محمد حسین مهرزاد -تشکل سراسری: رویا یا واقعیت!

محمد حسین مهرزاد

تشکل سراسری: رویا یا واقعیت!

پس از سه نشست بین کانون مدافعان به اضافه ی محمود صالحی و تنی چند از نزدیکانشان، مساله ی ایجاد تشکل سراسری مطرح شد و متعاقب آن بحث ها در این مورد در گرفت. بحث در این مورد را از دوزاویه می توان انجام داد. اول از زاویه ی اثباتی و دوم با تحلیل از ماهیت و سمت سوی بانیان ان.

ایجاد تشکل سراسری آرزوی دیرینه ی همه ی فعالین کارگری و کارگران پیشرو در جامعه ی ما بوده و هست. در چند مقطع تاریخی این فرصت ها بدست آمد تا تشکل سراسری کارگری در ایران بوجود بیاید. در دهه ی بیست و مقطع سال سی شمسی، تعدادی از سندیکاها با هم متحد شدند و به نام شورای متحده فعالیت کردند. در آن دوران، مبارزات کارگری برای یک دهه در خوزستان، تهران و اصفهان جریان داشت و بحران سیاسی در جامعه جنبش کارگری را نیز فعال کرده بود. در فضای آزاد نسبی ایجاد شده در مقطع جنگ دوم جهانی و پس از آن، چندین تشکل کارگری در جریان دهها اعتصاب و اعتراض کارگری ایجاد شده بود. در نتیجه، زمینه برای اتحاد آنها و ایجاد تشکلی سراسری فراهم شد. شورای متحده البته مدت زیادی دوام نیاورد و با کودتای 28 مرداد سال 32 و حاکم شدن ارتجاع و سرکوب تشکل های کارگری، این تشکل سراسری کارگران نیز از بین رفت.

در جریان انقلاب 57 و سرنگونی رژیم سلطنتی، طبقه کارگر که وسیعا به میدان آمده بود، با اعتصابات سراسری و سیاسی خود کمر رژیم را شکست و توانست صدها شورای کارگری ایجاد نماید. علاوه برآن، در گیلان اتحادیه ی شوراهای متحد گیلان ایجاد شد و در آبادان سندیکای کارگران پروژه ای راه اندازی شد که در آن 14000 کارگر عضویت داشتند. همچنین شورای کارگران شرکت نفت، نفوذ و قدرت زیادی در جنبش کارگری و منطقه خوزستان داشت. در سال های 58 و 59 با وجود تعداد قابل توجهی تشکل های کارگری زمینه برای ایجاد تشکل سراسری کارگری فراهم شد، اما متاسفانه عامل ذهنی مهیا نبود. در آن دوره هر چند فضای سیاسی نسبتا آزادی وجود داشت، اما طبقه کارگر فاقد حزب و هر نوع تشکل سیاسی کارگری بود و دیگر سازمان ها واحزاب موجود هم بیش از آنکه تلاش داشته باشند از زاویه ی منافع طبقه کارگر و جنبش کارگری حرکت کنند، از زاویه منافع تنگ نظرانه و سکتاریستی و یا پوپولیستی حرکت می کردند و در نتیجه فعالیت وسیعی برای ایجاد تشکل سراسری کارگران وجود نداشت وبرای این احزاب، جنبش کارگری و تشکل هایش عملا در درجه چندم اهمیت قرار داشتند.

از طرف دیگر، در جنبش انقلابی، هنوز تا حدود زیادی تفکرات چریکی و روشنفکرانه وجود داشت و جنبش کارگری نیز تا حدودی تحت تاثیر این نگرش ها و فضای سیاسی موجود بود. در جریان جنگ ایران و عراق و فاز نظامی سازمان مجاهدین، شرایط برای سرکوب فراهم شد. زمان زیادی نگذشت که هجوم ارتجاع شروع شد و جنبش کارگری و تشکل هایش نیز سرکوب شدند. صدها شورای کارگری از بین رفته و فعالین و اعضای آنها بازداشت،اعدام و یا متواری شدند. برای دو دهه، فضای سرکوب و خفقان به طور کامل حاکم شد، پس ازآن، در دهه ی شصت با آغاز مبارزات جنبش کارگری، بار دیگر نسیم فعالیت های کارگری وزیدن گرفت. هر چند جنبش کارگری ضربات سنگینی خورده بود و هزاران فعال خود را در محیط کار از دست داده بود اما به هر شکل با اعتصابات و اعتراضات کارگری، فعالین کارگری تجدید قوا کرده و به میدان آمدند. اما به دلیل آن که اوضاع انقلابی نبود و مبارزات طبقه کارگر سراسری و به هم پیوسته نبود، تاثیرات آن نیز به همین شکل پراکنده و موردی بود و پیشروی به کندی و با مانع سنگین سرکوب و استبداد مواجه بود وهنوز هم هست.

