محمد حسین مهرزاد – کمک مالی ادامه سیاست از راهی دیگر

کمک مالی ادامه سیاست از راهی دیگر

محمد حسین مهرزاد

با علنی شدن دریافت کمک های مالی جریانات سرمایه داری و پرو غربی، بحث در مورد استقلال مالی طبقه کارگر و کمک های مالی بالا گرفت. اسانلو و اتاق فکر او هرگز فکر نمی کردند که تلاش برای درست کردن لخ والسایی از اسانلو برای ایران تا بدین حد با واکنش جناح چپ جنبش کارگری و سوسیالیست ها و دیگر پیشروان کارگری روبرو شود. آنها پتانسیل های موجود در جنبش کارگری را دست کم گرفتند و با موج مقاومت روبرو شدند. به همین دلیل نه تنها اسانلو تقریبا هر یکی دو روز یکبار در این مورد حرف می زند و برنامه اجرا می کند، بلکه دیگر متحدینش نیز به کمک آمده و همه دست به کار شده اند. حشمت رئیسی، مهدی کوهستانی، محمد فتاحی وهمگی در دفاع از او حرف زدند یا نوشتند و تی وی آمریکا برنامه های پالتاکی با شرکت او انجام داد و نه فقط در این رابطه، بلکه فراتر از آن به عنوان یک رهبر و نماینده جنبش کارگری در مورد کارگران معادن و غیره با او به صحبت نشستند.

ایرج آذرین و رضا مقدم در سال ١٩٩٩، مطلبی به نام رابطه با دولت هادر ارتباط با مصوبه ی حزب کمونیست کارگری که خود را مجاز می کرد از هر دولتی پول بگیرد منتشر کردند. (١) در سال ٢٠٠٥، اتحاد سوسیالیستی کارگری مقاله ای به قلم رضا مقدم با عنوان خطر فساد در جنبش کارگریمنتشر کرد که اینک ٩ سال از آن می گذرد. در آن مقاله در مورد سولیداریتی سنترو تاریخچه و اهداف آن و اینکه بودجه آن تشکیلات را دولت آمریکا تامین می کند، توضیح داده شده است. در آن مقطع بحث در این مورد و حتی حمله و تهمت زنی به اتحاد سوسیالیستی کارگری بالا گرفت و بسیاری دیگر نیز موضوعیت نداشتن این مسئله در جنبش کارگری ایران را عنوان کردند. در آن دوره هنوز رد پای این جریان و دیگر جریانات سرمایه داری در جنبش کارگری ایران به روشنی دیده نمی شد و بسیاری نیز منافعشان ایجاب می کرد تا در این مورد حرفی زده نشود.

اما با افشاگری دو تن از چهره های شناخته شده ی سیاسی در خارج کشور یدالله خسرو شاهی و سیامک مؤیدزاده )وارطان(- پرده از نقش این جریان آمریکایی برداشته شد.(وارطان در پالتاکی علنی پرده از تلاش های کوهستانی و خانم فرزانه داوری برای وصل کردن او به سولیداریتی سنتر برداشت که نوار آن موجود است و یدالله خسرو شاهی نیز در این مورد علنی نوشت.)وارطان به روشنی بیان کرد که چگونه این دو کارگزار سولیداریتی سنترمهدی کوهستانی نژاد وفرزانه داوریتلاش کردند او را در آن دوره به سولیداریتی سنتروصل کرده و از او خواستند که در مقابل کمک های مالی با سولیداریتی سنترهمکاری کنند. یداله خسروشاهی نیز افشاگری بجایی در مورد سولیداریتی سنترانجام داد. با افشا گری این دو چهره ی جنبش کارگری، خطر فساد در جنبش کارگری بیش از پیش روشن شد و حساسیت در مورد این جریان و خطر وامکان نفوذ جریانات سرمایه داری افزایش یافت. بخش زیادی از جریانات راست و بینابینی یا به توجیه آن پرداختند و یا به دلایل مختلف خود را با سکوت از این موضوع کنار کشیدند. اما تلاش سولیداریتی سنتر برای نفوذ در جنبش کارگری از طریق عوامل آن و به طور مشخص مهدی کوهستانی نژاد ادامه یافت. آنها با بسیاری از رهبران جنبش کارگری در ایران ارتباط گرفتند تا آنها را ابتدا از طریق کمک مالی بدون قید و شرط و سپس با ارائه ی درخواست هایی به فساد بکشانند. بحث در مورد خطر فساد در جنبش کارگری و افشای چهره ی مهدی کوهستانی نژاد،فعالین جنبش کارگریرا از این خطر محفوظ داشت و به همین دلیل بسیاری دست رد به سینه آنها زدند. اما به هر حال، همیشه با پول می شود عده ای را خرید و جنبش کارگری نیز از این قاعده مستثنا نیست. آنچه از اهمیت بسزایی برخوردار است و حتی می تواند تعیین کننده باشد، حد و حدود آن است. اگر جنبشی نسبت به فساد مالی موضع داشته و در مقابل به اصطلاح کمک های باندهای سرمایه داری موضع داشته باشند و با آن مقابله ی عملی و نظری کند، طبیعتا معدود عناصر خریده شده و به فساد کشیده شده ره به جایی نمی برند. اما اگر گارد رهبران یک جنبش در این مورد باز باشد، خطر به فساد کشیده شدن و به انحراف رفتن آن وجود دارد.

