مبارزان کمونیست – بمناسبت سالگرد اعتصاب عمومی سال 1389 علیه اعدام

بمناسبت سالگرد اعتصاب عمومی سال 1389 علیه اعدام
اعتصاب یکپارچه شهرهای کردستان در اعتراض به اعدام فرزاد کمانگر و 8 نفر دیگر در 23 اردیبهشت سال 1389 از جمله مهم ترین حرکت رادیکال مردم در کردستان علیه اعدام بود. این اعتصاب بر متن جنبش سراسری و اعتراضی مردم شهرهای ایران علیه اعدام و در ادامه سنت اعتراضی اعتصاب عمومی مردم در کردستان شکل گرفت. علیرغم سمپاشی های تفرقه افکنانه جریانات ناسیونالیست کُرد این اعتصاب پیوستگی و همسرنوشتی مبارزات مردم در کردستان با مردم در ایران را به نحو شایسته ای نشان داد.
نیروهای ناسیونالیست خاطره خوشی از آن اعتصاب ندارند. هم در جریان اعتصاب و هم بمناسبت سالگرد آن سعی می کنند جنبه مترقی این اعتصاب و ربط آن به جنبش سراسری علیه اعدام را قیچی کنند. ناسیونالیستها چپ و راست تقلا میکنند پیوند مبارزاتی مردم در ایران و روند و مبناهای سراسری آنرا در ارتباط با کردستان قیچی کنند. می خواهند هر مبارزه و اعتراضی را در کردستان کردستانی به حساب آورند و گویی این منطقه جغرافیایی جزیره سیاسی و بی ربط با اوضاع در ایران و دنیا است.
در ارتباط با این موارد در جریان اعتصاب سال 1389 مقاله زیر را نوشتیم. انتشار مجدد این مقاله را در سالگرد این اعتصاب در جواب به موج تبلیغات ناسیونالیستی که اکنون براه افتاده ضروری میدانیم.
مبارزان کمونیست
19 مه 2014

 

اعتصاب ۲۳ اردیبهشت و خیز ناسیونالیسم کرد!
مجيد حسينى
اعتصاب سراسری و موفقیت آمیز شهرهای کردستان در اعتراض به اعدام ۵ نفر از فعالین سیاسی، جایگاه ویژه ای در مبارزات مردم در ایران برای بزیر کشیدن جمهوری اسلامی و دفاع از زندانیان سیاسی و لغو قتل عمد و سازمانیافته دولتی تحت نام اعدام دارد. این اعتصاب از تمام اعتصابات گذشته در تاریخ کردستان و از جمله از اعتصاب عمومی ۶ مرداد سال ۱۳۸۴ گسترده تر و همه گیر تر بود و شهر و شهرک هائی در کردستان به آن پیوستند که قبلا در هیچ اعتصابی شرکت نکرده بودند. میزان توجه افکار عمومی جهانی به این اعتصاب و حمایت های داخلی در ایران و در سطح بین المللی از آن بیسابقه بود.
همزمان با اعتصاب از طریق ده ها متینگ و تظاهرات و حمله به سفارتخانه های رژیم در کشورهای اروپائی حرکت وسیعی همراه با اعتصاب براه افتاد، این حرکت دست رژیم را در حمله به اعتصاب کنندگان در کردستان کوتاهتر کرد. کانونها و نهادهای سیاسی و مدنی و تشکلهای کارگری و توده ای زیادی در داخل ایران و کشورهای دیگر به حمایت از این اعتصاب بر خواستند و اعدام آن عزیزان را محکوم کردند. مردم در عراق و افغانستان، دو کشوری که دولت اسلامی برای تقویت جریانات اسلامی در آنها مایه گذاشته به این جنایت رژیم اعتراض کردند. بطور کلی فضای سمپاتی وسیعی در شهرهای ایران همراه با اعتصاب بود و اعتصاب اکثریت عظیم مردم در ایران و میلیونها نفر را در دنیا خوشحال کرد. پشتیبانی نزدیک به تمام احزاب و سازمانها و گروهای سیاسی، بجز فرقه مجاهدین و جریانات ناسیونالیست ایرانی و احزاب و جریانات ناسیونالیست کرد که در ابتدا به اعتصاب پشت کردند و بعدا با چرخش ۱۸۰ درجه مدافع اعتصاب شدند، حمایت فوری تمام احزاب و گروها و شخصیتهای چپ و کمونیست را به این موج حمایتی وسیع اضافه کنید تا متوجه نیرویی که حول اعتصاب حلقه زد و به حرکت در آمده بود بشوید.
