محمود قزوینی- حسن آقا قربان عبا و عمامه ات برم، به ما هم نگاهی بنداز! ( در باره رفتار پسا انتخاباتی اپوزیسیون طرفدار رژیم )

محمود قزوینی

5 ژوئن 2017، 15 خرداد 96

 

حسن آقا قربان عبا و عمامه ات برم، به ما هم نگاهی بنداز!

( در باره رفتار پسا انتخاباتی اپوزیسیون طرفدار رژیم )

مقدمه

پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 96 اپوزیسیون طرفدار رژیم به مخالفین رژیم اسلامی که مردم را دعوت به عدم شرکت در انتخابات کردند، حمله کرده و ادعا نمودند که ” تحریمیها” شکست خوردند.  گویا مخالفین رژیم از امکان تبلیغ و ترویج آزاد، از امکان طرح برنامه خود، از امکان تغییر در زندگی روزانه مردم برخوردار بودند تا مردم به ندای آنها گوش دهند. برای نیروی چپ و سوسیالیستی تبلیغ برای عدم شرکت مردم در انتخابات، تنها برای ارائه راه حل خود برای توده مردم معنی میدهد و بخشی از مبارزه این جریان برای تبلیغ و سازماندهی میان کارگران و مردم است. در شرائط معمولی، در شرائطی که جنبش مردم در حالت اعتراضی و برانگیخته شده در سطح وسیع توده ای نیست و در شرائطی که  جناحهای رژیم در نبرد با یکدیگر اصلاحاتی را در زندگی روزمره مردم طرح میکنند، دعوت به عدم شرکت مردم میتواند پژواک وسیعی نداشته باشد. همان مردمی که خواهان تغییر پایه ای این نظام هستند برای تغییر در زندگی روزمره خود امکان دارد در انتخاباتها شرکت میکنند. تا زمانی که مسئله سرنگونی به صورت تحرک حی و حاضر توده ای وجود ندارد، اختلافات جناحی و تحرک جناحها و طرح مطالبات مردم توسط آنها میتواند مردم را به پای صندوقهای رای بکشد. وظیفه چپ و سوسیالیست درک چنین وضعیتی و توضیح این امر به مردم است که آزادی و حتی اصلاحات نیم بند نه از صندوق رای بلکه از مبارزه و اتکا به خود در میاید. در یک برآمد توده ای چنین جریانی که توانسته باشد خود را در سطح جامعه طرح کرده باشد، توسط توده مردم در سطح اجتماعی انتخاب میشود. هم اکنون فقط پیشروترین بخش مردم به فراخوان سوسیالیستها جواب مثبت میدهند. هدف روز سوسیالیستها گسترش دامنه این صف در شراط کنونی و آمادگی برای مورد انتخاب قرار گرفتن توسط مردم در یک برآمد توده ای است. رجز خوانی اپوزیسیون هوادار رژیم بی جاست و ره به جایی نمیبرد. این اپوزیسیون همیشه بازنده و هیچ کاره است.

 

“اپوزیسیون” معتدل تر از حسن اقا

“حسن! ما را دست کم نگیر!” عنوان مقاله ای از آقای احمد پورمندی است که خود را سکولار- دموکرات مینامد. او خطاب به روحانی مینویسد که اگر ” ما نبودیم شما الان رئیس جمهور سابق بودید” از قدرت جنبش خود دم میزند و سپس با لحنی استغاثه کنان به روحانی اطلاع میدهد که: “جامعه روشنفکری ایران ، برای در افکندن طرحی نو، دیگر در سودای شکافتن سقف فلک نیست، اما روی تحقق وعده‌های کوچکی که داده شده، حساب می‌کند.”

“حسن آقا از زیر عبا نگاهی به ما بنداز” رفتار پسا انتخاباتی طیفی است که پورمندی به آنها تعلق دارد. خواسته هایشان هم در محدوده نظام و خط اعتدالی رفسنجانی و روحانی تنظیم شده است. پورمندی اعلام کرده است خواهان  “اجرای بی تنازل قانون اساسی و اسقرار حاکمیت قانون”  است و حمایت خود را از روحانی بدین شرح بیان کرده است “… کشور ما هم به جای ماندن در حصر و انزوا، به قافله تمدن بپیوندد، و چون می‌خواهیم در پناه قانون، امنیت سرمایه تامین شود و چرخ اقتصاد به حرکت در آید و بر این تصوریم که شما هم که از جانب منافع نیرومندی در بخش سرمایه‌داری خرد و کلان حمایت می‌شوید، همین اهداف را دنبال می‌کنید.”

