مجیدحسینی -جمهوری اسلامی، جنبش اسلام سیاسی و تحولات در خاورمیانه!

جمهوری اسلامی، جنبش اسلام سیاسی و تحولات در خاورمیانه!
ماجرای حمله به سفارت انگلستان در تهران و بدنبال آن اخراج کلیه کارمندان سفارت ایران از لندن، موقعیت بین المللی و منطقه ای و حتی داخلی جمهوری اسلامی را بطور برجسته ای جلو چشمان همگان گرفت. جمهوری اسلامی در عکس العمل به فشار فزاینده دول غربی و در وحشت از عواقب آن بطور شتابزده حمله به سفارت بریتانیا را سازمان داد. اما این حمله، رژیم را به موقعیت بدتر و ضعیف تری در سطح بین المللی انداخت و منجر به تقویت همکاری بیشتر دول غربی و کشورهای خاورمیانه در بر خورد به جمهوری اسلامی شد. بسیاری از دولتها علنا از جمهوری اسلامی فاصله گرفته اند و جبهه مقابله با آن را رنگ و رو داده اند. کار به جائی رسیده است که اعاده موقعیت بین المللی و منطقه ای قبل از حمله به سفارت انگلستان برای جمهوری اسلامی رویا است و تنها با دادن امتیازهای سیاسی و عقب نشینی های جدی قابل حصول است.

این وضعیت جمهوری اسلامی حاصل حمله آن به سفارت انگلستان نیست و بر عکس آن، حمله به سفارت حرکتی بود از سر عجز در مقابل با روند رو به ازدیاد منزوی کردنش در سطح جهان. روابط وخیم دیپلماتیک حکومت اسلامی وانگلستان در چهار چوب روابط بین این دو کشورقابل توضیح نیست و کل این ماجرا در چهارچوب روندهای عمومی تر جهانی قابل درک اند. تاریخچه این روند بر می گردد به ماجرای یازده سپتامبر و بعد از آن و مجموعه اقدامات سیاسی و اقتصادی و نظامی و دیپلماتیکی که غرب برای عقب راندن اسلام سیاسی بعنوان یک جنبش قد علم کرده در پیش گرفته است. این اقدامات و جهتگیری دول غربی در جریان تحولات خاورمیانه و خیزشهای توده ای که بنام “بهار عربی” از آن اسم برده میشود هم کارائی خود را نشان داد و هم اینکه ضرورت وارد آوردن فشار بیشتر بر جمهوری اسلامی و گروه و دارودسته های مذهبی وابسته به آن را بوجود آورد.

میگویند “بهار عربی” دارد رنگ و بوی “خزان عربی” به خود میگیرد و در این کشورها مردم آزادیخواه و مدرن به پا خواستند و سیستم دیکتاتوریهای مادام العمر و مورثی را بزیر کشیدند و اما جریانات اسلامی دارند قدرت میگیرند. اکنون شاهدیم که نیروهای اسلامی در منطقه مدعی کسب قدرت اند و نیرو گرفته اند. انتظار میرفت در نتیجه چنین وضعیتی و در نتیجه رفتن جریانات اسلامی به پارلمان در مصر و لیبی و تونس و غیره، جبهه جمهوری اسلامی در خاورمیانه و جریان پان اسلامیسم در منطقه تقویت گردد. اما این تحولات نشان داد که جنب و جوش جریانات اسلامی و حتی اگر حکومت های اسلامی هم سر کار بیایند، تشکیل چنین حکومتهائی در این شرایط مساوی با تقویت جمهوری اسلامی و باز شدن دست و بال آن برای توطئه گری در خاورمیانه و سهم خواهی اسلام سیاسی در جهان نیست. در این دوره همراه با بالا رفتن آمار دولتهای اسلامی در جهان امکان تبدیل جنبش اسلام سیاسی و پان اسلامیسم به یک جنبش قدرتمند مدعی و سهم خواه در برابر با غرب بسیار محدود تر از پیش گشته است.