بزرگترین مانع در راه جنبش کارگری که همانا ارتجاع حاکم جمهوری اسلامی ایران باشد، با وجود چند گامی که در جریان مبارزات کارگری و مردمی به عقب برداشت اما همچنان به مثابه مانع اصلی باقی ماند و از این زاویه که از جنبش کارگری شدیدا در هراس بوده و هست، لحظه ای از سرکوب و بگیرو ببند فعالین کارگری باز نایستاد. در طول بیش از یک دهه مبارزات کارگران، دو تشکل علنی محیط کار یعنی سندیکای رانندگان شرکت واحد تهران و حومه و سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه ایجاد شدند و چند تشکل دیگر نیز از فعالین کارگری مثل کمیته پیگیری برای ایجاد تشکل های کارگری و کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری نیز ایجاد شد. این تشکل ها هر چند خود را تا کنون حفظ کرده و به مبارزات خود ادامه می دهند اما زیر ضربات و فشارهای پلیسی قرار داشته و دارند. دهها نفر از آنها بازداشت و مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند واین شرایط همچنان ادامه دارد. با این حال، استراتژی ایجاد تشکل های کارگری در محیط کار به نیروی خود کارگران همچنان پیگیری می شود. مبارزه برای ایجاد تشکل کارگری در محیط کار دیگر تعطیل شدنی نیست و تنها کاری که رژیم و دستگاه های سرکوبش می توانند انجام دهند تلاش برای به تعویق انداختن آن است.

در چنین شرایطی جریانی به نام کانون مدافعان باضافه ی محمود صالحی، فراخوان به ایجاد تشکل سراسری کارگران داده اند. ما همه می دانیم که ایجاد تشکل کارگری در محیط کار برای کارگران با چه مشکلات وموانع جدی روبرو است. اما به هر شکل این مبارزه ادامه دارد و در صورت ایجاد هر تشکل کارگری، هر کارگری در محیط کارخود می تواند عضوی از آن تشکل کارگری محیط کارش باشد. واضح است که در جریان پیشروی این جنبش شرایط تغییر خواهد کرد با ایجاد تعداد قابل توجهی تشکلهای کارگری، زمینه برای ایجاد تشکل سراسری کارگری بیش از پیش فراهم خواهد شد. مهمتراین که با آغاز بحران سیاسی در جامعه و ضعیفتر شدن استبداد، مانع بزرگ به کنار خواهد رفت و کارگران می توانند به سرعت و همانند سال های 59-1357، کارگری بکنند. واضح است نمی توان این شرایط را اراده گرایانه ایجاد کرد. شرایط عینی جامعه، فضا را برای ایجاد تشکل های کارگری فراهم می کنند و ایجاد تشکل های کارگری نیز خود در تغییر شرایط نقش دارند و می توانند شرایط را به نفع جنبش تغییر دهند. اما هر فعال واقع بین جنبش کارگری می داند که شرایط مبارزه طبقاتی به چنین سطحی نرسیده و در واقع زمینه های عینی آن فراهم نشده تا بتوان با اتحاد تشکل های کارگری تشکل سراسری ایجاد کرد. لازمه ی ایجاد تشکل سراسری کارگران، وجود تعداد قابل توجهی از تشکل های کارگری محیط کار است و هر راه دیگری به جز آن تلاشی ذهنی و تصمیم گیری از بالا برای کارگران است. نمی توان خارج از محیط کار تشکل درست کرد و از کارگران خواست تا به آن بپیوندند. شاید تصور گردد که تلاش فعالین کارگری در این زمینه می تواند مثمر ثمر باشد و خود گامی به جلو در راستای تحقق و ایجاد زمینه های لازم در این رابطه باشد. هر چند فعالین کارگری و هر کارگر پیشرویی به سهم خود تاثیر گذار بر شرایط مبارزه طبقاتی است و یا به عبارتی دیگر مبارزه طبقاتی و شرایط در روابط بین تک تک انسان ها معنا می یابد، اما تصور اینکه چند نفر می توانند شرایط و اوضاع احوال مبارزه و جنبش کارگری را خود تغییر دهند درکی متافیزیکی است. واضح است که انسان ها بر محیط زیست تاثیر می گذارند و از محیط تاثیر می پذیرند، اما باید ببینیم این به چه معنا است. زمانی چریک ها تصور می کردند که با مبارزه مسلحانه جدا از توده می توانند به مثابه موتور کوچکی عمل کنند که موتور بزرگ را به تحرک در خواهد آورد. اما اکنون هر سوسیالیستی می داند که این پراتیک نه تاثیر بر شرایط بلکه تخریب شرایط در عرصه ی مبارزه طبقاتی است. تاثیر گذاری و تاثیر پذیری متکی به پایه های عینی در عرصه مبارزه طبقاتی هستند و هر سوسیالیست پیشرویی با توجه به واقعیات موجود می تواند تلاش کند تا آن را یک گام به جلو سوق دهد.

