محمد کاظمی-نقد یا تحریف نظرات دیگران ؟

نقد یا تحریف نظرات دیگران ؟

“درک ضرورت برای انجام ندادن کاری!” (١) عنوان مقاله ایست از یاشار سهندی، ،  که در آن نویسنده به نقد نظرات امیر پیام در مقاله “تحولات شتابنده و فقدان سیاست طبقاتی کارگران” (٢) پرداخته است. نوشته حاضر نه در دفاع از نقطه نظرات امیر پیام بلکه در وهله اول نقدی است بر روش برخورد یاشار سهندی به  نظرات امیر پیام — روشی که در آن او نظرات پیام را تحریف کرده و ادعا میکند امیر پیام کسی است که “خانه  کارگر، مرکزی که امرش سرکوب مبارزات کارگران بوده ارتقا درجه داده که مبارزات کارگران را سازمان میداده”.

من دراین نوشته تلاش میکنم  نشان دهم که ادعای یاشار سهندی دراین رابطه متکی به یک تحریف است. ولی آنچه  قبل ازهر چیز باعث برخورد من به  مقاله یاشار سهندی شد درج مقاله اوست در نشریه کارگر کمونیست،  که من  افتخار همکاری با آن را دارم. اگرمقاله سهندی در کارگر کمونیست درج نمیشد شاید من هم لزومی به نوشتن این مقاله نمی‌دیدم.  امیدوارم نوشته من سبب شود سردبیر محترم نشریه کارگر کمونیست در انتخاب مقالات رسیده به این نشریه دقت بیشتری بخرج دهد.

اجازه دهید در ابتدا و بطور خیلی مختصر ببینیم نکته اصلی مقاله امیر پیام و هم چنین انتقاد اصلی یاشار سهندی تا آنجایی که به نقطه تمرکز نوشته من برمیگردد چیست. امیر پیام درباره لزوم حضور فعال طبقه کارگر در سیاست کلان که همان سیاست مستقل کارگری است، و بعنوان جمعبندی مینویسد: “اگر چه مبارزه طبقاتی کارگران همیشه مستلزم حضور فعال در عرصه سیاست کلان بر پایه منافع و اراده طبقاتی خود است و بدون چنین حضوری از مدار تعیین شده سیاست بورژوایی فراتر نرفته و حتی مبارزات اقتصادی اش نیز بکندی پیش خواهد رفت و دستاوردهایش از دست رفتنی خواهند بود، اما این حضور در دوران حاضر که سیر شتابان تحولات سیاسی و اقتصادی توسط یکتازی مطلق نیروهای ارتجاعی  فلاکت و ویرانی فزاینده را برای طبقه کارگر در افق ترسیم می کند بیش از هر موقع ضروری و عاجل است. پاسخ به این امر اما در اولین گام به درک ضرورت آن نیازمند است”.

سهندی نظرات پیام را مورد نقد قرار میدهد و می‌پرسد چرا در  نوشته‌ او “هیچ رهنمودی” در کار نیست. مینویسد پیام خوب بود “یک پیشنهادی یا پیشنهاداتی میداد که مثلا کارگران بروند در حزب خودشان متشکل شوند یا در فلان روز برای بهمان خواسته مشخص سیاسی به میدان بیایند یا فلان خواسته سیاسی را مشخصا در شعارهایشان بگنجانند”. یاشار سهندی در پارگراف پایانی خود مینویسد: “بی شک لازم است صدای کارگران رساتر و بلندتر شنیده شود. و کارگران برای پیشبرد سیاست مستقل کارگری باید نماینده سیاسی داشته باشند که سخنگوی ایشان باشد و این ممکن نیست جز وجود یک حزب کمونیستی و اگر قرار به رهنمودی باشد باید این باشد که کارگران در حزب خود متشکل شوید”.

