محمود قزوینی-کومه له در اسارت ناسیونالیسم کرد

محمود قزوینی

22 آوریل 2017

کومه له در اسارت ناسیونالیسم کرد

کومه له به همراه پنج حزب و سازمان ناسیونالیستی و اسلامی که برخی از آنها دسته های نظامی قومپرست خطرناک هستند قبل از انتخابات ریاست جمهوری در ایران اطلاعیه تحریم انتخابات صادر کرده و متحدا در یک برنامه تلویزیونی و مطبوعاتی پیام خود را مخابره کرده اند. چنین عملی دیگر “شتر سواری دولا دولا” نیست. این نشستن با غرور بر کوهان شتر و راندن آن است. تحریم انتخابات ظاهرا آن مجرایی است که این ائتلاف صورت گرفته است. اما هم آنها و هم مخالفین کمونیستشان در کردستان و خارج کردستان خوب میدانند که این پایه وسیعتری از انتخابات دارد. ائتلاف اخیر پرده ها را بیشتر کنار زد و کومه له را آنطور که هست به همه معرفی کرد. زمختی عمل اجازه نمیدهد تا ناسیونالیسم در کردار در پس کفتار سوسیالیستی پنهان بماند.

چرخیدن کومه له در دوایر جریانات ناسیونالیستی، رابطه جنبشی و دوستانه ( نه فقط رابطه فنی و تدارکاتی) با اتحادیه میهنی و به درجه ای هم بارزانی که اخیرا وزن بارزانی دارد افزایش مییابد. اتخاذ سیاستها و تاکتیکهای ناسوینالیستی، تعریف خود به عنوان یک جریان در جنبش ملی کرد و ائتلاف کومه له با احزاب ناسیونالیستی مسئله جدیدی نیست. کومه له در همه جا ائتلاف و اتحاد با احزاب ناسیونالیستی را به جریانات چپ ارجحیت داده و برای آن اهمیت درجه اول قائل است. خودشان میگویند جنبش ملی و وضعیت کردستان چنین اقتضاء میکند که با احزاب کردی برای وحدت مبارزه مردم و رهبری آن ئتلاف کنند. این جایگاهی است که کومه له برای خود تعریف کرده است.

بحث این نیست که کومه له و یا هر حزب و جریان چپ دیگری نباید با جریانات مرتجع مراورده، همکاریهایی اطلاعاتی، امنیتی و یا نظامی داشته باشد، بحث این نیست که در فلان مجمع و کنگره ناسیونالیستها برای سخنرانی و بیان افق و حرفهایش شرکت کرده است. بحث بر سر این است که آیا سازمان و حزبی که مدعی چپ و کمونیسم است، میتواند با جریانات کاملا مرتجع وارد اتحاد سیاسی در عمل مشخص روز شود. کومه له و هواداران معنویش میگویند بله ما این را بارها در کردستان تجربه کرده ایم و از تجربه تاریخی گذشته فاکت میاورند. اما فاکتها از تجربیات گذشته کاملا بی پایه هستند. بگذارید از بزرگترین تجربه ائتلافی در کردستان شروع کنیم، یعنی تجربه هیئت نمایندگی خلق کرد.

هیئت نمایندگی خلق کرد در نتیجه اتحاد و ائتلاف کومه له ، حزب دموکرات، چریکهای فدایی و شیخ عزالدین برای رهبری مبارزه مردم شکل نگرفت، بلکه بر عکس کومه له و دموکرات در یک نزاع شدید وارد این ائتلاف شدند و این اختلاف و نزاع همان زمان در همه عرصه های سیاسی و اجتماعی و نظامی چه در دورن هیئت نمایندگی و چه بیرون آن ادامه داشت. هیئت نمایندگی خلق کرد نه محصول اتحاد نیروها از قبل، بلکه نتیجه ضروری یک عمل روز میان جنبشها و نیروهای متخاصم درون کردستان که فی الحال در حال نبرد سیاسی با هم بودند، بود. عملیات نظامی بندرت مشترک بعدی هم نتیجه چنین وضعیتی بوده است. هم هیئت نمایندگی خلق کرد و هم عملیات نظامی بندرت مشترک  بعدی یک اتحاد عمل منفی میان نیروهای متخاصم سیاسی در کردستان ایران بوده است. آن ” اتحادها” مانند اتحاد و ائتلاف امروز کومه له ،اتحادی بر سر هدایت و رهبری سیاسی و اجتماعی مردم در سیاستهای روز نبوده است. هیئت نمایندگی خلق کرد، هیئتی برای رهبری مبارزات روزمره مردم و یا مبارزه مردم با جمهوری اسلامی نبود، بلکه سازش و ائتلافی از نیروها و جنبشهای متخاصم بود که برای مذاکره با جمهوری اسلامی و تحمیل مطالبات مردم بر رژیم شکل گرفته بود. هدف آن هیئت وحدت در مبارزه نبود، بلکه وحدت در مذاکره با رژیم بود.