در مجموع، این روند مبارزه طبقاتی است که به هر سوسیالیست یا فعال کارگری اجازه می دهد که فعالیتش را بر مبنای آن شکل دهد. در شرایطی که مبارزات کارگران به هم پیوسته نیست و تعداد قابل توجهی تشکل کارگری در محیط کار ایجاد نشده اند، تلاش برای ایجاد تشکل کارگری سراسری سرابی بیش نیست و طبیعی است که رفتن فعالین کارگری به دنبال استراتژی که امکان تحققش نیست، عوارض منفی خود را به همراه دارد. ایجاد تشکلی به این شکل تنها تشکلی بوروکراتیک و خارج از محیط کار خواهد بود که در اقسا نقاط دنیا به تعداد زیادی وجود دارند. اینکه تصور کنیم شرایط را تک تک انسانها و از آن جمله فعالین کارگری بدون در نظر داشتن زمینه های عینی آن در جامعه بوجود می آورند، چیزی نیست به جز ولونتاریسم خرده بورژوایی که خود همواره چالشی برای جنبش کارگری بوده است. اگر صرفا اراده و کشف این آقایان برای ایجاد تشکل سراسری کافی بود، میشد با همین اراده و کشف بزرگ، کارهای به مراتب بزرگتری انجام داد. میشد اعتصابات سراسری به راه انداخت، میشد اعتصابات اقتصادی را به اعتصابات سیاسی تبدیل کرد و یا میلیون ها کارگر را به خیابان آورد تا بساط سرمایه داری را جمع کنند و …

در شرایط کنونی ضعف های اساسی طبقه کارگر و از آن جمله فقدان یک حزب سوسیالیستی کارگری، تشکل سراسری کارگری را با تلاش برای پیشروی بیشتر طبقه کارگر در عرصه های تئوری و پراتیک می توان مهیا کرد. مبارزه با همین نوع تشکل سازی و تصمیم ازبالا برای کارگران گرفتن و ولونتاریسم از جمله ی این پیشروی هاست. اینکه اراده ی کارگران پیشرو می تواند برای ایجاد تشکل کارگری و از آن جمله تشکل سراسری کارگری نقش داشته باشد را نمی توان منکر شد، اما این موضوع به این معنا نیست که صرفا فقدان این اراده باعث شده تا تشکل سراسری کارگری وجود نداشته باشد. اراده ی انسان ها بر بستر شرایط مناسب و مساعد آن قابل تحقق و تاثیر است و در غیر این صورت محتوم به شکست می باشد. مثلا قیام سربداران در آمل نه به این دلیل محتوم به شکست بود که آنها فاقد استراتژی نظامی بودند و یا دیگر فعالین سیاسی با آنها همکاری نکردند. بلکه فقدان شرایط مناسب در جامعه و مبارزه طبقاتی، این تراژدی را رقم زد.

