کامنتهای کارگری جنایات دولت ترکیه؛ جنبش کارگری جلوی این وحشیگیری را می‌گیرد!

کامنتهای کارگری

ناصر اصغری

جنایات دولت ترکیه؛ جنبش کارگری جلوی این وحشیگیری را می‌گیرد!

جنایات وسیع دولت اسلامی ترکیه بر علیه مردم شهرهای کردنشین در جنوب شرقی این کشور که خود دارد به قتلعام دیگری در تاریخ این کشور تبدیل می‌شود، جهان را در سکوت رسانه‌های رسمی غربی متعجب کرده است. این توحش اما در خود ترکیه دارد جواب درخور می‌گیرید. به گزارش سایت hurriyetdailynews.com چهار اتحادیه، انجمن و کنفدراسیون مهم کارگری در اعتراض به این قتلعام اعتصاب عمومی یک روزه‌ای فراخوان داده‌اند. این اعتصاب توسط کنفدراسیون اتحادیه‌های کارگری مترقی (دیسک)، کنفدراسیون اتحادیه بخش خدمات عمومی (کسک)، اتحادیه پزشکان ترکیه (ت‌ ت ب) و اتحادیه اتاق‌های مهندسان و معماران (ت م م او ب) سازمان‌دهی شده است.

جواب دولت داعشی اردوغان را فقط چپ جامعه ترکیه و جنبش کارگری می‌تواند بدهد که در رنج و آلام مردم کردزبان ترکیه نه تنها نفعی ندارد، بلکه کشت و کشتار در این منطقه را جنگی علیه کل بشریت می‌داند.

جمهوری اسلامی یک گام به مرگ نزدیکتر شد

محمد بوعزیزی یاددتان هست؟! همان جوان دستفروش تونسی که خودش را از شدت عصبانیت از دست پلیسی که اسباب امرار معاش خانواده‌اش را ضبط کرده بود، در مقابل ساختمان شهرداری به آتش کشید و آتش افتاده به تن او، کل تونس و بعدها مصر و یمن و لیبی و بحرین و سوریه را هم در خود فرو برد. مرتضی فرج‌نیا هم که به بیکاری معترض بود، درست ٥ سال بعد از قتل محمد که در روز ١٧ دسامبر ٢٠١٠ اتفاق افتاد، توسط تفنگ به دستان جمهوری اسلامی روز ١٥ دسامبر ٢٠١٥ جان سپرد. جمهوری اسلامی اما بداند که با کشتن مرتضی هیچ گرسنه و بیکاری را نمی‌تواند مرعوب کند؛ تنها خودش را یک گام به مرگ نزدیکتر کرده است!

توجه‌ها در هند هم به چپ جلب شده است

سایت http://icp.sol.org.tr/ خبر داد که در آغاز پلنوم کمیته مرکزی حزب کمونیست هند (مارکسیست) بیش از یک میلیون و دویست هزار نفر در شهر کلکته در یک راهپیمائی بر علیه سیاستهای ضد کمونیستی دولت ایالت بنگال غربی دست به راهپیمائی که توسط فعالین این حزب سازمان داده شده بود، شرکت کردند. گزارش فوق می‌گوید در تاریخ هند این بزرگترین اعتراضی بوده که کمونیستها سازمان داده بودند. در استان بنگال غربی حزب دست راستی سر کار است که دمار از روزگار مردم فقیر و کارگر در آورده است. اعتراض کنندگان خواهان برکناری این حزب و بر علیه سیاستهای نئولیبرالی آن اعتراض داشتند. طی ٤ سال گذشته، عوامل این حزب در همکاری با پلیس، بیش از ١٧١ نفر از فعالین کمونیست را به قتل رسانده و هزاران تن دیگر را نیز مورد ضرب و شتم وحشیانه قرار داده اند.

من حزب مزبور را نمی شناسم، اما سازمان دادن یک چنین اعتراضی توسط نیروئی که نام “کمونیسم” بر خود دارد و سیاستهای دست راستی حاکم را به چالش می کشد، برای کل منطقه و جهان، در شرایطی که توجه دنیا به سوسیالیسم جلب شده است، بسیار مهم است.

وضعیت فقر در آمریکا

بعضا که کامنتی درباره وضعیت دستمزدها و جنبش حداقل دستمزد در آمریکا می‌نویسم، واکنش خوانندگانی که بدون چک کردن فاکتهایشان گارد می‌گیرند تماشائی است. شروع می‌کنند به فرستادن منتقد به کره شمالی و چین و کوبا. بهرحال اینها آن عده از مخاطبینی هستند که وقت زیادی برای تعمق ندارند و من هم دعوائی با آنها ندارم.