  همان زمان در ذهن کومه له نمیتوانست اتحاد با حزب دموکرات برای شرکت در انتخابات مجلس اول خطور کند. برای اینکه کومه له در آن زمان یک نیروی مبارز و انقلابی و چپ رادیکال بوده است. کومه له برای پیشبرد سیاستهای چپ و رادیکال خود ارزش و احترام قائل بود و برای آن مبارزه میکرد و میجنگید. کومه له نمیتوانست در آن زمان وارد ائتلاف پارلمانی با دموکرات شود، چون مسئله اش نه ملی و نه ناسیونالیستی، بلکه ادامه انقلاب 57 در کردستان و پیگیری مطالبات آن انقلاب بود. خودمختاری برای کومه له در واقع خودمختاری برای آزادی و حقوق کارگر و زحمتکش، خودمختاری برای ازادیهای سیاسی، خودمختاری برای سازماندهی مردم، خودمختاری برای حفظ اسلحه در دست مردم و خودمختاری در ادامه انقلاب بود و نه خودمختاری ملی گرایانه حزب دموکرات. حتی اگر کومه له در گفتار مسئله را به شکل مسئله ملی و خودمختاری طرح میکرد، در پراتیک هیچ بار ملی در آن دیده نمیشد. برای همین کومه له مظهر چپ و رادیکالیسم، حقوق کارگر و زحمتکش بود. اما امروز برعکس کومه له دوست همه ناسیونالیستهاست. کسی با آن دشمنی نمیورزد. در همه ائتلافها و وحدتهای احزاب ناسیونالیست حضور دارد و مشغول مغازله با آنهاست.

در زمان کومه له جوان، دشمنی با کومه له کمونیست آنقدر قویی بود که حزب دموکرات از همان آغاز پس از انقلاب خود را برای جنگ با کومه له آماده میکرد. هیچ سازش و عقب نشینی  را بدون قدرت و زور کومه له نمی پذیرفت. اما امروز کومه له “عاقل” و فرسوده با کسی دعوا و مرافعه ای  ندارد. کلمه ناسیونالیست که گهگاه برای خالی نبودن عریضه و بستن دهان کمونیستها بر زبان معدودی در گوشه نشریه جاری میشود، به حزب و جریان ملیگرایی برنمیخورد. همه آنها عمل کومه له را خلاف گفتارهای بیرمق “سوسیالیستی” او میبینند. اگر ذره ای عدم اعتماد گهگاه بروز میکند فقط ناشی از تاریخ گذشته، مبارزات و نزاعهای گذشته، مال زمانی است که کومه له کمونیست بطور قطع صف ناسیونالیستها را جا گذاشت و در حزب کمونیست ایران جای گرفت که این سوء تفاهمات هم دارد  با تحریف کامل تاریخ تشکیل حزب کمونیست ایران و پیشروی کمونیسم در کومه له و لگد زدن به آن تاریخ میرود که کاملا پاک شود.

کومه له امروز همه آن تاریخ را پشت پا زده است. همه از ناسیونالیستها تا دوستان چپ امروز کومه له (دشمنان دیروز کومه له) که برای انشقاق زحمتکشان از کومه له سوگوار شده بودند، خوب میدانند که حزب کمونیست ویترینی بیش نیست.  قرار نیست حزب کمونیست آزارش به کسی برسد. ازار کومه له تنها به تاریخ گذشته اش و به کمونیستها میرسد.

در گذشته کومه له چه در مبارزه سیاسی و اجتماعی روزمره، چه در جنگ با رژیم اسلامی، چه در هیئت نمایندگی خلق کرد، چه در شرکت در انتخابات مجلس، چه در خلع سلاح رزکاری، چه در ….بدنبال افق و اهداف خود بود. امروز کومه له افق دیگری دارد و با ائتلاف و اتحاد با ناسیونالیستها میخواهد افق ناسیونالیستی را پیش روی مردم بگذارد. اشتباهات کومه له در گذشته مانند حمایت از مسعود رجوی قابل اغماض بود. اما امروز اتحاد با ناسیونالیسم اصل تخطی ناپذیر کومه له است.

