محمد حسین مهرزاد – استقلال کردستان عراق

محمد حسین مهرزاد
             استقلال کردستان عراق
کردها در چهار کشور ایران،عراق،ترکیه و سوریه سال ها است که تحت ستم ملی قرار دارند و تلاش و مبارزه آنها برای رهایی از این ستم چندین دهه است که ادامه دارد.  جنگ در عراق و چند پارچه شدن آن فرصتی برای حکومت اقلیم کردستان عراق ایجاد کرده که به سمت استقلال گام بردارد. البته حکومت اقلیم کردستان عراق مدت زیادی است که تا حدود قابل توجهی این راه را پیموده و به مثابه یک حکومت و دولت مستقل با مرزهایی مشخص  وجود دارد و حتی به توافقات بین آن حکومت و دولت نوری المالکی پایبند نیست و مستقلا نفت صادر می کند و درآمد گمرکی با ترکیه را را مستقلا استفاده می کند و عملا دولت نوری المالکی توان اقتدار بر کردستان عراق را ندارد و روابط آنها بیشتر به مثابه کشکش بین دو دولت است. پس از استقلال نسبی کردستان عراق ستم ملی عملا در این منطقه از بین رفت و مردم کردستان عراق از حق تحصیل به زبان مادری و برخورداری از حق داشتن آداب و رسوم خود را دارند و مانع توسعه یافتگی اقتصادی که در دوره حکومت صدام بر این منطقه اعمال میشد نیز از بین رفت و در نتیجه عملا چیزی به عنوان ستم ملی در کردستان عراق وجود ندارد و استقلال کردستان عراق را نباید در راستای رفع ستم ملی ارزیابی کرد. اما به هر شکل این مسئله که آیا مردم کردستان عراق حق دارند مستقل شوند و کشوری مستقل ایجاد کنند، در چارچوب حق تعیین سرنوشت مردم قابل بررسی است. به هر شکل در هرجا مردم حق دارند سرنوشت خویش را تعیین کنند و سوسیالیست ها موظفند این حق را به رسمیت بشناسند. پس از انقلاب اکتبر نیز لهستان و فنلاند که کمتر با انقلاب اکتبر و کارگران روسیه همراه بودند و مردم بیشتر تحت تاثیر ناسیونالیسم و دیگر گرایشات غیر کارگری قر ار داشتند، از کشور شوراها جدا شدند و در واقع دولت شوراها  اجازه داد تا آنها آزادانه سرنوشت خویش را تعیین کنند و حکومت کارگران با جبر و سرکوب با مردم لهستان و فنلاند برخورد نکرد. همه جا و هر زمان مردم حق دارند از کشوری جدا شوند و یا به آن بپیوندند. نمونه ی های اخیر آن کریمه و شرق اُکراین است. مردم کریمه تصمیم گرفتند به روسیه بپیوندند و این کار را کردند و حالا دو استان در شرق اکراین تمایل به استقلال دارند که شدیدا مورد سرکوب قرار دارند. مردم کردستان عراق نیز تصمیم و تمایل دارند تا از عراق جدا شده و کشوری مستقل داشته باشند. این حق را باید درچارچوب حق تعیین سرنوشت به رسمیت شناخت، اما این همه ی واقعیت نیست. در واقع در رابطه با استقلال کردستان عراق باید به دو سوال جواب داد و اگر حتی به یک سوال جواب صحیح داده شود اما جواب دیگر غلط باشد و یا حتی مسکوت گذاشته شود حقیقت مخدوش می شود.
این دو سوال اینها است. آیا مردم کردستان عراق حق دارند مستقل شوند؟ و آیا نتیجه ی استقلال کردستان عراق و تثبیت دولت حاکم بر آن به نفع طبقه کارگر کردستان عراق است؟ به طریق اولی استقلال کردستان عراق که ناشی از تمایل مردم کردستان عراق است حق آنها است هر چند ما سوسیالیست ها به طور عمومی جدایی کارگران و مردم بر مبنای ملت و زبان را در جهت منافع طبقه کارگر نمی دانیم و راه های دیگری برای رفع ستم ملی وجود دارد که در راس آنها راه حل کارگری است. ستم ملی می تواند بدون جدایی و شقه شقه شدن کارگران و مردم تحقق یابد. ضمن اتحاد طبقاتی و همبستگی ستم ملی نیز ملغا گرددد و مردم  هر منطقه از حق برخورداری تحصیل به زبان مادری و دیگر مسائل رفع ستم ملی برخوردار باشند. اما به هر شکل موضوع بر سر وضعیت کردستان عراق است. در کشوری که چند پاره شده و درگیر جنگ داخلی است تمایل به استقلال در کردستان عراق چند برابر شده است و این حق مردم کردستان عراق برای تعیین سرنوشتشان است. اما اگر بحث در همین سطح باقی بماند حقیقت به تمامی گفته نشده. در پاسخ به سوال دوم باید به مردم کردستان عراق گفت که دولت بارزانی نیز حکومتی ارتجاعی همانند حکومت نوری المالکی و جمهوری اسلامی است. باید به کارگران و مردم کردستان