این موج عظیم حمایتی از اعتصاب و انزجار از اعدام آن عزیزان قبل از روز ۲۳ اردبیهشت و شروع اعتصاب در اشکال گوناگونی براه افتاد، اعتصاب منشاء آن نبود، بلکه تجلی آن بود. این اعتصاب همراهی پر شکوه مردم در کردستان با فضای سیاسی سراسری و خواست مردم ایران برای بزیر کشیدن جمهوری اسلامی بود. این اعتصاب و این فضای سیاسی و مبارزاتی یک کیس اند و ادامه ۳۰ سال مقاومت و مبارزه طبقات و اقشار مختلف مردم ایران بطورکلی و بطور خاص ادامه آن اعتراضاتی است که در طی یکسال اخیر در شهرهای بزرگ و بویژه در تهران جریان داشته است. اعتراضات یک سال اخیر تناسب قوای متفاوتی بین مردم و رژیم ایجاد کرده است که در بستر آن تشکلهای مختلف کارگری، مراسم اول مه امسال، اعتراضات دانشجویی، زنان، کودکان، مادران عزادار و فعالین مختلف این عرصه ها می توانند بعنوان تشکل و فرد بطورعلنی و جسورانه تر از پیش ابراز وجود سیاسی بنمایند و فعالیت کنند. همین وضعیت سیاسی سراسری گستردگی اعتصاب و حمایت وسیع از آن را توضیح میدهد. بر متن این وضعیت سراسری مقاومت قهرمانانه این ۵ نفر در زندان و نامه های پر شورفرزادکمانگر از زندان بدست ما میرسد. بر همین متن تلاش ده ها تشکل سیاسی و اجتماعی در ایران و کشورهای دیگر در حمایت از آنها براه می افتد. اعدام این ۵ فعال سیاسی توسط سران رژیم، مقابله نقشه مند و حساب شده جمهوری اسلامی با این صف اعتراضی گسترده و ایجاد رعب در جامعه بود. اعتصاب عمومی کردستان جواب محکم این صف گسترده به این نقشه سران آدمکش اسلامی بود.
توجه به جایگاه اعتصاب ۲۳ اردیبهشت و چهار چوب سیاسی که این حرکت در درون آن انجام گرفته است توجه به آن نقطه قوت هائی است که صف مبارزه سراسری در ایران را برای به گور سپردن جمهوری اسلامی تقویت میکند. جمهوری اسلامی و جریانات ناسیونالیست ملی مذهبی ایرانی از همبستگی مبارزاتی مردم و از همسنگری موجود بین مردم در کردستان با بقیه مردم ایران و ایجاد هماهنگی در شکل و سطح مبارزاتی آنها وحشت دارند. این رژیم برای ایجاد تفرقه بین مردم در مناطق مختلف ایران برنامه و امکانات دارد، هر جا لازم دانست منطقه ای عمل میکند، در منطقه ای فشارش را بالا می برد و در منطقه دیگر نگاهش میدارد، اما بطور مدام در سرکوب و زندان و اعدام و ایجاد حفقان و تحمیل فقر و قوانین اسلامی و آپارتاید جنسی و بی حقوقی به کودکان سراسری عمل میکند.
اکنون در برخورد به این اعتصاب جریانات ناسیونالیست کرد و بویژه گروه های خرد قوم پرست تولد یافته از “نظم نوین” آمریکا شیوه هایی را بکار میبرند که آشکارا آب به آسیاب جمهوری اسلامی میریزد. اینها تقلا میکنند مبارزه مردم در کردستان و اعتصاب فعلی را کردستانی کنند، رابط آن را با جنبش اعتراضی سراسری قطع بنمایند و از این طریق مبارزات مردم در کردستان را دستمایه زد و بند با جمهوری اسلامی و نشست و برخواست همین امروز خود با دیگر نیروهای ناسیونالیست ایرانی و جریان سبز اسلامی بکنند. اینها تلاش دارند اعتصاب را کوردی کنند و بهر اعتراض و مقاومتی در کردستان رنگ کوردی بزنند و ذهن و فرهنگ زندگی مردم را در دهات و کوچه و پس کوچه های کردستان محبوث نگهدارند. وجود ستم ملی منبع اینها است، اما رفع آن و راه حلش در برنامه ناسیونالیستها قرار نمی گیرد و جهان متمدن امروز، نه ناسیونالیسم، راه مراجعه به آراء عمومی را برای حل این مشکل بدست داده است.
