مصاحبه اکتبر با پروین کابلی- در خصوص قتل های ناموسی

مصاحبه اکتبر با پروین کابلی- در خصوص قتل های ناموسی
اکتبر : این روزها در سوئد گرامیداشت فادیمه شهیندال برگزار گردید. برای خوانندگان ما توضیح دهید که فادیمه کی بود و موضوع این جلسات چه بود؟ چرا اساسا ناموس پرستی در سوئد هم اتفاق می افتاد؟
پروین کابلی: قبل از اینکه بطور مشخص به جواب سوال بپردازم، لازم است چند نکته را تاکید کنم. ناموس پرستی و خشونت علیه زنان مکان جغرافیایی خاصی ندارد. میتواند هر جا که هنوز جامعه نتوانسته است موقعیت برابر زنان را به پلاتفرمی برای عمل روزمره تبدیل کند، ادامه داشته باشد. ناموس پرستی در کشورهای بسیاری از جمله خاورمیانه یک سنت بسیار قدیمی است که در دوره های مختلف افت و خیزهای گوناگون هم داشته است. دوره ای که مبارزه مردم برای زندگی بهتر اوج میگیرد و روشهای بهتری برای زندگی مردم در دستور قرار میگیرد این سنت های عقب مانده اجتماعی بوسیله مبارزات مردم عقب نشینی میکنند. از بین نمی روند چرا که هرگز تا کنون در این کشورها مثل عراق و پاکستان و یا ایران حکومتهای سکولار و برابری طلب در قدرت قرار نگرفته اند تا بتوانند برابری زن و مرد را در دستور کار خود قرار دهند. موقعیت کنونی زنان در ایران یک مثل بسیار روشن در این مورد است که چگونه با قدرتگیری جمهوری اسلامی و علیرغم یک جنبش عظیم برابر طلبی در ایران زنان و کودکان دختر بخاطر ناموس پرستی کشته میشوند. کردستان عراق در 25 سال گذشته از یک حکومت خودمختار و به دور از جنگ بر خوردار بوده است اما بدلیل اینکه هیچگونه تلاشی برای بهتر شدن موقعیت زنان را در دستور کار خود قرار نداده است نتوانسته قدمی جدی در جلوگیری از کشتار روزمره زنان بردارد.
مردمی که با چنین سنت هایی به کشورهای اروپایی مهاجر میکنند هم حاصل آنچه هستند که در دوروبرشان اتفاق می افتد. تاثیرات کشور جدید میتواند بسیار باشد، ولی اگر در این کشور نتوانند جذب شوند و کشور جدید نتواند آنها را جذب کند نسل دوم این مهاجرین دچار مشکلات دوگانگی فرهنگی میشوند که خلاصی از دست این دوگانگی برایشان به قیمت گران تمام میشود. ناموس پرستی یکی از این پدیده هایی است که بعدا به آن اشاره میکنم که چرا میتواند در درون این جوامع سرباز کند و قربانی بگیرد. آنهم در کشورهایی که مسئله سکسوالیته زنان بیش از چند دهه است، حل شده است. هرچند خشونت در اشکال دیگر بر علیه زنان هنوز در این جوامع ادامه دارد.
فادیمه شهیندال دختری با تبار خارجی بود که سه سال قبل از کشته شدنش به خاطر دوستی اش با پسری از طرف خانواده اش تحت فشار و تهدید به قتل وی شده بود. شکایت کرد و سپس از ترس آنها مخفی شد. در ژانویه سال 2002 هنگامیکه برای ملاقات مادر و خواهرش مخفیانه به آپارتمان خواهرش رفته بود بوسیله پدرش با دو گلوله به قتل رسید. قتل فادیمه موجی از اعتراض علیه سیاستهای دولت سوئد را در قبال دختران و پسران مهاجر به همراه داشت. در اولین سالگرد قتل فادیمه ما در شهر گوتنبرگ تشکل میخک سفید که گل مورد علاقه فادیمه بود را بوجود آوردیم و هفت سال فستیوال میخک سفید را در گرامیداشت وی و دیگر قربانیان ناموس پرستی برگزار کردیم. هفته گذشته در سالگرد قتل فادیمه، موقعیت زنان و مردانی که تبار خارجی دارند مورد بحث و بررسی ، صدها سمینار و گردهمایی بود.
اکتبر: آیا فادیمه اولین و آخرین قربانی ناموس پرستی بود؟ اگر نه چرا فقط سالگرد وی این همه بحث و گفتگو را بوجود می آورد؟
پروین کابلی: فادیمه اولین قربانی ناموس پرستی در سوئد نیست. قبل از وی سارا در امئو که در شمال سوئد قرار دارد بدست مردان فامیل کشته شد. پلا اترشی به کردستان عراق برگردانده شد و توسط پدر و عموهایش بقتل رسید. چند سال بعد عباس رضایی که پسری پناهجو از افعانستان بود بدلیل رابطه ای که با دختری داشت بوسیله خانواده دختر مورد علاقه اش به وضع فجیعی به قتل رسید. و بعد از آن ژیان در شهری دیگری. اینها نمونه های شناخته شده هستند که به مطبوعات کشیده شده اند و کیس قتل آنها مورد توجه قرار گرفته است. مواردی از خودکشی ها مشکوک هم دیده شده است که هنوز کسی چیزی در این مورد نمیداند.