حرفها و مطالبات برخی از نمایندگان مجلس و ارگانهای رژیم از این طیف سکولار- دموکراتها غیرمعتدل تر است. سودای “شکافتن سقف فلک” نزد پورمندی در سالهای اول پس از انقلاب حمایت از خط امام بود. در آنجا هم مانند امروز اقای پورمندی فقط مطالبات رژیم را بیان و حمایت میکرد.  و امروز هم همان سبک کار را ادامه میدهد. آقای پورمندی و همرزمناش خوب میدانند  که حسن اقای آنها حتی نمیتواند وعده “خارج شدن ایران از حصر” و “اجرای بی تنازل قانون اساسی” را متحقق کند. چون اجرای همینها هم میتواند نابودی رژیم اسلامی را تسریع کند. برای تقویت روحانی اپوزیسیون هوادار او مجبورند از هرگونه فشاری بر او برای اجرای سیاستی خاص جلوگیری کنند و معتدل تر از خود او رفتار کنند.

 

جنبشی قدیمی در کالبدی جدید!

جنبش آقای پورمندی وسیع است. از روحانی و خاتمی تا خلخالی، از میرحسین موسوی و کروبی تا هادی قفاری و احمدی نژاد و فردا رئیسی و قالیباف و….در حکومت و در پایین طیفی از نویسندگان و هنرمندان، جمهوریخواهان ولایتی و ولایتمداران جمهوریخواه، مشروطه خواهان جبهه ملی و سلطنت طلبان غیرترامپی و خلاصه به جز ولایتمداران دلواپس همه در این طیف جای دارند. مطالبات و دلمشغولیهایشان، فرهنگ و سنتهایشان، دموکراسیشان در زیر سایه فقیه و نظام اسلامی و….به یکدیگر شبیه است. از ابتدای روی کار آمدن رژیم جمهوری اسلامی خود را با آن شریک و سهیم احساس کرده اند. جنگ آن را جنگ خود میدانستند و هنوز هم سرش قسم میخورند و مشکلش را مشکل خود. دوره ای بدفهمی ایجاد شد و از یکدیگر فاصله گرفتند و حتی براداران اصلاح طلب امروز که خط امامی وحشی در حکومت بودند، غیرخودیهای حامی خود را زندانی و شکنجه و اعدام کردند. اما خوشبختانه مثل اینکه حاکم نیز مثل خود محکوم شامل “تغییر” شد و همه دوباره به یکدیگر رسیدند. از رفسنجانی و هادی قفاری تا پورمندی.

خیل احزاب، سازمانها، افراد،  شخصیتهای هنری و ادبی و…که مردم را قبل از انتخابات ریاست جمهوری دعوت به شرکت در انتخابات کرده بودند صفوف یک جنبش معین را در صحنه سیاسی ایران تشکیل میدهند، جنبش طرفدار رژیم در اپوزیسیون!

در ایران همانطور که رئیس جمهور “اپوزیسیون” نظام میشود، رئیس جمهور رد صلاحیت میشود، رئیس جمهور دیگری ممنوع التصویر، ممنوع النام بردن میشود، نخست وزیر و رئیس مجلس دوران “امام راحل” در حصر قرار میگیرند، وزیرانی زندانی و شکنجه میشوند و اعتراف تلویزیونی میکنند، زندانبانان و شکنجه کرانی، زندانی و شکنجه میشوند،  کسانی هم در “اپوزیسیون” پیدا میشوند که طرفدار رژیم هستند. عمر چنین اپوزیسیونی به قدمت خود جمهوری اسلامی است. اپوزیسیون هستند چون در دستگاه دولتی و رژیم جایی برایشان تعبیه نشده است و یا آنها را از دستگاه  به بیرون پرت کرده اند و ” اپوزیسیون” شده اند.

با سرکوبهای دهه شصت که حتی هیچ اپوزیسیون طرفدار رژیم هم از آن سرکوبگریها در امان نمانده بود، بسیاری از این نوع “اپوزیسیون” ” توبه” کرده و اعلام نمودند که در حمایت از رژیم اشتباه کرده بودند. اما به محض اینکه در اثر فشار جامعه و مردم و کل تناقضهای رژیم جناحی بیرون زد که حفظ جمهوری اسلامی را در گرو ” اصلاحات” و گسترش دامنه رژیم و افزایش خودیها و تبدیل غیر خودی به خودی دانست، دوباره سرو کله این طیف پیدا شد. اگر در ابتدا طیفی از اینها  بازرگان و نهضت آزدی و سپس بنی صدر را در دستگاه دولت داشتند و طیف دیگر خط امامیها را، و هر دو طیف حداقل تا 30 خرداد شصت امکان دیالوگ یکجانبه با جناح مورد حمایت خود را داشتند، اینبار حتی از این دیالوگ یکجانبه نیز محروم مانده اند.