مبارزه طبقاتی دارای قانون مندی های علمی است که سال های طولانی، بزرگان مارکسیسم تجربیات طبقه کارگر در این مورد را به رشته تحریر در آوردند و نشان دادند که در هر گام و هر لحظه چگونه باید دقیق و با برنامه و با توجه به شرایط خاص جامعه حرکت کرد. اساسا مارکسیسم چیزی نیست جز تحلیل مشخص از شرایط مشخص. اگر صرفا با اراده چند نفر کمتر از انگشتان دست بتوان برای طبقه کارگر چهل میلیونی در ایران تصمیم گرفت و برای آنها تشکل سراسری کارگران ایجاد کرد، باید مارکسیسم را بوسید و کنار گذاشت. در شرایط مساعدی مانند سال های انقلاب 57 تا 59 صدها تشکل کارگری- شوراها و دیگر تشکل ها- در جریان اعتصابات و مبارزات میلیونی کارگران بوجود آمد و زمینه برای ایجاد تشکل سراسری کارگران از هر زمانی بیشتر فراهم بود واین امکان وجود داشت که با ارده ی کارگران پیشرو و با فراخوان آنها و یا فراخوان چند شورا و تشکل دیگر کارگری، تلاش برای ایجاد تشکل سراسری کارگری را استارت زد. این اراده ی چند نفر بر پشتوانه ی زمینه مادی صدها و یا هزاران کارگر متشکل و میلیون ها کارگری که پشت تشکل هایشان قرار داشتند زمینه مادی داشت. اما همانطور که انگلس توضیح می دهد در بسیاری موارد عوامل عینی و ذهنی از هم عقب می مانند و به دلیل شرایط خاص بر هم منطبق نیستند. همانطور که توضیح داده شد در آن سال ها تفکر جنبش به مداری ارتقا نیافته بود که اراده ی لازم برای انجام این کار را داشته باشد و بیش از هر چیز جنبش بر پایه ی پوپولیسم و مدار بسته ی سکتاریسم گام بر می داشت.

ثقفی برای توجیه بیشترامکان ایجاد تشکل سراسری کارگری، به دروغ متوسل می شود و سعی در بزرگ نمایی دارد. او چنین نوشته است:

ما امروز شاهد ایجاد تشکل‌های کارگری زیادی در موسسات مختلف توسط خود کارگران و زحمتکشان هستیم که از آن جمله می‌توان به تلاش معلمان و روزنامه نگاران و پرستاران برای ایجاد تشکل خود اشاره کرد و همچنین تشکل کارگران در پتروشیمی‌های ماهشهر، لوله سازی اهواز، پتروشیمی تبریز، کارگران معدن بافق، کارگران مخابرات روستائی، کارگران ساختمانی دماوند، کارگران خبازی‌های سنندج و سقز و اتحادیه کارگران پروژه ای و… این تشکل‌ها هرچند در مراحل اولیه رشد هستند اما نه تنها به وسیله خود کارگران ایجاد شده، بلکه از جانب فعالان کارگری تا سر حد امکان حمایت شده …

“تشکل سراسری کارگران- ثقفی”

همه کسانی که در جریان مبارزات جنبش کارگری هستند، بخوبی می دانند که در پتروشیمی ماهشهر، لوله سازی اهواز، پتروشیمی تبریز، معدن بافق، کارگران مخابرات روستایی، کارگران ساختمانی دماوند و کارگران پروژه ای، تشکل های توده ی کارگری ایجاد نشده وثقفی صرفا مبارزات آن کارگران و یا وجود جمع های کارگری در آن محیط های کار و یا زیست را مترادف و مساوی با وجود تشکل های کارگری توده ای قلمداد کرده تا جلوه ای ویژه به کشف خود در مورد تشکل سراسری کارگری بدهد. جمع های کارگری که هنوز نتوانسته اند در محیط کار و زیست خود تشکل توده ای کارگری ایجاد کنند و در این راه همچنان در مبارزه و تلاش هستند را نباید با سراب تشکل سراسری کارگری در این مقطع به کژ راهه برد تا آنها به وجود تشکلی بوروکراتیک خارج از محیط کار دل خوش کنند. این چیزی نیست جز خاک پاشیدن به چشم توده ها. واضح است که مبارزه طبقاتی کارگران انکشاف خواهد یافت و پیشروی آن در نهایت، امکان ایجاد تشکل سراسری کارگران را فراهم خواهد کرد، اما ندیدن واقعیت های موجود و تلاش برای پریدن از روی آنها بجای پرداختن به آنها، نتیجه ای جز زمین خوردن به همراه ندارد.

