جنبش دانشجویی یک گام به پس چند گام به پیش

جنبش دانشجویی یک گام به پس چند گام به پیش

هر ساله مباحث و نوشته ها حول منشاء و خاستگاه این جنبش بلحاظ تاریخی و سیاسی خصوصا در آستانه 16 آذر از رژیمهای پیشین گرفته تا رژیم سرمایه داری آخوندی توجه اکثر آزادیخواهان و خصوصا ما نیروهای چپ و کمونیست را به خود معطوف می دارد. ده ها و صدها اطلاعیه و نوشته از زاویای متعدد قلم زده میشود. ارزیابیهایی از زوایه نگاههای متفاوت ارائه میگردد. این نوشته کوتاه بیشتر به بعدی از پیشروی این دوره می پردازد که برغم افت و خیز در این جنبش آنرا از دیگر دورهای عمر جنبش دانشجویی متمایز میکند.

جنبش دانشجویی در مسیر پر فراز و نشیبی که تا کنون پیموده تا جلوتر آمده بیش از پیش رادیکال شده. نقطه عروج جنبش دانشجویی چه به لحاظ نظری چه به لحاظ انسجام جنبشی که نقطه عطف مهمی نیز در جنبش دانشجویی ایران محسوب می شود همان پتانسیل آزاد شده و حرکت قدرتمند دانشجویان داب در دهه هشتاد بود که این جنبش در حال اعتلا را به عمق جامعه برد، آنهم در فضای بشدت میلتاریستی که دانشگاها را میخواستند پادگان کنند.

حرکتی عظیمی که اگر رژیم را از یکسو بشدت در هراس عجیبی فرو برد و وادار به واکنش نمود از دیگر سو همبستگی و وحدت میان این جنبش و دیگر جنبش و گرایشات چپ و رادیکال جامعه را عمق و گستردگی بیشتری بخشید . این جنبش هر چند در دورهای پیشین بمثابه جنبشی ناپایدار و متمایز از جنبش کارگری با ویژگیهای مختص به خود نقش و جایگاه داشته اما در این دوره افق این جنبش یک تحول اساسی در آن ایجاد شد. این افق چیزی نبود جز یک افق بواقع سوسیالیستی که از دهه ها پیش کل جامعه ایران آبستن آن بود. پیشروان و دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب در بستر ضرروت چنین تحولاتی که جنبش کارگری خصوصا بخش سوسیالیت و آزادیخواه آنرا نمایندگی میکردند تاثیر پذیرفتند و دست به ابتکار عملهای کم نظیری زدند. چشم انداز سوسیالیستی را در سطوح متعدد ترسیم و در جامعه نه تنها انتشار دادند بلکه تا حدود زیادی نیرو حول این پرچم سازمان دادند.

در خیابانها پرچم جنبش دانشجویی به نوعی پرچم جنبش کارگری، پرچم جنبش رهایی زنان نیز شد.

این یکی از تمایزات ویژه این دوره جنبش دانشجویی با دوره های پیشین بود اولا.

ثانیا این جنبش به تبع چنین چشم اندازی گامهای جدی دیگری هم جلو گذاشت، هر چند رژیم تمام قدرتهای سرکوب و قلع و قمع را به کار گرفت تا این گامها را به مسیری بیاندازد که به ضد خود تبدیل شوند.

البته تا حدودی هم با منکوب کردن و بگیر و ببند توانست جلو گامهای بلندتر آنرا جهت عملی شدن بگیرد.

گام دیگر رو به جلو خصوصا دانشجویان داب این بود که نه تنها در شعار بلکه در عمل خود را متحد جنبش کارگری اعلام کردند. یعنی چشم انداز سوسیالیستی، تبیین این فعالین رادیکال در جنبش را از مبارزه و فعالیتهای صرفا صنفی دانشجویی به مصاف سیاسی و پراتیکی در مقیاسی اجتماعی معطوف نمود. استراتژی که بر چند و چون امر مبارزاتشان از دانشگاه تا خیابانها ناظر بود در راستای همبستگی و وحدت ببیش از پیش با جنبشهای پایدار اعم از جنبش کارگری و جنبش رهایی زن همگام شد. با شفافیت روشن کردن این تصویر که ضامن اجرائی بهبودی عاجل در وضعیت دانشجویان، پیوندی ناگسستنی با پیشروی مبارزاتی این جنبش ها داشته و دارد. به هر میزان مبارزه خصوصا جنبش کارگری قدرتمندتر و خواست و مطالبات آن بیشتر متحقق شود به همان میزان بر دستاوردهای آنان نیز به طریق اولی خواهد افزود. به هر میزان این وحدت و انسجام میان جنبشها فزونی یابد به همان میزان رژیم را بیشتر به عقب نشینی و گردن نهادن به خواست و مطالبات برحقشان وادار خواهد کرد.

خاصتا در جامعه ای که دولت نه تنها هیچ مسئولیتی در قبال آینده شغلی و معیشت و زندگی انسانها نمی پذیرد بلکه بر همه امکانات موجود آن چنگ انداخته از این بدیهی تر اکثریت عظیم دانشجویان در آینده همان ارتش ذخیره کار و بیشتر بیکار متعلق به این جنبش هستند.

به همین اعتبار اتفاقی نبوده و نیست این جنبش نه تنها در دانشگاه بلکه در خیابانها که سالیانی است سنگری شده جهت رویاروی، مبارزه اش را به افق مبارزاتی این جنبش بیش از پیش گره زده.