برای توجیه اتحاد با ناسیونالیستها میگویند مگر ممکن نیست که باز هم در موقعیت مناسب مثلا برای برگزاری رفراندوم در کردستان، سازمان کمونیستی با حزب دموکرات وارد ائتلاف تاکتیکی شود؟  برای توجیه یک خفت و خواری سوال کلی در باره ائتلاف  طرح میکنند! پاسخ سازمان کمونیستی به این سوال همان برخورد کومه له کمونیست به هیئت نمایندگی خلق کرد است. ما برای سازماندهی مبارزات و مطالبات مردم با هیچ ناسیونالیستی ائتلاف نمیکنیم. چه برای شرکت و یا تحریم انتخابات باشد و یا سازماندهی اعتصاب و اعتراض و…. اما پاسخ به  سوال مذکور برای کمونیستها باز است. باید دید سیر حوادث به کجا میرود و حزب دموکرات کجا قرار میگیرد. فعلا که حزب دموکرات مانند همه جریانات ملی در جهان به صف فدرالیستها و قومگراها پیوسته است. یک شرط چنین اتحاد احتمالی به نیرویی مانند کومه له 58 احتیاج دارد تا ناسیونالیستها و حزب دموکرات فشار آن را بر خود احساس کنند و نفع خود را به پذیرش طرحهای آن نیرو ببینند. بدون کومه له 58 از مبارزه انقلابی در کردستان و هیئت نمایندگی خلق کرد و اتحادها هم خبری نبود. بدون یک نیروی کمونیست اجتماعی که مبارزه با ناسیونالیسم و قومگرایی وجه برجسته سیاسیش و شاخص چهره اش باشد، قومگراها و ناسیونالیستها صحنه سیاسی کردستان را در دست خود قبضه میکنند و باید بگویم کرده اند. کومه له نمیتواند با لالایی مبارزه طبقاتی و کارگر برای سوسیالیستها و سیاست اکتیو با جنبش ملی و اتحاد دائمی با آنها نفعی به سوسیالیسم و کارگر برساند.

چرا کومه له حتی نمیتوانست تصور کند که با حزب دموکرات کردستان در مجلس اول همکاری مشترک کند و کاندیداهای مشترک بدهد، اما در این سالها تا بخواهید به دنبال اتحاد با جریانات ناسیونالیست است و از جمله در انتخابات اخیر با آنها اطلاعیه تحریم مشترک امضاء کرده است. علت تنها درتفاوت عظیم ماهیت کومه له امروز با کومه له سال 58 است. اگر زحمتکشانیها زیادی افراطی نمیشدند، میتوانستند امروز در صف کومه له جولان دهند. چنانچه سالها پس از جنگ خلیج در کومه له جولان میدادند و نفرت از کمونیسم میپراکندند و ارتجاعی ترین سیاستها را پیش میبردند.

زمان انتخابات در ایران فرصتی برای بیان گسترده تر افق سیاسی و اجتماعی و برنامه ای جریانات سیاسی به مردم است. فرصتی برای حرف زدن بیشتر با مردم که با انتخابات برانگیخته شده اند. کومه له در اتحاد با مرتجع ترین جریانات افق ملی و قومکرایانه را مقابل مردم گرفته است. این است کومه له بعد از جنگ خلیج اول و بعداز جدایی کمونیسم کارگری.

هیچ چیز جدیدی در حرکت اخیر کومه له نیست. تنها خبات و زحمتکشان افزوده شده اند که آنها را هم مانند حزب دموکرات شرائط امروز خاورمیانه به کومه له برای اتحاد اهداء کرده است.

در طول نزدیک به دو دهه ما از کومه له همه چیز دیدیم. این نه منتقدین، بلکه خود کومه له است که در گفتار و کردار خود را با جنبش ملی کرد تعریف کرده و به آن افتخار میکند. هر روز جناحهای ناسیونالیستی و قومپرست از آن بیرون میزنند و داعیه کومه له اصیل دارند. سالهاست رهبری کومه له، سیاست همزیستی و همبستگی با جریانات ناسیونالیستی را در همه مناطق کردستان در پیش گرفته است. این 5 حزب امضاء کننده دوستان پراتیک کومه له هستند. سوسیالیسم و کارگر برای کومه له ویترینی است که برای جناح چپ جامعه کردستان، برای کارگر و سوسیالیستی که کومه له را کمونیست میپندارد حدادی شده تا او را به کومه له متوهم نگهدارد.

