ناصر مرادی-هالیوود، اُسکار و اشرافیت فقر

هالیوود، اُسکار و اشرافیت فقر

ناصر مرادی

صنعت فیلم سازی هالیوود بعنوان پایتخت فیلم سازی جهان و قدرتمند ترین کمپانی صنعت فیلمسازی، با مالکیت بر بخشهای مختلف عرصه هنر، سالنهای مجلل تئاتر، کنسرتهای مهم و پرخرج و مراسم اسکار شهرت دارد و مقصدی است برای کسانی که با ایفای نقش در سینما و تلویزیون به اوج شهرت و اشرافیت می رسند. طنز تلخ تاریخ اینجاست که ۹۰ درصد از نقشهایی که این بازیگران و هنرمندان سینما و تلویزیون برعهده می گیرند و بازی می کنند بر اساس داستان زندگی و کار و زیست انسانهایی است که در این جامعه اسیر دست پول و ثروت و قوانین ضد انسانی نظام سرمایه داری هستند. نظامی  که منشا و عامل بقای ستم و استثمار و دروغ و ریاکاری است و مردم محروم کارگر و زحمتکش برای بقاء زندگی خود و همنوعانشان به درازای تاریخ حیات انسان در تضاد با آن مبارزه کرده اند. آنها در تلاش برای زندگی بهتر چه رودررو و چه با دور زدن قوانین حاکم، با دولت و پلیس و دادگاه و زندان و نیروهای مدافع نظم سرمایه درگیرند، سناریو نویسان و کارگردانان و بازیگران براین اساس و با تکیه بر این سوژه ها، سوژه فقر و محرومیت، خود به دنیای اشرافیت پای می گذارند و به بخشی از الیت و صاحبان سهام این کمپانیهای بزرگ در صنعت فیلمسازی تبدیل می شوند. اگر امروز به زندگی هنرپیشگانی که با درخشش و ایفای نقش در رل انسانهایی که به دلیل محرومیت و محدودیت قوانین این نظام کاپیتالیستی و سیری ناپذیر نظری بیفکنیم میلیاردرهایی را می بینیم که از قبل این فقر و محرومیت، ثروت و سامان شان سر به آسمان میزند. از فرودگاه شخصی و هواپیمای خصوصی تا شراکت در کمپانیهای بزرگ صنعت و تولید و بازار بورس تا سرمایه گذاریهای کلان در بخش توریسم تنها نمونه های کوچکی از این اشرافیت است که با ایفای آن نقش ها ممکن و دست یافتنی شده است.

جایزه اسکار و برگزاری جشنواره به این مناسبت یکی از شیوه ها و بازار تبلیغ میلیاردی و درآمد این صنعت غول پیکر است. دراین مسئله هم نباید تردید داشت که چنین تشکیلات و صنعت عظیمی در دنیای حاکمیت پول و سرمایه از چه مناسباتی پیروی و دفاع خواهد کرد و تابع چه ایدئولوژی و باوری است. اگر فرهنگ جامعه، فرهنگ طبقه حاکمه است و اگر عرصه قدرت و سیاست از اقتصاد تبعیت میکند، اسکار و جشنواره اسکار در عرصه فرهنگ بعنوان نماینده و ابزار طبقه ی حاکم و سیاست و قدرت حاکمه نقش ایفا می کند. در طی تاریخ معاصر برگزاری جشنواره های مختلف، روند علنی  وارد شدن جشنواره اسکار و هنرپیشگان مشهور و میلیاردر و با سابقه در نقش مدافعین و نمایندگان گرایشات بورژوازی چه در قدرت و چه در اپوزیسیون به خوبی پیداست. صنعت هالیود و گرایش مسلط در این کمپانی عظیم در دو سه دهه اخیر بعنوان لابی و مدافع سیاست دمکراتهای آمریکا ظاهر شده اند و این گرایش را تقویت کرده اند. جشنواره ۲۰۱۷ را بعنوان همایش آنتی ترامپ و سیاستهای بغایت راسیستی و ناسیونال فاشیستی ترامپ و به طرفداری از کلینتون باید ارزیابی کرد و در همین راستا دادن اسکار به اصغر فرهادی و فیلم “فروشنده” قابل فهم است. اگر در جشنواره های دور گذشته و امسال به فیلم های “جدایی نادر از سیمین” و ” فروشنده” پشت سرهم دو اسکار را به اصغر فرهادی می دهند به این وسیله مناسبات سیاسی و اجتماعی ایران را هم هدف قرار داده اند و می خواهند زیر بغل گرایش و جناحی از رژیم اسلامی را بگیرند. در چنین مناسبات و ساختاری انتظار از فرهادی که علیه سبعیت رژیم اسلامی ایران و زندان و شکنجه و سرکوب در جامعه ایران موضع بگیرد انتظار پوچی است. اصغر فرهادی و ترانه علیدوستی یا پاسداربسیجی چون شهاب حسینی که جایزه اش را به امام زمان و خامنه ای و اعوان و انصارش تقدیم می کند، بسیار خوب می دانند که در ایران آپارتاید جنسی حاکم است، نصف بیشتر ساکنین جامعه، (زنان) از ابتدایی ترین حقوق انسانی بی بهره اند. این فخر فروشان بی مایه اگر با اجرای خیمه شب بازی علیه سیاست های مهاجر ستیزی ترامپ و تیمش در کاخ سفید موضع گرفته اند و گویا “مدافع آزادی تردد و حقوق شهروندان برای سفر و اقامت در آمریکا هستند”، خوب می دانند که میلیونها ایرانی گریخته از دست دژخیمان رژیم اسلامی ایران در کشورهای آمریکا و اروپا حق سفر و بازگشت به کشور خود را ندارند. فرهادی و خیل سینماگران می خواهند هم از آخور بخورند و هم از توبره. در ایران با خاتمی و خیل جنایتکاران عکس تمام قد میگیرند و اینور آب هم پاپیون میزنند و متمدن و خنده رو می شوند.

