صد سال پیش: ایستگاه فنلاند

صد سال پیش: ایستگاه فنلاند

ناصر اصغری

صد سال پیش، امروز، ١٦ آوریل، لنین بعد از سالها دوری از روسیه، اما بدون یک لحظه غفلت از اوضاع سیاسی آن و بدون یک لحظه غفلت از رهبری حزب در آنجا، به ایستگاه فنلاند پتروگراد پا گذاشت تا اوضاع پرتلاطم و انقلابی روسیه را رهبری کند و نهایتا در اکتبر همان سال انقلاب عظیم کارگری را به پیروزی برساند.

لنین به روسیه‌ای پا گذاشته که تزار را کنار زده بود، اما دولت موقت داشت سر انقلاب را می‌برید و با همکاری انگلیس و فرانسه، که متحد روسیه در جنگ جهان اول بودند، به جنگی که میلیونها توده فقیر را قربانی گرفته بود، ادامه می‌داد. جنگی که خاتمه آن مطالبه و دلیل اصلی شروع انقلاب بود. به روسیه‌ای پا گذاشته که همه احزاب چپ و راست، و از جمله حزب بلشویک داخل روسیه به رهبری استالین و کامنف، رهبری بورژوازی را قبول کرده و کارگران و توده‌های معترض را به گردن گذاشتن به رهبری دولت موقت و قبول قواعد بازی متقاعد می‌کردند. لنین اما پتانسیل بالقوه کارگران و سربازانی را می‌دید که گرچه رهبری منشویکها و سوسیالیستهای انقلابی (SR) را قبول کرده بودند، اما حاضر نبودند در نیمه راه بایستند. گرچه شورای مشهور پتروگراد قطب دوم قدرت دوگانه بود و در فرمان شماره یک خود در ماه مارس نوشت که شورا تنها زمانی به دستورات دولت موقت درباره جنگ احترام می‌گذارد، که با تصمیمات شورا در تناقض نباشند. اما رهبری شورا دست کسانی بود که مشکلی با ادامه جنگ و مشکلی با دستورات قطب دیگر قدرت دوگانه، یعنی دولت موقت و مجلس دوما، نداشتند.

لنین با “تزهای آوریل”ش یک انقلابی در خود حزب بلشویک کرد. “کارگران مجاز نیستند که از بوژوازی و دولت امپریالیستی موقت دفاع کنند”. تزهای آوریل فقط زمانی ادامه جنگ را، آنهم فقط جنگ دفاعی را، قابل قبول می دانست که دولت دست کارگران و متحدین آنها، یعنی دهقانان فقیر باشد. هیچ کس، حتی نزدیکترین رفقایش از تزهایش دفاع نکردند. کامنوف در ارگان مرکزی حزب مطلبی درباره “تزهای آوریل” نوشت که این نظرات شخصی خود لنین هستند و ما آن را قبول نداریم.

***

به نظر نمی‌آید که شرایط امروز ایران شباهتی به آوریل ١٩١٧ داشته باشد. با در نظر گرفتن فاکتورهای انقلاب روسیه، حقیقتا شباهتی هم نمی‌شود دید؛ اما S. Smith در کتاب خواندنی “پتروگراد سرخ” (Red Petrograd) به جنب و جوش کارگری در پتروگراد در سالها و روزهای منتهی به انقلاب ١٩١٧ می‌پردازد که اگر بشود در سالگرد قدم گذاشتن لنین به ایستگاه فنلاند دنبال شباهتی بین ایران ١٣٩٥ و روسیه ١٩١٧ گشت، شاید اعتراضات وسیع کارگران را بتوان نشان داد و به آن امیدی بست. اعتراضات کارگری سال ٩٥ ایران، مثل بسیاری از اعتراضات کارگری روسیه روزهای منتهی به انقلاب، بعضا به خیابان هم کشیده می‌شدند، اما بخش وسیعی از آنها در حال تعیین تکلیف کردن با کارفرما و دستورات دولت کارفرماها در خود کارخانجات بودند. جنگ قدرت خرید کارگران را به حداقل یک سوم دوره قبل از آن رسانده بود. زندگی برای اکثریت کارگران و خانواده‌هایشان غیرقابل تحمل شده بود. بخش وسیعی از فعالین کارگری، که یک صدم آنها هم رابطه‌ای با هیچ جناحی از حزب سوسیال دمکرات کارگری روسیه نداشتند، مشغول سازمان دادن تشکل‌های خود و بخصوص کمیته‌های کارخانه بودند.

نمی‌دانم چند روز و ماه و سال دیگر طول خواهد کشید که ایران شاهد انقلابی مثل انقلاب ١٩١٧ روسیه باشد، اما کارگران و رهبران جنبش کارگری باید برای آن روز از همین امروز دست بکار و آماده شوند.

١٦ آوریل ٢٠١٧