گام بعدی این بود دانشجویان حصاری را که چندین دهه بود این جنبش و دیگر جنبشهای ناپایدار و حتی بخشا جنبشهای پایدار جامعه زیر نام دوری گزیدن از حزبیت و تشکل کمونیستی به دور خود کشیده بودند را نیز با آگاهی و درایت بی نظیر و توام با رزمندگی و جسارت دور زدند. در حین اینکه بارها شاهد بودیم فعالین این عرصه ها مورد شماطت “روشنفکران و مصلحین اجتماعی” قرار گرفته اند که نباید جامعه حزبی شود و از این اوراد و حدیثها.

غافل از اینکه جامعه به هر میزان تحزب یافته تر باشد به درجاتی بیشتر از رشد و آگاهی نائل آمده. خصوصا در جوامع استبداد زده نظیر ایران که این امکان و فرجه ها با تمام ابزارهای سرکوب در سددند از جامعه سلب گردد. این شماطتها متاسفانه به نوعی متوجه دیگر تشکلهای سراسری در دیگر جنبشها هم بوده و هست، بیشتر توجیه ایست برای سد راه شدن تاسیس تشکلهایی که به نوعی احزاب سیاسی و خصوصا کمونیست هم از بدو تاسیسشان تا کنون با هر کم و کاستی که داشته، داشته، تلاش نمودند نقش راهشان را جهت دگرگونی بنیادی در این جامعه بدان متکی کنند.

هر چند بخشا حزب یا احزابی آنچنانکه شاید و باید است نقش شایسته و مسئولانه خود را در قبال این فعالان و در برابر جنبش دانشجویی ایفاء نکرده باشند و از این زاویه خساراتی را متوجه آنان نموده، که نموده و خود نیز یقینا از آن متضرر بوده اما یک ذره از ارزش و جایگاه این گامهای ارزشمند نمی کاهد.

اینها گامهایی بوده که این جنبش بر متن کشمکشها و رویارویی سیاسی این چند دهه با نظام، و در دهه هشتاد بطور اخص برغم ارعاب، اعمال فضای خفقان و استبداد برداشته.

پس از ضرباتی که در دهه هشتاد در پی وجود چنین رویکردی دستگاههای امنیتی و پلیسی بر پیکر این جنبش وارد نمودند هر چند شمار زیادی از چهره های تاثیر گذار آنرا روانه پشت میله های زندان نمودند و تعدادی نیز برای حفظ امنیت جانی مجبور به ترک کشور شدند و برای چند سال در چنین مقیاسی کیفی ما شاهد فعالیتها نبودیم ولی این حالت بیشتر از اینکه با رخوت و سستی در صفوف این جنبش قابل توضیح باشد بیشتر با یک عقب نشینی تاکتیکی قابل توضیح است.

اتفاقی که در هر میدان مبارزه ای چه پیروزمند یا ضررمند نامحمتل نیست جهت تجدید قوای دوباره صورت گیرد. اتفاقا این پیشروی، عروج و گامهای رو به جلو بود که رژیم را سراسیمه و هراسان نمود که به هر ابزار سرکوب وحشیانه ای تمسک جوید.

همین گامها بود استراتژی کل نظام در جنبش دانشجویی ایران را که از طریق ده ها و صدها انجمن، نهاد دانشجویی، شورا و کمیته ها در جنبش راست دانشگاهی و در راسشان دفتر تحکیم وحدتیها هدایت میشد تا خود را به این جنبش حقنه کند تا حدود زیادی نقش بر آب نمود. هزینه های سرسام آور که به همه این اجیرشدگان، اراذل و اوباش اختصاص داده بود تا به مانعی بر سر راه پیشروی این جنبش تبدیل شوند بیشترش باد هوا شد. مبارزه این جنبش هم افت و خیز دارد اما هچگاه قابل حذف نیست.

شدنی است توسط چماقدان این نظام ده ها دانشجو را از پنجره های دانشگاه به بیرون پرتاب یا راهی زندان نمود اما نمیشود این جنبش را عقیم کرد.

کمااینکه مشاهده نمودیم این جنبش در 16 آذر امسال هم برای باری دیگر با ابتکارات دیگری ابراز وجود کرد. این جنبش دارد خود را برای خیزهای بعدی مهیا میکند. امسال هم به رژیم نشان داد نه تنها مغلوب این فضای بشدت پلیسی نشده بلکه دارد نیروی مجدد می یابد تا توانمندتر از پیش عرض اندام کند. هزار بار رژیم فکر کند با بگیر و ببند رهبران و فعالین جنبش دانشجویی و در راس همه دانشجویان داب را مغلوب نموده اما نمی تواند پیشروی و دستاوردهای این دوره را به سادگی زیر فرش کند. این دستاوردها قابل بازستاندن نبوده و نیست. این افق و استراتژی سوسیالیستی ناظر بر اعتراض این جنبش به وضع موجودست که در کوران مبارزه چند ساله تا امده ابدیده تر شده. تنها شعارهای روی پلاکاردها و بنرهای 16 اذر اعم از «کارگر، دانشجو، اتحاد اتحاد» نیست. این افق و استراتژی بیان سیاسی پیدا کرده. این افق سالهاست به عنوان پرچمی سوسیالیستی و نازدودنی دیگر برافراشته شده و در اهتزاز است.

زنده باد جنبش دانشجویی

زنده باد وحدت و همبستگی جنبشهای رادیکال

ناصر بابامیری 09.11.2017