متن سخنرانی رفیق جانباخته جمال چراغ ویسی

متن سخنرانی رفیق  جانباخته جمال چراغ ویسی

در مراسم باشکوه اول مه سال 1368 در سالن تختی شهر سنندج

رفقای کارگر! خوش آمدید. امروز روز جهانی کارگر و جشن جهانی خودمان است. همانطور که رفیق مجری اعلام کرد، قرار بود که رفیقی در مورد مجمع عمومی صحبت کند. مجمع عمومی یعنی اینکه امروز روز جهانی کارگر ما به دوره هم جمع شویم و در این رابطه بحث و گفتگو کنیم. مجمع عمومی یعنی جمع شدن تعدادی کارگر در محل و مکان مشخصی که دوی مسئله ای مشخص که فبلا تعیین شده و یا تعیین میشود.  به بحث پرداخته و تصمیم بگیرند و به نتیجه ای  درست برسند. انسان موجودی اجتماعیست، یعنی در اجتماع و در جمع شدن انسانها بدور هم است که آنها میتوانند نیازهایشان را برآورد کنند. مثلا اگر احتیاج به نان دارند باید به دور هم جمع شوند  و دست در دست هم بگذارند تا بتوانند  ناني را تهيه كنند و اگر رنجي هست همه مجامع عمومي ما كارگران بايد حربه اي و ضامني براي گرفتن حق و حقوقمان  و…. باشد.