توضیح داده شود که در جریان این استقلال چیزی نسیب کارگران و مردم نخواهد شد. دولت بارزانی تلاش دارد تا اسراییل دومی در منطقه ایجاد کند. سمت سوی این حکومت به ترکیه،اسراییل و امریکا خط سیاسی آن را روشن می کند. در طول سال های گذشته حکومت اقلیم کردستان عراق حتی اجازه نداد تا قانون کار تصویب گردد و حداقل دست آوردهای کارگری قانونی گردد و بدین شکل دست کارفرماها را برای سرکوب کارگران به تمامی باز گذاشت. دولت اقلیم کردستان عراق هیج دست آوردی برای طبقه کارگر ندارد و در نتیجه استقلال کردستان عراق حرکتی رو به جلو نیست. نیروهای ناسیونالیست و چپ غیر کارگری که صرفا از استقلال کردستان عراق بدون در نظر گرفتن ماهیت دولت حاکم بر آن دفاع می کنند، عملا آب به آسیاب دولت اقلیم کردستان می ریزد و حتی حس ناسیونالیستی که در اثر استقلال کردستان عراق در کردستان ایران ایجاد می شود را تقویت می کنند. باید حکومت اقلیم کردستان را در چارچوب گندیدگی سرمایه داری در عصر امپریالیسم ارزیابی کرد و واضح است که دوران ترقی خواهی این جریانات سال های مدیدی است که سپری شده است. باید جایگاه طبقاتی استقلال کردستان عراق را روشن کرد و نشان داد که در نتیجه ی این استقلال چه نیروی سیاسی در قدرت تحکیم و تثبیت می گردد.
اما استدلال دیگری که با توجه به ظهور داعش با روبناهای ماقبل سرمایه داری تلاش دارد اسقلال کردستان عراق را گامی رو به جلو نشان دهد، باید گفت این توجیه از پایه و اساس واقعی برخوردار نیست.همه ی حکومت های منطقه حتی جمهوری سلامی ایران و حکومت نوری المالکی نیز تفاوت هایی با داعش دارند . هنوز بخشی از زنان در این کشورها از حق کار برخوردارند. اما هیچیک دال بر مترقی بودن آنها نیست.  راه حل مردم کردستان عراق و به طور کلی مردم عراق نه استقلال کردستان عراق و نه چند پارگی کشور، بلکه ایجاد نیروی مقاومت مردمی است که بتواند مستقل باشد و در مقابل نیروها و دولت های ارتجاعی و باندهای سیاه که در عراق شکل گرفته اند از منافع خود دفاع کند. در شرایطی که قدرت چندگانه و تعداد زیادی گروه های مسلح بر حسب ملیت و مذهب و منافع ارتجاعی دیگر شکل گرفته اند، ایجاد نیرویی که از منافع و هستی کارگران و مردم دفاع کند راه حلی است در جهت منافع کارگران و مردم. و در این رابطه نه جدایی کارگران و مردم عرب و کُرد از یکدیگر بلکه اتحادشان است که می تواند آنها را قدرتمند تر نماید. در چنین وضعیتی تنها قربانیان  جدال بین قدرت های منطقه ای در عراق مردم عراق هستند. آنها بی دفاع و بی پناه آماج حملات و آوارگی هستند. بیش از یک و نیم میلیون نفر آواره شده اند و هیچ قدرت منطقه ای و محلی عملا کاری برای آنها انجام نمی دهد.دولت اقلیم کردستان عراق اجازه نمی دهد تا مردم آواره که به کردستان عراق آمده اند و از زندگی ساقط شده اند برای دفاع به سازماندهی خود و مبارزه با داعش بپردازند. افشا نکردن ماهیت دولت اقلیم کردستان و تلاش نکردن برای ایجاد نیرویی مردمی و کارگری مماشات با آن حکومت و چشم پوشی از ماهیت واقعی آن است. همانطور که در اُکراین نیز باید به مردم توضیح داد که راه حل رهایی از مصیبت های موجود در زندگیشان در پیوستن به روسیه نیست، در کردستان عراق نیز باید این کار را انجام داد.سعادت مردم کردستان عراق در حمایت از حکومت اقلیم کردستان عراق نیست. باید مردم در عراق و کردستان عراق بدانند که لزومی به انتخاب بین سه قدرت موجود- داعش ،دولت نوری المالکی و حکومت اقلیم کردستان- انجام دهند و راه حل های دیگری نیز وجود دارد. هرچند که در جریان انقلاب بهمن پدیده ی انقلاب و سرنگونی شاه در راس پراتیک مردم قرار داشت، اما سوسیالیست ها و کارگران آگاه موظف بودند تا ماهیت رهبری ضد کارگری و ضد مردمی خمینی را نشان دهند. در آن زمان نیز این بحث که صرفا انقلاب و سرنگونی شاه در دستور کار است و نباید جدایی و تفرقه انداخت و نپرداختن به ماهیت رهبری خمینی و روحانیت در آن دوران، عملا به سود جریان ارتجاعی روحانیت و دولت موقت گردید که جمهوری اسلامی را با توهم وسیع ایجاد و تثبیت کردند.
