محمد حسین مهرزاد – فاشیست های اسلامی و نیروهای منطقه!

      محمد حسین مهرزاد
فاشیست های اسلامی و نیروهای منطقه!
با افزایش اختلاف قدرت های منطقه ای و تلاش برای به دست آوردن سهم هر چه بیشتردر منطقه ، کشتار مردم بی گناه شدت یافته و بحران منطقه ای به اوج خود رسیده است. با افول نسبی قدرت آمریکا خاور میانه بیش از هر منطقه ی دیگری دستخوش هرج و مرج و جنگ های منطقه ایست. خاور میانه مستعد تر از هر جای دیگری برای ظهور قدرت های منطقه ایست.کشور های نیمه قدرت مند خاور میانه در جریان “بهار عربی” و افول قدرت آمریکا فرصت را غنیمت شمرده و تلاش دارند به قدرت برتر منطقه تبدیل شوند. هر چند آمریکا نیز بیکار ننشسته و تلاش دارد موقعیت سابق خود را احیا کند و این مسله خود به افزایش بحران منطقه ای منجر شده است. واضح است که تهاجم گروه اسلامی داعش به عراق و در تصرف گرفتن مناطقی از کشور عراق و سوریه هر چند در متن اوضاع سیاسی  و تشدید تضادهای منطقه ای خاورمیانه قابل تحلیل است، اما ویژگی های این گروه و قساوت و فجایع انسانی که ببار آورده است کم نظیر و غیر قابل باورند. گروه داعش که حالا خود را خلافت اسلامی می نامد، در جریان جنگ سوریه از القاعده انشعاب کرد و در جهت سیاست غرب و برخی کشورهای منطقه تقویت شد تا درراستای جنگ علیه دولت بشار اسد به کار گرفته شود. این اولین بار نیست که جریانات سیاه نظامی ساخته می شوند تا منافع آنها را تامین کنند. طالبان و القاعده نیز در ابتدای شکل گیری منافع آمریکا و عربستان و … را تامین می کردند اما با پایان یافتن تاریخ مصرف آنها ادامه ی بقای آنها به شکل سابق ارزش نداشت و زدن آنها خود می توانست و می تواند جای پای آنها را همچنان در منطقه محکم کند. با طولانی شدن جنگ و خطر بنیادگرایی اسلامی که خط آمریکا و اروپا را نمی خوانند، به مرور حمایت   آمریکا وغرب به جناح “میانه رو” شیفت پیدا کرد و گروه داعش و النصر بیشتر به کشورهای جنوب خلیج فارس وابسته شدند. ترکیه نیز که بی ثبات کردن سوریه و عراق منافع منطقه ایش را تامین می کرد چشم خود را به روی چمدان های پول که از طرف واسطه ها عربستان،قطر و دیگر کشورهای جنوب خلیج فارس در ترکیه تحویل گروه های جهادی سوریه میشد بست و به عنوان پل تدارکاتی راه را برای آنها باز گذاشت. واضح است که تدارکات نظامی وسیع و پیشرفته خلافت اسلامی ممکن نیست از بازارهای سیاه کوچک منطقه ای تامین شود و بدون تدارکات حکومت هایی که پشت سر آن قرار داشته و دارند این جریان نمی توانست تا بدین حد قدرتمند گردد. طولانی شدن جنگ در سوریه به واسطه ی حمایت های حزب الله لبنان ،جمهوری اسلامی و روسیه از دولت بشار اسد  باعث شد تا “خلافت اسلامی” جبهه ای جدید در عراق ایجاد نماید، چون بخوبی می دانست که هم متحدینی در آنجا دارد و هم ارتش عراق درگیر تضادهای داخلی است و توان مقابله و مقاومت را ندارد. با تسخیر موصل دومین شهر بزرگ عراق و تعداد زیادی از دیگر شهرها و روستاها در غرب عراق و اشغال تکریت  که در نزدیکی بغداد است، به سرعت حوزه ی نفود و تسلط خود را افزایش داد و نه تنها چندین گروه سنی و بعثی را با خود همراه کرد بلکه به جذب نیرو از خارج این دو کشور و در سطح بین المللی پرداخت. حکومت اقلیم کردستان عراق که تا قبل از تهاجم “خلافت اسلامی” خود