ملکه عزتی – به جنون زن ستیزی باید خاتمه داد!

ملکه عزتی – به جنون زن ستیزی باید خاتمه داد!

زن ستیزی و خشونت علیه زنان پدیده ای است جهانی و تاریخی به قدمتی صدها ساله. آ مارهای رسمی سازمان عفو بین الملل حکایت از این دارد که در هر ۱۸ ثانیه در سطح جهان یک زن بر اثر خشونت کشته می شود.ارقام و آمار خشونت علیه زنان در اروپا و امریکا هم چشمگیر و قابل تعمق است. بطور کلی میتوان گفت حشونت علیه زنان و زن ستیزی در کلیت خود مختص به یک محدوده جغرافیایی یا یک کشور و ملیت خاص نیست وحتی پدیده جدید و تازه ایی هم نیست. اما شاید تفاوت عمده ایی که در این میان میتوان به آن اشاره کرد موقعیت و جایگاه زنان در مقابل قانون و حمایت از زنان درکشورهای مختلف است. دربیشتر کشورهای اروپایی و آمریکا میشود و میتوان عوامل خشونت را بررسی کرد، برای مبارزه با آن برنامه ریزی کرد از این عمل شنیع و غیر انسانی حرف زد  و آمران  و مسببین خشونت را تحت تعقیب وحتی گاها مداوا و درمان قرار داد.  میتوان به ارگانهای قضایی و انتظامی شکایت برد و پیگیری کرد. بخشا زنانی که قربانی خشونت هستند تحت پوشش حمایتی قرار میگیرند و جامعه و دستگاههای اداری و اجتماعی مسئولیت  ایجاد چتر پوششی و امکانات مددکاری برای حمایت از این زنان را  بعهده میگیرند.

در کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا اما این سیستم حفاظتی و مددکاری بطرز بارزی غایب است. مردانی که دست به خشونت میزنند بعنوان کسانی که محق هستند مورد حمایت قبیله و عشیره و بخشا جامعه قرار میگیرند. قانون  و ارگانهای حقوقی و قضایی در بیشر موارد یا ساکت هستند یا همکار و همدست با کسانی که به ادب کردن زنان دست میزنند.   زنان همچنان و بطریق اولی اولین قربانیان بند و بست دولتهای غربی و هیئت حاکمه این کشورها در میدان دادن به نیروهای جنبش اسلام سیاسی بوده اند.

امروزه شواهد عینی نشان میدهد زنان اولین قربانیان هر سناریو سیاهی هستند که در جامعه بوقوع میپیوندد. جنگ، بیخانمانی، آوارگی، هجوم و حمله دستجات مذهبی و فاشسیتی، فقر و گرسنگی و نکبت سرمایه  اولین قربانیانش را از بین زنان میگیرد. در هجوم فاشسیتی دستجات مذهبی از بوکو حرام در نیجریه تا خیل بسیجیان چاقوکش و اسید پاش در ایران، نیروهای سیاه و ضد انسانی داعش در عراق و سوریه و طالبان در افغانستان زنان اولین قربانیان این وحشیگریها در قرن بیست و یکم هستند. در بسیاری از کشورها حتی هویت انسانی زنان انکار میشود در عربستان موجودیت زنان وابسته به مردان است و بدون مردان، زنان بی هویت هستند. آپارتاید جنسی، بیحقوقی سیاسی و اجتماعی، عدم تامین مالی و اقتصادی، بیحقوقی در مقابل قانون و نگاه جامعه نسبت به زنان مجموعه ایی از معضلاتی است که زنان بنا برشرایط زیستی با آن روبرو میشوند . خشونت بر زنان تنها منحصر به خانواده و چهارچوب روابط شخصی و خصوصی مابین زن و مرد نیست در جوامع سرمایه داری این خشونت در قالب بیکاری، دستمزد نابرابر، کار ارزان و تحقیر و آزار جنسی و عدم امکانات کافی برای زنان در شرایط بارداری، شیر دادن و بیماری و از کار افتادگی و کهولت سن خود را بسیار عریان به نمایش میگذارد. رکود سرمایه  اولین خیل بیکارانش صف زنانی است که نان آور خانواده بوده اند و در اولین تند پیچ هر بحران اقتصادی باید خانه نشین شوند و منتظر دوری دیگر از شکوفایی سرمایه و استثماری دوباره در بازار کار و صد البته با حقوقی بمراتب کمتر از کارگران مرد.