محلی کردن مبارزات مردم در کردستان از طرف هر نیروی چپ و یا راستی نه حقیقتی را بیان می کند و نه ربطی به ارج گذاری از این مبارزات دارد، این کار را برای جعل واقعیت ها، برای تاریخ سازی دروغین و تنزل دادن این مبارزات انجام میدهند. از این طریق میخواهند با تکیه بر احساسات محلی گرایی مبارزه آزادیخواهانه و مترقی را در کیسه ملی گرایی بریزند و جامعه را در محدوده محلی و کردستانی نگاه دارند. در حالیکه در هیچ دوره ای از تاریخ مبارزات مردم در کردستان ایران، و در کردستان عراق و در کردستان ترکیه هیچ حرکت توده ای مترقی و آزادیخواهانه و یا ناسیونالیستی بر اثر فاکتورهای محلی و کردستانی شکل نگرفته است. هر نوع حرکت توده ای قابل توجهی در این مناطق مختلف در ارتباط با عوامل و روندهای جهانی و منطقه ای یا خارج کردستانی در ارتباط با کشورهای مربوطه بوقوع پیوسته است. ناسیونالیسم کرد بر پایه پنهان کردن انعکاس این روندها در کردستان، و یا با معقول نشان دادن خدمتگذاری بهر کشوری و مثلا جلو دار شدن ارتش ترکیه، ارتش جمهوری اسلامی، همراهی با صدام و دست بوسی او، آویزان شدن به آمریکا، “مذاکرات” و زد و بند مخفیانه با رژیم و اکنون با روی آوری به جناح سبز دولت اسلامی هر جنایتی را بخاطر مصلحت “گه لی کورد” (ملت کرد)، با استقبال باز می پذیرند. تجارب تاریخی و تجربه زنده خود ما نشان میدهد که این دور از مبارزات مردم در کردستان بر متن انقلاب ۵۷ شکل گرفت. ماجرای قاضی محمد را تحولات بین الملی بوجود آورد، ملامصطفی بارزانی هم همین طور بود و طالبانی و بارزانی فعلی زائده تحمیل نظم نوین بر جهانند و به قیمت لت و پار کردن صدها هزار نفر مردم عرب زبان به نوایی رسیدند و داستان تکراری است. نه تنها عروج خیزشهای توده ای در کردستان، بلکه عقب نشینی و شکست آنها در همین چهارچوب و تغییرات جهانی و منطقه ای و کشوری قابل توضیح اند. احزاب و شخصیتهای ناسیونالیست در افق سیاسی به خارج از کردستان و به آن بالا بالاها چشم امید دارند ولی رو به مردم موعظه های محلی ماندن و ناسیونالیستی را سر میدهند. تنها جنبش کمونیستی می تواند خارج از این دایره قرار بگیرد زیرا که این جنبش منفعتی جدا از منفعت عامه مردم ندارد و به نیروی آگاه کارگران و توده های مردم متکی است. حضور جنبش کمونیستی در کردستان ایران تفاوتی چشمگیر بین مبارزات مردم در این منطقه با کردستان ترکیه و عراق بوجود آورده است. دو عامل پایه ای این تفاوت را بوجود آورده اند، یکی انقلاب ۵۷ که بر زمینه های آن چپ اجتماعی در کردستان رشد کرد، دوم نقش حزب کمونیست ایران قبلی و کومه له قدیم در عبور دادن این جنبش از مراحل سخت و تند پیچ های سیاسی و نظامی بود.