همانطور که اشاره شد، در یک شرایط انقلابی و بحران وسیع سیاسی این امکان بوجود می آید که طبقه کارگر به سرعت ضعف های خود را جبران و تشکل های توده ای زیادی ایجاد کند و البته در آن مقاطع، امکان ایجاد تشکل سراسری نیز به سرعت فراهم می شود. چنین وضعیتی ممکن است به سرعت فرا برسد و ممکن است زمان زیادی طول بکشد. این قابل پیش بینی نیست. اما آنچه واضح است، اینست که اکنون چنین وضعیتی در جامعه و به طور مشخص در عرصه مبارزه طبقاتی وجود ندارد. اگر هم اکنون جنبشی وسیع در مورد نان و آزادی درگیرد و یا همانطور که توضیح داده شد اگر حتی رشد آرام و گام به گام در همین شرایط استبدادی، چندین تشکل توده ای کارگری را از دل خود بیرون بیاورد، واضح است که فعالین کارگری و سوسیالیست با جان و دل تلاش خواهند کرد که تشکل سراسری کارگری ایجاد گردد. اما آیا این شرایط واقعا وجود دارد؟

اگر بخواهیم دقیقتر به موضوع توجه کنیم، جا دارد که تجربیات چند سال گذشته ومثلا مورد شورای همکاری تشکل ها و فعالین کارگری را بررسی کنیم که این روزها زیاد در مورد آن حرف زده می شود. برخی برای توجیه موضوع ایجاد تشکل سراسری، مطرح می کنند که به هر شکل اگر هم این تشکل سراسری نباشد می تواند تشکل اتحاد عمل فعالین کارگری باشد و به هر شکل می تواند مفید باشد. چنین نگاهی با موضوع ایجاد تشکل کارگری به تشکل همکاری و اتحاد عمل، کارگران را تشویق می کند تا به این بیراهه کشیده شوند و عملا کارگران را تشویق می کند تا به تلاش برای ایجاد این تشکل بوروکراتیک بپیوندند. شورای همکاری تشکل ها و فعالین کارگری از تعدادی مشخص از تشکل های موجود و فعالین کارگری سرشناس و با نفوذ ایجاد شد که صرفا ظرف اتحاد عمل های موردی بود. و هر تشکل و جریانی در آن اجازه داشت که دررابطه با موضوع و مورد مشخص، در اتحاد عمل شرکت بکند یا نکند. آنها به درستی، اتحاد عمل را استراتژی خود قرار داده بودند و فعالیتشان بر این محور قرار داشت. اما ممکن نیست در جمعی که خود را تشکل سراسری کارگران می داند حضور داشت و تصور کرد که این تشکل می تواند صرفا ظرف اتحاد عمل باشد! تعریف اتحاد عمل با تشکل سراسری کارگران از زمین تا آسمان متفاوت است و در واقع این دو با هم تفاوت ماهوی دارند. در یک تشکل سراسری کارگران، اساسنامه و استراتژی دیگری وجود دارد.

تشکل سراسری ادعای رهبری هزاران کارگر را دارد و باید قادر باشد اعتصابات و اعتراضات سراسری و وسیع براه بیندازد و ظرف همبستگی دهها و یا صدها تشکل کارگری باشد. در چنین شرایطی به مثابه یک سازمان واحد با اساسنامه ای مشخص فعالیت می کند که منشاء اثر وسیع و بزرگی در جنبش کارگری است. اما ظرف اتحاد عمل کارگری چند تشکل محدود در ارتباط با موضوعاتی خاص مثل برگزاری اول ماه مه و قطعنامه آن و دیگر مراسم های کارگری و اعلام حمایت از کارگران زندانی و غیره فعالیت می کند. شورای همکاری تشکل ها و فعالین کارگری نیز از آن جمله بود. نمی توان فعالین کارگران را فریب داد و با اسم اینکه به هر حال این تشکل می تواند ظرف همکاری باشد، آنها را به سمت آن سوق داد و در عمل فعالیت آنها را در یک تشکل غیر کارگری خارج ازمحیط کار با ادعای کاملا غیر واقعی سازماندهی کرد. فعالین کارگری که جذب چنین تشکلی بشوند در مناسبات بوروکراتیک و از بالا دست طبقه ی کارگر غرق خواهند شد. آنها فعالیتشان صرف استراتژی واهی خواهد شد که فقط جناح راست جنبش کارگری را تقویت خواهد کرد. باید به طور مشخص تحلیل داشت که آیا امکان ایجاد تشکل کارگری سراسری در حال حاضر وجود دارد یا نه؟ و بر همین اساس، اگر زمینه های تحقق آن پروسه ای دراز مدت است و نه آنچه کانون مدافعان ادعا می کند، ضروری است آن را نقد کرد و این سنگ را از پیش پای کارگران برداشت تا به این کژراهه پا نگذارند.