من در اینجا از ماهیت طبقاتی و جنبشی حرکتی که در حمایت از رژیم در اپوزیسیون شکل گرفته خودداری میکنم. اما هر چه است در منفعت طبقاتی و جنبشی این طیف با رژیم شکی نیست. همین جنبش ملی- اسلامی با همه دسته ها و جناحهایش در سال 57 در ساپورت خمینی و قدرت گیری جمهوری اسلامی نقش بازی کرد. از ملیگرایان جبهه ملی- نهضت آزادی تا وکلای حقوق بشری نویسندگان قانون اساسی رژیم اسلامی تا “چپ” هایی که تمام هویت آنها مبارزه با “سگ زنجیری امپریالیسم”،  “استقلال ایران” و ممنوعیت واردات کالاهای بنجل در زمان رژیم سلطنتی تعریف میشد، در این صف شرکت داشتند. همه این شعارها به طور واقعی هم برآورده شد. پس از دوخرداد سال 76 سر و کله همه این جنبش، همه این خانواده دوباره زیر یک سقف پیدا شد. از معمم خط امامی دادستان کل کشور یوسف صانعی و رئیس قوه قضاییه موسوی اردبیلی تا مکلای خط امامی آقای نگهدار و پورمندی و….حضور به هم رساندند.  و در دوره جدید پس از احمدی نژاد ” همه با هم” معتدل شدند و زیر سایه رفسنجانی و روحانی پیمان اتحاد بستند.

 

توهمات اپوزیسیون هوادار رژیم

آقای پورمندی بیخود برای روحانی رجز میخواند که ” ما” کسی هستیم و اگر نبودیم شما رئیس جمهور نبودید و شرکت مردم در انتخابات و رای به روحانی را به نام خود مینویسد. اپوزیسیون هوادار رژیم بشدت به خود متوهم است. این “اپوزیسیون” منشاء هیچ اثری در جایی نیست. روحانی در مبارزه بر سر قدرت مجبور به بازی با برگ مردم شد و در این بازی از خط قرمزهای نظام گذشت و از برخی ممنوعه ها عبور کرد و حتی از قتل عام سال 67 حرف زد. طرف مقابل هم همینطور. بیش از 5 برابر کردن یارانه ها برای هر انسان زیر خط فقر و بیکار بسیار وسوسه انگیز است. روحانی و رئیسی در دفاع از ارزشهای اسلام و نظام اسلامی ظاهر نشدند و تبلیغ نکردند، بلکه هر کدام از آنها بخشی از مطالبات مردم را وثیقه جمع آوری آراء کردند. آنها در واقع تا اندازه زیادی به ساز مردم رقصیدند. مردم همه شارتانبازیها و دروغ سازیهای اینها را میشناسند. اما با این همه تا زمانی که چشم انداز دگرگونی سریع و سرنگونی رژیم در دستور نباشد، مردم به جناحی رای میدهند که اعلام کرده باشد، و نه حتما بخواهد و یا بتواند، اصلاحاتی را به نفع آنها اجر کند. منشاء رای مردم از اینجاست و نه تبلیغات اپوزیسیون  طرفدار رژیم. اگر فاکتور ترس از حذف و دچار شدن به سرنوشت احمدی نژاد نبود و روحانی مجبور نبود صدایش را تند و ” رادیکال” کند، مردم بسیار کمتری در انتخابات شرکت میکردند و آنوقت  افشاگریهای اپوزیسیون هوادار رژیم در افشای ” آیت الله قتل عام”  هم هیچ اثری نداشت. روحانی آراء خود را با بازی با برگ مردم مخالف ” نظام” اسلامی جمع کرد و نه با حمایت اپوزیسیون هوادار نظام اسلامی. کمک اپوزیسیون هوادار نظام اسلامی به روحانی از چند هزار رای بیشتر نیست. *

تلاش پسا انتخاباتی اپوزیسیون هوادار نظام اسلامی هم بی جا است. رفتار روحانی را فراخوانها و گله گذاریهای این اپوزیسیون از سردبیر سایت گویا تا گنجی و پورمندی و جامعه هنرمندان … تعیین نمیکند. رفتار روحانی را تلاشهای جناح مقابل برای بیرون کشیدن برگهای برنده او از دستش و قدرت مبارزاتی مردم برای مطالبات و خواسته هایشان تعیین میکند.

