ملکه عزتی -تعرض بیشرمانه جمهوری اسلامی به فعالین کارگری و غل و زنجیربه دست و پای محمود صالحی،  جواب طبقه کارگر چیست؟

تعرض بیشرمانه جمهوری اسلامی به فعالین کارگری و غل و زنجیربه دست و پای محمود صالحی،  جواب طبقه کارگر چیست؟

جمهوری اسلامی به مثابه حاکمیت و نماینده طبقه سرمایه دار و بورژوازی ایران از بدو روی کار آمدن و کسب قدرت، قدم بقدم بر اساس منافع و ضرورت ادامه حیاتش صف دشمنان و دوستان  خود را  شناخته و تاکتیکها و سیاستهایش را دراین رابطه  بر اساس میزان حمایت و همراهی یا مخالفت و تقابل آنان با بنیاد حاکمیتش تنظیم کرده است. علیرغم مستضعف پناهی و شعارهای پوچ و بی اساس اوایل روی کار آمدنش ، با حمله به کردستان و ترکمن صحرا حمله اوباش چماقدار به تظاهرات زنان در تهران و سرکوب مردم حق طلب  و صف آزادیخواهی در بیشتر شهرهای ایران ضدیت خود را با هرنوع صدای معترضانه به وضوح به نمایش گذاشت. با تصویب قانون کار ضد کارگری و باز گذاشتن دست سرمایه داران در خرید  کار ارزان و استثمار هر چه بیشتر نشان داد که جمهوری اسلامی متحدان خود را چگونه حمایت میکند. و از همان روزها ی  اول تا امروز این روند حمایت و سرکوب به محل تقابل طبقه کارگر و قوانین ضد کارگری این حکومت، از دولت اول تا  یازده هم تبدیل شده. جمهوری اسلامی همزمان با تعدی و تعرض هر روزه  به سفره خالی کارگران از دیگر ابزارهای فشار، سرکوب و دستگیری و زندانی کردن فعالین این طبقه مطلقا خودداری نکرده است. این سیستم مبتنی بر استثمارعریان دشمن خود را بدرستی تشخیص داده و میداند با تهدید و با ایجاد فضای رعب و وحشت و پراکندگی و بی سازمانی اردوی کار و فعالین کارگری میتواند و  برای خود عمر بخرد و به حیات ننگینش ادامه بدهد. ایجاد تشکلهای زرد و ضد کارگری از جمله خانه کارگر، انجمنهای اسلامی در مراکز کارگری و سگهای نگهبان (حفاظت ….) در مراکز بزرگ و حیاتی تولید تلاش بیوقفه ایی است  برای جلوگیری از تشکل و همبستگی کارگری . میدان دیگری که جمهوری اسلامی به مصاف مبارزات کارگری رفته است مقابله عریان و رودررو با فعالین کارگری و کارگران معترض به وضع موجود است. از اولین سالهای شروع اعتراضات کارگری این مصاف هر روزه به شکل دشواری  خود را نشان داده است. از تعقیب و تهدید به بریدن زبان فعالین سندیکایی تا بازدداشت و زندانی کردن دیگر فعالین کارگری عرصه ایی است که تاکنون جمهوری اسلامی با تمام توان در آن ظاهر شده و بی محابا به تاخت و تاز پرداخته. انتخاب این سیاست از طرف حاکمیت سرمایه نشان از این دارد که جمهوری اسلامی دشمن درجه اول خود را خوب شناخته و کمر به شکست و نابودی تشکل و فعالیتش بسته است. حمله به تجمعات کارگری، دستگیری رهبران و فعالین کارگری، احکام سنگین زندان برای هر صدایی که به سفره خالی کارگر معترض بوده و خواهان پرداخت دستمزدهای معوقه 6 ماهه و یکساله شده، حمله به کارگرانی که به بیکار کردنها و تعطیلی مراکز کاریشان معترض بوده اند، حمله به خانواده های کارگران معادن ذغال سنگ در اعتراض به مرگ همسران و همکارانشان، کشتار خاتون اباد و آقدره و کولبران بی پناه در حین حمل بار که حتی در اعتراضی هم حضور نداشتند، شلاق زدن کارگرانی که در روز اول مه علیه استثمار کارگران در مارش روز جهانی کارگر شرکت کرده بودند فقط  نشانه های کوچکی است از هراس و واهمه مرگ و زندگی در بین سران جمهوری اسلامی از عاملان به گور سپردن نظم نابرابر سرمایه. جمهوری اسلامی با  انواع روشهای سرکوب به جنگ طبقه ایی رفته است که جز زنجیرهایش چیزی برای از دست دادن ندارد. زندان و تعقیب و ازار و تهدید خارج از زندان به عنوان  یک روش شناخته شده در مقابله با کارگران بطور مداوم اعمال میشود. حکم اصلی که تمام میشود حکم تعلیقی به اجرا درمیاید. احکام که تمام شدند تبعید و فشار برای سکوت به اجرا در میاید. اگر در داخل زندان دچار سکته قلبی و مغزی و مرگ و میرهای سازمانیافته و مشکوک نشوند بعد از اتمام یکدوره زندان بدلیل تحمل شرایط غیرقابل تحمل زندان باید با مرگ در خارج از زندان دست و پنجه نرم کنند ودر نهایت جان خود را از دست میدهند. شاهرخ زمانی، محمد جراحی، کوروش بخشنده و بسیاری دیگر نمونه هایی از این دست هستند.  تنگ کردن عرصه برفعالین اجتماعی در  جمهوری اسلامی و برخورد سرکوبگرانه دستگاه قضایی و امنیتی و ترس ناشی از اعتراضات همه گیر تنها مختص به فعالین کارگری نیست. معلم به تنگ امده از فقر و نابرابری و تبعیض، زن به تنگ امده از قوانین قرون وسطایی و بیحقوقی و هر صدای اعتراضی در جامعه با سرکوب و تهدید و آزار و زندان روبرو است.