اینکه یاشار سهندی بعنوان فعال یک حزب کمونیستی شرکت کارگران در سیاست کلان را به متشکل شدن آنها در یک حزب کمونیستی مربوط میکند و از این زاویه نوشته پیام را مورد نقد قرار میدهد کاملا قابل فهم است. دراینجا این نکته هم را باید یادآوری کرد که  هر کسی مختار است نظرات دیگران را به هر نحو که خود صلاح میداند مورد نقد قراردهد، به شرط آنکه این نقد او به تفسیر دلبخواه و یا بعبارت بهتر به تحریف نقطه نظرات طرف مقابل منجر نشود. اما سهندی متاسفانه شرط اخیر را مراعات نکرده، و حتی نحوه درستی هم برای مطرح کردن نقدش انتخاب نکرده است. او بجای یک استدلال رفیقانه و صمیمی، از یک طرف “آسمان و ریسمان را بهم می‌بافد” (عبارتی که خود او در مورد امیر پیام بکار برده) و از طرف دیگر دست به تحریف نظرات پیام میزند تا بتواند درستی نظرات خود را اثبات کند.

اجازه دهید در ابتدا ببینیم این آسمان و ریسمان بهم بافتن ها کدامند. سهندی  در ابتدای برخورد به نوشته پیام پرونده سیاسی پیام را “رو می‌کند”! مضافا اینکه او را در زمره کسانی  قرار می‌دهد که از فضای بوجود آمده بعد از حمله تروریستی اخیر داعش به مجلس اسلامی و قبر خمینی به نفع خود سوء استفاده کرده‌اند. و بعد با طعنه‌ای غیررفیقانه و حتی غیرصمیمانه (چرا که او را همردیف “حکومت” یعنی رژیم قرار می دهد) می‌نویسد: “اما این فضا اگر برای حکومت آب نشده برای برخی نان شده!  آنهایی که تا دیروز به دیده تحقیر به مبارزات کارگری نگاه میکردند و حرف شان این بود که افق سوسیالیستی کارگران شکل نگرفته و مبارزات کارگران تدافعی است تازه باور خودشان را به مبارزات کارگران اینگونه ناباورانه نشان میدهند که گویا ‘سازمان دادن مبارزه کارگری علنی و مستقل از سازمان مافیایی و ضد کارگری خانه کارگر و اجزایش’ ممکن است! ” .  سهندی در جای دیگری ادعا میکند امیر پیام فقدان شرکت طبقه کارگر در سیاست کلان را بهانه قرار داده و “مرعوب شدن خویش را میخواهد به پای فعالان کارگر بگذارد”. سهندی البته برای اثبات این این دو ادعای خود هیچ دلیلی نه از این نوشته و نه از نوشته های دیگر پیام نمی آورد. در نتیجه ما هم آنها را  به حساب همان آسمان و ریسمان بافتن هایش میگذاریم.

اما  او دراین  “نقدِ” خود تا جایی پیش میرود که ادعا میکند  امیر پیام  “کسی [است] که خانه کارگر، مرکزی که امرش سرکوب مبارزات کارگران بوده [را] ارتقا درجه داده که مبارزات کارگران سازمان میداده …”. ادعای سنگینی است! ببینیم این ادعای سهندی مبتنی بر چه پایه و اساسی است.

ما برای سهولت در بحث  در اینجا کل پاراگرافی از نوشته امیر پیام که یاشار سهندی  با رجوع به آن و بخصوص  به  یک جمله از آن ادعای بالا را مطرح میکند و هم چنین تفسیر سهندی از این جمله را می‌آوریم.