طبعا ماجرا به همین جا خاتمه نمی یابد. این مبارزه ایست که در آغاز راه است، زیرا سولیداریتی سنتریکی از نهادهای سرمایه داری است. موضوع استقلال مالی طبقه کارگر موضوعی سیاسی است که بدون توجه و موضع صحیح نسبت به آن، حد اقل در این دوره از مبارزه طبقاتی نمی توان از منافع طبقه کارگر دفاع کرد. در این رابطه پروژه اسانلو و متحدینشان جبهه ای جدید علیه جنبش کارگری است که هر چه در این مورد بگوییم کم است. واقعیت این است که اسانلو در دوره ی جدید شکل گیری سندیکای شرکت واحدسال ٨٤به همراه رانندگان این شرکت تلاش کردند تا این سندیکا را به نیروی خود کارگران و بدون مجوز راه اندازی کنند. در آن دوره برخی در جنبش کارگری اعتقاد داشتند که ممکن نیست تشکل توده ای کارگری غیر قانونی راه اندازی شود و فعالیت کند و امثال حسین اکبری ها و حتی تا آنجا پیش رفتند که مخالفتشان را با اعتصاب سندیکا اعلام کردند و رسما در این مورد نوشتند. اما به هر شکل کارگران شرکت واحد تهران واسانلو نه تنها سندیکا را با انتخابات به شکل شورایی راه اندازی کردند بلکه اعتصاب بزرگ آنها تاثیر شگرفی در جنبش کارگری داشت.(رجوع کنید به مقاله سندیکای شرکت واحد راه را نشان می دهد به قلم رضا مقدم)

در جریان سرکوب سندیکای شرکت واحد و رهبرانش، بسیاری از کارگران و نیز اسانلو به زندان افتادند و پایداری کردند و این نشان می داد که اسانلو با وجود برخی تفکرات رفرمیستی اش، در جنبش کارگری نقش مفیدی داشت و جدای از رانندگان شرکت واحد نبود. امروز سندیکای شرکت واحد با وجود تمام تعرضات و حملاتی که از جانب نیروهای امنیتی به آن شده، همچنان به مثابه یک دست آورد در جنبش کارگری حضور دارد و این نتیجه مبارزه و استقامت رانندگان شرکت واحد و نیز اسانلو که در آن دوره با آنها بود، می باشد.

اما آغاز چرخش او زمانی بود که از درون زندان پیام رای دادن به اصلاح طلبان را صادر کرد که با واکنش هیئت مدیره سندیکای شرکت واحد روبرو شد و ما نیز در این زمینه او را نقد کردیم و مورد تهمت و افترا قرار گرفتیم که چرا در شرایطی که اسانلو در زندان است وی را نقد کرده ایم)!؟( اینان تعمدا فراموش می کنند که در مبارزه طبقاتی، گرایشات مختلف در هر جا و به اشکال مختلف به رودرویی می پردازند؛ چه در زندان و چه در خارج و چه درداخل کشور .

اسانلو پس از آزادی هر چند تا مدت ها رسما موضع نمی گرفت و در مجامع عمومی حاضر نمی شد و مطلبی نمی نوشت، اما اخبار حکایت از آن داشت که با اصلاح طلبان نشست و برخاست دارد و با وجود مخالفت های هیئت مدیره ی سندیکای رانندگان شرکت واحد، تلاش داشت تا نه تنها خود را با آنها همراه کند بلکه سندیکای شرکت واحد را نیز به اصلاح طلبان نزدیک نماید. هر چند این اخبار موثق بودند،اما چون این رفتارها علنی و مکتوب نبودند، به همین دلیل نیز ممکن نبود تا به شکل علنی و رسمی در مورد آن حرف زد.

با خروج اسانلو از کشور، راه جدیدی که انتخاب کرده بود به سرعت علنی شد. وی در کنار جهانشاهی، رهبر یک باند سیاه به نام راه سبزکه گرایشی تمام عیار سرمایه داری است، ظاهر شد و همانجا اعلام شد که اسانلو شاخه ی کارگری این جریان است و وی نیز هیچ مخالفتی ابراز نکرد.

تنها پس از افشاگری سوسیالیست ها و کارگران پیشرو و پس از حدود دو هفته بود که اسانلو که موقعیتش را در خطر می دید تکذیب نامه ای داد. این موضوع در کنار مجموع عملکردهای او واقعیات پشت پرده را نشان می داد.

این بار اسانلو به سراغ سرچشمه پول رفته“! در بین جریانات راست، اپوزیسیون سلطنت طلب ها فراریان انقلاب ٥٧ هستند و سرمایه های کلانی را با خود به آمریکا و دیگر مناطق آورده اند. آنها که سال ها است با سرمایه گذاری در دیگر کشورها کیسه های خود را بیشتر انباشته کرده اند، حال با رشد جنبش کارگری و نا امید شدن از حمله ی نظامی آمریکا به ایران برای رسیدن به قدرت دست همکاری با جنبش کارگری دراز کرده اند“! سلطنت طلب ها که تا چندی پیش کارگرانرا درادبیات خود، نوکر، کلفت، گماشته و حمال خطاب می کردند و این مشاغل را بعنوان ناسزا و تحقیربه کار می بردند ، اکنون دلسوز و طرفدار طبقه کارگر شده اند“!! و برای طبقه کارگر سر کیسه را شل کرده و ولخرجی می کنند!!آنها که کارگران را در دوران حکومت خود، تنها به دلیل اعتصاب و اعتراض به زندان می بردند و شکنجه می دادند و یا از کار اخراج می کردند و ساواکشان فعالین کارگری و کارگران پیشرو را شناسایی و بازداشت می کرد، حالا برای جنبش کارگری فعالیت می کنند“!آقای نادر درمانی یکی از این نمونه ها است. یک سرمایه دار سلطنت طلب که سال گذشته در جریان برگزاری نشست شورای ملی ایران در پراگ به رهبری رضا پهلوی، یک صد هزار دلار رسما به این جریان کمک مالی کرد. آقای نادر درمانی، مالک تی وی اندیشه که به طور رایگان و مرتب برنامه هایی را به آقای اسانلو اختصاص می دهد، در یک شوی تلویزیونی به مجری گری فرامرز فروزنده یک صد هزار دلارهم به آقای اسانلو تقدیم می کند تا از این راه به جنبش کارگری کمک شود(!؟) اسانلو نیز نقشش را خوب بازی می کند و تلاش دارد تا نشان دهد که چه مسئولیت سنگینی به دوش او گذاشته شده اما چاره ای نیست و به خاطر جنبش کارگری باید این مسئولیت را پذیرفت! اوعملا خودش را به رهبریصندوق مالی کارگریمنصوب می کند و دیگراننیز اعلام آمادگی می کنند که راه آقای درمانی را ادامه داده و کمک های مالی خود را به صندوق مالی اسانلو واریز کنند. به این ترتیب ، اسانلو اصل انقلابی استقلال مالی طبقه کارگر را رسما زیر پا گذاشته و تلاش دارد تا از این طریق فعالین جنبش کارگری را همانند خود به فساد بکشاند.