رضا شهابی فعال کارگری شرکت واحد زندانی میشود کارش را از دست میدهد، از زندان بیرون میاید و بعد از مدتی جمهوری اسلامی حضور او در بیرون از زندان را برنمیتابد، دوباره روانه ی زندانش میکنند، جعفر عظیم زاده با اعتصاب غذای طولانی تا پای مرگ میرود،اسماعیل عبدی، محمود بهشتی لنگرودی در بیرون از چهار دیواری بند و سلولهای اوین و گوهردشت خار چشم جمهوری اسلامی هستند و به زندان بازگردانده میشوند. این دشمنی رودررو با طبقه کارگر فقط مختص به رهبران این طبقه نیست. گرسنه نگه داشتن کل طبقه کارگر، بیحقوقی و  بیحرمتی روزمره به این طبقه به یک بخش اصلی از ماهیت کثیف و عملکرد ننگین جمهوری اسلامی تبدیل شده. حمله گارد ضد شورش به کارگران هپکو و آذر آب نمونه جدید تعرضات بیشرمانه به کارگران معترض است. تنشها و تقابلات میان طبقه کارگر و بورژوازی ایران هرگز خاموش نشده، در مقاطعی اوج و شدت بیشتری داشته اما هیچوقت در سکون و سکوت پیش نرفته است، تعادل قوا و درجه همبستگی طبقه کارگر نقش اساسی و تعیین کننده ایی ایفا کرده است. هراس جمهوری اسلامی از مبارزات متشکل و گسترده کارگری کار را بجایی رسانده که در هفته های اخیر محمود صالحی فعال کارگری که با بیماریهای متعددی دست و پنجه نرم میکند هنگام خروج از بیمارستان و در مقابل بیمارستان دستگیر و بازداشت میشود و برای چندمین بار در طول حیات و فعالیت کارگری خود به زندان برده میشود. جرم محمود صالحی کارگر بودن و دفاع از حقوق کارگران و خواست ایجاد تشکل کارگری است. جمهوری اسلامی به خوبی میداند محمود صالحی نه در اختلاس میلیاردی و ربودن دکل و کشتی نفتی دست داشته، نه در گرفتن رشوه و رانت خواری سهمی.