خواست ما كارگران چيست؟ ما امروز در روز جهاني كارگر اعلام ميكنيم، افزايش دستمزدهايمان، كاهش ساعات كار، استفاده از امكانات بهداشتي و درماني،  حق بيمه بيكاري، جلوگيري از اخراج كارگران و صدها و هزاران خواستي كه نسبت به آنها كم كاري شده يا بفراموشي سپرده شده، مطالبات ما هستند و بايد تامين گردند.  اگر ما بخواهيم به اين خواستها برسيم، و بخواهيم زندگي كنيم  و خواست هايمان را بگيريم، تنها و تنها بكمك جمع شدنمان و با تكيه به مجمع عمومي مان امكانپذير است. تاكنون و در طول تاريخ، از روزي كه كارگر قدم به ميدان جامعه گذاشته و نيروي كار خود را بفروش مي رساند تا با آن زندگي كند، نمونه هاي زيادي داريم كه كارگر چيزي برايش مطرح بوده و يا برايش مطرح شده و زمانيكه خواسته است مسئله را به تنهايي حل كند اگر سركوب و يا اخراجش نكرده باشند، حداقل جوابش را نداده اند. نمونه هايي داريم كه كارگران چيزي برايشان مطرح بوده و يا ظلمي به آنها وارد شده ولي توانسته اند با هم مسئله و مشكل را حل كنند. مجمع عمومي چيزي عجيب و غريبي نيست، چيزي نيست كه خيلي خيلي از ما دور باشد. همين جمع خودمان را در نظر بگيريم  تعدادي كارگر و تعدادي از خانواده هاي كارگر و زحمتكشي هستيم كه بدور هم جمع شده ايم و ميخواهيم يادي از روز اول ماه مه ١٨٨٦ بكنيم. و اين روز را به بلندگويي براي طرح خواستهايمان و رسيدن به آنها تبديل كنيم. و به اين دليل از ساعت سه در اينجا تعدادي كارگر جمع شده ايم كه از مسائلمان بگوييم و مطالباتمان را بيان كنيم.  اين خود براي ما مجمع عمومي است. مجمع عمومي براي ما ناآشنا نيست، ما در محل كارمان، در محل زيستمان و در ميان خانواده هايمان مجمع عمومي داريم و بشيوه هاي متفاوت و بدلايل مختلف دور هم جمع ميشويم، وقتي ٥نفر كارگر در كارگاهي با هم جمع كار مي كنند و با هم از مسائلشان صحبت ميكنند و تصميم ميگيرند، اين خود مجمع عمومي ميباشد. بايد بگويم چيزي كه به مجمع عمومي رسميت مي بخشد و آن را تثبيت ميكند تنها و تنها منظم بودن و هميشگي بودن آن است. اگر ما هر روز ده ساعت با هم كار ميكنيم ميتوانيم در روز نيم ساعت دور هم بنشينيم و از مشكلاتمان بگوييم. اعتبار و رسميت دادن به مجمع عمومي مان در گرو منظم و بطور هميشگي گرفتن آن ميباشد. اما ما اغلب كارفرمايي ميخواهد ساعت كار را طولاني و يا دستمزد را كم كند و يا حقوقمان را كم كنند، با عجله مجمع عمومي ميگيريم و از آنجا كه نميتوانيم مساله را خوب بررسي كنيم و ارزيابي مشخص بكنيم و تصميم قاطعي بگيريم، حرف هايمان ميماند. و البته مجمع عمومي مختص به كارخانه و كارگاه هاي بزرگ نيست. ما در كارگاه هاي كوچك ميتوانيم مجمع عمومي بگيريم. در كارگاه هاي كوچك مجمع ميتواند شكل مشخصي از متحد بودن كارگران باشد، به چه شيوه اي؟ وقتي شهر خودمان سنندج را مي بينيم، در خيابانها و كوچه هاي آن، صدها كارگاه خصوصي كوچك وجود دارد. از مكانيكي و جوشكاري و نجاري تا صافكاري و نقاشي و ساير رشته هاي ديگر. اين كارگاه ها ساعات كار مشخصي ندارند، و از امكانات زيستي و بهداشتي برخوردار نيستند. دستمزدها پايين است. قانون كاري كه در اين كارگاه ها حاكم است قانون كاري است كه كارفرما خود تعين كرده است و حتي قانون كار رژيم و اداره كار و قانون كار ما كارگران در اين كارگاه ها خبري نيست. كارفرما بشيوه اي كه برايش كارساز باشد و به نفعش باشد عمل ميكند، كاري به اين ندارد كه من چگونه زندگي ميكنم. اگر ما كارگران، كارگران كارگاههاي خصوصي بتوانيم دور هم جمع شويم و مسائلمان را بازگو كنيم و مشكلاتمان را بيان كنيم و تشكلي بنام سنديكا، اتحاديه، دفتر نمايندگي و يا هر اسم ديگري بوجود آوريم اين در واقع همان چيزي است كه اكنون به نفع ما است و معضل ما كارگران را ميتواند جوابگو باشد. ما بايد در جاهايي دور هم جمع شويم و با هم بحث و گفتگو كنيم و مسائلمان را مطرح كنيم و بتوانيم مثلا تعاوني مصرف بوجود آوريم. تعاوني مصرفي كه بتواند حداقل كمك بكند به مسائل معيشتي ما و وسايل و ارزاق عمومي و مايحتاج عمومي ما را به قيمت دولتي در اختيارمان