در پی این شوی تلویزیونی، بخش زیادی از فعالین کارگری و جریانات سیاسی اعلام موضع کردند. موضع گیری و مخالفت وسیع با اسانلو باعث شد که نه تنها او ناچار شود برنامه های متعددی برای توجیه آن اجرا کند، بلکه تمام متحدینش نیز به یاری او شتافتند تا هر چه بیشتر موضع او را تحکیم نمایند و در این گیرو دار، هر چه بیشتر صف بندی ها آشکار و بعضا دستخوش تغییر گردید.

اطلاعیه سریع و صریح اتحاد سوسیالیستی کارگری، موضعگیری تشکل ها و کارگران پیشرو در داخل کشورمثل کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری،موضع جمعی کارگران پیشرویی مثل رضا شهابی، شاهرخ زمانی، محمد جراحی از زندان و یا موضع گیری های کارگرانی مثل بهزاد سهرابی، محمد اشرفی، رضا رخشان وو بسیاری دیگر (٢) با وجود تمام سایه روشن ها، واکنش قوی جناح چپ به مثابه سدی درمقابل تلاش اپوزیسیون راست برای نفوذ در جنبش کارگری ایران است. اما همانطور که اشاره شد در مقابل حامیان اسانلو نیز به میدان آمدند.

در برنامه ی پالتاکی که آقای حشمت رئیسی برای آقای اسانلو ترتیب داده بود، تقابل بین سلطنت طلبان و فعالین کارگری مشهود بود. توجیهات جدیدی برای پول گرفتن از نادر درمانی ودیگر نهادهای سرمایه داری بیان شد. اسانلو با بیان اینکه در شرایطی که دویست کارگر زندانی وجود دارند و در این شرایط وخیم اقتصادی، حد اقل هر یک از خانواده های آنها نیاز به یک میلیون تومان در ماه برای گذران زندگی دارند و برای فعالیت های کارگری حد اقل ماهانه سیصد میلیون تومان نیاز است، اعلام کرد که در مجموع پانصد میلیون تومان ماهانه نیاز است و این مبلغ را هیچ تشکل و افرادی از طبقه کارگر نمی توانند تهیه کنند. لذا باید به سراغ سرمایه داران مدافع کارگران و غیره رفت!! این موضوع را اسانلو در مناظره با بهروز فراهانی نیز مجددا عنوان کرد. هر چند طرح این مباحث عامیانه از طرف اسانلو استدلال تئوریک و سیاسی جدی در خود ندارد، اما به هر شکل طرح موضوعی مشخص و عامه پسند است و لذا بررسی آن ضروری است.

همیشه به نسبت سطح مبارزه طبقاتی، مدافعان و حامیان جنبش کارگری نیز تعداد مشخصی هستند. اسانلو برای توجیه پیوستنش به سلطنت طلبان و دریافت پول زیاد، نیاز به بزرگ نمایی و دروغ های قابل باور دارد. اولاتعداد کارگران زندانی در ایران بیشتر از بیست نفر نیست. همه ی آنها با اسم و رسم و نوع فعالیت کارگریشان شناخته شده هستند وعلنا از آنها دفاع می شود. اسانلو لیست دویست کارگر زندانی را از کجا آورده؟ اگر این موضوع حقیقت دارد چرا آن را علنی نمی کند تا از آنها دفاع شود و یا برایشان کمپین برگزار گردد. شرایط کارگران اخراجی نیز که به دلیل فعالیت های کارگری اخراج شده اند، یکسان نیست. بخشی مشغول به کاری دیگر شده اند و برخی بیکارند که تعداد آنها برای فعالین کارگری داخل کشور مشخص است و آنها همیشه از کمک های هم طبقه ای هایشان برخوردار بوده اند.کمک های مالی کارگری و مردمی مستمری در این موارد وجود دارد که نشان از همبستگی طبقاتی دارد. اینکمک های نهادهای سرمایه داری نبوده که معاش کارگران زندانی و اخراجی را تامین کرده ، برعکس هر کجا کمک های آنها وجود داشته، تنها برای فساد یک فعال کارگری بوده است. کارگران برای فعالیت هایشان همیشه از کمک های مردمی و دیگر هم طبقه ای هایشان برخوردار بوده اندو هر چه سطح فعالیت آنها وسیعتر باشد به همان نسبت نیز حجم کمک های کارگری و مردمی افزایش می یابد. اگر بر فرض آقای اسانلو، دویست کارگر زندانی بودند، به همان نسبت نیز تعداد کمک کنندگان بیشتر خواهد بود. اسانلو با آمار های غیر واقعی سعی در الغای نتیجه گیری های غلط دارد.مگر تا کنون کمک های مالی سلطنت طلب ها و باندهای امپریالیستی جنبش کارگری را تامین کرده؟اساسا طبقه کارگر برای جمع آوری کمک ما لی به کارگران گرفتار، به قدرت کمی خود طبقه کارگربایست اتکا کند که سرچشمه پایان ناپذیری است .