را در حاشیه قرار داده بود و از جنگ علیه دولت نوری مالکی خشنود بود و منافع خود را بیشتر تامین می دید تلاش نمود تا با نزدیکی به اسراییل و استفاده از شرایط ، نظر مساعد غرب را برای استقلال کردستان جلب نماید. اما با مخالفت آمریکا استقلال کردستان را که باعث افزایش بحران در منطقه می دید و تغییر حکومت در عراق و در نهایت حمله ی گروه “خلافت اسلامی” به کردستان عراق و اشغال قره قوش و تعداد زیادی از روستاهای ایزدیان کرد و قتل عام آنها و پیشروی به سمت اربیل عملا اوضاع سیاسی دگرگون شد و پای حکومت کردستان عراق به جنگ باز شد. در چنین شرایطی آمریکا که تا این زمان موضع انفعالی داشت منافع بیشتری در دفاع از حکومت عراق و اقلیم کردستان پیدا کرد. دولت تازه بر سرکار آمده عراق تلفیقی از منافع غرب و ایران است و تا حدودی سمت و سوی کامل آن به ایران کمرنگ شد و جمهوری اسلامی نیز در چنین شرایطی ناچار به پذیرش چنین حکومتی و در نهایت همسویی با آمریکا گردید. هر چند هر دو حکومت جمهوری اسلامی و آمریکا می خواهند با کمترین هزینه جنگ را در جهت منافع خود پیش ببرند، اما به هر شکل به دلیل تسلیحات وسیع و پیشرفته “خلافت اسلامی” و تبدیل شدن به مرکز ثقل نیروهای تندروی سنی های اسلامی زنگ خطر بزرگی برای جمهوری اسلامی و آمریکا هستند.  اما نحوه ی نابودی و حتی جنگ با خلافت اسلامی از سوی هر یک از قدرت های منطقه ای متفاوت و در جهت منافع خود است.آمریکا اکنون تلاش کر ده تا تعدادی از کشورهای منطقه را وادار به همکاری برای زدن خلافت اسلامی کند و این تا حدودی خلاء ایجاد شده  رابطه بین آمریکا و آنها را پر می کند و به عبارتی دیگر تلاشی است برای تقویت اتوریته آمریکا بر آن کشورها. اما آمریکا در این راه کاملا موفق نبوده و موانع جدی پیش رو دارد. ترکیه یکی از بزرگترین متحدین آمریکا در منطقه و عضوی از نیروهای ناتو، حاضر به همکاری و همراهی نشد و در کنفرانس فرانسه شرکت نکرد. با توجه به اینکه ترکیه مرزهای طولانی با عراق و سوریه دارد نقش قابل توجهی در بحران و جنگ موجود ایفا می کند. انگلستان در حملات هوایی در سوریه همراه با آمریکا نشد. آمریکا جنگ طولانی را در پیش گرفته تا در طول این دوران هر چه بیشتر منافع خود را تامین کند. تغییر حکومت در عراق، فراهم شدن شرایط برای حمله به خلافت اسلامی در سوریه و وارد شدن مستقیم در بحران سوریه و نزدیک کردن نیروهای منطقه ای به خود. از جمله اهدافی است که تا حدودی تامین شده و یا در جریان تحقق قرار دارد. جمهوری اسلامی نیز با حمایت از شیعیان و بسیج و رهبری آنها موقعیت خود را در آینده عراق تقویت می کند و هواداران بیشتری در جریان شکستن محاصره آمرلی بدست آورده و حتی با کمک به حکومت بارزانی تلاش دارد تا جاپایی در آن حکومت باز کند که فراتر از نزدیکی جلال طالبانی به ایران باشد. کشاکش منطقه ای اکنون محدود به عراق و سوریه نیست. چندی پیش در جریان نبردی که سیصد و پنجاه نفر در آن کشته شدند، هوسی های شیعه که از حمایت جمهوری اسلامی برخوردارند صنعا پایتخت یمن را به تصرف خود در آوردند  و در رقابت با عربستان دست بالا پیدا کردند. عربستان در این رابطه واکنش سریع نشان داد و ایران را متهم به حمایت از تروریسم و حتی اشغال سوریه کرد. همه ی این ها بیانگر تشدید بحران منطقه ای است.
