محمد حسین مهرزاد- صفر خان ما و ماندلای آنها!

محمد حسین مهرزاد
صفر خان ما و ماندلای آنها!
حدود یک ماه قبل – آبان ماه- سالگرد مرگ صفر قهرمانی بود. صفر قهرمانی معروف به صفر خان در سال 0011 در روستای شیشوان از توابع عجب شیر در خانواده ای کشاورز و زحمت کش به دنیا آمد. با شدت گرفتن مبارزات آزادیخواهانه و ضد فئودالی و ضد حکومتی در دهه ی بیست که دوران تلاطمات سیاسی بود و جنبش کارگری و دهقانی و به طور عمومی مبارزه ی طبقاتی در ایران به حرکت در آمده بود، او نیز که جوانی بیست ساله بود واردذعرصه ی مبارزه شد. فعالیتش در آذربایجان و همراه با فرقه ی دمکرات شروع شد و فعالیت مستمر و ابتکار عمل های انقلابی او باعث شد او به عنوان افسر فرقه دمکرات در آن تشکیلات نقش ایفا کند. در نبردهای بسیار باد خوانین و نیروهای دولت مرکزی او نقش بسزایی داشت و هم به عنوان فرمانده و هم به عنوان مسلسل چی مبارزه کرد. در نهایت پس از شکست فرقه ی دمکرات جبرا کشور را ترک کرد و در سال 0031 به عراق رفت در همان سال در عراق بازداشت شد و پس از تحمل شکنجه یک سال در زندان عراق ماند. پس از آزادی در سال 0031 به ایران بازگشت تا مبارزه را ادامه دهد.البته اشتباه تاریخی را که فرقه ی دمکرات با پیوستنش به حزب توده کرده بود او انجام نداد و سعی کرد مستقلا مبارزه کند. در همان سال در یکی از روستاهای توابع ارومیه دستگیر شد و به سرعت محاکمه و به اعدام محکوم گردید. او در دادگاه از عقاید و مبارزاتش دفاع کرد و در نهایت با یک درجه تخفیف به حبس ابد محکوم شد. او بیش از سی سال در زندان ماند و با احتساب دوران زندان بودنش در عراق مجموعا 03 سال در زندان بود. در زندان بارها به او پیشنهاد کردند که عفو نامه بنویسد و مصاحبه ای در تایید حکومت سلطنتی شاه انجام دهد تا آزادش کنند، اما او نپذیرفت و زندان و زندگی شرافت مندانه را برگزید. در طول مدت زندان با تحمل مشقات بسیار همیشه ستونی استوار بود و زندانیانی که با او هم بند بودند از روحیه ی خوب او و ارتباط نزدیکش با زندانیان چپ سخن می گفتند. بسیاری از زندانیان آن دوران از او روحیه می گرفتند و از تجربیات دوران زندان و مبارزه اش استفاده می کردند. صفر قهرمانی با تحمل بیش از سی سال زندان چون کوهی استوار با انقلاب سال 71 به همراه دیگر زندانیان سیاسی از زندان آزاد شد. او زندگی محقر و شرافت مندانه ای را در تهران ادامه داد و ارتباطش را با رفقای زندان و دیگر فعالین سیاسی ادامه داد و در حد توانش از همفکری و همراهی با جنبش دریغ نکرد.
صفر قهرمانی از طرف وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی تحت فشار و تهدید قرار داشت. در دوران قتل های زنجیره ای به خانه اش مراجعه کردند و یکی از مزدوران چاقو بدست به او حمله ور شد و او را از ناحیه ی دست به شدت مجروح کرد، و هر چند از صفر خان سنی گذشته بود، اما او فردی تنومند و قوی بود و از خودش دفاع کرد و پس از زد و خورد، فرد مزدور متواری شد. در آن دوران چندین بار تلفنی تهدید به مرگ شد و او که تنها
زندگی می کرد، با به صدا در آمدن هر زنگی انتظار آمدن مزدوران را داشت. اما او از مرگ نمی هراسید و چون
کوه استوار بود.