بدنبال شروع “بهارعربی” جنبش اسلام سیاسی بطور کلی و جمهوری اسلامی بطور خاص با دور جدیدی در جهان مواجهه گشته است که قبلا در این سطح فکرش را نمی کرد. جمهوری اسلامی در مقابل با واقعیات جاری و نتایج تحولات کشورهای شاخ آفریقا به عجز و لابه افتاده است. شادیهای اولیه جمهوری اسلامی برای بهره برداری از رویدادهای خاورمیانه با سرعت زیادی به یاس و نا امیدی تبدیل گشت. امکان دارد کشورهای جنایتکار اسلامی شبیه به عربستان سعودی و احتمالا از مدل اسلامی “معتدل” ترکیه سر بر آورند و اما تشکیل چنین دولتهائی هیچ خیری برای جمهوری اسلامی در بر نخواهد داشت.

حقیقت این استکه سر بر آوردن دولتهای اسلامی در خاورمیانه بر متن بی آلترناتیویی حکومتی غرب، بحران حکومتی آن برای جانشینی این دولتها و ته کشیدن محتوایی رفرم های سیاسی و اقتصادی دمکراسی خواهی آن در دنیا و ترس از رشد کمونیسم و چپ در جریان خیزشهای توده ای شکل گرفته اند. غرب نه مخالف اسلام و حکومتهای اسلامی است و نه مخالف تروریسم از نوع اسلامی و غیر اسلامی آن است بشرطیکه علیه خودش نباشد. دول غربی همیشه از تمام ظرفیت های جنایتکارانه جریانات مذهبی علیه مردم آزادیخواه و مبارزات آنها و علیه کمونیستها استفاده کرده اند. اکنون چه جریانی کاراتر و دم دست تر از نیروهای مذهبی هست که فورا و بطور عاجل جلو بالا رفتن توقعات کارگران و جوانان و زنان و چپها و کمونیستها را در مصر و تونس و لیبی و دیگر کشورها بگیرد؟ دول غربی از بحرانی تر شدن این منطقه و بیرون رفتن شیرازه امور از دست خودشان نگرانند. یک شرط اصلی ایجاد ثبات در خاورمیانه و کوتاه کردن دست نیروهای مذهبی و دولت اسلامی ایران از سر مردم این منطقه در گروه حل عادلانه مساله فلسطین و تشکیل حکومت آن است. بدون شک شکل گیری دولتهای اسلامی در جوار دولت مذهبی اسرائیل شکل حکومتی دلخواه غرب نیست، غرب از سر ناچاری و بی برنامگی به آن تن داده است و چنین دولتهائی مایه نگرانی دائمی آنها و اسرائیل است. دول غربی هنوز اعتماد کاملی به نیروهای مذهبی تازه قدرت گرفته و حکومتهای جدید اسلامی ندارند. چنین دولتهائی مانند دولت اسلامی عربستان سعودی نیستند و خطر خارج شدن آنها از کنترل وجود دارد. همین خطر یک عامل اساسی برای فوریت و در اولویت قرار گرفتن فشار بیشتر بر دولت اسلامی و همراه شدن کشورهای منطقه با دول غربی است. غرب در نظر دارد حکومت اسلامی ایران را بعنوان پایگاه اصلی اسلام سیاسی چنان تضعیف و منفور کند و زیر فشار بگذارد که نیروهای مذهبی سر بر آورده جدید در منطقه و کشورهای تازه تشکیل شده در خاورمیانه هوس نزدیک شدن به این دولت را به خود راه ندهند. به این ترتیب بین ایجاد ثبات در خاورمیانه و رام کردن دولتهای اسلامی و جریانات اسلامی تازه رو آمده با موقعیتی که جمهوری اسلامی دارد رابطه مستقیمی بر قرار شده است. در نتیجه ازدیاد فشار بر جمهوری اسلامی و محدود کردن دایره جست و خیز های آن و در ادامه آن دولت سوریه و حزب الله و حماس سپاه پاسداران و نیروهای بسیج در اولویت اند.

اما نباید از نظر دور داشت که در چند سال اخیر غرب با استفاده از خطر جمهوری اسلامی و توطئه گریهای آن در خاورمیانه و بعضی از کشورهای آفریقائی تلاش کرده است توجه افکار عمومی را از دولت اسرائیل و جنایات آن دور نگاهدارد و پرده بر روی حل مسئله فلسطین بکشد و آن را به حاشیه براند. غرب موفق شده است خطر اتمی شدن جمهوری اسلامی را بعنوان خطر اصلی بالای سر کشورهای منطقه قرار دهد و از آن بهره ببرد. در حالیکه مشکل اصلی غرب سهم خواهی جنبش اسلام سیاسی در منطقه و جهان است و اتمی شدن ایران پوشش این داستان است. اتمی شدن ایران نمی تواند خطری برای آمریکا و اسرائیل و دول اروپائی با زرادخانه های اتمی و حتی کشور های دیگر غیر اتمی منطقه در جهان امروز بشود، اما جنبش اسلام سیاسی هست. هدف مهار کردن راس این جنبش، یعنی جمهوری اسلامی و از این طریق خشکاندن منابع اصلی مالی و تدارکاتی جریانات اسلامی در خاورمیانه است.