یکی از نقاط قوت مبارزات مردم در کردستان پیوستگی تاریخی و سیاسی آن با مبارزات آزادیخواهانه و مترقی سراسری ایران است. این پیوستگی در دل قیام و انقلاب ۵۷ مردم ایران برای آزادی و رفاه شکل گرفت و پایه مادی و اجتماعی قوی دارد. پرچم این هم سرنوشتی را چپ جامعه بدست دارد، درد بورژوازی محلی و سراسری همین است و تا کنون ناسیونالیسم کرد با پخش سموم ملی گرایی و با جنگ با کومه له و دولت اسلامی با سرکوب و اعدام نتوانسته اند جنبش کمونیسم در کردستان ایران را به عقب برانند. با حمله سال ۵۸ جمهوری اسلامی به تشکلهای کارگری و توده ای، به دانشجویان، به زنان، به احزاب و تعطیلی تمام روزنامه ها در شهرهای ایران حمله اول به کردستان(جنبش مقاومت اول) شروع شد، با شکست رژیم در انجام این پروژه سراسری، دوره دیگری از فعالیت احزاب و تشکلهای توده ای در ایران و کردستان شروع گردید، نیروی مسلح احزاب بشهرها باز گشتند تا اینکه رژیم دو باره در همان سطح قبلی حمله سراسری را آغاز کرد و برای بار دوم به کردستان هجوم آورد. دوره سالهای ۶۰ و اعدامهای دسته جمعی هزاران زندانی، دوره رکود اعتراضات توده ای و تسلط حفقان اسلامی در ایران و فشار نظامی شدید بر نیروهای مسلح احزاب در کردستان بود. همانطوریکه مشاهده میکنید حمله رژیم و عقب نشینی ها و پیشروی های جبهه مردم در برابر با دولت اسلامی سراسری بوده است و نبض کردستان با آن بالا و پائین رفته است.
حالا میخواهند مردم را در کردستان را منزوی کنند و اعتصاب اخیر را به سر پلی برای این پروژه تبدیل بنمایند. میگویند اعتصاب و مبارزات در این حیطه جغرافیائی ربطی به اوضاع عمومی ایران ندارد، میگویند اینجا جزیره خود رو و بی ربطی بدنیا و مافیا است و مردم در کردستان با همه فرق دارند، رادیکال اند، مبارزات انقلابی میکنند، سکوت شان هم انقلابی است و اما مردم در ایران مبارزات شان طرفداری از جناح سبز و سیاه رژیم است و هیچ بخشی از آن قابل پشتیبانی نیست.!! ناسیونالیستها جرئت نمی کنند با این صراحت اینها را بگویند، اینها حرف حزبی است که خود را کمونیست می داند. میگویند اعتراضات یک سال گذشته ایران سبز بوده و هیچ تاثیر مثبتی بر مردم در کردستان نداشته است. کمی آنطرفتر احزاب خرد و ریز ناسیونالیست به سبک اسلامی و برای جلب سبزها عزای عمومی اعلام کردند و در ابتدا با اعتصاب همراه نشدند. وقتیکه دیدند که فراخوان کومه له (سازمان کردستان حزب کمونیست ایران ) از طرف احزاب و نیروهای چپ جواب گرفت و مردم در کردستان برای اعتصاب آمادگی نشان میدهند با عجله به جلو دویدند طرفدار دو آتشه اعتصاب شدند. در حقیقت نیرو های ناسیونالست کرد مجبور شدند به این اعتصاب آویزان شوند و تقلا کنونی آنها برای کردستانی کردن اعتصاب تقلایی برای جبران عقب افتادگی گذشته است. اینها در اوج اعتراضات خیابانی مردم در شهرهای ایران کوشیدند مردم در کردستان را به حمایت سبزها وادار نمایند وقتیکه نتیجه نگرفتند میگفتند ” ما در کردستان زیاد مبارزه کرده ایم و حالا نوبت فارسها است” و این جمله ای بود که به زبان مردم انداختند و مرتب بادش میزدند. حزب چپ ما هم در این کمپین جا گرفت و به سبک خود تئوری “انقلابی” برای بی تحرکی در کردستان و اختلاف فاز اعتراضی آن با چند منطقه در ایران که بارها در این دوره سی ساله اتفاق افتاده است، ساز کرد. اعتصاب ۲۳ اردیبهشت به این ذهنیت ناسیونالیستی زد و جوابی بموقع و در بعد اجتماعی به آن بود.