ناسیونالیست های آذربایجان نیز بارها از او خواستند تا با آنها همراه شود، اما جوابش روشن بود و راه حل ناسیونالیستی را راهی برای رهایی کارگران و مردم ایران نمی دانست. او اعتقاد داشت که تنها راه نجات نابودی سرمایه داری است. صفر قهرمانی در سال 10 دربیمارسنات ایرانمهر در گذشت و در امامزاده طاهر کرج و در حالی که حدود 0111 نفر در مراسم او شرکت داشتند، تحت شدیدترین تدابیر امنیتی ماموران رژیم به خاک سپرده شد. علی اشرف درویشیان چند سال قبل از مرگ او با او مصاحبه ای طولانی داشت که به شکل یک کتاب منتشر شد. در مراسم خاکسپاری او علی اشرف درویشیان و فریبرز ریس دانا سخنرانی کردند و بخش هایی از زندگی او را توضیح دادند. برخی ناسیونالیست ها نیز که از تبریز آمده بودند با شعار هایی خواهان انتقال جسد صفر خان به
تبریز بودند و بارها سعی کردند مراسم را به هم بزنند و چندین بار صحبت سخنرانان قطع شد.
زندگی پر از رنج همراه با سی و دو سال زندان صفر قهرمانی را بیشتر مردم ایران نمی شناسند و به دلیل سانسور شدید در ایران حتی نام او را نشنیدند. یاد صفر قهرمانی در قلب همه ی انقلابیون و سوسیالیست های ایران زنده است. یادش گرامی باد. اما چند روز پیش ماندلا درگذشت. ماندلا در دوران طولانی زندان و مبارزه و پایداریش در این راه شباهت بسیاری با صفرقهرمانی داشت. ماندلا بیست و هفت سال از عمرش را در زندان گذراند و در مبارزه با حکومت نژاد پرست آفریقای جنوبی عقب نشینی نکرد. ماندلا همراه با جنبش ضد نژاد پرستی سال ها همراه بود و به رهبر آن جنبش تبدیل شد. یک دوره ی طولانی از تاریخ آفریقای جنوبی مساوی بود با جنبش ضد آپارتاید. جنبشی دمکراتیکی که در مبارزه با ستم بر اکثریت مردم سیاه پوست وجود داشت، در نهایت به در هم شکستن حکومت نژاد پرست منتهی شد. این دوره ی طولانی مبارزه با آپارتاید به رهبری ماندلای زندانی، دوره ی ماندلای مبارز و انقلابی است. در آن
دوران ماندلا به سوسیالیست ها نزدیک بود و جمله ای معروف داشت: ” من کمونیست نیستم اما فقط کمونیست ها
حرف های مرا فهمیدند”اما با شکل گیری حکومت جدید آفریقای جنوبی تضادهای طبقاتی به شدت افزایش یافت.
کشور آفریقای جنوبی کشوری ثروتمندی است. در آنجا معادن طلا و پلاتین بسیاری وجود دارد و سالانه حدود بیست
میلیون نفر تورست به آفریقای جنوبی می روند. از این طریق دولت حاکم درآمد هنگفتی دارد، اما کارگران و اکثریت
مردم از این ثروت محرومند. کارگرانی که در معادن و کارخانه ها کار می کنند و از ابتدایی ترین امکانات برخوردار
نیستند و بیشتر آنها در حلبی آباد ها زندگی می کنند و بسیاری حتی قادر نیستند کودکانشان را به مدرسه بفرستند.
سال گذشته کارگران یکی از معادن پلاتین در جریان اعتصاب و راهپیمایی توسط پلیس گلوله باران شدند و سی و
شش نفر از کارگران جانباختند. در تمام این سال ها که اعتصابات و مبارزات کارگران و مردم وجود داشته و دولت
زولا به سرکوب آنها مشغول است، ماندلا از دولت حاکم حمایت کرده و یا سکوت کرد. ماندلا زندگی راحتی را
انتخاب کرد و پس از آزادی بر خلاف گذشته دیگر در کنار مردم قرار نداشت. برخلاف گذشته روزی او اعلام کرد
“بهترین کشور دنیا آمریکا است.”او با سرمایه داران جدید دمخور بود و از دولت بسیار فاسد زولا حمایت ضمنی
می کرد. ماندلا شهرت زیادی بدست آورد اما همراهی کارگران و مردم زحمتکش را از دست داد. ماندلا صرفا سمبل
و رهبر مبارزه با آپارتاید بود و فراتر از آن نرفت و در نتیجه با پایان مبارزات ضد آپارتاید، زندگی مبارزاتی ماندلا
نیز غروب کرد.
هر چند ماندلا در شهرت زندگی کرد و در شهرت مرد و سابقه ی مبارزاتی او پر افتخار بود ، و صفر خان ما تا
حدود زیادی ناشناخته ماند و ناشناخته درگذشت، اما به راستی کدام یک راه بهتری را انتخاب کردند؟ شاید آیندگان
در مورد آنها بهتر قضاوت کنند.
آذر ماه 0030