آنچه که قتل فادیمه شهیندال را از دیگر متمایز می نماید، کاراکتر و شخصیت و زمانی است که، فادیمه رسما بر علیه خانواده اش قد علم کرد و از آنها شکایت نمود و در میدیا در مورد موقعیت خود و صدها دختر دیگری که تحت ستم و فشار خانواده و بستگان خود هستند، صحبت نمود. در 19 نوامبر 2001 در سمیناری که در یکی از سالنهای مجلس سوئد تشکیل شد، فادیمه سخنرانی نمود
سخنرانی فادیمه به دقت به موقعیت زنان و دختران مهاجر در جامعه سوئد پرداخت ، دیدگاه سنتی و عقبمانده بسیاری از خانواده ها به انتخاب دختران برای زندگیشان و برخورد جامعه سوئد به جوانانی که از خانواده های خود به مسئولین مختلف پناه می برند و نقش سازمانها و انجمنهای مهاجرین را به روشنی نشان داد.
سخنرانی فادیمه افشاگر راسیسم دولتی است که در رابطه با جوانان خارجی تبار اعمال میشود. . من در این سمینار شرکت داشتم و با فادیمه در هنگام استراحت گفتگو کردم. علیرغم ترس و نگرانی که از خانواده اش داشت ولی برای مادر و خواهرانش دلتنگی میکرد. چیزی که باعث قربانی شدن وی هم شد.
اخیرا تشکل میخک سفید به شبکه دفاع از حقوق زنان در وستروس پیوست و بهمین خاطر ما جلسه ای در گوتنبرگ داشتیم. این شبکه با فعالین و سازمانهای دفاع از حقوق زنان در کردستان عراق مرتبط است و قرار است در این مورد همکاری کنیم. در این جلسه مریم افراسیابپور سخنگوی این شبکه صحبت کرد و به فعالیت های موجود و چگونگی این ارتباطات پرداخت. همچنین انجمن میخک سفید جزو برگزار کنندگان سمیناری شهر گوتنبرگ در بود و من هم در پانلی در اوربور شرکت کردم.
اکتبر: در این 14 سال چه گذشت و چه پیشرویهایی اتفاق افتاده است؟ آیا موقعیت زنان و دختران خارجی تبار بهتر شده است؟
پروین کابلی: در این 14 سال اتفاقات زیادی رخ داده و ناموس پرستی بعنوان یک پدیده ی ضد انسانی که، موجود است و دارد قربانی میگیرد، پذیرفته شده است. اما سوال اساسی این است که کدام تغییرات و بهبودها در زندگی جوانان با تبار خارجی اتفاق افتاده و اکنون ما کجا ایستاده ایم؟
قتل فادیمه این سوال را در مقابل جامعه سوئد قرار داد که چه باید کرد؟ و چگونه میشود به ناموس پرستی و فرهنگ و سنت ناموس پرستانه غلبه نمود؟ صاحبان بحث از زاویه های مختلف وارد جدلی شدند که تا کنون هم ادامه دارد.
دولت و نهادها و سازمانهای سیاسی دولتی در چند سال گذشته با شعار احترام به مذهب و سنت های خانوداه های مهاجرین تلاش نموده اند که راه دیالوگ را با آن دسته از مهاجرین که ناموس پرست و فرهنگ زن ستیزی را هنوز نمایندگی میکنند، بگشایند. در کنار این مسئله حمایت از این دختران در اشکالی مانند آموزش وسیع معلمان و پلیس ، پرستاران و کارمندان شهرداریها که با این جوانان برخورد میکنند و تاسیس موسسات مختلف با هدف آموزش مهاجرین ، اختصاص بودجه ها، ایجاد خانه های امن. از جمله اقداماتی بوده که انجام گرفته است. ممنوعیت ازدواج کودکان زیر سن قانونی و همینطور جلوگیری از انتقال دختران جوان به کشورهای محل تولد والدین و ختنه دختران از مباحث بسیار داغ در این دوره بوده است.