برگردیم به موضوع اصلی در این رابطه: وضعیت فقر، دستمزدها و موقعیت اقتصادی مردم زحمتکش در آمریکا. این هفته (اواخر دسامبر ٢٠١٥) در گوگل به دنبال موضوعی در همین رابطه بودم که به گزارشی از نوامبر ٢٠١٣ درباره تعداد و آمار فقرا در آمریکا، در سایت http://politicalblindspot.com/ برخورد کردم. گزارش فوق می‌نویسد که حدود ٥٠ میلیون نفر در آمریکا زیر خط فقر زندگی می‌کنند و نزدیک به ٨٠ درصد مردم این کشور یا زیر خط فقر هستند و یا همان دور و برها چادر زده‌اند! تحلیلگران سیاسی، جامعه شناسان، اقتصاددانان و فعالین سیاسی هر کدام دلائل خاص و گاها درستی برای این وضعیت بیان می‌کنند. به نظر من دو فاکتور اصلی در این وضعیت دخیلند: ١) درصد کارگران متشکل در آمریکا حدود ١١ درصد است. این فاکتور را باید دراهداف اتحادیه‌های کارگری این کشور که خود را بنگاهی برای فروش نیروی کار کارگر – و نه نهادی برای فشار سیاسی برای بهبود موقعیت رفاهی کل جامعه – تعریف می‌کنند ضرب کرد. ٢) حداقل دستمزدها در آمریکا – که بیش از ٥٠ درصد از مزدبگیران در این کشور این مقدار دریافت می‌کنند – باید حداقل به دو برابر برسد تا بشود با آن یک زندگی ساده کرد. این دو فاکتور اگر تغییر کنند، وضعیت رفاه در آمریکا تازه به طرف سطح رفاه در کشورهای شمالی‌تر اروپا به حرکت در خواهد آمد.

محسن حکیمی می توانست این کار را نکند

اخیرا مصاحبه‌ای از محسن حکیمی با سایتی به نام “پروبلماتیکا” منتشر شده است که جدا از محتوای “سیاسی” نادرست، فاکتهای غلط و سطح نازل اطلاعات تاریخی، که باید در جای دیگری به آنها پرداخت، نکاتی را در همان ابتدای این مصاحبه ابراز کرده که در واقع افشاگری علیه نیروهای سیاسی و احزاب چپ است که به درد پلیس می‌خورد. او در این بخش به “دو سطح” از تشکل‌های کارگری در ایران – سطح اول “تشکل‌های فعالان کارگری” و سطح دوم سندیکاهای واحد و نیشکر هفت تپه – اشاره می‌کند و می‌گوید: “اشکال سطح اول این بود که تشکل‌هایی که شکل گرفتند مستقل نبودند و در واقع شاخه‌های کارگری احزاب و گروه‌های سیاسی بودند. … من خود یکی از بنیان‌گذاران “کمیته‌ی هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری” بودم. مشکل این کمیته آن بود که اعضای تشکیل دهنده‌ی آن بیش از آن که از منافع توده‌ی کارگران حرکت کنند از منافع حزب و گروه و دسته ی متبوع خود عزیمت می کردند.” او در ادامه از یکی از اعضای “کمیته هماهنگی” نقل قول می‌آورد که گفته بود: “آخر ما نمی‌توانیم در کردستان به نام حزبی که به آن متعهد هستیم فعالیت کنیم. به همین دلیل، ناچاریم این فعالیت را در قالب تشکل‌های علنی همچون “کمیته‌ی هماهنگی” انجام دهیم.”

تا بحال هیچیک از کسانی که زیر تیغ جمهوری اسلامی هستند و حکیمی آنها را به احزاب و گروه‌های سیاسی می‌چسباند، چنین اعترافی درباره خود نکرده‌اند. این اظهارات حکیمی در باره رفقای دیروز خودش، که بسیاری از آنها در اداره اطلاعات رژیم پرونده دارند و در تمام این پرونده‌ها هم وابستگی به احزاب سرنگونی طلب یکی از موارد اتهامات بوده ، خدمتی است که او به دشمنان قسم خورده کارگران می‌کند. حکیمی می توانست با آن دوستانش دیگر فعالیت نکند، اما علنی کردن مسائلی که دیگران، براساس اعتمادی که به او داشته اند، با او در میان گذاشته اند، این سئوال را در میان فعالین کارگری و سیاسی  بوجود می آورد که، طرح این نوع مسایل به چه هدفی خدمت میکند ؟ حکیمی بدون اینکه زیر فشار کسی باشد رسما و علنا به صدورحکم زندان، شکنجه و اعدام رفقای تا دیروز خود کمک می‌کند.