در تبیین جایگاه خلافت اسلامی نکات متعددی را باید مد نظر داشت. پیشروی خلافت اسلامی در عراق همانند جنگ های کلاسیک بین دو ارتش نبود، بلکه همراه با نهایت قساوت علیه همه ی غیر نظامیان و غیر سنی ها انجام شد. قتل عام های دسته جمعی و فیلم برداری از صحنه های جنایت و در معرض دید جهانیان قرار دادن خود نه تنها  روشی برای مرعوب کردن کسانی بود که در مقابل آنها می توانستند مقاومت کنند بلکه برای شکل دهی به کشوری است که آری از هر نوع مذهب و فکر و ملیت “غیر خودی” باشد. سر بریدن زنده به گور کردن، اعدام های چند صد نفره،کشتن نوزادان و کودکان،تجاوز به زنان و به بردگی گرفتن آنها و فروختن آنها و برکناری زنان از بیشتر مشاغل، پاکسازی قومی و مذهبی و … مردم دنیا را دچار شگفتی و نا باوری کرد. هر چند همه ی این جنایت ها هر یک در گوشه و کنار دنیا به دست جریانات و دولت های شبه فاشیستی انجام شده بود، اما به کار گیری همه ی این قساوت ها و در مقیاس وسیع و در زمانی کوتاه دنیا را بهت زده کرد. اما فقط توان نظامی و شدت قساوت این جریان باعث تحقق همه ی این جنایان نیست، بلکه جذب هزاران نفر از حدود پنجاه کشور جهان این جریان را در موضع قدرت و رشد سرطا نی قرار داد. جذب شدن هزاران نفر از کشورهای منطقه و حتی هزاران مسلمان از اروپا به این جریان موضوع قابل تعمقی است. عوامل متعددی در این رابطه وجود دارند. که در راس آنها فقدان آلترناتیوی کارگری و انقلابی در جهان و بخصوص منطقه است. در شرایط بحران اقتصادی و سیاسی هر گاه کارگران و سوسیالیست ها قدرتمند نباشند، آلترناتیو های ارتجاعی سربرمی آورند و جامعه ای را می توانند به فساد بکشانند. خاور میانه که عموما دستخوش بحران های سیاسی است، در چند سال گذشته با شورش مردم به جان آمده در بسیاری از این کشورها و از جمله ایران روبرو بود. اما در بیشتر کشورهای عربی این بهار گلی نداد و جریانات ارتجاعی به موازات رشد تضادهای منطقه ای سربرآوردند. خلافت اسلامی که ثروتمند ترین جریان ارتجاعی تروریستی است مطابق اخبار به نیروهایش ماهانه چند هزار دلار می پردازد و این در کنار پیشروی های “پیروزمندانه” و نوید کشوری کاملا اسلامی و ثرومتند همانند عربستان قادر به جذب هزاران نفر شده. در واقع این جریان اسلامی،همراه با امکانات از موقعیتی مناسب برای تبدیل شدن به جریانی فاشیستی یا شبه فاشستی برخوردار بوده و هست. جریاناتی شبه فاشیستی از این دست به سمت نابودی تمام دست اوردها ی کارگری و مردمی می روند و در خلال تهاجم آنها تنها دفاع از هستی و موجودیت مطرح است. همه ی دست آوردهای طبقاتی و سیاسی و اجتماعی به کنار می روند و تنها تلاش برای بقا موضوع اصلی می شود. مدت مدیدی است که جریانات سیاه شبه فاشیستی در خاور میانه بر اساس منافع امپریالیست ها و یا قدرت های منطقه ای سربرآورده و با روش های ماقبل سرمایه داری جامعه را به چالش می کشند. واضح است که همه ی آنها در خدمت منافع سرمایه داری جهانی یا منطقه ای شکل می گیرند و البته در ادامه و با پایان یافتن تاریخ مصرف آنها گاه افسار گسیخته می شوند و همچون خونخوارانی به مردم هجوم می آورند.”