امیر پیام درباره علت فقدان سیاست مستقل کارگری مینویسد: “علت این فقدان در درجه اول سلطه استبداد سیاسی است که کلا مبارزه مستقل کارگران را پر هزینه و سخت و دشوار می سازد. تاثیر سلطه استبداد را بر خود مبارزات اقتصادی جاری می توان دید که چگونه پیشروی آنرا مسدود نموده و تحرکات آنرا در دایره ای بسته محدود نموده است. از اینرو واضح است که پرداختن به عرصه کلان سیاست و آنهم از موضع مستقل طبقاتی مشکل تر خواهد بود. در این رابطه اما مساله اینست که تحت سلطه استبداد همیشه چنین است و چاره ای نیست جز اینکه راههای ورود مستقل به سیاست را باز نمود”. پیام در ادامه مینویسد: “همانطور که از اوایل نیمه دوم دهه شصت تا اوایل دهه هشتاد سازمان دادن مبارزه کارگری علنی و مستقل از سازمان مافیایی و ضد کارگری خانه کارگر و اجزایش متصور نبود، اما به همت روشن بینی و درایت و رزمندگی و فداکاری همه فعالین مستقل کارگری ممکن و عملی شد، عرصه پرداختن به سیاست مستقل طبقاتی نیز مستلزم اتخاذ چنین رویکردی است و در اینصورت می تواند راه خود را باز نماید”.

حالا اجازه بدهید تفسیر سهندی از این پارگراف و این جمله را باهم بخوانیم. او در این جواب ادعا می کند امیر پیام “کسی [است] که خانه کارگر، مرکزی که امرش سرکوب مبارزات کارگران بوده [را] ارتقا درجه داده که مبارزات کارگران سازمان میداده [و] حالا میخواهد ما را به درک عاجل و ضروری سیاست مستقل از جانب فعالین کارگری در فضای بعد از کشتار روز ١٧ خرداد … توجه دهد!”.

حال ببینیم آیا واقعا این امیر پیام است که خانه کارگر را به مقام سازماندهی مبارزات کارگران ارتقا درجه  داده و یا یاشار سهندی است که  با تعبیر و تفسیر دلبخواه خود از نظرات امیر پیام به  این نظرات  حمله کرده است. کج فهمی سهندی از عبارت “مستقل از” در جمله “مبارزه کارگری علنی و مستقل از … خانه کارگر و اجزایش متصور نبود” روشن است. او حرف پیام را اینگونه کج فهمیده است که گویا او گفته است خانه کارگر و اجزایش مبارزات علنی طبقه کارگر را بهر حال سازمان می‌داده اند. خود این قضاوت درباره امیر پیام – که جهت اطلاع یاشار سهندی و دیگران نوشته های مفصلی در اثبات ضدکارگری بودن خانه کارگر دارد –  بعنوان “کسی که” خانه کارگر و اجزایش را مبارز می داند باندازه کافی ناعادلانه، عجولانه و در نتیجه جاهلانه است. سهندی چنان با تعجیل به قضاوت درباره پیام نشسته است که توصیف روشن او از ماهیت خانه کارگر بعنوان یک “سازمان مافیایی و ضد کارگری” را، در همان جمله، بالکل ندیده است! او قطعا میداند که ارتقا درجه دادن خانه کارگر به مقام  سازمانده مبارزات کارگران یعنی دفاع از خانه کارگر به عنوان یک جریان کارگری. او این را هم بخوبی میداند که این تنها  طیف توده ای-اکثریتی هستند که یک سازمان مافیایی و ضد کارگری مثل خانه کارگر را به مقام  سازمانده مبارزات کارگران ارتقا درجه میدهند. سهندی با چنین روش برخوردی به امیر پیام، آگاهانه یا غیرآگاهانه این تصویر را از امیر پیام میدهد که  طرفدار خانه کارگر است.

من امیدوارم توانسته باشم  نشان بدهم که دلایل سهندی برای اثبات این ادعا پوچ، غیررفیقانه و حتی  مغرضانه است. و این نه شایسته خود اوست، نه شایسته نشریه کارگر کمونیست، و نه شایسته کسانی مثل من که با آن نشریه همکاری دارند.

محمد کاظمی

ژوئن ٢٠١٧

منابع:

١:

http://www.azadi-b.com/G/٢٠١٧/٠٦/post_٢٤٠.html

٢:

 http://www.azadi-b.com/G/٢٠١٧/٠٦/post_٢١٧.html