هر روز با باز کردن پیچ رادیو وتلویزیون و نگاه و مروری بر اخبار شاهد شنیدن اخباری  در ارتباط با قتل زنان، کتک کاری تا حد مرگ و نقص عضو زنان هستیم..اسید پاشی بر صورت زنان و دختران جوان، قتل دختری با چاقو بدست برادر یا پدر، تجاوز دسته جمعی به دختری جوان در اتوبوس، بریدن سر خواهری بدلیل …خودکشی زنی جوان در اعتراض به..خودسوزی زنی … زنان زیادی هنوز و در قرن بیست و یکم بخاطر انتخاب شریک زندگی با تهدید مرگ روبرو میشوند، هنوز بدلیل عاشق شدن و ارتباط و تماس با جنس مخالف یا همجنس محکوم به مرگ و نابودی هستی، هنوز جامعه و خانواده و صد البته در حمایت قانون و مذهب،  نمیپذیرد که زن انسان است و حق انتخاب دارد. هنوز و در قرن بیست و یک قابل قبول و پذیرش نیست که زن بودن و انسان بودن به یک معناست و هر حقوق پذیرفته شده انسانی شامل زنان هم میشود و فقط مختص به مردان نیست. تا همین چند سال پیش شاهد سنگساراین عمل فجیع و شنیع بعنوان نوعی از مجازات برای زنان در ایران و افغانستان و نیجریه بودیم. در کردستان عراق آنچه که وجه مشخصه  حکومت اقلیم بود و هست آزار و اذیت زنان و کشتار بیسابقه آنان بدست افراد فامیل و مردان خانواده و عشیره و همکاری نیروهای حکومتی با این جنایتکاران و چشم پوشی دستگاههای قضایی و حقوقی از این جنایات بوده است.

در شهرهای کردستان در سالهای اخیر شاهد خودسوزی و خودکشی زنان در مقیاس بالایی بوده ایم به این موارد قتلهای ناموسی و جنایت زیر لوای ناموس و غیرت و شرف را هم اضافه کنید تا  خشونت علیه زنان را بتوان دقیقتر به تصویر کشید. همین چند هفته پیش بود که سروه دختری جوان در شهر سنندج بدست برادرش و با ضربات چاقو در آستانه مرگ قرار گرفت. این چه دنیایی است که انسانها را اینچنین به جان هم میندازد! این چه قوانین و سننی است که شرف و غیرت و ناموس مردان از جان انسانها با ارزشتر است و باید بخاطرش خون ریخت و جان ستاند و این فقط زنان هستند که باید قربانی شرف و ناموس شوند و با خون خود آن را پاس بدارند؟؟؟؟

در شهر و جامعه ایی که زمانی شوراهای سرخ مردمی بر آن حکم میراند امروز و در سایه مذهب و سنتهای سیاه و عقبمانده مذهبی دخترانش را گردن میزنند، زنانش خودسوزی میکنند و خودکشی و خاتمه دادن به زندگی تنها راه حلیست که زنان در مقابل خود میبننند. قرار گرفتن بر سر دوراهی  انتخاب  خودکشی به مثابه خلاصی از یک زندگی تحمیلی یا قبول آن، نجات از یک ازدواج ناموفق و اجباری یا ماندن و دم برنیاوردن، رهایی از قید و بندهای موجود جامعه مردسالار یا قبول هر بی حرمتی ، اعتراض به قوانین نابرابر وآپارتاید جنسی غیر قابل تحمل در جامعه و خانواده  یا دم فروبستن برای همیشه ..ادامه زندگی در زیر سایه قوانین شریعت سیاه و کثیف اسلامی یا مرگ و نیستی؟؟؟ قرار گرفتن بر سر این دو راهی  ننگ جامعه است. وقتی که امر مبارزه مشترک  با این سیستم بعنوان یک آلترناتیو قوی مطرح نمیشود، خودکشی بعنوان یک راه چاره و ازسر ناامیدی مطلق که عمدتا وجه مشخصه جوامع بسته و دیکتاتوری است مطرح میشود .

مذهب وقوانین عقبمانده و ضد انسانی آن در کلیت خود انسان ستیز، زن ستیز، بیرحم و عقبمانده است. حاکمیت و قوانین اسلامی در ایران دررویدادن  این نوع جنایات نقش مستقیم دارد و کل این سیستم باید در کنار عاملان این جنایات محاکمه شوند. اما سوال اصلی که باید مطرح کرد این است، این چه دنیایی است که هنوز به مذهب و قوانین کثیف آن نیاز دارد؟ امروزه و در قرن بیست و یک، منطقه ای وسیع در کل خاورمیانه زیر مهمیز اسلام  اینگونه له و لورده شده و بیشترین قربانیان آن از ضعیف ترین اقشار هستند.