در بررسی فعالیت احزاب، گرایشات و اشخاص ضروری است منافع آنها را در پس جملات و گفته ها جستجو و آشکار کنیم. باید دید در پس شعار تشکل سراسری کارگری واقعا چه اهدافی برای کانون مدافعان و دیگر متحدینشان وجود دارد. کانون مدافعان که زمانی با حضور بیست و چند نفر در سال 87 تشکیل شد در جریان رویکرد راست و نقش توطئه گرایانه ی ثقفی در آن، دچار ریزش نیرو گردید و افرادی که منافع خود را با این تشکل در تناقض دیدند از آن جدا شدند. فریبرزرِئیس دانا شناخته شده ترین و آخرین چهره آن بود که از این تشکل جدا شد و دیگران نیز در همان ابتدا، زمانی که ثقفی پیشنهاد عضویت مهدی کوهستانی در کانون مدافعان را مطرح کرد و اکثریت اعضا با آن مخالفت کردند، اختلافاتشان بالا گرفت. دیگر اعضا نیز هر یک به نوعی و به شکلی به دلیل برخوردهای ازبالا و مقام طلبانه ثقفی جدا شدند و خود گواهی بهتری می توانند بدهند. آنچه از این تشکل باقی ماند، تعدادی کمتر از انگشتان دست است که ثقفی نقش تعیین کننده در آن دارد. رویکرد این جریان در تند پیچ های جنبش کارگری همواره راست و در تقابل با گرایش چپ بوده است. در ابتدای شکل گیری کانون مدافعان این تشکل با سه جانبه گرایی مخالفتی نداشت .در جریان ایجاد شورای همکاری تشکل ها و فعالین کارگری، کانون مدافعان شرط ورود خود را حذف کمیته پیگیری برای ایجاد تشکل های کارگری اعلام کرده بود وبدین وسیله تلاش داشت تا شورای همکاری تشکل ها و فعالین کارگری را با اختلاف روبرو و در نهایت متلاشی کند.

با شروع تلاش گرایش پرو غربی برای نفوذ در جنبش کارگری، مبارزه علیه سولیداریتی سنتر شروع و مسئله ی استقلال مالی طبقه کارگرمطرح شد. کانون مدافعان از در مخالفت با این موضع پا به میدان گذاشت و موضوعیت نداشتن مبارزه با سولیداریتی سنتر و جریانات مشابه آن را تبلیغ می کرد. ثقفی علنا از رابطه با مهدی کوهستانی و دوستی با او دفاع می کند و حتی چندی پیش در فیس بوک محمود صالحی نوشت که با مهدی کوهستانی دوست است و رابطه دارد و آنها که می گویند او با سولیداریتی سنتر ارتباط دارد، باید آن را ثابت کنند. در جریان مبارزه با پیوستن اسانلو به جهانشاهی و سپس نادر درمانی و به طور کلی تلاش اسانلو برای باز کردن راه نفوذ عوامل سلطنت طلب و پرو غربی در جنبش کارگری ، کانون مدافعان سکوت معنا داری در دفاع از اسانلو و گرایش آنها انجام داد و حاضر نشد حتی یک کلام در محکومیت چنین حرکت آشکاری بنویسد یا بگوید. هر جا جناح چپ جنبش کارگری تلاش کرد تا به ایجاد تشکل کارگری کمک کند، کانون مدافعان کارگران را برحذر داشت و با بی پرنسیبی تمام کارگران را از ارتباط گرفتن با تشکل های دیگر کارگری دور می کرد. کانون مدافعان و شخص ثقفی کارنامه ای خراب در ارتباط با جنبش کارگری دارند و در خوش بینانه ترین حالت، در منتهی الیه جناح راست جنبش کارگری قرار می گیرند .