 سیاست غلط کومله و حزب کمونیست ایران در ارتباط با کردستان،حق تعیین سرنوشت و حکومت اقلیم کردستان عراق یکبار دیگر خود را در تند پیچ اوضاع کنونی نشان می دهد. سال گذشته کومله به کنگره ملی کُرد پیوست و  نه تنها تلاشی نکرد تا قطب سوسیالیستی و کارگری را در مقابل آن تقویت کند بلکه همراه با راه حل ناسیونالیستی کنگره ملی کُرد به رهبری بارزانی  شد. با شکست آن کنگره هیچ نقدی به سیاست خود انجام نداد و در تمام سال های گذشته نیز به دلیل وجود مقر کومله و دیگر سیاست های سانتریستی حزب کمونیست ایران نسبت به دولت اقلیم کردستان سکوت اختیار کرد و از ظرفیت های موجود برای تقویت گرایش کارگری در کردستان عراق استفاده نکرد. نیروهایی که در مقر کومله سال های مدیدی است به تمیز کردن سلاح و… مشغولند هر چند مسلح هستند اما عملا نیرویی نظامی نیستند و معلوم نیست کاربرد آنها چیست؟ اگر در طی چند دهه ی گذشته با توجه به فضای نسبی آزادی های سیاسی در کردستان عراق نیروهای خارج مرز کومله که در کردستان عراق زندگی می کنند و کم وبیش شناخته شده هستند، تلاش می کردند نیرویی سوسیالیست و کارگری در کردستان عراق سازمان دهند تا در مبارزه با دولت اقلیم کردستان بتواند قطب کارگری ایجاد کند، حالا امکان ایجاد به میدان آمدن کارگران بیشتر وجود داشت. اما کومله ی حزب کمونیست ایران راه دیگری را انتخاب کرده که همانا مماشات با حکومت اقلیم کردستان عراق است و اکنون نیز فقط به استقلال کردستان عراق بدون پرداختن به ماهیت آن حکومت و راه های مبارزه با آن می پردازد.(1)  طی یکی دو دهه ی گذشته پ ک ک به غیر از کردستان ترکیه از ظرفیت های موجود خود استفاده کرد و در سه منطقه ی کردستان ایران،عراق و سوریه تشکیلات خود را گسترش داد و در این رابطه بهره برداری های خود را کرده تا آنجا که در سوریه به قدرتی در منطقه ی کردستان تبدیل شده. هر چند مشی صرفا نظامی آن و دیگر سیاست هایش مانعی برای ایجاد گرایشی کارگری است اما این تاکتیک سازماندهی موقعیت او را بهتر کرد. کومله ی حزب کمونیست به مراتب از موقعیت بهتری در کردستان عراق برخوردار بوده و هست اما متاسفانه آن را در جهت منافع کارگران کردستان عراق به کار نگرفت و سیاست مماشات با حکومت اقلیم کردستان عراق را در پیش گرفته است. اکنون نیز صرفا بر طبل استقلال کوبیدن و دست روی دست گذاشتن دردی از مردم کردستان عراق دوا نخواهد کرد.کومله ی حکا قادر بود پشت جبهه خود را به طور کامل به اروپا منتقل کند-همانطور که هر جریانی و از جمله حزب کمونیست تا حدودی نیز چنین کاری کرده- و ظرفیت های موجود در کردستان عراق را در خدمت تلاش برای ایجاد قطب کارگری به کار ببندد.اما نتیجه ی چند دهه مستاجر بودن در خاک کردستان عراق برای کومله ی حکا چه بوده است؟ ما سوسیالیست ها در جریان هر تغییر و تحولی و هر بحران سیاسی و اجتماعی تنها وتنها باید منافع طبقه کارگر جدای از تعلقات محلی و ملی را مد نظر قرار دهیم. در جریان تغییر و تحولات عراق نیز تنها تلاش برای ایجاد قطبی کارگری منافع طبقه کارگر را برآورده خواهد کرد و واضح است که چنین تلاشی نمی تواند به موازات مماشات با حکومت اقلیم کردستان انجام شود، بلعکس باید تلاش شود تا جامعه ی کردستان عراق این امکان را بیابد تا به سمت اوضاع دوقطبی گام بردارد. هیچ مبارزه ای بدون هزینه پیش نخواهد رفت و در کردستان عراق نیز ممکن نیست که کومله و یا هر جریان دیگر مدعی چپ بتواند سیاست دوگانه و دوپهلویی داشته باشد در حال حاضر نیز در  کردستان عراق بیش از هر جای دیگرعراق، امکان تلاش برای ایجاد قطب کارگری و مردمی وجود دارد، به شرط آنکه این فعالیت با گسست کامل از حکومت اقلیم کردستان عراق همراه باشد.
تیرماه 1393
1-رجوع کنید به نوشته ی هلمت احمدیان به نام “ملزومات استقلال کردستان عراق”