کمونیستها با دو کلمه مبارزه طبقاتی و کارگر و سوسیالیسم خام نمیشوند. یک وجه مهم مبارزه سوسیالیستی در کردستان، مبارزه همه جانبه سیاسی، فرهنگی و ایدئولوژیک با ناسیونالیسم و احزاب و سازمانهای آن است. اگر کمونیستی در کردستان این یک کار را انجام نمیدهد، سوسیالیست نیست، چه برسد به نیرویی که در امتزاج دائم با ناسیونالیستها به سر میبرد.

کومه له امروز به جای کومه له سال 58 دائما غم و قصه جنبش ملی را میخورد و بدنبال اتحاد در نیروهای جنبش ملی است و خودش را هم جناح چپ این جنبش که آن را جنبش کردستان مینامد تعریف میکند. کسی دیگر مانند گذشته با کومه له دشمنی ندارد. او شبیه برادر کوچکی در اردوگاه احزاب ناسیونالیست سیر و سیاحت میکند و در کنگره ها و کنفرانسها و اتحادها از ” استراتژی متفاوت” حرف میزند.

کومه له جوان با رهبری مبارزه مردم و در جدال و مبارزه با جنبشها و احزاب مرتجع، وارد دیالوگ و سازش تاکتیکی با آنها برای مذاکره با رژیم و یا دفع یک حمله نظامی و…میشد، اما کومه له  سالخورده میخواهد زیر عنوان وحدت جنبش ملی و جنبش کردستان، به همراه دیگراحزاب ناسیونالیست کرد، مردم را سازماندهی و رهبری کند. همه ائتلافها، اتحادها و دوستیهای کومه له با احزاب ناسیونالیست کرد در ایران و عراق، شرکت کومه له در کنگره ملی کرد و ائتلاف تحریم انتخاباتی اخیر از این هدف سرچشمه میگیرد. کومه له خود را جناح چپ این احزاب و جناح چپ جنبش ناسیونالیستی تعریف میکند و برای هدفی مشترک میخواهند مبارزه مردم را رهبری کنند. تفاوت میان این ائتلافها با ائتلافهای جوانی کومه له زمین تا اسمان است.

چرا خبات، چرا زحمتکشان؟!

 

اگر ائتلاف کومه له با حزب دموکرات توجیه جنبش ملی میشود و بقول خودشان فعالیت اکتیوشان در جنبش ملی موجب میشود تا با حزب دموکرات دائما در وحدت باشند، گل بگویند و گل بشنوند، ائتلاف با خبات و زحمتکشان تنها میتواند توجیه قومی داشته باشد. در جنبش قومی هم همه باید با هم متحد باشند!

برای توجیه عمل قبیح اتحاد با گروههای قومی و اسلامی، میگویند منافع جنبش ملی کرد چنین ائتلافی را  اقتضاء میکند. واقعا هم منفعت جنبش ملی کرد برای کومه له همه چیز است. منفعت ناسیونالیسم کرد اقتضاء میکند تا علیزاده تاریخ حزب کمونیست ایران را تحریف کند، دروغ بگوید. منفعت جنبش ملی کرد اقتضاء میکند تا دسته های مسلح حاکم بر کردستان عراق را به عنوان ” دولت نوپا” برسمیت بشناسند و قطب نما و استراتژی و تاکتیک خود را با وضعیت آنها هماهنگ سازند و حتی زمانی که آنها در باد حمله نظامی به عراق خوابیده اند، از آنها حمایت کرده و دوستان حال و آینده را در میان آنها جستجو کنند. منفعت جنبش ملی کرد اقتضاء میکند تا با دسته های نظامی مانند باند زحمتکشان و خبات که جز شر و نفرت قومی برای مردم ثمره ای ندارند در ائتلاف ملی قرار بگیرد. منفعت جنبش ملی کرد اقتضاء میکند تا در کنگره ملی برای وحدت انواع و اقسام نیروهای ارتجاعی قومی و ملی شرکت کند و طرح وحدت ارائه دهد. به حضور کومه له و یا هر جریان دیگری در چنین مجامع ارتجاعی اعتراضی نیست. مسئله عضویت در آنها و بخشی از آن نیروها بودن و بدنبال سوالات و پاسخهای مشترک برای منافع مشترک گشتن است.