جریان پروغربی تا کنون چندین بار و به اشکال مختلف تلاش کرده که در جنبش کارگری نفوذ کند و هر بار شکست خورده. ابتدا از طریق مهدی کوهستانی و سولیداریتی سنتر پروژه ی خریدن و به فساد کشاندن پیشروان کارگری در دستور کار بود که با مبارزه ای طولانی تا حدود زیادی این پروژه شکست خورد و ماهیت فعالین آن مشخص گردید. پس از آن از طریق اصلاح طلبان تلاش شد تا گرایشی در جنبش کارگری ایجاد شود و با براه انداختن بخش کارگری در سایت کلمه و ارتباط گیری با فعالین کارگری این پروژه پیش رفت که در نهایت نتیجه ای نداشت. پس از آن اسانلو در جریان خروج از کشور به میدان آمد که حساب زیادی روی او میشد چرا که چهره ای شناخته شده بود و تلاش شد تا با راه اندازی صندوق مالی و یا رهبری کمک های مالی برای جنبش کارگری با یک تیر دو نشان بزنند. از طرفی با پول این بار از طریق اسانلو، فعالین کارگری را به فساد بکشانند و از طرف دیگر از طریق مدیریت کمک های مالی به جنبش کارگری، بسیاری را در جنبش کارگری جذب و زیر چتر خود قرار دهند و بدین شکل گرایش پروغربی و لیبرالی را در جنبش کارگری سازمان دهند. اما به میدان آمدن طیف وسیعی از سوسیالیست ها و فعالین کارگری این پروژه را هم به شکست کشاند و اسانلو حتی در سندیکای شرکت واحد هم دیگر جای پایی ندارد .

این بار کانون مدافعان به میدان آمده و با سو استفاده از چهره ی محمود صالحی تلاش دارد تا تشکلی به نام تشکل سراسری کارگران براه بیندازد تا عده ای را در جنبش کارگری به دنبال خود بکشاند. با بالا گرفتن بحث و به خطر افتادن پروژه، عقبه ی این پروژه به سرعت به میدان آمد تا از شکست آن جلوگیری کند. در تلوزیون آمریکا به زبان فارسی، در برنامه ی جامعه ی مدنی، مهدی فلاحتی با دعوت اسانلو به تعریف و تمجید و بزرگ نمایی از کانون مدافعان پرداختند. جالب توجه اینکه مهدی فلاحتی نه به عنوان مجری و سوال کننده بلکه در مقام دفاع و تعریف و تمجید کامل کانون مدافعان به دروغ پردازی مشغول شد و اسانلو نقش کمکی و درجه دو را بازی می کرد. مهدی فلاحتی امکان ایجاد تشکل سراسری توسط کانون مدافعان را به صراحت اعلام کرد و به کمک اسانلو از نقش مثبت کانون مدافعان در جنبش کارگری سخن ها گفتند و اینکه این کانون چند کمیسیون و بخش دارد و چه ها که نکرده! شنونده ای که کانون مدافعان را نشناسد، تصور می کند که کانون مدافعان چه تشکل بزرگ و فعالی است و حتما تعداد زیادی عضو و کارگر در آن هستند که کمیسون ها و بخش های مختلف دارد و خدمات فراوانی به جنبش کارگری کرده است. مهدی فلاحتی توضیح داد که کانون مدافعان چطور با زبانی ساده به دستمزد ناچیز کارگران اعتراض کرده و … در صورتی که هر شخصی که کمترین شناختی از تشکل ها و گرایشات جنبش کارگری داشته باشد، می داند که کانون مدافعان جمعی حاشیه ای و آب رفته در چند سال گذشته بوده که فقط نامی از آن مانده و ثقفی چهار پنج نفر دور و بر او هیچ نفوذی در جنبش کارگری ندارند و با براه انداختن پروژه ی به اصطلاح تشکل سراسری کارگری دوباره و مقطعی خود را مطرح کرده، که البته و قطعا شکست خواهند خورد. در واقع دفاع مهدی فلاحتی به همراه اسانلو، دفاع اتاق فکر پروآمریکایی ها از این پروژه است.