بگذارد. به محله اطراف شهرمان نگاه كنيم شهر سنندج هم اكنون نمونه بارزي است براي نشان دادن وضعيت مشخص ما كارگران، محلات مان از عباس آباد تا كاني كوزه له، حاجي آباد و زورآباد و تا ده ها و صدها محله ديگر نمايانگر محروميت ما از امكانات ابتدايي و و اساسي زندگي هستند. حتي چند قطره آب براي تر كردن زبان براي صد و حتي دويست خانه يك شير آن عمومي وجود دارد كه براي يك سطل آب بايد ساعت ها در صف ماندگار شوي كه البته  درد و رنج بر دوش زنان و خواهرانمان ميباشد. در خيلي از محلات آب لوله كشي وجود ندارد و مردم از آب چشمه استفاده ميكنند. چشمه هايي كه بهداشتي نيستند. لوله كشي و انشعاب آب در اين محلات واقعا وجود ندارد. برق هم همينطور است، وضعيت نابساماني دارد. كوچه ها و خيابانها هم اسفالت نشده اند  و ما در شرايط بهداشتي بدي بسر ميبريم. فرزندانمان در ميان گرد و خاك بازي ميكنند. واحدهاي درماني و درمانگاهي وجود ندارد و يا خيلي كم هستند و كفايت نميكنند و كادر پزشكي و درماني كم دارند. مدارس تحصيلي كافي در اختيار نداريم. و در فواصل زيادي از محل زندگي ما قرار دارند. حقيقتا از اين شرايط رنج ميبريم و اين شرايط و احوال را ميخواهيم از بين ببريم و ميخواهيم در شرايطي انساني و مثل انسان زندگي كنيم. همانطور كه در قوانين بين المللي و قوانين برخي از  كشورها  آمده است ما هم مثل انسان هستيم و قدرداني از انسان ضروري است. ما ميخواهيم زندگي بهتري داشته باشيم.  پس بايد مطالباتمان را بگوييم و پيش برويم. ولي اگر نتوانيم در محلات كارگران را جمع كنيم و با هم از مسائلمان سخن بگوئيم، و تصميم بگيريم، نه تنها نميتوانيم براي محلاتمان كار كنيم بلكه خيلي از حركتهايمان ناقص و ناتمام و بدون نتيجه و بي جواب ميماند. براي نمونه ما براي تشكيل مجمع عمومي در محله ها مي توانيم با درست كردن صندوقهاي تعاون مالي اين مجامع عمومي را بوجود بياوريم و آن ارتباط صميمي و نزديك را با هم ايجاد كنيم. ببينيند، همه ما ميدانيم و اين واقعيتي است كه ما تنها با فروش نيروي كارمان زندگي ميكنيم. روزي ما به هر دليلي مثلا مريضي، پيري و سانحه اي كه در محل كار يا هر جاي ديگري دچار شويم و نتوانيم سر كار برويم و نتوانيم پولي قرض كنيم در آنصورت بايد از گرسنگي بميريم. و جان خود را از دست بدهيم. به اين خاطر در هيچ جايي اعتباري نداريم. كارفرما تا زماني ما را ميخواهد كه به ما احتياج داشته باشد. رفقاي ديگرمان هم نميتوانند به ما كمك كنند چون اگر وضعشان خرابتر از ما نباشد بهتر از ما نيستند. و آنها دست بگريبان ستم و استثمار هستند. بنابر اين راه چاره چيست؟ ما ميتوانيم با جمع كردن پولهاي مختصرمان بطور ماهانه و يا مدت زمانهاي ديگري پول جمع كنيم و در مواقع ضروري كه نيازمند است هز آن استفاده كنيم. ميتوانيم به ندارها و بي بضاعت ها و خانواده هاييكه بيكارند كمك كنيم. بيكاري از ما زهر چشم گرفته است. و اگر كارفرمايي به ما توهين كند، مجبوريم تحمل كنيم. كه اخراج نشويم. اكنون كارگر بيكار بي حد وجود دارد. آنهايي كه سر كارند امكان بيكاري وجود دارد. ما اگر بتوانيم مقداري پول براي خودمان پس انداز كنيم  در آن صورت ميتوانيم با مقداري از اين پول به رفقاي بيكار و خانواده هاي بيكار و بي بضاعت كمك كنيم. و اگر رفيقي در سانحه اي دست و يا پايش شكست به او كمك كنيم. مي بينيد كه تعداد زيادي از ما بي سوادند، دليلش طولاني بودن ساعات كار است ، اگر ما بتوانيم در هفته يكي دو روز و يا هر وقت توانستيم رفقايي را سواد ندارند با سواد كنيم به آنها خواندن نوشتن ياد بدهيم و يا اگر سواد داريم مطالعه كنيم بهتر اوضاع را مي شناسيم. ما ميتوانيم تعاوني كار بوجود بياوريم. تعاوني كاري كه مشكلات ما را حل كند. مثلا اگر من نجار هستم و رفيقي احتياج به نجار دارد كارش را با دلسوزي و با كيفيت بهرتي  و  با دستمزد كمتري از بازار كارش را انجام دهم. ميتوانيم تعاوني هاي مصرف بوجود آوريم. تعاوني مصرفي كه بتواند حداقل مشكلاتمان را حل كند. مايحتاج زندگيمان را به قيمت ارزان و رسمي و به نرخ دولتي در اختيارمان بگذارد.