در ایران پر است از این گروههای قومی که خوشبختانه تاکنون نتوانسته اند جاپایی در میان مردم پیدا کنند. یکی از اینها کنگره ملیتهای فدرال ایران است. کومه له تاکنون خود را از اینها دور نگه داشته است. اما طلایه نزدیکی به اینها را میتوان در عمل اخیر کومه له دید. هیچ تفاوتی میان کنگره ملی کرد و کنگره ملیتهای فدرال ایران وجود ندارد و چه بسا اولی ارتجاعی تر است. اینطور که پیش میرود کومه له ممکن است فردا به عضویت آنها نیز در آید.  فعلا در مقابل مردم کردستان صفی از نیروهای اسلامی و قومپرست را به عنوان نیروهای آینده آن جامعه ردیف کرده اند و میخواهند به مردم بگویند اینها حاکمین آینده ” روژه لات” هستند.

جریان ناسیونالیستی در کومه له در زیر جنگ اول خلیج به حمایت آشکار از دوستان طالبانی و بارزانی خود که در باد حمله نظامی آمریکا خوابیده و خواهان نابودی جامعه عراق بودند، برخاسته بود. آیا اتحاد کومه له با جریاناتی که همین امروز خواهان حمله نظامی آمریکا هستند و چیزی بیش از دار و دسته نظامی نیستند، یادآور همان ائتلافها و همان حمایت کردنها نیست که همه کومه له کنونی و دسته های مختلف زحمتکشان ساکن کومه له پشتش بودند؟

خبات و زحمتکشان جزء دارو دسته های نظامی قومپرست هستند. این دارو دسته ها فقط بدرد زمان حمله نظامی و شرائط سناریو سیاه  میخورند و در آن زمان جان میگیرند. زندگی در میان دارو دسته های ملی و قومی، کومه له را از حس مسئولیت اجتماعی هم ضعیف کرده است. در این مورد باید امیدوار بود که کومه له از این منجلاب فاصله بگیرد.

مسئله تنها بر سر سوسیالیست و ناسیونالیست بودن نیست. PYD در کوبانی حزبی ناسیونالیستی است، اما مبارزه آنها بر علیه داعش، آنها را حتی مقطعی هم شده، در جایگاه شایسته ای در مبارزه اجتماعی قرار داده است. سابقه تاریخی کومه له و حتی سوسیالیسم نیم بند او میتواند او را در جایگاه  شایسته تری از PYD قرار دهد. کومه له در اتحاد با خبات و زحمتکشان و در جبهه بارزانی و بازی در زمینه به بار آوردن سناریوسیاه حتی به این امکان و موقعیت خود ضربه میزند.

 

خبات بر کومه له تحمیل شده است!

آقای صلاح مازوجی به عنوان جناح “چپ” کومه له در توجیه این اتحاد، در مصاحبه با رادیو پیام کانادا و در پاسخ به سوال انتقادی مجری رادیو، ورود خبات به اتحاد را نادرست دانسته است. روشن است که حتی چنین ادعایی تحت فشار کمونیسم خارج از کومه له بر آقای مازوجی تحمیل شده است. وگرنه تاکنون نه آقای ماروجی و نه هیچ عضو کومه له سخنی در مورد این نادرستی نگفته و ننوشته اند. اما آقای مازوجی یک چیز گفت که سرنخ مسئله چنین اتحادی را به دست میدهد. او عنوان کرد که خبات به آنها تحمیل شده است! اما کومه له نه درمیدان نبرد نظامی بود که بر او چیزی تحمیل شود و نه در اعتصاب و قیام. پس چه چیزی میتواند موجب چنین تحمیلی شود؟  اگر کومه له جدا از سیاستهایش به شیوه همه ناسیونالیستها تلاش دارد تا در لای درز دولتها و نیروهای مرتجع زندگی بگذارند، تحمیل خبات و بدتر از خبات را هم باید انتظار داشته باشد. صلاح مازوجی نمیگوید چه نیاز و چه کسانی این تحمیل بر کومه له را صورت دادند. اما هر ناظر سیاست ایران و منطقه میتواند این را بفهمد و کد رمز این تحمیل را پیدا کند. صلاح مازوجی نمیگوید این تحمیل از طرف همان کسانی صورت گرفته که این اتحاد را سرهم بندی کرده اند. واقعیت این است که دوستی و رابطه مودت آمیز کومه له با اتحادیه میهنی به سر آمده است. رابطه جمهوری اسلامی با اتحادیه میهنی عمیق تر شده است و خطر جنایت از طرف اتحادیه میهنی بر علیه اپوزیسیون کرد ایرانی قوت گرفته است.  اپوزیسیون کرد ایرانی مجبور است به بارزانی دخیل ببندد. حفظ اردوگاه به اراده بارزانی گره خورده است. بارزانی در جبهه آمریکا و ترکیه و عربستان قرار دارد و مواجهه با جمهوری اسلامی برای کم کردن فشار این رژیم بر کردستان عراق را مزه مزه میکند. اگر خبات تحمیلی باشد تنها میتواند از احتیاج و نیاز امروز احزاب کرد ایرانی سرچشمه گرفته باشد که کومه له خود را در آن گرفتار ساخته است.