چفت شدن اسانلو به پروژه ی کانون مدافعان و همکاری تی وی آمریکا و سوء استفاده از محمود صالحی و حتی نشان دادن عکس رئیس دانا در کنار ثقفی در این برنامه، نشانه ی برداشتن خیزی برای نفوذ در جنبش کارگری ایران است. اما فعالین جنبش کارگری ایران پخته تر و آماده تر از آنند که آنها بتوانند پروژه شان را به نتیجه برسانند. رئیس دانا در چند جمله مختصر در فیس بوک نشان داد که هیچ همراهی با کانون مدافعان و این پروژه ندارد و تی وی آمریکا تنها تلاش داشته تا از نام او سو استفاده کند. رئیس دانا چنین نوشته است:

“دیگه چه کار کنم . هرجا میروم کسی هست که کنار من عکسش ظاهر شود یا حرفش پخش شود یا حضورش به اثبات برسد. یا باید خاموش شوم و بعد بمیرم یا باید مزاج از این حرفها پاک کنم . در ست است من زمانی با کانون مدافعان کار می کردم . من هم مانند 30-40 نفر دیگر، یعنی تقریبا همه ا ز آنجا بیرون آمدم. موضوع را نوشتم و پخش کردم و پس از آن هم نه کاری با کانون در واقع تهی شده داشتم و نه حرفی در آن باره زدم. تکلیف اسانلو هم که از نظر من روشن است. با ایشان هیچ کاری نمی توانم داشته باشم. حالا بفرمایید چه کار کنم. بهترین کار که عقل و احساسم می گوید این است که به راه خود بروم و چندان اعتنائی به آن چه واقعا اعتنا بر انگیز نیست نکنم . بحث تمام”

گرایشات و افراد درون جنبش کارگری نیز کم کم مواضع خود را اعلام کرده اند و یا می کنند. حتی آنها هم که کانون مدافعان در گرایش راست، روی آنها حساب کرده به دو دلیل با این پروژه همکاری نخواهند کرد. اول اینکه کانون مدافعان بدنام تر از آن است که بتواند چنین پروژه ای را پیش ببرد حتی اگر از نام محمود صالحی استفاده کند. کانون مدافعان در منتهی الیه جناح راست، کارنامه ای خراب دارد که به هیچ وجه قابل دفاع و توجیه نیست. دوم اینکه سوسیالیست ها و فعالین کارگری به سرعت این پروژه ذهنی را به چالش کشیدند و در نتیجه کانون مدافعان بیش از گذشته ایزوله خواهد شد.

واقعیت این است که هر زمان که زمینه ی ایجاد تشکل سراسری کارگری فرا برسد، نه با کشف آقای ثقفی و شرکا بلکه جمع وسیعی در جنبش کارگری آن را مطرح خواهند کرد. اکنون جنبش کارگری مانند سال 57 خام و بی تجربه نیست. دهها فعال کارگری و سوسیالیست با تجربه دارد. وانگهی هر گاه امکان ایجاد تشکل سراسری کارگری فراهم شود، واضح است که در صلاحیت و ظرفیت کانون مدافعان نیست که بخواهد چنین پروژه ای را پیش ببرد چرا که اساسا جلو افتادن این جریان باعث کنار رفتن بیشتر تشکل ها ، فعالین و پیشروان کارگری می گردد. در شرایطی که کارگران و مردم تحت شدیدترین فشارهای اقتصادی قرار دارند و با افزایش قیمت نان، آن را از سفره کارگران دریغ می کنند، نباید دل به وعده های امثال کانون مدافعان داد. تلاش برای اینکه هر چه بیشتر بتوان اعتراضات را سازمان داد تا شاید جنبشی برای نان به معنای وسیع کلمه در بگیرد و از این راه امکان پیشروی طبقه کارگر و سازماندهی آن فراهم گردد، از هر موضوعی حیاتی تر است.

اکنون کارگران و مردم در شرایط بسیار وخیم و بحرانی قرار دارند. فشار اقتصادی برگرده کارگران دوچندان شده. باید به دنبال راه کارهای واقعی و عینی در طبقه کارگر باشیم و خود را نه با اوهام بلکه با مبارزه ای کنکرت و لحظه به لحظه برای روزهای بحرانی آماده کنیم. تلاش برای ایجاد تشکل های کارگری بیشتر از یک سو و از سوی دیگر، بررسی هر راهی برای شعله ور کردن جنبش کارگری برای نان و آزادی ضروری است. نمی توان و نباید وقت زیادی صرف خیال پردازی های روشنفکرانه کرد.

آذرماه 1393