آقای حشمت رئیسی رهبر سازمان فداییان اکثریت و سپس از رهبران حزب توده، پس از فروپاشی شوروی و ورشکستگی سیاسی جریانات پرو روسی تبدیل به نیرویی پرو غربی مدافع همکاری و اتحاد نزدیک با سلطنت طلبان شده است. او بیش از یک دهه است که از یاران و هواداران رضا پهلوی است و تلاش دارد نقش جناح چپ سلطنت طلب ها(!؟) را بازی کند.حشمت رئیسی در دفاع از سلطنت طلبان ده ها مصاحبه و گفتگو دارد که برای بیشتر فعالین سیاسی آشکار است. از آن جمله است مصاحبه های او با رادیو سپهر و دیگر رادیوهای خارج کشوری.وی ابایی ندارد که به صراحت از همکاری و اتحاد با سلطنت طلبان دفاع کند. رضا پهلوی نیز برای خوش خدمتی های او به عنوان نماینده چپ“! در طیف سلطنت طلبان، گفت که پس از قدرت گیری باید وزارت کار را به کمونیست هاواگذار کنیم. واضح است که منظور او از کمونیست هادوست خوبی مثل آقای حشمت رئیسی است که یار و یاور آنها است. در واقع حشمت از هم اکنون پست خود را دریافت کرده است. اما واقعیت این است که پرو روسی های گذشته که در حال حاضر پرو غربی شده اند، هیچ پایه و ریشه ای در طبقه کارگر و مردم ندارند و بهمین دلیل تنها راه گذران امورشان، نزدیکی و همراهی با باندهای ارتجاعی سلطنت طلب و ناسیونالیست است. حشمت اکنون یکی از یاران اسانلو است و با توجیهاتی در برنامه پالتاکی مبنی بر اینکه بلشویک ها هم از سرمایه داران پول می گرفتند و انگلس خودش سرمایه دار بود و سعی در توجیه پول گرفتن اسانلو از درمانی نمود. اما او دروغگویی بیش نیست. بلشویک هادر مظان اتهام دروغین همکاری با آلمان ها بودند. این تهمت و افترا را همه ی متحدین دولت موقت به آنها می زدند و به دروغ می گفتند که بلشویک ها مقادیر زیادی طلا و پول از آلمان گرفته اند. بلشویک ها همواره این اتهامات را تکذیب کردند و پس از پیروزی نیز آشکار شد که آنها هرگز پولی از آلمان نگرفتند. )مراجعه کنید به تاریخ انقلاب روسیه نوشته ی تروتسکی و تعداد قابل توجهی مقالات و نوشته های معتبر در رابطه با تاریخ انقلاب روسیه( در هیچ جای دیگر نیز آنها از سرمایه داران و نهادهای سرمایه داری پول نمی گرفتند. تاریخ این حزب و هزاران خاطره، نشان می دهد که حزب با حق عضویت ها و کمک های مردمی اداره میشد. اینکه معدود عناصری مرفه و یا کنده شده از طبقه ی بورژوا به حزب کارگران و تشکل هایشان کمک مالی کنند، از زمین تا آسمان با عناصر متشکل در باندها و نهادهای سرمایه داری متفاوت است. رئیسی می گوید انگلس هم سرمایه دار بود. این دروغی بیش نیست. هر چند خانواده انگلس سرمایه دار بودند اما وی از همان جوانی که با مارکس در دانشگاه بود نه تنها از خانواده اش بلکه از طبقه اش نیز برید و برای تمام عمر به کارگران پیوست. همیشه اشخاصی هستند که به طبقه شان پشت می کنند و به طبقه ی دیگری می پیوندندمثل حشمت رئیسی که زمانی در سال ٥٩ یکی از نمایندگان کارگران نفت بود و پس از آن همکار جمهوری اسلامی شد ( در رهبری سازمان فداییان اکثریت، رهبری حزب توده و بیش از یک دهه است که متحد سلطنت طلبان شده). حشمت سلطنت طلب کار را به جایی رسانده که علنا در مصاحبه مشترکش به همراه اسانلو در تی وی اندیشه، از بیل گیتس حمایت می کند. او می گوید من در زندگی خود سرمایه داران زیادی دیدم که دغدغه فرهنگی داشتند و به کارگران و مردم کمک می کردند و مورد بیل گیتس را مثال می زند که به کودکان آفریقا کمک مالی کرده. آیا ما نمی دانیم که بیل گیتس ها عوام فریبی می کنند تا روابط دنیای سرمایه داری را موجه نشان دهند مگر نه اینکه بنگاه های خیریه و ان جی او ها راه حل نئولیبرالیسم برای فقرا است و به همین شکل مانعی برای راه حل انقلابی و مبارزه با آن ایجاد کرده اند. اسانلو نیز زمانی دوش به دوش کارگران سندیکای شرکت واحد مبارزه می کرد. اما متاسفانه نه تنها از سندیکای کارگران به دلیل فعالیت هایی علیه آنها اخراج شد، بلکه در کنار سلطنت طلبان و سولیداریتی سنترایستاده است. انگلس نیز یکی از آنهایی بود که از همان ابتدا از بورژوازی برید و دوش به دوش مارکس تمام عمر به مبارزه مشغول بود.انگلس سرمایه داری نبود که به طبقه کارگر کمک می کرد، بلکه شخصی بود که از دوران جوانی و دانشجویی از طبقه اش برید و به کارگران پیوست و به مثابه یکی از رهبران کارگران دهها کتاب و مقاله ماندگار و موثر از او بجا مانده است که هنوز هم رهنمون مبارزه طبقاتی کارگران است.اگر سرمایه داری از طبقه اش بریده باشد و به کارگران کمک مالی و یا هر کمک دیگری بکند، دیگر ممکن نیست هم زمان به سلطنت طلبان هم کمک کند و در تشکیلات آنها هم فعالیت نماید. آقای نادر درمانی سال گذشته یکصد هزار دلار به شورای ملی ایرانیان به رهبری رضا پهلوی که کلکسیونی از سلطنت طلبان و ناسیونالیست ها در آن حضور داشتند، کمک کرد و اساسا در طیف سلطنت طلبان حضور دارد و فعالیت می کند. چگونه ممکن است او هم طرفدار سلطنت باشد و هم طبقه کارگر؟ به گفته ی فرامرز فروزنده مجری و عامل نادر درمانی ، آقای نادر درمانی از طریق بیزینس رشد کرده و در حال حاضر چهارده شرکت بیزنس و اقتصادی دارد کهاز میان آنها، فقط تی وی اندیشه ضرر دهی دارد(!؟) و حدود دویست کارگر و کارمند برای او کار می کنند. وی به صراحت می گوید که طرفدار نظام پادشاهی است اما می خواهد کاری برای وطنش انجام بدهد. واضح است که او بر مبنای منافع طبقاتیش می خواهد برای وطن کاری انجام دهد و تلاش دارد تا سلطنت را مجددا برقرار سازد و حالا حشمت رئیسی و اسانلو نیز جاده صاف کن او و دیگراپوزیسیون پرو غربی شده اند.