کومه له و هر جریان دیگری میتواند از نزاعهای موجود میان دولتها و جریانات ناسیونالیست برای بهبود وضعیت خود بهره بگیرد. از نزاع بارزانی با رژیم اسلامی میتوان هشیارانه بهره برد، اما از تحمیل سیاستهای آنها دوری کرد. تمامی سازمانهای اپوزیسیون ایرانی از زمان شاه تا پس از انقلاب از اختلاف عراق و ایران بهره برده اند. از خمینی و دار و دسته اش تا چریکهای فدایی خلق و مجاهدین و احزاب کردی و….در عراق پشت جبهه سیاسی داشتند. اما تفاوت زمین تا اسمان  است میان رابطه مجاهدین با دولت عراق و کومه له با عراق. رابطه داریم تا رابطه. اگر دوستی و گرایش سیاسی کومه له به جریانات ناسیونالیست کرد عراقی نباشد، تحمیل سیاسی هم نمیتواند در کار باشد. چون مقتضیات و حدود رابطه برای بهره بردن را خود کومه له میتواند تعیین کند.

جناح چپ جنبش ملی در قرن بیست و یک!

کومه له خود را جناح چپ جنبش ملی و یا جنبش کردستان تعریف میکند. اما جنبش ملی در قرن بیست و یک، جنبشی تماما ارتجاعی است، که تقریبا در 99% موارد در اشکال قومگرایی بروز میکند. کومه له خواسته است در جنبش ملی بماند و کاریش نمیشود کرد، انتخاب خودشان است. دوستان او هم از خبات تا بارزانی و پ ک ک و…بنا بر گروهبندیها و بلوک بندیهای منطقه ای و بین المللی عوض میشوند. از جنگ اول خلیج در سال 91 که کومه له جدید با قطعنامه حمایت از بارزانی و طالبانی در حزب کمونیست قد علم کرد، دیگر دوستان واقعی خود را همیشه میان این نیروها جستجو کرده است. بند ناف این خط با آن واقعه در حزب کمونیست ایران بریده شده است. یکدهه عبدالله مهتدی را در راس کومه له و حزب کمونیست نشاندند تا نفرت بر علیه کمونیسم را زیر نام کمونیسم در کومه له پمپاژ کند. بعد هم عبدالله مهتدی به این قانع نشده و خواستار حذف تاریخ کمونیسم از کومه له شد. تندروی مهتدی موجب از دست دادن تمامی پایه اجتماعی چپ کومه له میشد. جناح چپ کومه له در آن زمان در مقابل این تندروی عبدالله مهتدی مقاومت کرد. عبدالله مهتدی و ایلخانی زاده با برنامه و شعار قومپرستی و نفرت پراکنی قومی کومه له را ترک کردند و شاخه های مختلف زحمتکشان را دایر کردند. شاخه هایی که جزء مرتجعترین گروههای قومپرست در منطقه میباشند و با خبات هیچ تفاوتی ندارند. شاخه هایی که امروز کومه له آنها را به عنوان ناجی مردم کرد دوباره به مردم معرفی میکند.

