منصور ترکاشوند -کارگران و حزب سیاسی

کارگران و حزب سیاسی

منصور ترکاشوند

اگر چه در کل جهان امروز احزابی سیاسی که منافع و مصالح و خواستهای کارگران را نمایندگی کنند به تعداد انگشتان یک دست هم نیستند، اما تقریبا در تمام جوامع سرمایه داران و صاحبان قدرت حزب دارند، بعضا دو حزب هم دارند، دو حزبی که نماد گرایشهای مختلف در صفوف آنهاست و البته منافع و خواست هایشان را نمایندگی می کنند. حتی در کشورهایی مثل ایران عملا دو جناح و دو دسته سیاسی که در اردوگاه حاکمان وجود دارند، اگر چه به دلایلی این دو جناح سیاسی احزاب سازمان یافته ندارند و در حزبهای واحدی سازماندهی نشده و متشکل نیستند، اما رسما بخشی از سرمایه داری این جامعه را نمایندگی می کنند. ارتباط حزب سیاسی و جامعه فقط مسئله ی ما کارگران نیست، این درد و معضل و مسئله دشمنان ما نیز هست. فشار جنبش و تعرضات خود بخودی کارگران، احزاب سرمایه داران را به جناحهای مختلف تقسیم کرده و می کند. برخی از این احزاب تحت فشار جنبش های کارگری به اردوی صاحبان سرمایه و مکنت، ظاهرا دمکرات تر هستند، و اگر نه کسی که استثمار می کند سر را با پنبه نمی برد، مستقیما با چاقو می برد و می کشد. چنین احزابی نیاز بورژوای برای لحظات بحرانی و برای فریب جامعه هستند. بدون فریب نمی شود حاکم دنیای دروغ  و دغل سرمایه داری بود. احزاب هارتر بورژوایی هم که روشن است، در شرایط معمول کارکرد خودشان را دارند.

چرا در این برهه از تاریخ بشر حزب یک ضرورت هر طبقه اجتماعیست؟ به دلیل پیچیدگیهای دنیای مدرن امروز حزب سیاسی به یک ضرورت همه کشمکشهای اجتماعی بدل شده است. بورژواهای عالم با بوق و کرنا اهداف و نیات و نیازمندی های خود را پیش می برند و البته این سیاستها، در راه روها و سالنهای اجتماعات احزابشان تعریف شده و شکل میگیرند و برای طرح علنی حدادی می شوند. وقتی می خواهند جهان معترض مقابلشان را ساکت کنند، دست به هیاهوی بین المللی می زنند، چنان در مورد مسائل مختلف عالم هیاهوی سیاسی می کنند که در غبار هیاهوهایشان حقایق دنیا بعضا گم میشوند.

بطور مثال نه مسلئه فلسطین و نه خطر صدام شیمیایی و نه تروریزم در افغانستان و نه خطر ایران هسته ای … هیچکدام مشکل و معضل اصلی دنیای بشر امروز نیستند، مشکل اصلی انسان و تاریخ بشر استثمار انسان توسط انسان و نابرابری اجتماعیست. تمام تاریخ کشمکشهای بشر بر سر اختلافات طبقاتی و نابرابری اجتماعی بوده است و نه مثلا خطر ایران هسته ای، و یا دهها هیاهوی سیاسی دیگر!

در غیاب احزاب سیاسی کارگران، احزاب بورژوایی چنان سیاستهای خودشان را طرح می کنند، که بعضا بخشهای وسیعی از جنبش معترضین به وضع موجود را پشت خود بخط می کنند. به واقع سیاستهای احزاب بورژوایی برای حفظ وضع موجود، وعظ و تنظیم می شوند. در چنین شرایطی هر طرف بایستی، طرف یکی از آنها ایستاده ای! مثلا در مورد فلسطین شما طرف هر کدام را بگیری فقط و فقط آب به آسیاب بورژواها ریخته ای. در مورد ماجرای هسته ای ایران نیز همین بود، جانب هر کدام از طرفین دعوا می ایستادی جانب یک بخش از سرمایه داران را میگرفتی. در این میان و برای مقابله با این وضعیت، کارگران نباید بی حزب باشند، و احزاب کارگری نباید غایب و منفعل و یا پرت باشند. باید قادر باشند در قبال تحولات سیاسی و اجتماعی رادیکالترین سیاستهای ممکن را ارائه بدهند.