اما باید توجه کرد که سوریه و سرنوشت آن بعنوان اصلی ترین متحد جمهوری اسلامی تاثیرات مهمی در سرنوشت جنبش اسلام سیاسی و گروه های مذهبی در منطقه دارد. تا همین جا بازنده تحولات سوریه جمهوری اسلامی و گروهای حماس و حزب الله هستند. تداوم وضعیت فعلی در سوریه، کشتار مردم توسط بشار اسد، تدوام اعتراضات، فرار نظامیان و آغاز عملیات نظامی پراکنده آنها، روز بروز تنفر مردم از رژیم بشار اسد و متحد اصلی آن جمهوری اسلامی را در میان مردم سوریه بالا می برد. بحرانی که در سوریه جریان دارد، غرب را به یک پای دخیل و موئثر در رویدادهای آن کشور تبدیل کرده است و دول غربی از ادامه وضعیت فعلی در سوریه برای فشار بر دارودسته های اسلامی متحد جمهوری اسلامی نفع می برند و از آن استفاده کرده اند.

تحت تاثیر بدتر شدن اوضاع جمهوری اسلامی و جنبش اسلام سیاسی در خارج از مرزهای ایران به اضافه فشار اعتراضی مردم و مبارزات دائمی کارگران و زنان و جوانان در داخل، اختلاف و جناح بندیهای درون رژیم هم دچار تغییرات جدی شده اند. بعد از شکست و سر کوب جناح سبز توسط جناح خامنه ای، مرکز کشمکش و دعوای درون حکومتی به درون جبهه اصولگرایان منتقل شده است. در این جبهه دارودسته های خامنه ای، احمدی نژاد و گروه دستجات دیگری در برابر با هم شکل گرفته اند و بنظر میرسد که همه اینها سر گرم تدارک تصفیه حساب نهائی و اما خونین با همدیگراند. اینها هر کدام دارو دسته های نظامی و اداری وابسته به خود را دارند، در دستگاه حکومتی نفوذ و قدرت دارند و بسادگی نمی توانند از پس هم بر آیند و آنچه را بر سر دو خردادیها و جریان سبز آوردند در مورد همدیگر تکرار کنند. به نظر میرسد که در این شرایط احتمال از سر گیری جناح “اصلاح طلب” در درون حکومت و تکرار سناریوهائی شبیه به جریان دو خرداد و جریان سبز عمرش به پایان رسیده است. دوره سر بر آوردن جناح “اصلاح طلب” در میان هیئت حاکمه بسر رسیده است. در صورتیکه چنین جریاناتی در درون حکومت اسلامی مجددا شکل بگیرند و رو بیایند نشانه ای است از نزدیک شدن نظام اسلامی به روزهای پایان عمرش و دست بدامن شدن این جریان برای نجات نظام اسلامی. اما ایران مانند دیگر کشورهای منطقه نیست و اگر جمهوری اسلامی در نتیجه خیزش توده ای سر نگون شود، نه غرب و نه نیروهای ملی مذهبی قادر به تحمیل حکومت مذهبی دیگری بر مردم در این کشور نیستند. دول غربی متوجه این تفاوت شده اند و بشدت نگران به میدان آمدن مردم و بالا رفتن توقعات مردم و نفوذ چپ و رشد کمونیسم در ایرانند. در نتیجه در بر خورد به جمهوری اسلامی محتاطند و در بین کشورهای قدرتمند جهان اختلاف هست. جلوگیری از رشد مبارزات آزادیخواهانه و مانع تراشی بر سر دخالت مستقیم مردم در تحولات ایران یک محور اساسی سیاست و استراتژی غرب در برخورد به دولت اسلامی ایران است.
مجیدحسینی
21 دسامبر 2011