اگر جنبش مردم مطالبات عمیق خود را پیگیری کند، ” فتنه های” بزرگ در راه خواهد بود و این رفتار همه را تغییر خواهد داد. هر مطالبه ساده مردم از لغو حجاب اجباری تا حق آزادی تشکلهای کارگری و آزادی بیان و…نفی نظام اسلامی را در خود دارد. در صورت پیگیری این مطالبات و شروع اعتراضات آشکار توده ای، باندها و جناحهای رژیم زمانی ” همه با هم” میشوند و زمانی دیگر تا سرحد نابودی یکدیگر به میدان خواهند آمد. آنکس که در این میان هیچ کاره است اتفاقا همین اپوزیسیون هوادار نظام است. در چنین وضعیتی زمان برای انتخاب جنبشها و نیروهای خارج از حکومت اسلامی بیشتر باز میشود.

زمان ” آرامش”، زمان انتخابات، جناحهای رژیم برای تجدید آرایش به ساز مردم میرقصند و زمان طوفانی مردم خود به ساز خود خواهند رقصید. رقصیدن جناحهای رژیم به ساز مردم هم تبعات خوبی برای رژیم ندارد. شب پس از انتخابات که جناحهای رژیم از رقصیدن با ساز مردم خلاص شدند، در خلوت خود از سرنوشت مبهم آینده نظام اسلامی بیمناکتر و مشوش تر به رختخواب رفتند. مردم ضعف رژیم را بیشتر و قربان و صدقه رفتن آنها به خود را نشانه قدرت خود میبینند. رقص آنها به ساز جامعه، در بهترین حالت برایشان ساییده شدن آرام آرام رژیم، امکان استحاله آن به یک رژیم استبدادی غیراسلامی  را در پی انتخاباتها و کودتاها و درگیریهای خونین بدنبال دارد. پایه های نظم اسلامی در ایران که با سرکوب خونین دهه شصت برقرار شده بود، آخرین رمقهایش را میکشد. حتی در صورت سربرنیاوردن یک نیروی اجتماعی خارج از نظام اسلامی، نظم اسلامی در ایران در میان مدت جایش را به بی نظمی و نظم غیراسلامی میدهد.

” اپوزیسیونی” که با دعوت مردم به انتخابات مهر مشروعیت بر رژیم میکوبد و پس از انتخابات استراتژی آن  قربان عبا و عمامه رفتن حسن آقا است تا او نگاهی به آنها بیندارد، در هیچ کدام از آبشنها و روندهای آینده ایران جایی ندارد، نه در روند “آرام” و استحاله و نه در روند تند و انقلابی. حسن آقا نه برای  “اجرای بی تنازل قانون اساسی و اسقرار حاکمیت قانون”  به آنها نیاز دارد و نه برای مطالبه خروج ” کشوراز حصر و انزوا” و “به قافله تمدن پیوستن”.

نظم اسلامی در ایران مستعجل است  و مطالبه پورمندی برای “امنیت سرمایه” و “گردش چرخ اقتصادی” حتی در صورت تامین کامل آن، نمیتواند نظم با ثبات کاپیتالیستی را در چهارچوب نظم اسلامی حفظ و ادامه دهد. این نظم سالهاست به دوره پایان خود رسیده است. جامعه ایران حکم نابودی نظم اسلامی را صادر کرده است.

برای من به عنوان کمونیست، بازی و نقش یک جنبش، جنبش سوسیالیستی و رادیکال طبقه کارگر در تغییر و تحولات حال و آینده ایران مهم است. آیا این جنبش میتواند در این تغییر و تحول قد علم کند و مهر خود را بر جنبش مردم برای سرنگونی نظام اسلامی بکوبد؟ این سوال برای افراد و سازمانهای کمونیستی سوال بازی است و تماما به اراده رهبران، کادرها و سازمانهای این جنبش و نگاه و عملکرد مجموعا درست آنها بستگی دارد. تمامی خوشبختی و رفاه آینده مردم ایران به قدرت و نقش این جنبش در حرکت مردم برای سرنگونی نظام اسلامی گره خورده است. در صورت ضعف و حاشیه ای ظاهر شدن این جریان در سیر سرنگونی جمهوری اسلامی باید “دعا” کرد تا کشور در گرداب سناریوی سیاهی نظیر کشور عراق، سوریه، لیبی، سومالی و… وارد نشود.

 

 

  • من در این نوشته فرض را بر این گرفتم که تبلیغات رژیم مبنی بر شرکت وسیع مردم درست است. اما در رژیم اسلامی تقلب و اعلام آمار بر ااساس نیازهای رژیم و جناحهایش هم یک فرض عمومی است. فقط در یک قلم جدیدش بنی صدر اعلام کرده است که جناحها در جلسه ای در وزرات کشور با هم توافق کردند تا 7 میلیون به رای رئیسی اضافه کنند. تاکنون اطلاعات بنی صدر از درون رژیم در بیشتر موارد موثق بوده است.