اگر نیروهای چپ و بویژه فعالین کمونیست و آزادیخواه هوشیار نباشند، ناسیونالیست ها با کمک امکانات تبلیغی خود می توانند جایگاه اعتصاب و دستاوردهاتی آن را جا بجا کنند و رنگ قومی به این اقدام تاریخی بزنند. تقابل کمونیسم و ناسیونالیسم در کردستان تحت این اوضاع شدت یافته و ملی گرایان برای مصادره اعتصابی که بر بستر چپ انجام گرفت خیز برداشته اند. باید جلو آنها سد محکمی ایجاد کرد. این کاری است که در این دوره بیش از هر دوره دیگری سخت است و کار می طلبد. چرا؟ چون نه تنها نیروهای ناسیونالیست، بلکه احزابی که مدعی کمونیسم و سوسیالیسم اند به این کمپین ناسیونالیستی روی آورده و یا به آن تمکین کرده اند. چون بعد از فرو پاشی حزب منصور حکمت جبهه ناسیونالیستی در برابر با جنبش کمونیستی گسترده و متنوع تر و فریبنده تر به میدان آمده است. جریانات ناسیونالیسم کرد و حتی بعضی از گروه های قوم پرست فالانژ آن با سوسیالیسم سوسیالیسم کردن به مصاف جنبش کمونیستی آمده اند، این را قدرت و خوشنامی کمونیسم و چپ جامعه به آنها تحمیل کرده است.
چپ ناسیونالیسم و اعتصاب عمومی!
مخالفت با اعتصاب در ابتدا، اولین سنگر تمام جریانات ناسیونالیست کرد در برخورد به اعتصاب بود. وقتی این نگرفت، موافق اعتصاب شدند، فراخوان “مستقل” دادند بدون اینکه نامی از فراخوان دهنده اصلی اعتصاب، سازمان کردستان حزب کمونیست ایران(کومه له) بیاورند. حذف نام فراخوان دهنده موضع سیاسی درستی از نظر منافع جنبش ناسیونالیستی بود، اینها نمی خواستند زیر رهبری چپ در اعتصاب شرکت کنند و فورا جبهه خود را در مقابل چپ گشودند. این دومین سنگر بندی آنها در برابر با جبهه چپ بود. بدین ترتیب ناسیونالیستها قبل از اعتصاب و در جریان اعتصاب و بعد از اعتصاب صف جداگانه ای در برابر با صف چپ که ابتکار رهبری را بدست داشت بوجود آوردند و اکنون ادامه اش میدهند. اعتصاب محل تلاقی دو جنبش چپ و راست در ابعاد اجتماعی و فراتر از احزاب و اختلافات نظرات آنها با هم بود و مرزهای کردستان را پشت سر نهاد.
در میان نیروهای چپ تنها چند حزب و سازمان این روش ناسیونالیست ها را بکار بستند و فراخوان “مستقل” دادند و از فراخوان دهنده نامی نبردند و در این زمینه موضعی شبیه به ناسیونالیستها گرفتند. یکی از این احزاب اصرار زیادی دارد که بگوید فراخوانم “مستقل” بود، موضع ما با بقیه چپ متفاوت بود و بر این اصرار دارند. ما ادعای تفاوت آنها با چپ را در این زمینه می پذیریم، در همان حال بر اشتراک موضع آنها با ناسیونالیست ها مهر تائید میگذاریم.
بعد از پایان اعتصاب اوضاع بسیار بدتر از این شده است. چپ ناسیونالیست در برابر تعرض نیروهای ناسیونالیست در کردستان زانو زده اند. نیروهای چپ در بر خورد به اعتصاب و آغاز آن متحد و چابکانه برخورد کردند، ناسیونالستها عقب ماندند، بعد از اعتصاب چپ دارد جا می ماند ملی گرایان جلو می افتند. این جا ماندن را عرق ملی چپ ناسیونالیست برای ناسیونالیست های اصیل و نوع فالانژ آن و حمایت آگاهانه و حساب شده مدیای غرب و مصاحبه های پشت سر هم با دارو دسته های قومی بوجود آورده اند. ترسیم نکردن فاصله بین جبهه چپ و راست در کردستان، بر جسته نکردن مداوم و پیگیرانه آن، شانه بالا انداختن و کم اهمیت گرفتن دخالت در این موضوع شکل عام و مشخصی از تمکین چپ ملی به ناسیونالیسم کرد است. ضرر و خطر اصلی این وضع پیش آمده، ایجاد اغتشاش در میان چپ جامعه و تزریق ناسیونالیسم کرد به جنبش کمونیستی و حرکت مدرن جوانان در کردستان میباشد. این وضعیت از قبل قابل پیش بینی بود و خیلی ها با طرح این سوال که آیا ” این چپ از عهده حفظ دستاوردهای این اعتصاب بر خواهد آمد یا نه؟” نگرانی خود را از این بابت ابراز کردند.
