کامنتهای کارگری

کامنتهای کارگری

ناصر اصغری

این “تشکل” است یا آجان؟!
اعتراض معلمان در روز ٣١ تیر، در میان دست آوردهای زیاد دیگری، نشان دادن ماهیت آن تشکلی نیز بود که ظاهرا این اعتراض را سازمان داده بود. نهادی به نام “شورای مرکزی تشکل‌های صنفی فرهنگیان سراسر کشور”. برنامه این “شورا” چنین تعریف شده بود: “فرهنگیان فرهیخته‌ی کشور برای نشان دادن حسن نیت خود، در این گردهمایی اعتراضی، سکوت خواهند کرد و هیچ برنامه‌ای برای سخنرانی و خواندن مقاله و … ندارند و از سر دادن هرگونه شعار و سرود، چه به صورت فردی و یا گروهی خودداری خواهند نمود و خواسته‌های خود را تنها از طریق پلاکاردهایی که به تایید شورای مرکزی خواهد رسید به گوش مسئولان می رسانند. طبیعی است پلاکاردهایی که به صورت خودجوش تهیه شده و حاوی مضامین غیرصنفی و افراطی باشد، جمع آوری خواهد شد. لازم به یادآوری است که این تجمع یک تجمع کاملا صنفی و متعلق به فرهنگیان سراسر کشور است و معلمان آگاه اجازه‌ی سوء استفاده از این برنامه و نیز بهره‌برداری از نام فرهنگیان را به گروه‌های داخلی و خارجی نخواهند داد. در پایان لازم به ذکر است، برای نشان دادن حسن نیت خود، در صورت آزادی آقای اسماعیل عبدی قبل از ٣١ تیر، شورای مرکزی طی اطلاعیه‌ی جدیدی، از فرهنگیان خواهد خواست که این تجمع را لغو نمایند.” (“بیانیه شورای مرکزی تشکل‌های صنفی فرهنگیان”) در واقع این نهاد کارش سازماندهی اعتراض معلمان نیست. کارش شده است پاسبانی از اینکه معلمان اعتراضی نکنند که جامعه حول مطالبات آنها بسیج شود و فشاری محسوس بر رژیم و تصمیم گیرندگان درباره حق و حقوق معلمان بیاید. در شرایطی مثل شرایط حاکم بر ایران، راه پیروزی اعتراضات بسیج جامعه حول مطالباتمان است. به غیر از این اعتراضات ایزوله می‌مانند و رژیم معترضین را تنها گیر می‌آورد، زیر فشارشان گذاشته و وادار به دست کشیدن از اعتراض خواهد کرد. “شورای مرکزی …” نشان داد که اهل این کار نیست. یکی از نتایجی که معلمان از اعتراض ٣١ تیر باید بگیرند این است که: با این نهاد و یا کلا برای پیشروی‌های آینده، چگونه تشکلی ایجاد کنند؟

گرسنه ها مترصد فرصتند
یکی از اعضای مجلس شورای اسلامی به نام “مجتبی رحماندوست” گفته است: “براساس آمارها در مجموع حدود ١٤ درصد مردم کشور که تقریبا ١٢ میلیون نفر را شامل می‌شود، گرسنه هستند.” و “تحت پوشش هیچ نهاد حمایتی نیستند.” یعنی به گفته خودشان حداقل ١٢ میلیون نفر در این کشور گرسنه به امان خدا رها شده‌اند! بقول این آقا، این تعداد گرسنه تنها کسانی هستند که در بهترین حالت فقط پول یارانه می‌گیرند و باز به گفته خودش بسیاری حتی همان را هم نمی‌گیرند. منتها این آمار واقعی گرسنگان نیست. بخش وسیعی از مردم ایران حداقل دستمزد پایه میگیرند که به اعتراف خود کارشناسان دم و دستگاه رژیم اسلامی حداقل ٣ برابر این حداقل دستمزد هم کفاف زندگی‌ای که فرد را به بالای خط فقر مطلق بکشاند، نمی دهد.
گرسنه اند و از این وضعیت هم بیزارند. گرسنه اند و مترصد فرصتی اند که خشم خود را بر سر آنهایی وارد آورند که زندگی شان را به تباهی کشانده اند. جنگ بر سر یک زندگی شایسته انسان با رژیم ادامه دارد و برنده اش هم جمهوری اسلامی نخواهد بود.