محمود صالحی کارگری است که تسلیم زور و اقتدار جمهوری اسلامی و ارگانهای سرکوبش نشده، تن به اعتراف به هیچ جرم نکرده ایی نداده است، اتهامات واهی بازجوهای متعدد دورانهای مختلف بازداشت و بازجویی را نپذیرفته. بر سر اینکه طبقه کارگر تحت ستم و زیر بار کار ارزان و بیحقوقی  کمرش خم شده حاضر به معامله نشده. رک و سرراست هر بار  گفته است اقای قاضی شما مرا بیهوده بازجویی میکنید، من جرمی مرتکب نشده ام. جمهوری اسلامی اما بنا به ماهیت ضد کارگریش در دستگیری محمود صالحی سنگ تمام گذاشته. برسم دوران برده داری و با تاسی از اخلاف برده دارش با غل و زنجیر این کارگر در بند را به بیمارستان میبرد و برگ دیگری از بیشرمی و ماهیت ضد بشری خود را  به تاریخ حیات ننگینش اضافه میکند. غل و زنجیر بر پای کارگری که عاملان دستگیری وی و پاسداران مسلح  محافظش بخوبی میدانند کسی نیست که فرار کند و وضعیت جسمیش اجازه نمیدهد حتی بدون کمک راه برود تنها یک دلیل دارد، دشمنی بی چون چرا با حق طلبی طبقه ایی که برای اعتراض به سفره خالی خانواده اش راهی جز مبارزه با نظم نابرابر سرمایه ندارد. پاسداران سرمایه محمود صالحی را با غل و زنجیر بر دست و پایش به بیمارستان منتقل میکنند و بنا به گفته نزدیکان محمود صالحی، قاضی پرونده با بیشرمی کامل در جواب به نظر پزشکان وی درمورد نیاز به بستری شدن در بیمارستان میگوید بگذارید بمیرد!! مردن محمود صالحی گره ایی از مشکلات عدیده جمهوری اسلامی را باز نمیکند. محمود صالحی در زندانهای رژیم اسلامی دچار مشکل کلیوی شده در زندانهای جمهوری اسلامی دچار عوارض قلبی و مشکلات متعدد دیگری شده. محمود صالحی هنوز هست و رژیم اسلامی و ارگانهای حافظ این نظام هنوز از بودنش در هراس هستند. زنجیر زدن بر پای محمود صالحی از جانب  جمهوری اسلامی و زندانبانانش نشانه قدرت این رژیم نیست بلکه با این عمل شنیع و غیر انسانی واهمه و هراس از قدرت طبقه ایی را به نمایش گذاشته اند  که تاریخ مبارزه طبقاتی نشان داده گورکن سرمایه و حافظان سرمایه است. محمود تنها عضوی از این لشگر کار است که جمهوری اسلامی از روبرو شدن با تک عضوهایش اینچنین دستپاچه شده. محمود صالحی سالهاست زیر ضرب دستگاه سرکوب و ارگانهای امنیتی و قضایی رژیم است، به او اتهام امنیتی زده اند، علیه او  پرونده سازی کرده اند برای خود و بستگانش مزاحمت ایجاد کرده اند. اما کسی هست جواب بدهد که با چه منطقی اعتراض و فریاد برای حقوق معوقه، سطح معیشت زیر خط فقر، سفره خالی، برخورداری از بیمه بیکار مکفی… در زمره جرایم امنیتی به حساب میاید؟؟

در طی بازداشت مجدد محمود صالحی و اعلام حکم یکسال دیگر زندان و بازتاب وسیع عکس محمود صالحی بر روی تخت بیمارستان با پابند و دستبند در فضای مجازی ، انعکاس رسانه ایی این رویداد  بسیار بالا بوده سوال اما این است باید به این انعکاس رسانه ایی اکتفا کرد و اجازه داد که جمهوری اسلامی بسادگی به چنین اعمالی دست بزند؟ ایا ارزوی سلامتی و بهبودی برای صالحی تنها کاری است که میشود برای وی انجام داد؟ قطعا و مسلما برای انجام کارهای بزرگتر و اعتراضات علنی و رودررویی با جمهوری اسلامی  ملزوماتی باید فراهم باشد، ملزوماتی که الزاما ربط مستقیمی به  تناسب قوا و یا تغییر و تحولات اساسی در جامعه ندارد، اما حضور قدرتمند طبقه کارگر را به درجه زیادی تامین میکند. تشکل و سازمانیابی طبقه کارگر مهمترین و اساسی ترین حلقه تامین این حضور قدرتمند است. بدون تشکل و سازمانیابی و بدون اتکا به تحزب طبقه کارگر نهایتا  در مقابل مجلس یا دیگر مکانهای ارکان قدرت جمع خواهیم شد و احتمالا رژیم سرمایه و پلیس حافظ سرمایه  حق خواهی و اعتراضمان را دوباره با گارد ضد شورش پاسخ خواهند داد. شکی نیست انواع این اعتراضات و تجمعها را باید سازمان داد، باید جمع شد، نباید اجازه داد هم طبقه ایی ها و هم سرنوشتهایمان در خفا به کام مرگ بروند. باید مارشهای اعتراضی را در هر جا و مکانی که میتوانیم سازمان بدهیم اما هنوز سوال واقعی که در مقابلمان قرار دارد جواب دیگری میطلبد! جمهوری اسلامی سالهاست در مقابله با طبقه کارگر و اعتراضات کارگری و فعالین کارگری  شمشیر را از رو بسته، ایا طبقه کارگر هم این کار را کرده یا برنامه ایی برای چنین کاری دارد؟ برای خاتمه دادن به عمر ننگین رژیم اسلامی و ماشین سرکوبش تنها یک راه وجود دارد اتحاد و تشکل طبقه کارگر و محرومان جامعه در همبستگی با صفوف همه آزادیخواهان و برابری طلبان برای سرنگونی و به زیر کشیدن این رژیم. برای سرنگونی رژیم اسلامی ایران باید صفوف طبقه کارگر و فعالین کارگری و جنبشهای اجتماعی را هر چه مستحکم تر کرد و برای نبرد نهایی علیه نظم سرمایه و بزیر کشیدن نظام حافظ این سیستم خود را اماده کرد.

ملکه عزتی نوامبر 2017