از جمله ی دیگر یاران اسانلو که به میدان آمده و علیه ما مطلب نوشته است، مهدی کوهستانی نژاد، کارچاق کن سولیداریتی سنتر است. کوهستانی نژاد که هوا را پس دیده و می بیند که موقعیت اسانلو افشا شده، سعی کرده خود را بیشتر تبرئه نماید و به اسانلو نچسبد. مهدی کوهستانی به صراحت از رابطه ی اسانلو با سولیداریتی سنترحرف زده و اعتراف کرده که اسانلو با آنها ملاقات و دیدارهایی داشته است. منتها نقش خود به عنوان رابط را نفی کرده و گفته این خود اسانلو بوده که به سراغ آنها رفت(!!؟)(٣ ) وی توضیح داده که در سمینارها و مجالس رسمی اروپایی و آمریکایی افراد با نام و سمت خود که به روی کارتی نوشته شده و به سینه زده شده است، هویتشان مشخص است و این خود اسانلو بوده که کارمندان سولیداریتی سنتررا برای ملاقات و رابطه انتخاب کرده است. در گفتار کوهستانی نژاد هم دروغ و هم حقیقتی وجود دارد. اینکه اسانلو آگاهانه با افراد سولیداریتی سنترارتباط گرفته و این انتخاب شخص او بوده صحت دارد، زیرا به هر شکل او آدمی باتجربه و کارکشته است و هویت افراد و جریانات را تشخیص می دهد. اما روی دیگر موضوع که کوهستانی نژاد دروغ می گوید این است که نقش خود را منکر می شود. ثابت شده که او بارها تلاش داشته افراد و یا نهادهای کارگری را به سولیداریتی سنتروصل کند . چطور ممکن است از لقمه ی چرب اسانلو که می تواند پای آنها را در جنبش کارگری باز کند بگذرد. اکنون فقط به واسطه ی رسوایی بیش از حد اسانلو است که سعی دارد همه ی تقصیر ها را به گردن او بیندازد و خود را از مهلکه نجات دهد.

وی که می داند نزد طیف وسیعی از فعالین جنبش کارگری دستش رو شده، سعی دارد با اتهام زنی و فحاشی خود را خلاص کند و اتحاد سوسیالیستی را متهم کرده که بدون دلیل و مدرک به دیگران تهمت می زنیم. ببینیم واقعیت از چه قرار است. سیاست اتحاد سوسیالیستی کارگری مبتنی بر آنچه لنین می گوید که کمونیست ها هرگز به مردم دروغ نمی گویند، کمونیست ها هرگز به صاحبان قدرت تکیه نمی کننداست. پیش شرط فعالیت سیاسی ما صداقت است. صداقت وِیژگی طبقاتی کارگران است چون منافعشان با صداقت و حقیقت گره خورده است. اما ببینیم در این رابطه خاص موضوع از چه قرار است و واقعا چه کسی صداقت دارد.آیا بحث ما در مورد سولیداریتی سنترو خطر فساد در جنبش کارگری مبتنی بر حقیقت و مدرک بود و هست یا نه؟آیا ثابت نشده که این تشکیلات در راستای به فساد کشاندن جنبش کارگری از طریق ارتباط مالی و به اصطلاح کمک مالی وارد می شوند و در سطح بین المللی فعالیت دارند؟ آیا دیگر نهادهای سرمایه داری در این رابطه فعال نیستند و به طور مشخص پروغربی ها و سلطنت طلبان دستشان در این مورد آلوده نیست و راهی برای ورود به جنبش کارگری نمی جویند؟آیا افشاگری های سیامک مؤیدزاده (وارطان) و زنده یاد یدالله خسروشاهیواقعیت ندارد؟ و آنها نشان ندادند که مهدی کوهستانی نژاد و فرزانه داوری تلاش داشتند تا افراد و نهادهای همبستگی به جنبش کارگری را به سولیداریتی سنتروصل کنند؟ آیا افشا گری و بحث ما در ارتباط با اسانلو پس از خروج از کشور و در کنار جهانشاهی ایستادن و دفاع از اخراج او از سندیکای شرکت واحد درست نبود؟ آیا صدهزار دلار کمک مالی درمانی سلطنت طلب به اسانلو نیز واقعیت ندارد و دال برصحت همه ی گفته های ما نیست؟

کوهستانی نژاد می گوید که ما بدون سند و مدرک حرف می زنیم. کوهستانی نژاد دیگر چه چیز را می خواهد مخفی و لاپوشانی کند؟ در مورد هر شخص و جریانی اگر مدارک کافی برای فساد وجود نداشته باشد، در مورد کوهستانی نژاد دلایل وشهادت دهندگان کافی وجود دارند. اسانلو نیز اکنون چنین وضعیتی دارد و حالا آنها سعی دارند، تا حد ممکن مغلطه کنند تا شاید برخی را بفریبند و یا حقیقت به تمامی آشکار نشود تا راهی برای فرار حاصل شود. دوستان هم کاسه ی دیروز، برای نجات خود از مهلکه تقصیر را به گردن یکدیگر می اندازند. کوهستانی نژاد ضمن تلاش برای تبرئه خود اسانلو را مقصر واقعی نشان دهد تا شاید بار گناهانش کم شود و متقابلا اسانلو دست به حمله زده و پته ی کوهستانی نژاد را روی آب ریخته(٤ ) اما اسانلو پا را از این فراتر گذاشته و علیه تعداد زیادی از اعضای سندیکای شرکت واحد حرف زده و سعی کرده آنها را شریک جرم نشان دهد. اسانلو حتی رعایت موقعیت امنیتی آنها را نیز نکرده و با اسم و آدرس در مورد مسائل مالی و غیر مالی و هر چه به نظرش رسیده و هر چه خواسته نثار آنها کرده است. (همانجا٤) واقعا جای بسی تاسف است که دوستان کارگر دیروز خود را بدین شکل مورد تهاجم قرار داده وتا این حد سقوط کرده است. در واقع اوعلیه کارگران تک نویسی کرده است. اسانلوی فاسد ومهدی کوهستانی، کارچاق کن رسوا شده ی سولیداریتی سنتریکدیگر را به دروغگویی متهم می کنند و این تنها حقیقتی است که آنها می گویند.