جناح چپ کومه له زمانی که در مقابل عبدالله مهتدی مقاومت به خرج داد مورد حمایت بی دریغ جریان کمونیسم کارگری قرار گرفت. مقاومت جناح چپ کومه له  در مقابل مهتدی میتوانست موجبات به چپ چرخیدن بیشتر کومه له را فراهم آورد. اما ناسیونالیسم در کومه له ریشه دارتر از آن است که موجب ازاد شدن کومه له از این اسارت شود. ناسیونالیسم در کومه له حتی جلوی تعرض ایدئولوژیک و سیاسی به عبدالله مهتدی را سد کرد و بخصوص نگذاشت آن مقاومت به نقد جاندار و واقعی ناسیونالیسم منجر شود. تعرض بی محابا به مهتدی در آن واقعه موجب تقویت چپگرایی در کومه له میشد و نقد واقعی و صادقانه ناسیونالیسم را به بار میاورد. نتیجه ترس از تعرض به ناسیونالیسم و مهتدی به رشد سهم خواهی بیشتر ناسیونالیستی در کومه له منجر شد. دوباره پرچم حذف تاریخ کمونیستی کومه له در کومه له برافراشته شد و “روند سوسیالیستی کومه له” از آن زاده شد. پس از آن هم خود آقای علیزاده زعامت همه را قبول کرد و پرچم حذف تاریخ کمونیستی کومه له را آشکارا و به طرز بسیار اپورتونیستی به دوش گرفت. ناسیونالیستهای آشکار خواهان حذف کمونیسم از تاریخ کومه له هستند، ناسیونالیستهای خجول میخواهند نام کمونیسم را در ویترین نگاه دارند تا پایه اجتماعی کومه له محفوظ بماند.

جبش ملی در عصر حاضر اساسا ارتجاعی است و در اشکال قومی بروز میکند. جناح چپ جنبش ملی افسانه ای بیش نیست. مبارزه برای رفع ستم ملی مانند مبارزه رفع ستم مذهبی و هر نوع ستم دیگری، اتفاقا در مقابله با جنبشهای ارتجاعی که بر متن این ستمها ساخته و پرورده میشوند میتواند پیشروی کند و پیروز شود. کارگر و سوسیالیست نمیتواند جناح چپ جنبش کردستان، یا همان جنبش ملی باشد.

 روژهلات و هویت قومی

کومه له در کردستان روژهلاتی میشود. ابراهیم علیزاده رهبر این حزب در معرفی این ائتلاف از ادبیات درخور این ائتلاف، از کلمه قومپرستانه روژهلات ( کردستان شرقی) به جای کردستان استفاده کرده است.

کومه له خود را چپ و کمونیست اعلام میکند، اما با فرهنگ سیاسی ناسیونالیستی و قومی سخن میراند. علیزاده ابایی ندارد تا از عنوان “روژهلات” برای کردستان استفاده کند. خودشان را کمونیست مینامند اما کارگر و مردم کرد را از قبل از کارگر سراسر ایران جدا کرده اند و برای کارگر کرد سرزمین، هویت قومی، کشور و حاکمیت (روژهلات) تراشیده اند. نه مردم کردستان در یک رفراندوم به چنین جدایی رای داده اند و نه حتی معلوم است تغییر و تحولات آینده ایران رفراندوم و جدایی را در دستور روز بگذارد. چون پیروزی یک انقلاب کارگری در ایران ممکن است آنچنان وضعیتی ایجاد کند که نه تنها جدایی، بلکه حتی رفراندوم را خودبخود بی موضوع کند. به هر حال کومه له دوست دارد مانند همه ناسیونالیستهای کرد فرهنگ و ادبیات ناسیونالیستی کرد در عصر قومگرایی را در میان مردم اشاعه دهد. روژهلات عنوانی است که ناسیونالیسم قومگرا در دو دهه اخیر آن را باب کرده است.  وگرنه نه در فرهنگ مردم کردستان و نه در ادبیات عمومی ناسیونالیستی این لغت جایی داشته است. این لغت همردیف کلمه ” ایران زمین” ناسیونالیستهای عظمت طلب ایرانی است. فرقش این است که ناسیونالیستهای عظمت طلب ” ایران زمین” دارند و کومه له در رویای خود، روژهلات دارد.

در مبارزه برای رفع ستم ملی، کمونیستها برعلیه ساختن و پروراندن هویت ملی و قومی هستند. روژهلات، ایران زمین، هویت ایرانی، هویت آذری، هویت کردی و…. همه از یک جنس و برای پرورش روح ملی و قومی در مردم به کار گرفته میشود.