این اقدامات در جزئیات بسیار وسیع هستند و در حوصله ی این مصاحبه نمی گنجد. سوالی که بلا فاصله مطرح میشود این است که آیا ناموس پرستی کمتر شده است؟ آیا این اقدامات توانسته است به تغییراتی مثبت در زندگی و رشد کودکان خارجی تبار در جامعه سوئد تبدیل شود؟
التبه تغییراتی اتفاق افتاده است. اما به نظر من هنوز از یک تغییر جدی و پایه ای بسیار دور هستیم. یک مشکل اساسی که ما مهاجرین با آن روبرو هستیم. تز نسبیت فرهنگی است که به عنوان آبشخور سیاست های راست دولت عمل میکند. این سیاست دوگانگی جدی را بویژه در زندگی زنان و دختران خارجی تبار بوجود آورده است. برای تغییر فرهنگ عقب مانده، مردسالاری و جلوگیری از سرکوب زنان و دختران نمیشود موعظه های اخلاقی نمود. یکی از راههای تغییر ارزشگذاری برابر همه ی انسان در جامعه می باشد. هنوز کودکان و نو جوانان مهاجر از مسائلی مانند تاثیر مذهب در زندگیشان رنج می برند و تحت فشار این پدیده که رو به رشد هم هست، می باشند. مدارس مذهبی افزایش یافته و بسیار ازدختران کودک از همان کودکی مجبور به داشتن حجاب میشوند و همین باعث میشود که از دیگر دانش آموزان متمایز باشند. البته با توجه به سیاست گتو سازی دولت شاید این مسئله زیاد در محیطی که تقریبا همه ی دانش آموزان دختر محجبه هستند تعجب آور نباشد، اما این در کل جامعه نرم نیست. جامعه سوئد یک جامعه سکولار است. همزمان که کلیسا ها با مشکل از دست دادن اعضا روبرو هستند، مساجد جمعیت بیشتری را به خود جلب میکنند. این سوالی بود که من در پانل اوروبور در مقابل جمعیت شرکت کننده گداشتم که چرا اینطور هست؟ چگونه میشود در یک جامعه سکولار عده ای مدام مذهبی تر میشوند؟ مذهب درست است که امر شخصی است. ولی نباید چنین دخالت فعالی در زندگی جوانان داشته باشد. یکی از اقدامات به” ظاهر مثبت دولت ” تخصیص ساعت های ویژه برای زنان و دختران مهاجر در استخرهای عمومی است. چرا؟ چرا این آپارتاید جنسی نیست؟ همه ی این سوالات هنوز بطور جدی مورد جدل هستند.
تز نسبیت فرهنگی مدام برای این مسائل دلیل دارد و تلاش میکند که برای سنت های فرهنگی اقلیت ها و باقی ماندن آن دلیل و بهانه بتراشد.
اکتبر: آیا فکر نمیکنید اکنون که راسیسم در اروپا رشد کرده است و مسلمانان تحت فشار گروههای راسیستی هستند. مطرح کردن جایگاه اسلام در سرکوب زنان میتواند به ابزاری در دست راسیستها تبدیل شود؟ به سخنی دیگر با اسلام وفوبی چکار باید کرد؟
پروین کابلی: رشد راسیسم در سالهای اخیر در پی بحران اقتصادی دو دهه ی اخیر در جهان بوده است و طبعا مثل همیشه این مردم زحمتکش هستند که باید تاوان این بحران را پس بدهند. سرمایه داران و دولت مردانش، همیشه از رشد سیاستهای راست سود برده اند. آنچه که در اروپا شاهدش هستیم نتیجه ی پس گرفتن رفاه مردم است. امنیت شغلی دیگر داستان شده و فشار بر مردم فقیر بیشتر و ، خدمات عمومی کمتر. مردمی که آلترناتیو ندارند برای حل مشکلاتشان، ساده ترین راه را انتخاب میکنند و آنهم مهاجرین هستند که اغلب بیکار هستند و در گتوهای شهرهای مختلف سازمان داده شده اند و تعدادی از آنها هم و بویژه جوانان به گروهای مذهبی که نقوذ دارند، پناه می برند. این مشکلی است که خود دولتها سازنده آن هستند نه مهاجرین. اما این مسئله که صحبت نکردن در مورد تاثیرات مخرب اسلام سیاسی و سکوت در مورد آن، به نظر من بسیار بدتر است. اسلاموفوبی چرت است. راسیسم است. برای به سکوت کشاندن منتقدین اسلام سیاسی است که مورد حمایت دولت مردان راست هم هست. اینکه به اسلام انتقاد نکنید اتفاقا حربه را به دست راسیست ها داده و این را باید از آنها گرفت. نباید در پس این بحث اجازه داد که بیش از این اسلام به نیروی دخالتگر در زندگی مردم تبدیل شود.
ما خواهان پایان دادن دخالت مذهب در زندگی انسانها هستیم. کودکان اختیار انتخاب مذهب ندارند. همانطور که انتخاب نمیکنند در چه خانواده ای بدنیا می آیند. والدین هم انتخابی نیستند. دولتها موظفند که از کودکان دفاع کنند و شرایط رشد آن را به مانند همه ی کودکان دیگر فراهم نمایند. مدارس مذهبی را باید به عنوان مراکز رشد خرافه و عقب ماندگی بست و اجازه نداد که کشیشان و امامان ذهن کودکان را مسموم کنند. این کمترین کاری است که دولتها و بویژه ما که در مورد سوئد صحبت میکنیم و بعنوان سکولارترین کشور جهان شناخته شده است میتواند انجام دهد.
25 ژانویه 2015