آیا کمک مالی سیاسی نیست؟

اما آیا به راستی مسئله ی کمک مالی فقط موضوعی مالی است و به سیاست ارتباطی ندارد؟ شهلا دانشفر عضو کمیته مرکزی حزب کمونیست کارگریمی گوید نقد ما سیاسی است و نه مالی و بر این مبنا موضوع را دور زده تا واقعیت را نگوید. خلاصه بحث شهلا دانشفر این است که اسانلو کنار اصلاح طلبان ایستاده و به همین دلیل به انحراف رفته است. سیر مبارزه طبقاتی همیشه بر مبنای موضوعات و واقعیات جاری معنا می یابند. مثلا با شروع جنگ ایران عراق در سال ١٣٥٩، مدافعان و مخالفان جنگ در مقابل یکدیگر صف آرایی کردند. هر چند هر یک به زبانی و به شکلی سیاست خود را بیان می کرد اما کسی نمی توانست بگوید که انتقاد ما سیاسی است و نه میلیتاریستی و در نتیجه از موضع گیری در رابطه با جنگ خودداری کند. همانطور که جنگ ادامه سیاست به شکل دیگری است، کمک مالی نیز ادامه سیاست به شکل دیگری است. مگر نه اینکه برخی را می توان با پول خرید و یا کمک مالی در خدمت مبارزه طبقاتی کارگران باشد. پول می تواند برخی و حتی جنبشی را به فساد بکشاند و بالعکس می تواند در خدمت جنبش کارگری باشد. سوسیالیست ها و کارگران آگاه می دانند که پول و امکانات مالی تا چه حد می توانند در خدمت سیاست باشند. در این رابطه نه فقط استفاده کنندگان دخیل هستند بلکه کمک کنندگان نیز با توقعات و تقویت جریانات و اشخاص خاصی، سیاستی را دنبال می کنند که منافعشان را تامین کند. این یک رابطه دو طرفه است. مهم این است که هر یک نتیجه دیگری است و در این مورد نیز، این که چه سیاستی در پس آن نهفته است مهم است. کمک مالی به جریانات و افراد که هویت سیاسی و اجتماعی خاصی دارند در خدمت اهدافی خاص و مشخص است. کافی است به دور و بر خود نگاه کنیم و ببینیم که چگونه جریانات ارتجاعی با پول ساخته و اداره می شوند و هدایت آنها بر مبنای وابستگی مالی شان به یکی از قدرت ها است. بالعکس، چگونه جریانات سوسیالیستی و کارگری به پشتوانه حمایت های مردمی اداره می شوند.

اینکه چراشهلا دانشفرودیگر کمونیست های کارگری نمی توانند انتقادی جدی از اسانلو بکنند، به این دلیل است که خود قراری مبنی بر پول گرفتن از دولت های سرمایه داری را در حزبشان مصوب دارند و به آن عمل می کنند و در واقع مدافع سیاست اسانلو و امثال او در این رابطه اند. اما حال که فعالین جنبش کارگری در سطح وسیعی در مقابل این جریان و در راس آن اسانلوقرار گرفته اند، شهلا دانشفر سعی دارد خود را در موضع انتقادی به اسانلو نشان دهد. اما او فقط حرف زده تا در مورد واقعیت چیزی نگوید!(٥) او در رابطه با مسئله اصلی و پول گرفتن اسانلو، چیزی نگفته و حتی انتقاد به اصطلاح سیاسی او نیز به تمایل اسانلو به اصلاح طلبان است. اولا که اسانلو در حال حاضر کنار سلطنت طلبان ایستاده و کمتر به طرف اصلاح طلبان رفته. اما در این مورد نیزدانشفر آگاهانه چیزی نمی گوید. چون خودشان بارها در کنار سلطنت طلبان بوده اند و با هم همکاری و اتحاد عمل داشته اند در نتیجه او در باره چیزی حرف می زند که کمترین ارتباط را با سیاست جاری در این عرصه از مبارزه طبقاتی دارد.

لهستان نمونه تاریخی بزرگی است. لخ والسا و دیگر رهبران اتحادیه ی همبستگی کارگران مبارز و پیشرویی بودند که برای مطالبات کارگری به سازماندهی پرداختند و مبارزه کردند. با رشد مبارزات کارگری آنها به رهبران کارگران تبدیل شدند و یک جریان بزرگ کارگری را نمایندگی می کردند. کمک های مالی بلافاصله از طریق کلیساها و دیگر جریانات سرمایه داری برای کمک به آنهاشروع شد و سپس به همراه کمک های مالی درخواست هایی برای تبلیغ دمکراسی، حقوق بشر و نیز داده شد. به مرور رهبران کارگران و اتحادیه همبستگی به جریانات پروغربی وابسته شدند و به فساد کشیده شدند. نمونه های تاریخی بسیاری وجود دارند. سرمایه داری همیشه برای به انحراف کشاندن جنبش ها یا با سرکوب وارد عمل می شود و یا تلاش می کند که در آنها نفوذ کند و آن جنبش ها را به انحراف کشا ند. نمونه های قابل توجه دیگر یونیتا(٦)، کنتراها(٧)، و سندیکاهای وابسته به سولیداریتی سنتردر ونزوئلا هستند. کنتراها از اول جریانی وابسته به آمریکا و مزدور نبودند. آنها جماعتی کشاورز و زحمتکش و کارگر بودند که با دولت ساندینیست ها که ادعای مردمی بودن داشت، کنار نمی آمدند و می دیدند که عملا وضعیت زندگی آنها تغییر نکرده است. به مرور جریانات پروغربی با کمک مالی بدون قید و شرطبا آنها ارتباط گرفتند و کم کم مطالباتی را در دستورگذاشتند که در صورت طرح آنها بیشتر مورد حمایت قرار می گرفتند، و به مرور کمک های خود را به کمک های مالی و تسلیحاتی گسترش دادند. بدین شکل جریان کنتراها وابسته و عامل آمریکا شد و جماعت متشکل در کنتراها به مزدوران آمریکا تبدیل شدند و به جنگ با دولت ساندنیست ها پرداختند.