در مبارزه برای رفع ستم ملی کمونیستها در مقابل جنبش ملی که بخصوص در عصر حاضر اساسا قومگراست قرار دارند، چنانچه در مبارزه برای رفع ستم مذهبی در مقابل جنبش مذهبی برخاسته از محیط ستمدیده گان مذهبی قراردارند. اتفاقا ستم مذهبی در کردستان ایران گسترده تر و پایه ای تر و خشن تر از ستم ملی است، اما ناسیونالیستها دوست دارند در گذشته سیر کنند و مبارزه با ستم مذهبی را هم در جیب جنبش ملی بریزند. مبارزه برای سکولاریسم و رفع ستم مذهبی  در تبلیغات احزاب کردی غایب است و یا به شکل حاشیه ای و گم شده طرح میشود. برای حزب دموکرات در شکل دفاع از مذهب سنی و برای کومه له در لای زرورق ” مبارزه طبقاتی”. کمونیستها برای مردم کردستان نه هویت قومی میتراشند و نه هویت مذهبی. در کردستان ایران مبارزه برای سکولاریسم و رفع ستم مذهبی بر مبارزه برای رفع ستم ملی ارجح تر و اکتوئل تر است. اما این مطالبه برای کسانی که بدنبال ” روژهلات” هستند، نفعی ندارد چون به یک مطالبه سراسری با رژیم گره خورده است.

کومه له در خارج از روژهلات

 

علیزاده و کومه له در کردستان و در پراتیک واقعی به دنبال طالبانی و بارزانی میگردند، دنبال جناحهای مختلف زحمتکشان و خبات و…هستند. اما در خارج از کردستان، جایی که برای کومه له فعالیت عملی موضوعیتی ندارد، کمونیست میشوند. با گروهها و کانونهای یکی دو نفره،  با محافل بی در و پیکر و با سازمانهایی که ترک زحمتکشان از کومه له را به ضرر جنبش ” چپ” میدانستند (راه کارگر)، جبهه چپ تشکیل میدهد و به بازی سوسیالیستی مشغول میشوند و اطلاعیه صادر میکنند. عملی بیمایه فطیر! دو دهه است کومه له مشغول چنین فعالیت “کمونیستی” در خارج از کردستان ایران است.

کومه له در روژهلات ملی گرای چپ است. کومه له در ایران زمین ویترین حزب کمونیست ایران را دارد و چپ است، اما میدان عمل واقعی کومه له روژهلات است و مسئله ملی . کومه له در اسارت جنبش ملی و ناسیونالیسم کرد است. نمیتواند از این اسارت بیرون بجهد. دسته های قومپرست زحمتکشان و خبات هم در عصر حاضر بخشی از این جنبش ملی تلقی میشوند.

کسی اگر هنوز به جنبش ملی در عصر کنونی متوهم است به این صف نگاه کند. شاید مردم کردستان در وحشت از خبات و زحمتکشان و دیدن سرنوشت مردم سوریه و لیبی و عراق و…بدست چنین دسته های مسلحی به صندوقهای رای رژیم اسلامی روی آورند.

 

خط قرمز سناریو سیاه

کومه له هنوز میتواند از این منجلاب فاصله بگیرد. همینکه ادعای چپگرایی دارد، بروزات چپگرایی نیز بیرون میدهد. وقتی در 16 مرداد سال 84 کومه له ناامید از صدور فراخوان مشترک با حزب دموکرات، خود و روی پای خود، فراخوان اعتصاب عمومی صادر کرد، مورد حمایت بیدریغ کمونیستها قرار گرفت و واقعا هم کمونیستها در آن اعتصاب عمومی و گسترش آن نقش مهمی بازی کردند. چنین عملی توسط جریانی که حتی در حرف چپ باشد و صاحب نفوذ اجتماعی باشد موجب گسترش چپگرایی و رادیکالیسم در جامعه و در خود این احزاب میشود.

پایه اجتماعی کومه له، کارگران و سوسیالیستهای متمایل به کومه له در کردستان ایران، دوستان خود را در میان کارگران و سوسیالیستهای نظیر خود در کردستان و سراسر ایران جستجو میکنند. آنها باید هشیارانه گرایشات سازمان کومه له را زیر نظر نقادانه بگیرند و اجازه عبور از خط قرمزها را به کومه له ندهند.

اگر رهانیدن کومه له از اسارت جنبش ملی و ناسیونالیسم کرد ممکن نیست، ایجاد خط قرمزها برای نلغزیدن کومه له به ورطه ائتلاف و اتحاد با جریانات سناریو سیاه در گردبادهای تند آینده، از جانب کمونیستها و پایه اجتماعی خود کومه له در ایران ممکن است.