خلافت اسلامی” سرآمد این جریانات شناخته شده ی تا کنونی در این دوره در منطقه است. اگر روزگاری در فلسطین و دیگر کشورهای منطقه تمایل مردم به چپ و گرایشات رادیکال بود و حتی بسیاری از دشمنان طبقه کارگر ناچار بودند لباس چپ به تن کنند اکنون انواع گروه ها و جریانات شبه فاشیستی اسلامی شکل گرفته اند و از این طریق جنبش ها را به فساد می کشانند.”خلافت اسلامی” بارزترین نمونه از این دست است که نه تنها در سوریه و عراق بلکه همه چیز را به نابودی می کشد بلکه منطقه را نیز هر چه بیشتر آلوده می کند. اگر روزگاری در قلب اروپا نازیست ها به پشتوانه بهبود وضعیت اقتصادی و قدرت وسیع تسلیحاتی توانستند ایدئولوژی فاشیستی خود را به خورد مردم بدهند و میلیون ها نفر را در حمایت از خود به صف کنند، حال فاشیسم اسلامی “خلافت اسلامی” به پشتوانه تسلیحات و ثروت های باد آورده از کشورهای خلیج فارس و خشم فروخورده و  تحقیر شده ی برخی جوانان و مردم منطقه  و نا آگاهی و عقب ماندگی آنها را در راستای منافع خود به کار گرفته و ارتشی از مزدوران، لمپن ها و آدمکشان که زره ای  انسانیت و گذشت در آنها وجود ندارد را شکل داده است. “خلافت اسلامی” ریشه در بنیادگرایی اسلامی دارد که سی و چند سال پیش جمهوری اسلامی ایران تخم آن را در منطقه کاشت. پس از به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی دهها گروه و باند مذهبی شیعه در منطقه ایجاد و تقویت شد و در نهایت گروه های دیگر سنی نیز توسط عربستان و دیگر کشورهای منطقه ایجاد شدند تا بتوانند با نیروهای جمهوری اسلامی رقابت کنند. اگر  کارگران و مردم در ایران قدرت را بدست بگیرند واضح است که تمام این معادلات منطقه ای دستخوش تغییر خواهد شد و بسیاری از باندهای ارتجاعی مذهبی ریشه هایشان خشک خواهد شد.
 در تقابل با این جریان ارتجاعی آمریکا و جمهوری اسلامی نه تنها تلاش دارند، منافع خود را حفظ کنند بلکه به دنبال وجهه ی از دست داده خود تلاش دارند خود را ناجی مردم نشان دهند. ترس و هراس از این جریانات و”خلافت اسلامی” بسیاری را به زیر چتر دیگر قدرت های منطقه ای و با جهانی سرمایه داری می کشاند. و به قول معروف از مرگ به تب راضی می شوند! اما واضح است که در جریان بحران های سیاسی و از هم گسیختگی جامعه تنها صف مستقل مردم برای مقاومت است که می تواند منافع واقعی آنها را تامین نماید. رقابت منطقه ای جمهوری اسلامی و آمریکا در ارتباط با مسئله ی خلافت اسلامی و عراق بار دیگر دستخوش تغییراتی گردیده. آمریکا از موقعیت بوجود امده نهایت استفاده را برای جبران قدرت تضعیف شده ی منطقه ایش  می کند. استراتژی اوباما نشان دهنده چنین تلاشی است. بخش قابل توجهی از قدرت های منطقه ای را با خود همراه کردند و از سوی دیگر از این موقعیت استفاده کرده و اعلام کرد که “خلافت اسلامی” را در سوریه نیز خواهد زد. و این به معنای دخالت مستقیم در سوریه و تقویت اپوزوسیون دلخواه خود و جنگ افروزی بیشتر است. برای دولت آمریکا و دیگر قدرت های منطقه ای قتل عام بیشتر مردم و تداوم جنگ در صورتی که منافع آنها را تامین نماید، زره ای حقوق بشر را خدشه دار  نمی کشد.