یونیتا درکشور آنگولا نیز تقریبا به همین شکل ایجاد شد. یکی از بازماندگان یونیتا شرح می داد که با مبارزات مردم و جنگ داخلی دولت جدید آنگولا بر سرکار آمد. ما آمال و آرزو های خود را در این دولت متبلور می دیدیم، اما دولت پرو روسی جدید نتوانست مطلبات کارگران و زحمتکشان را بر آورده کند. ما به شکل اپوزیسیونی فعالیت و مبارزه را شروع کردیم. پس از مدتی سرو کله ی عده ای از افریقای جنوبی پیدا شد. بعدها فهمیدیم که آنها از طرف دولت آپارتاید هستند. آنها به ما کمک مالی می کردند و به مرور خط سیاسی می دادند. در نهایت با کمک آنها گروهی به نام یونیتا تشکیل شد که هم کمک مالی از آفریقای جنوبی می گرفت و هم کمک تسلیحاتی. با حضور نیروهای کوبایی برای دفاع از دولت آنگولا ما وارد جنگ وسیع با آنها شدیم. “او به زبان ساده توضیح می داد که وقتی سروکله ی آن خیرین پیدا شد ما بیل در دست داشتیم و پس از یکی دو سال اسلحه بدست مزدور آنها شده بودیم. ”

در ونزوئلا نیز که پرو غربی ها دراپوزیسیون هستند و سندیکاها نقش بسیاری در جنبش کارگری دارند، سولیداریتی سنتربسیار فعال است و توانسته بخش قابل توجهی از سندیکا را به لحاظ مالی و تدارکاتی تامین و وابسته به خود نماید. سندیکاهای آمریکایی و پروغربی در ونزوئلا به همراه احزاب دست راستی، بخش قابل توجهی از جنبش کارگری که اعتصابات و اعتراضات بسیاری داشته و دارند را تحت تسلط خود در آورده و در واقع جنبش را به کژ راهه کشا نده اند. جنبش کارگری در ونزوئلا را دو جریان بورژوا رفرمیستی حکومتی چاویستی و جریانات پروغربی و سولیداریتی سنتربه انحراف کشانده اند و متاسفانه مبارزه طبقاتی کارگران و مردم به چالش کشیده شده است.

در جریان نشست جریانات کارگری که لیبراستارت در جهت منافع و اهداف خود آن را ترتیب داده بود وحدود دو سال پیش در تر کیه برگزار گردید، و گرایشات و جریانات متعدد کارگری از سراسر دنیا حضور داشتند، نماینده مستقیم سولیداریتی سنترحضور داشت و با تعداد قابل توجهی از نمایندگان کارگران تماس می گرفت و قول همکاری و کمک مالی می داد. البته و خوشبختانه حضور نمایندگان پیشروی کارگری که در مقابل سولیداریتی سنتربه افشا گری پرداختند تا حدودی فعالیت این جریان را محدود کرد.

همه ی اینها بخش کوچکی از واقعیاتی انکار ناپذیر از مبارزه ی طبقاتی در این عرصه است که جریان داشته و خواهد داشت. طبیعتا سرمایه به پشتوانه ی امکانات و توان مالی وسیعش، بر تلاش خود بر به فساد کشاندن جنبش کارگری ادامه می دهند. اما در مقابل نیز موج مبارزه و افشا گری علیه این جریان آمریکایی و سرمایه داری شکل گرفته و بخصوص در ایران، کارگزاران تشکیلات سولیداریتی سنترشناخته شده اند و ماهیت آن برملا شده است. در واقع اگر می پذیریم که سولیداریتی سنترنهادی امپریالیستی است که در حوزه ی مالی بر ضد جنبش کارگری فعالیت می کند و از این طریق سعی در ایجاد سازش طبقاتی دارد، دیگر مسئله را نمی توان غیر سیاسی دید. مگر نادر درمانی و سلطنت طلبان با اهداف سیاسی و در واقع سازش طبقاتی پا در این عرصه نگذاشته اند؟

