای بلند فریاد زد و برای هر تک موردش نیرو جمع کرد و تشکلش را ساخت. باید این تشکلها را به هم متصل کرد. باید اعتراضات را به هم پیوند داد. تغییر این شرایط فقط با نیروی واقعی متشکل ما ممکن است. پیش بسوی ایجاد مجامع عمومی شورا و ایجاد تشکلهائی که با آن اعمال اراده خواهیم کرد. این نیروی عظیم و متشکل میتواند آینده را از آن خود کند.
http://hekmatist.org/index.php
٣ آوریل ٢٠١٣