در قبال هجوم و تعرض رژیم ایران به فعالان و رهبران کارگری و دیگر جنبشهای پیشرو متحدانه بایستیم!

در قبال هجوم و تعرض رژیم ایران به فعالان و رهبران کارگری و دیگر جنبشهای پیشرو متحدانه بایستیم!
رژیم جمهوری اسلامی بعد از نشستهای پیاپی با کشورهای غربی بر سر “برنامه هسته ای” از این کارت سفید به منظور برداشتن محاصره

اقتصادی و بهبود در وضعیت خویش از یکسو و از دیگر سو ایجاد گشایشی در عرصه بین المللی بهره گرفت البته با یک عقب نشینی خفتب

که نزد خودشان و برای توجیه نیروهای اجیر شده بسیجی و ارازل و اوباش و دیگر نهادهای مرتبط آنرا “نرمش قهرمانه” ترجمان شد.
رژیم ایران در این نشستها در پی این هم بود نزد کشورهای اروپایی سری میان سرها بیرون آورد تا بر ادعای توان دخالتگری در کشورهای اسلام زده در خاورمیانه در مقابل رقبای نظیر عربستان و ترکیه رویش حساب باز کنند. 
رژیم مستبد ایران پس از این مماشات و معاملات با غرب نه تنها از سیاستهای ماجراجویانه پیشین منطقه ای خود از جمله در رویداد سوریه، ترکیه، عراق، یمن، لبنان و فلسطین عقب ننشست بلکه از کمک های مالی، لجستیکی و تسلیحاتی گرفته تا روانه کردن نیرو برای گرم نگه نداشتن تنور جنگ و خونریزی خصوصا در کشورهای سوریه، عراق و یمن جری تر از قبل وارد عمل شده. کماینکه در فوق اشاره شد دقیقا به منظور اینکه بعنوان اهرمی مداخله گر در معادلات منطقه ای رویش حساب باز کنند و از اینطریق با این مانورها و چانه زنیها بقای خود را بتواند حفظ کند.
در سیاستهای داخلی اما رژیم بخوبی بر آن واقف است نزد توده های کارگر و زحمتکشان نه توجیهات ترجمان “نرمش قهرمانه ” و نه توان ماجراجویی برای دخالت در معادلات منطقه ای و بازی دادنهای این رژیم از سوی غرب برای حفظ بقا، بهیچ وجه میتواند مقبولیتی بوجود بیاورد. وضعیت فلاکتبار اقتصادی که بر دوش جامعه سوار کرده را قبلا اگر با محاصره از سوی غرب توجیه میکرد اکنون دیگر این بهانه را هم تا حدی از دست داده. باید جواب توقعات مردم را بدهد. جواب پس دادن به توقعات مردم در این دوره، حمله ور شدن به معیشت و زندگی کارگران با زدن دستمزدها و سرکوب عریانتر از دولتهای قبلی استارت دیگری خورده.
بنا به گزارش آمارهای اعلام شده از سوی سازمان و نهادهای حقوق بشری از زمان بر سر کار آمدن روحانی هر روزه در ایران حداقل 5 نفر به جوخه دار سپرده می شوند. البته آمارهای غیر رسمی که زیر تیغ سانسور رژیم واقع شده اند حاکی از آنست که میزان آمار سالانه اعدامها در ایران بسیار بالاتر از این گزارشهای اعلان شده در سازمانهای حقوق بشریست. 
بگیر و ببند و شکنجه و اعدام فعالین کارگری،اجتماعی و سیاسی که بخشی جدائی ناپذیر از خصلت همیشگی این نظام از روز اول بر سر کار آمدنش بوده اگر در این دوره شدت بیشتری بخود گرفته حاکی از بن بستی است که رژیم در ان گیر افتاده. رژیم خصوصا در این اوضاع پیش رو بشدت از جنبشهای اجتماعی در هراس است. تعرض و بازخواست و دستگیر نمودن فعالان و رهبران کارگری را تنها راه برای سد کردن سر برآوردن خشم و نفرت عمیق فرو خورده و اعتراضات وسیع در مقیاس توده ای نهفته در جامعه می بیند.
رژیم جمهوری اسلامی خصوصا در این دوره هدفمندانه و سازمانیافته تعرض به فعالین کارگری، معلمان و رهبران سازمانده را از سر گرفته که در گام نخست از بدنه طبقه کارگر زهر چشم بگیرد و در گام بعدی تا جای که می تواند مبارزه این جنبش را کماکان حول مبارزه برای دستمزدهای معوقه بنوعی سرگرم کند تا خواست و مطالبات مبنی بر افزایش دستمزد و کاهش ساعت کار و سطوح بالاتر را در چنین وضعیت شکننده که خود را با آن مواجهه می بیند عملا از دستور مبارزات خارج و یا دور نگه دارد و نهایتا از محتوای خالی سازد.
دقیقا رژیم بدلیل موقعیت شکننده ای که با آن مواجهه شده بگیر و ببند و شکنجه را در صفوف جنبشها جری تر از سالهای قبل از سرگرفته. دیروز گرفتن جان شاهرخ ها و فرزاد کمانگرها و فردا گرفتن جان بهنام ابراهیم زاده، محمود صالحی،ابراهیم مددی، جعفر عظیم زاده، کورش بخشنده و علی نجاتی، رسول بداقی ها. 
بدون شک در چنین اوضاعی فلاکتبار اقتصادی و سیاسی که رژیم جمهوری اسلامی بر جامعه ایران حکمفرما کرده، یکی از راهها تا جایی که به هر انسان آزاده ای برمیگرد اینست که برای افشا و رسوا کردن این سیاستهای رژیم قرون وسطایی آگاهگری کند. اما از احزاب و جریانات کمونیست و سوسیالیست بسته به میزان توان و نفوذشان، کم تا بیش، که جایگاهی بیشتر برای ایفاء نقش خویش قائلند، این انتظار می رود در راستای وحدت سراسری تر این طبقه اگر قرار است گام بردارند دقیقا اکنون زمانش رسیده. 
مگر یکی از پایه ای ترین و بدیهی ترین اصولی که یک کمونیست باید به آن وفادار باشد و عمل کند این نیست، که طبقه کارگر را حول منفعت طبقاتی هر چه یکپارچه و سراسری تر متحد نماید! اگر غیره این نیست، پس این احزاب الزامیست در این کوران مبارزاتی و در زمینه هر چه بیشتر متحد تر کردن این طبقه، صرفنظر از تفاوتهایی که به لحاظ تبیین و دکترین سیاسی که دارند، دارند، در عرصه سازماندهی و انسجام مبارزاتی فارغ از منافع حزبی و تشکیلاتی عرض اندام کنند.
نباید حمایت و پشتبانی از فعالین و رهبران جنبش کارگری و دیگر جنبشهای مترقی (در تقابل با سیاستهای اعمال شده از سوی رژیم جمهوری اسلامی) را منوط به دوری و نزدیکی آنها به سیاست و تشکلیلات حزبی کنند. 
اما راه اصلی جهت دگرگونی، متوقف نمودن و نهایتا بر چیدن این ماشین کشتار و شکنجه خود طبقه کارگر و جنبشهای اجتماعی پیشرو حاضر در میدان مبارزه هستند که باید با مطرح نمودن خواست و مطالبات کنکرت، مشترک و سراسری مدون و در دل همچون مبارزه ای یکپارچه و با اتکاء به تشکلهای منسجم، یکپارچه و سراسری این شرایط را متحول کنند. 
ناصر بابامیری 29.10.2015