می گویند انتقاد ما مالی نیست و سیاسی است. ثریا شهابی از طیف کمونیست های کارگری می گوید ما پول حلال و حرام نداریم و سرمایه داری برای اینکه چهره خود را موجه نشان دهد هزینه هایی مثل کمک به کودکان و غیره انجام می دهد. او در خلال حرف هایش می گوید که فقط از مواردی مثل وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی و دیگران که پروژه سیاسی داشته باشند نباید پول گرفت. مگر سلطنت طلبان، مرکز همبستگی آمریکایی و دیگر جریانات پرو غربی با این همه برنامه ریزی و امکانات و اتاق فکر و متخصص و کارشناس، پروژه سیاسی ندارند؟ پروژه ی آنها با همدستی اسانلو، آشکارا سازش طبقاتی و تلاش برای نفوذ در جنبش کارگری است. مگر نه اینکه در مقابل پول هایی که اسانلو دریافت کرده و می کند مواضعش را نیز تغییر داده و صحبت از جنبش ملی و انسانی می کند. او تلاش دارد جنبش کارگری را جزئی از جنبش وسیع ملی و انسانی نشان دهد که در آن سلطنت طلبان، لیبرال ها، ناسیونالیست ها و نیز می توانند جای داشته باشند و جنبش کارگری بی خطرنیز در کنار آنها باشد. این واقعیتی است که جناح چپ جنبش کارگری تصمیم گرفته از نهادها و جریانات سرمایه داری کمک مالی نگیرد و به کمک های هم طبقه ای ها و مردم متکی باشد. این سیاستی روشن است و البته خانم دانشفر و حزبشان تمایلی به باور آن ندارند. اما این فقط دانشفرنیست که این سیاست کارگری را دور می زند، جناح راست جنبش کارگری ایران نیز از آن جمله اند. با وجود اینکه سال ها است که مبارزه در این مورد جریان دارد و بسیاری از جریانات و افراد موضع خود را اعلام کرده و با فساد مالی مرزبندی کرده و بر استقلال مالی طبقه کارگر تاکید کرده اند، این جریانات همچنان مهر سکوت بر لب زده و بی اعتنا به این مسئله آن را نادیده می گیرند. به هر حال این هم سیاستی است و جایگاه خود را دارد. گرایشات راست جنبش کارگری به استقلال مالی طبقه کارگر پشت کرده اند. آنها بارها این موضوع را بی اهمیت خوانده و در واقع سیاستشان را اعلام کردند. سیاست سکوت و تمکین در مقابل فساد مالی از طرف این جریانات آنها را کجا قرار می دهد؟ حال که اسانلو، کوهستانی، حشمت رئیسی، نادر درمانی و رسوا شده اند، چرا اینها موضعی انفعالی در مقابل آنها دارند؟ آنها موظف خواهند شد به جنبش کارگری پاسخگو باشند. احزاب و گروه هایی که با سکوت خود در مقابل این تلاش سرمایه داری برای نفوذ به جنبش کارگری، خود را درسایه و حاشیه قرار داده اند، منفعت جنبش کارگری را نادیده می گیرند و نشان می دهند که دوستان قابل اعتمادی برای کارگران نیستند. مبارزه طبقاتی در این جبهه بیش از پیش صف دوستان و دشمنان طبقه کارگر را از هم تفکیک می کند و صفبندی دقیقتری بین جناح چپ و راست جنبش کارگری می کشد. گرایش سوسیالیستی و کارگری بدون عبور از این موانع و بدون مبارزه پیگیر با این انحراف و فساد نمی تواند راه خود را به جلو باز کند و لذا ضروری است همه ی فعالین صدیق جنبش، مبارزه را تا به آخر ادامه دهند.

به اسانلو بازگردیم. کارنامه ی چند ساله ی اسانلو نشان می دهد که او با اصلاح طلبان، مهدی کوهستانی نژاد وسولیداریتی، جهانشاهی، حشمت رئیسی، نادر درما نی و سلطنت طلبان و با دیگر پرو غربی ها روابط نزدیکی داشته و یا دارد و بنا بر این در یک صفبندی سیاسی خود را جای داده که برای فعالین جنبش کارگری شناخته شده است. آیا این موقعیت و روابط اتفاقی و خودبخودی بوده است؟ مثالی هست که در عالم سیاست معنای عمیقی دارد: “تو اول بگو با کیان دوستی /پس آنگه بگویم که تو کیستی

اسانلو به دوستان گذشته اشکارگران سندیکای شرکت واحد و دیگر کارگرانپشت کرده و آنها را آماج حملات قرار می دهد و دوستان جدیدی دارد که سخاوتمند هستند، صد هزار دلار به او کمک می کنند و حمایتش می کنند. این موقعیت مبارکت باد!

تیر ماه ١٣٩٣

١حزب کمونیست کارگری مصوبه ای دارد که دفتر سیاسی آن حزب را بدون اینکه اعضا ی حزب را در جریان بگذارد، مجاز می کند تا از هر دولت غیر اسلامی کمک مالی بگیرد. ایرج آذرین و رضا مقدم در سال ١٩٩٩، بر این مصوبه که راه را برای فساد سیاسی باز می کند، نقدی به نام رابطه با دولت ها نوشتند و این سرآغاز مبارزه در این مورد به شکل علنی بود. این نوشته در سایت اتحاد سوسیالیستی کارگری موجود است.

٢ازآن جمله است موضع گیری سازمان فداییان اقلیت که در این مورد تا کنون سکوت کرده بود. اما نهایتا موضع صحیحی گرفته و امید است که آن را ادامه دهد.

٣به مقاله ی آیا جنبش کارگری نیاز به دریافت کمک مالی دارد؟ نوشته ی مهدی کوهستانی نژاد در سایت آزادی بیان مراجعه کنید.

٤به مقاله ی چرا مهدی کوهستانی نژاد دروغ می گویدنوشته ی اسانلو مراجعه کنید.

٥به مقاله ی درباره ی داستان پول گرفتن اسانلونوشته شهلا دانشفر در سایت آزادی بیان مراجعه کنید. موضع هر سه حزب کمونیست کارگری، حکمتیست و حکمتیست خط رسمی در این مورد بر پایه ی همان مصوبه حزب کمونیست کارگری در آن زمان قرار دارد و هیچیک آنها با پول گرفتن از نهادها و دولت های سرمایه داری مشکل ندارند. اما در رابطه با مسئله ی اسانلو، ضمن داشتن این موضع عمومی، هر یک به شکلی آن را بیان می کنند. شهلا دانشفر سعی کرده با انتقادی بی ارتباط با موضع مصوبه از اسانلو خود را منتقد او نشان دهد و از پرداختن به مسئله اصلی طفره رفته. از درون حزب کمونیست کارگری، مدانلو از پول گرفتن از هر دولت و نهاد سرمایه داری علنا دفاع کرده است و گفته ما از اسراییل نیز می توانیم پول بگیریم. محمد فتاحی حکمتیست در مقام دفاع از اسانلو به دروغ گفته همه احزاب چپ پول از دولت ها ونهادها می گرفتند و می گیرند و با این توجیه سعی کرده بگوید چرا اسانلو نگیرد.

٦یونیتا سازمانی نظامی متشکل از مزدوران بود که با هدف سرنگونی دولت های آنگولا و موزامبیک توسط دولت آمریکا و دولت نژاد پرست آفریقای جنوبی در دهه ی هشتاد ایجاد شد.

٧کنتراها سازمان نظامی بودند که توسط پنتاگون و دولت هندوراس ایجاد شدند تا حکومت ساندینیست ها را بر اندازد. آنها پایگاه های نظامی در هندوراس داشتند و نیروهای نظامی آمریکایی آنها را تعلیم می دادند.