 

بازتاب دادن اسکار به اصغر فرهادی

البته باید یادآور شد اصغر فرهادی و عوامل فیلم فروشنده به کمک لابی های معتبر و وابسته به دمکراتهای آمریکا منجمله سازمان لابی “نایاک”، “بنیاد اسلامی ایمان” و سازمان “پایا” و نفوذ کسی مثل فیروز نادری اطلاع پیدا کرده بودند که فیلم فروشنده منتخب اسکار امسال است و بهمین خاطر نمایندگان وصول جایزه را هم انتخاب کرده بودند. اما بازتابهای اعلام جایزه اسکار دیدنی و شنیدنی بود. بلافاصله پس از انتخاب فیلم فروشنده به عنوان برنده اسکار از سوی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی رضا صالحی، تا اسحاق جهانگیری، محمد باقر نوبخت، معصومه ابتکار، شهیندخت ملاوردی و خیل نمایندگان مجلس رژیم اسلامی تبریکات خالصانه سرازیر شد. موفقیت اصغر فرهادی را در کسب جایزه اسکار صمیمانه تبریک گفتند. البته لابی های رژیم و توده ای اکثریتی های خارج کشور و اپوزیسیون دو خردادی و سبز و بنفش را باید به این لیست اضافه کرد.

اما در این بلبشو دیدگاه کیوان جاوید از اعضای رهبری حزب کمونیست کارگری ایران و تبریک به اصغر فرهادی با این استدلال که نباید از قافله جا بمانیم و منزوی شویم جای تامل است. دفاعِ از سینما و فرهنگ سینمایی که با پول و سرمایه حاکمان قطر و لابی های اسلامی داخل و خارج مورد پسند وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است و بازیگران و هنرپیشگان آن مجیزگوی جانیان و قاتلان جمهوری اسلامی، در واقع غلتیدن به آغوش همان فرهنگ و سیاست بورژوازی است. سیاستی عوامفریبانه  که از طرف نماینده ای همچون فرهادی رو به ترامپ، طرفداری از حقوق بشر و حق آزادی و احترام به شهروندان جامعه را بلغور می کند اما رو به جامعه ایران و رژیم اسلامی شاهد وجود آپارتاید جنسی، اعدام، بیکاری و فقر روزافزون همراه با ممنوعیت سفر برای جمعیتی وسیع است اما آنجا ژست متمدنانه گرفتن به نفعش نیست و صد البته برازنده “هنرمندی در سطح ایشان” نیست. دوست پوپولیست ما این را فراموش کرده است و نمیتواند جایگاه اسکار فرهادی را در سیاست هالیوود و دست اندرکاران اسکار ببیند. اینجا دیگر حرف از قافله جا ماندن و ایزوله شدن نیست، با افشای لابیگری طرفداران کلینتون و بنفش و سبز وطنی نه کسی ایزوله میشود و نه ایشان از قافله ای عقب خواهند ماند. اگر پشت پرده ساخت و پاخت ها را نتوان دید کجراهه رفتن است. بقول لنین، تا افراد یاد نگیرند که در پس هر یک از اظهارات و وعده و وعیدهای اخلاقی، دینی و سیاسی و اجتماعی منافع طبقات مختلف را جستجو کنند، در سیاست همواره قربانی فریب، نادانی و حماقت خود خواهند شد. *