فاشیست های اسلامی هر چند بخشا منافع امپریالیست ها و دیگر قدرت های منطقه ای را به خطر انداخته و همسویی وسیعی برای زدن آنها وجود دارد، اما در مواردی منافع آنها را نیز تامین می کند. آمریکا در همین مدت کوتاه نفوذ خود را در منطقه بیشتر کرد. ترکیه خشنود از بی ثباتی در عراق و سوریه از آب گل آلود ماهی می گیرد، و خود در محاصره کوبانی ها که در معرض قتل عام قرار دارند با بستن مرز خود به شکل یک طرفه   با فاشیست های  اسلامی همکاری می کند. فاشیست های اسلامی هم اکنون با تصرف بیشتر روستاهای اطراف کوبانی که محل تهیه ارزاق عمومی شهر کوبانی بود محاصره را کامل کرده و با توپ،خمپاره، موشک و تانک کوبانی  را می کوبد و حتی بخشی از شهر را به تصرف در آورده اند. در صورت تصرف شهر، همه ی آنها  قتل عام خواهند شد. دولت اقلیم کردستان به رهبری بارزانی نیز نه تنها مدت زیادی کمکی برای کوبانی ها ارسال نکرد چون آنها را رقیب خود و تحت هژمونی اتحاد دمکراتیک-شاخه پ ک ک سوریه ای-  می داند، بلکه حتی امیدوار به نابودی آنها است. اما با ادامه ی مقاومت کوبانی ها وتحت فشار قرار گرفتن حکومت اقلیم کردستان عراق و ترکیه، آنها به این نتیجه رسیدند که با حضور “نیروهای خودی” در کوبانی می توان با یک تیر دو نشان را زد. از یکسو اعتراض مردم را پاسخ گفته اند و از سوی دیگر نیروهای مقاومت در کوبانی را به دو یا چند دسته تقسیم می کنند تا در فردای پیروزی نتوانند قدرت مستقلی و مخالف منافع آنها ایجاد کنند.به هر شکل بیشتر کوبانی ها ی بالای هیجده سال مسلح شده اند، تا از هستی خود دفاع کنند. کردهای سوریه که در جریان جنگ داخلی سوریه بنا به موازنه ی فدرت چریانات مختلف توانستند سه منطقه را در اختیار بگیرند، بلافاصله سه کانتن ایجاد کردند که در آنها نمایندگان گرایشات مختلف حضور دارند و امور داخلی توسط این سه کانتن اداره می شود. هر چند اتحاد دمکراتیک که شاخه ای از پ ک ک است در آن دست بالا دارد اما به هر شکل این نهاد بیشتر به شکل مردمی اداره می شود. جنبش مقاومتی که با تهاجم خلافت اسلامی  شکل گرفته فضای رادیکالتری را ایجاد کرده که مردم نقش هر چه بیشتری در آن دارند. هر چند در بین کردهای سوریه اتحاد دمکراتیک که دست بالا دارد از مضمونی ناسیونالیستی برخوردار است و در شرایطی که حزب طبقه کارگر وجود ندارد چشم انداز ایجاد سوسیالیسم نیز موجود نیست، اما به هر شکل باید این جنبش مردمی را حمایت و تقویت کرد و حساب آن را از احزاب و رهبری آن جدا نمود. همانطور که انقلاب بهمن ایران و جنبش سال 88 چنین بودند. شکل گیری جنبش ها و مقاومت مردمی و ایجاد نهادهای مردمی مثل شوراهای سال 57 و یا هر شکل دیگر آن دست آوردهایی است که می تواند در منطقه و در آن مورد مشخص شرایط بهتری برای پیشروی طبقه کارگر در آینده فراهم کنند.