یکی از پیامدهای افسار گسیختگی مذهب در کنار سایر ناهنجاریها،  زن ستیزی، خشونت علیه زنان و اسارت کامل زنان است. فراموش نکنیم  اولین حمله به آزادی و حقوق انسانی در ایران با حمله به حقوق زنان شروع شد. حجاب اجباری، کم کردن و بخشا محو نقش و موقعیت اجتماعی زنان در جامعه این امکان را برای جمهوریاسلامی ایجاد کرد که به سایر اقشار اجتماعی و آزادی آنان نیز حمله کند.   بیحقوقی زنان  یکی از پایه های اصلی مذهب و از ارکان مهم دین اسلام است. اجرای این قوانین و ارزشهای عقبمانده و سیاه،  خشونت را در جامعه نهادینه کرده است. واکنش به خشونت علیه زنان بسیار ضعیف وحتی گاها پذیرفته شده است. خون کسی از کشتار زنان به جوش نمیاید، خروشی در جامعه ایجاد نمیشود. گاها امر شخصی و خصوصی افراد تلقی میشود. خواهرش است اختیارش را دارد!! زنش است صاحب اختیارش است!! .جامعه ای که ارکانش بر خشونت نهاده شده است، بطور روزمره خشونت را به اشکال مختلف در درون خود تولید و بازتولید می کند  جامعه ایی که در مقابل این جنون و جنایت ساکت بماند در نهایت یا منفجر میشود یا بی تفاوت و خنثی!  احترام و گردن نهادن به قوانینی که این جنایت را ممکن میکند، تایید نفس جنایت و و در نهایت تشویق جانیان است.

کاردی که چند هفته پیش بر گردن سروه نهاده شد و مرگ دیگر سروه های این جامعه عاملین مشخصی دارد. نفرت و خشم هر انسان شرافتمندی از چنین جنایاتی باید بطرف عاملین واقعی این جنایات برگردد.  باید این خشم را سلاحی کرد در جهت نابودی و سرنگونی حاکمان و عاملان  فرودستی انسانها بطور عام و زنان بطور اخص. باید ارزشهای زن ستیز حاکم بر جامعه( سنتهای عقبمانده عشیرتی،خانوادگی،محلی وووو) واز مهمترین انها مذهب و قوانین نابرابر مذهبی بعنوان عامل اصلی چنین جنایاتی  به جامعه معرفی شود، باید با این قوانین به مبارزه برخواست باید در مقابل این قوانین و عاملینش ایستاد و ان را در زباله دان تاریخ انداخت. تنها سخن گفتن از نابرابری، ستم و بیحقوقی کافی نیست، تنها اکتفا کردن به افشاگری از مذهب و قوانین کثیف اسلامی و شریعت اسلام اعم از شیعی و سنی دردی را دوا نخواهد، اگرمتحدانه و سازمانیافته به مقابله با این پدیده سرطانی برنخیزیم هنوز نیمی از راه را هم نرفته ایم. باید ریشه این جنون و جنایت را خشکاند و به جنگ رودررو با کلیت آن برخواست.  باید با تمام توان به جنگ سیستم و نظامی رفت که هرروزه این جنون را با وجود منحوس خود باز تولید میکند و بیرحمانه تیشه بر ریشه همه ارزشهای انسانی زده است. برادر سروه جوان و هزاران جوان دیگر تنها مسببین نا آگاه و قربانیان نظم و قانونی هستند که ریشه درقساوت قران و آیین محمدی اینان دارد. باید این ایین را به زباله دانی انداخت و جامعه را از شر اینان خلاص کرد. نمیشود با وجود  این حکومت به اصلاح قوانین و اصلاحات روبنایی فکر کرد و راه چاره را در اصلاح این یا آن بخش از ارگانها ونهادهای حکومتی جستجو کرد. نمیشود  به راه حلی اندیشید که محو نظام نابرابر سرمایه  با همه حواشی و زوائدش را در خود ندارد، موجودیت این نظام بر پایه خشونتی بسا عریانتر و همه جانبه تر بنا نهاده شده، باید کلیت این نظام و قوانین نابرابر آن را به زیر کشید و دنیا را از قاعده اش بر زمین گذاشت.

5 بهمن 1993 ملکه عزتی