در مورد بيمه بيكاري هم كوتاه صحبت ميكنم، بيمه بيكاري عبارت است از حقوقي كه ماهانه از طرف اداره كار به كارگراني كه بيكار ميشورند و يا اخراج ميگردند پرداخت ميشود. حق بيمه بيكاري بايد بتواند از اخراج كارگران بوسيله كارفرمايان جلوگيري كند. ببينيم چگونه؟ طبق آمار سال ١٣٦٧ كه آمار رسمي است، از اول فروردين ماه ١٣٦٦، تا آخر بهمن ماه ١٣٦٧ كه ٢٣ ماه ميشود ده هزار نفر توانسته اند از بيمه بيكاري استفاده كنند. آيا واقعا فقط ١٠هزار بيكار داريم؟ خير! واقعيت غير از اين است. اين نشان ميدهد كه فقط ١٠هزار نفر ميتوانند از حق بيمه استفاده كنند. چرا؟ بخاطر اينكه آنها در كارگاه هايي هستند كه مجوز كار دارند و بيمه هستند. و شناسنامه كار دارند و به اين خاطر از حق بيمه استفاده ميكنند اما كارگر  كشاورزي، فصلي، ساختماني و كارگري كه در كوره كار مي كنند و كارگري كه در قاليبافي كار مي كنند از حق بيمه بيكاري محرومند. اين مارگران حق بيمه را پرداخت ميكنند. متوجه شده اند كه از اوايل سال ١٣٦٦ به اين طرف ماهانه ٦٠ الي ٧٠ تومان از دستمزدشان كسر ميشود و اين مبلغ بر اعتبار بيمه بيكاري افزوده ميشود. پس در واقع اداره كار و بيمه اجتماعي و مسئولين مربوطه حالت بانك بخود گرفته اند و ماهانه مقدار پولي را از كارگران شاغل جمع ميكنند تا اگر رفيقي بيكار شد و يا اخراج گشت كمكش كنند. آن هم طبق شرايطي كه به آن اشاره شد. خواست ما كارگران در مقابل بيمه بيكاري اين است كه بيمه بيكاري به تمام كارگران بيكار و به تمام كسانيكه آماده بكار هستند و سن آنها بالاتر از ١٨ سال است، داده شود. بيمه بيكاري شامل تمام كارگران خدماتي، كشاورزي و صنعتي، كارگران ساختماني، فصلي و موقتي، كارگران كوره پزخانه ها و قالي بافي باشد. و شامل كساني شود كه براي تامين زندگيشان نيروي كار خود را به فروش ميرسانند. بيمه بيكاري فعلي بر مبناي حداقل دستمزد يعني ٨٣ تومانپرداخت ميگردد. بدون استفاده از از مزايا و بن كارگري و ميدانيم ٨٣ تومان فقط پول ١٥٠ گرم روغن است. در صورتيكه بيمه بيكاري بايد بتواند رفاه خانواده ٥ نفري را تامين كند و متناسب با تورمي باشد كه در بازار وجود دارد. اشاره به بن كالاها كرديم. بن كالا از سال ١٣٦٥ ببعد داده ميشود. و قرار بر اين بود كه به اين وسيله سطح معيشت كارگران بالا رود. قرار بر اين بود دولت كالاهاي اساسي و مايحتاج عمومي مثل برنج، قند و چيزهاي اساسي و ضروريمان را بما بدهند و در مقابل آنها پول دريافت نكنند. در مراحل اوليه اين عمل شد اما بعد چي؟ بجاي روغن و برنج خمير دندان و مسواك دادند. …………………………………

در آخر تنها اين را مي گويم كه ما در اينجا حرفهايمان را ميزنيم و برخي خواستهايمان را مطرح ميشود. اما هدف تنها گفتن و حرف زدن نيست. بلكه عمل كردن است. و مبارزه براي دستيابي به خواستهايمان و در اين راه اگر تشكلي نداريم از همين امروز دست در دست هم بگذاريم و تشكل بوجود آوريم  و اگر صندوق نداريم، آنرا بوجود آوريم.

زنده باد اول ماه مه روز جهاني كارگر! تشويق و كف زدن