کارگران برای حل معضل اصلی باید حزب سیاسی خود را داشته باشند، سندیکا و اتحادیه و مجمع عمومی و دهها تشکل دیگر کارگری لازم اند، اما کافی نیستند و جای حزب سیاسی را نمی گیرند. لازم اند اما مشکل اصلی را حل نمی کنند. کارگران بدون حضور سیاسی سوسیالیستی، عملا نمی توانند مشکل اصلی زندگی خودشان و بشریت را حل کنند. برای کارگران جهان قبل از هر چیز، یک حزب سیاسی ضروریست. اما حزب کارگران چگونه حزبیست؟ چه مشخصاتی یک حزب را حزب کارگری می کند؟ بر اساس کدام سند و مدرک یک حزب بورژوایست و یا کارگریست؟

آیا حزب کارگران حزبیست که اعضاء آن همگی کارگرند؟ عضویت کارگران در یک حزب سیاسی خوب است اما شرط کافی نیست. بدون شک پیش شرط کارگری بودن یک سندیکا و یا یک اتحادیه کارگری، کارگر بودن اعضاء آنهاست، اما حزب کارگران حزبی نیست که اعضایش کارگر باشند، و در عین حال سیاستهایش ضد برابری و آزادی باشد. بطور مثال حزب کارگر انگلستان دشمن کارگران است نه دوستار آنان! حزبی که یک خط علیه حقوق برابر زن و مرد ننویسد هم حزب کارگران نیست، حزبی که همه تلاش و هدفش رفع ستم ملی باشد هم کارگری نیست، حزب استقلال طلبان و ملی گرایان حزب بخشی از بورژواهاست. این قبیل احزاب، احزابی نیستند که علیه استثمار انسان می جنگند.

حزب کارگران همان حزبیست که سیاستهای کارگری را تعقیب می کند، حزبی که آزادی بیقید و شرط نوع انسان را می خواهد و منافع کل کارگران را در سیاست و پراتیکش نمایندگی میکند. کارگران تولید کنندگان مایحتاج جامعه اند و اندیشه، شاید یکی از بزرگترین نیازهای انسان باشد. حزب کارگران آزادی کارگران را در گرو آزادی بی قید و شرط بیان می بیند و ارزیابی می کند. حزبی که برابری انسان و آحاد جامعه را در لوح و برنامه خود دارد، حزبی که برای برابری نوع انسان تلاش می کند و فریب تئوریسینهای دنیای وارونه را نمی خورد، حزب کارگران است. حزب کارگران در قبال کل مسائل و معضلات اجتماعی و سیاسی موضع و سیاست جداگانه دارد، مخالف اعدام و شکنجه و سانسور و بی حقوقی احاد جامعه است. مخالف جنگ و کشتار است و صلح طلب ترین حزب ممکن است. اهل انقلاب است نه برای تولید توحش، که برای حل عواملی که توحش را به بشریت تحمیل می کنند. حزب کارگران ممکن است حتی بین کارگران بیگانه باشد، اما دیر یا زود کارگران حزبشان را خواهند یافت! و در کوران حوادث اجتماعی دوست و دشمنشان را بازخواهند شناخت.

اینجا روی سخنم با رفقای کارگریست که این روزها یک پایشان اوین است و یک پایشان در تجمعات کارگری. روی سخنم با خیل کارگرانیست که به ضرورت تغییر عمیق مناسبات نابرابر سرمایه داری رسیده اند. کارگری که پایش به زندان می افتد بخواهد و یا نخواهد سیاسیست. کارگر سیاسی باید حزب داشته باشد. به گمان من حزب کمونیست کارگری به استناد برنامه و سیاستهایش حزب کارگران انقلابی و کمونیست این جامعه است.

رفقا حزب خود را اشغال کنید!