ابعاد تازه تری از کشمکش بر سر حداقل دستمزد در ایالات متحده
کشمکش بر سر حداقل دستمزد، که یک صحنه بسیار مهم رودروئی جنبش کارگری در آمریکا با طبقه حاکمه است، هر روز ابعاد تازه‌تری به خود می‌گیرد. در چندین یادداشت کوتاه هفته‌های پیش به زوایای مختلف این موضوع پرداختیم. این مبارزه ابتدا با پرچم “حداقل دستمزد ١٥ دلار” حول و حوش جنبش اشغال شروع شد و با انتخاب کشاما سوانت به شورای شهر سیاتل که با برداشتن پرچم و پلاتفرم افزایش حداقل دستمزد به ١٥ دلار، با فاصله‌ای زیاد از رقبای خود پیشی گرفت، ابعاد تازه و مهمتری به خود گرفت. گرچه ظاهرا چنین به نظر می‌آمد که صاحبان سرمایه به مطالبه کارگران برای افزایش دستمزد تن می‌دهند، اما با دقت در اخبار مربوط به “تصویب افزایش دستمزد”، مخاطب متوجه می‌شد که این مصوبه‌ها دریافت کنندگان حداقل دستمزد را سال‌ها منتظر نگه می‌دارند. مثلا در سیاتل کارگران دریافت کننده حداقل دستمزد از شرکتهای بزرگ با ٥٠٠ و یا بیشتر کارگر، با تصویت مصوبه‌های افزایش حداقل دستمزد، باید تا سال ٢٠١٨ و کارگران شرکتهای با تعداد کمتر تا سال ٢٠٢٢ فعلا انتظار افزایش دستمزد را بکشند. دولتهای محلی سانفرانسیسکو و لوس آنجلس هم که ظاهرا زیر فشار اعتراضات قدرتمند کارگران افزایش حداقل دستمزد را پذیرفته‌اند، کارگران به ترتیب باید تا سال ٢٠١٨ و ٢٠٢٠ منتظر بمانند. هفته گذشته شهر نیویورک هم به این مضحکه منتظر نگه داشتن کارگران پیوست. استانداری نیویورک که حداقل دستمزد کارگران در این ایالت ٨ دلار و ٧٥ سنت است، در یک مصوبه ای دستمزد کارگران استان نیویورک را به ١٥ دلار افزایش داد؛ منتها کارگران شهر نیویورک فعلا باید تا پایان سال ٢٠١٨ و کارگران دیگر نقاط این ایالت هم تا آخر ژوئیه ٢٠٢١ انتظار بکشند. یادآوری کنم که فعالین کارگری این مضحکه کلک زدن به کارگران را هم اکنون به چالش کشیده اند.
این هفته به مطلبی در لوس آنجلس تایمز برخورد کردم که گرچه تاریخ آن به چند ماه پیش برمی گردد، اما خبری از تهدید صاحبان شرکتهایی داشت که با تصویب حداقل دستمزد به ١٥ دلار، شرکتهایشان را به شهرها و استانهایی خواهند برد که مجبور به پرداخت این افزایش دستمزد نباشند. واضح است که در جنگ با طبقه حاکمه، این موانع و موانع بیشتری جلوی روی جنبش کارگری قرار خواهند گرفت و باید با برنامه و سلاحی پر به استقبالش رفت.

یونان: انتخاب دروغین بین بد و بدتر نبود
همه سیاستمداران دخیل در تحمیل ریاضت اقتصادی به مردم یونان از انتخاب بین بد و بدتر حرف می زنند. منظورم از “همه” هم اتحادیه اروپاست و هم دولت یونان. به باور من، از آنجا که هر دو طرف می دانند که مردم شدیدا به این وضعیت معترضند، می خواهند “ننه من غریبم” در بیاورند که انگار انتخاب دیگری وجود نداشت. بطور واقع هم برای کسی که می خواهد در چهارچوب سیستم سرمایه داری بماند، انتخابات همین دو می توانستند باشد. اما این سرنوشت محتوم مردم کارکن و زحمتکش یونان و یا هر جای دیگری نیست. مردم یونان در حداقل یک دهه گذشته خیابانها را صحنه مبارزه‌ای تن به تن بر علیه سیاستمداران احزابی کرده بودند که رسما طرفدار ریاضت اقتصادی بودند. این مردم بالاخره اگر در یک مقطعی این مبارزه خیابانی را به دلیل راه یافتن حزب سیریزا متوقف کردند، برای گزینه “خوب” به میدان آمده بودند و امروز هم صدای اعتراضشان به این انتخاب دروغین که گویا در مقابل انتخاب بدتر به بد رضایت داده اند بلندتر شده است. اما یک یادآوری مهم به خودمان ضروری است: اگر صحنه سیاست و تصمیم گیری را به سیاستمداران طبقه سرمایه دار بسپاریم، روزنه و امیدی برای یک انتخاب خوب و بهتر جلویمان نمی گذارند.