اما اکنون بدون آنها بدون غذا ، دارو و مهمات در محاصره قرار دارند و “رسانه های خبری معتبر” کمترین پوشش خبری را در مورد شهر کوبان می دهند. آنها با همه و تنها هستند!هر چند مردمی متحد و با هم هستند اما در منطقه و در خلال جنگ تنها و بدون متحدند. دولت ترکیه مرز را به روی پناهندگان کرد باز کرده اما در معامله با خلافت اسلامی که 49 اسیر حکومت ترکیه را آزاد کرد اجازه نمی دهد که کردهای ترکیه از ترکیه برای کمک به کوبانی ها بروند و حتی معبر هایی که آب و غذا و دارو از ترکیه به منطقه کوبانی ارسال می شد را محدود کرده و بدین شکل نقش کثیف خود را در محاصره و کشتار کوبانی ها انجام داده است. اما جنبش وسیع اعتراضی علیه ترکیه و در دفاع از مقاومت کوبانی، باعث شده تاثیر زیادی بر افکار عمومی جهان گذاشته شود و در این رابطه بیش از سی نفر در جریان اعتراضات مردم ترکیه به نفع کوبانی ها توسط پلیس ترکیه کشته شدند. دولت های منطقه با کوبانی نیستند اما حمایت گسترده ی مردمی از کوبانی ها وجود دارد که خود در نبرد آنها با خلافت اسلامی موثر است. حکومت اقلیم کردستان عراق، و حکومت بشار اسد هر کدام از زاویه ای از نابودی کوبانی ها و قتل عام آنها نفع می برند. آنها را چه باک اگر همه ی کوبانی ها قتل عام گردند، به هر شکل مردم مستقل و مسلح “همیشه خطرناکند”.  به هر شکل فشار افکار عمومی دنیا در هم تنیدگی اوضاع منطقه حملات هوایی آمریکا در منطقه کوبانی را تشدید کرده و در واقع کوبانی ها از جنگ آمریکا و خلافت اسلامی در این رابطه سود برده اما تکیه آنها نه بر تهاجم هوایی آمریکا بلکه بر مقاومت قهرمانانه در شهر استوار است. دولت های منطقه ای و آمریکا در هر چند هر یک در مقابل “خلافت اسلامی” به نوعی با هم همسو و برخی متحدند، اما در مورد هر مردمی متحد و مستقل از آنها که راه دیگری را برگزینند بی رحم هستند و چشمشان را بروی جنایات خلافت اسلامی می بندند. در مقابل جنگ نابرابر فاشیست های اسلامی علیه مردم به طور عمومی و به طور مشخص علیه کوبانی ها باید عکس العمل نشان داد. نیروهای مردمی و انقلابی در منطقه و حتی فراتر از آن نیز باید از هر طریق ممکن به آنها کمک کنند. آنها محتاج غذا، آب، دارو و مهمات هستند. با کمک های مالی و امکاناتی ممکن است بتوان از فاجعه ی انسانی قتل عام آنها جلوگیری کرد. حتی پوشش خبری وضعیت آنها می تواند توجه جهانیان را برای کمک به آنها جلب کند. جریاناتی که نیروی نظامی در منطقه دارند- مثل احزاب کرد-  می توانند به کمک آنها بشتابند. درنگ جایز نیست و هیچ بهانه ای نمی تواند توجیه بی عملی در این رابطه باشد. نیروهای سیاسی چپ در حد توان می توانند بخشی از مردم را مسلح و متحد کنند تا هم در مقابل خلافت اسلامی مقاومت کنند و هم از زیر یوق قدرت های ارتجاعی منطقه خلاص شوند. سازماندهی مردم به هر درجه اعتبار و نفوذ بیشتری برای آنها ایجاد خواهد کرد و بالعکس انفعال آنها بیشتر دست نیروهای ارتجاع منطقه را برای تحکیم موقعیت خود و تداوم جنگ و بی ثباتی بیشتر می کند. لازم نیست حتما به مرز کوبانی برسند هر جا می تواند جبهه ای علیه خلافت اسلامی باز کرد که تضعیف کننده فاشیست های اسلامی است. اما احزاب و نیروهای کرد منطقه از چپ تا راست مدت مدیدی است که روش های انفلابی را کنار گذاشته و نیروهای نظامی را که سال های طولانی در حکومت اقلیم نگهداشته اند نه به کار مبارزه در ایران می آید و نه به درد مبارزه در چنین شرایط بحرانی در منطقه می خورد. واقعا باید سوال کرد پس چنین نیروی های نظامی به چه کار می آیند و مثلا با وجود احزابی که در اروپا علیه خلافت اسلامی بیانیه می دهند چه تفاوتی دارند؟ جنگ در کوبانی همانند مسابقه ی فوتبالی است که بازیگران معدودی دارد، اما تماشاگران آن چند ده هزار نفرند. آنها مدعی هستند که در کردستان ایران و عراق صاحب نفوذ و اعتبارند. پشت سر هم کنگره و سمینار برگزار می کنند و قطعنامه های طولانی علیه حکومت اسلامی و به نفع کوبانی ها صادر می کنند،  اما نیروهای نظامی احزاب کرد ایرانی در اقلیم کردستان عراق  فقط گاهی از گل زدن کوبانی ها خوشحال می شوند و کف می زنند و گاهی از گل خوردن آنها غمگین می شوند و خود را در غم آنها شریک می دانند! آنها برای مردم کوبانی اشک می زیزند اما حاضر نیستند گلوله ای به نفع آنها شلیک کنند.
در واقع شکل گیری جریان فاشیسم اسلامی که اکنون خلافت اسلامی نامیده می شود همانطور که هلاری کلینگتون فاش کرده توسط آمریکا انجام شد ، و سپس با ملقمه ای از کمک های امپریالیستی و کشورهای منطقه ای و تاراج ثروت شهر های تصرف شده به شکل توتالیتاریسم  اکنون همچون هیولایی آدم ها را می درد و نابود می کند. مبارزه با این جریان جدای از مبارزه با عاملان سازنده آنها و تقویت کننده آنها نیست. فاشیست های اسلامی هر دست آورد مردمی را از بین خواهند برد و جامعه را به قهقرا خواهند برد. بنابر این هر چند قدرت های جهانی و منطقه ای در تضاد با خلافت اسلامی قرار دارند اما از سوی دیگر از آن بهره می برند. در واقع هم در شکل دادن خلافت اسلامی و جریانات دیگری از این دست مثل طالبان و القاعده سرمایه داری جهانی و منطقه ای منافع داشت و هم پس از به پایان رسیدن تاریخ مصرف آنها  و در جریان سرکوب آنها در منطقه منافع خود را گسترش می دهند. در نتیجه مبارزه با ارتجاع منطقه از هر نوع و شکل آن جدای از مبارزه با امپریالیسم نیست. با افشای جریانات متخاصم مرتجع منطقه می توان به مردم حقیقت را نشان داد. باید روشن شود که به هیچ درجه همراهی با دولت های منطقه نه تنها دردی از آنها دوا نمی کند بلکه هر چه بیشتر باعث خونریزی و فجایع انسانی می شود. چه در مبارزه صنفی و چه در جنگ، چه در بحران سیاسی داخلی و چه در بحران منطقه ای هر گاه کارگران و مردم بدانند که تنها از منافع خود باید دفاع کنند، زمینه ی شکل گیری جریانات ارتجاعی و فاشیستی واز آن جمله خلافت اسلامی از بین خواهد رفت.
                                           آبان ماه 1393