تعریف از مبارزات مردم در کردستان و این اعتصاب با مقوله “جنبش انقلابی کردستان”، تعریف ناسیونالیستی از مبارزات رادیکال و آزادیخواهانه در کردستان است. در این منطقه جنبشی بنام “جنبش انقلابی کردستان” وجود خارجی ندارد، این فرمول بیان ناسیونالیستی از مبارزات طبقاتی است برای ریختن آن به کیسه ملی گرایی کرد میباشد. در این منطقه دو جنبش بورژوا ناسیونالیست و جنبش کمونیستی در برابر با هم ایستاده اند و تاریخ سه دهه اخیر آن مهر تقابل این دو جنبش را با خود دارد. اعتصاب اخیر برگ زرین و دستاوردی برای”جنبش انقلابی کردستان” نیست، این جعل است و غیر واقعی، این اعتصاب توسط چپ رهبری شد، اگر مدالی تقسیم بشود باید آن را به سینه چپ زد، چرا چپ ملی این را پرچم نمی کند، چرا جلو نمی آید و سینه سپر نمی کند، آیا چپ ملی میخواهد هزینه عقب ماندگی ناسیونالیسم کرد را با تردید و توقف خود پرداخت بنماید؟ اعتصاب در بستر چپ جامعه جا دارد و بخشش آن به ناسیونالیسم کرد با اینگونه فرمول بندی و تردیدها نباید بی جواب بماند. اگر چپ توان دفاع از این را ندارند حداقل این جبهه بندی بین چپ و راست را به مردم بگوید و زمینه انتخاب سیاسی مناسبی را برای مردم و فعالین این اعتصاب بوجود بیاورد. پشت سر این تعریف و فرمول ناسیونالیستی “جنبش انقلابی کردستان”، تاریخی پر از جدل سیاسی و پراتیک چند دهه از کمونیستها در عرصه های سیاسی و نظامی و حتی تشکیلاتی قرار دارد. ما مصمم بدفاع از آن تاریخ و ادامه آن هستیم و به سهم خود در این راه تلاش کرده و خواهیم کرد.
جنبه دیگر برخورد چپ ملی به اعتصاب ایده آلیزه کردن آن و جلو رفتن تا آنجائیکه گوئی تعریف هویتی خود را از آن بیرون میکشند. خیلی از مبانی کمونیستی و آزادیخواهانه بار این اعتصاب میشود که تناسبی با جایگاه واقعی آن ندارد. این طرز برخورد از حزبی که از این طریق دارد به مشکلات درونی خود جواب میدهد، به اعتصاب چسپیده و فکر میکند فرصتی را برای توجیه تئوریهای مسخره خود در رابطه با جنبش اعتراضی سراسری بدست آورده است قابل درک است. درمان آن راست روی در سطح سراسری با این “چپ” روی محلی منجر به سقوط اجتناب ناپذیر بدام ناسیونالیسم کرد میشود.
راستی اگر مردم در کردستان به جای اعتصاب مانند دیگر شهرهای ایران به اعتراض خیابانی دست می زدند، موضع این حزب راجع به این اعتراضات خیابانی فرضی در کردستان چگونه می بود؟ با توجه به اینکه در این اعتصابی که انجام گرفت، و در این اعتراضات فرضی مورد نظر ما هم کمونیستها و هم ناسیونالیستها شرکت میکردند و بطور یقین شعارهای این دو جنبش در آن سر داده میشد. در این صورت آیا این حزب مدعی کمونیسم با همان متدی که به مبارزات مردم ایران برخورد کرد به سراغ اعتراضات خیابانی در کردستان میرفت؟ در اعتصاب، ناسیونالیست ها و فعالین آن شرکت داشتند، اگر شکل اعتراض به جای اعتصاب، اعتراض خیابانی بود و ناسیونالیستها شعارهای خود را میدادند و در رهبری آن دخالت میکردند، آیا آن متد برخورد به اعتراض خارج از کردستان شامل حال اعتراض مردم در محل هم میشد؟ مثل اینکه شکل اعتراض مردم در کردستان، یعنی اعتصاب عمومی، تعطیلی بازار و محل های کار و رفتن به خانه ها و نشستن به پای رادیو و تلویزیون به داد حزب مدعی کمونیست ما رسید و مانع شنیدن شعارهای راست و چپ موجود در این اعتصاب و در میان جامعه کردستان شد. بهر حال در اعتراضات خیابانی شهرهای ایران و در اعتراض فرضی ما در کردستان، نه شرکت طبقه “متوسط” و بالا شهری ها و نه شعارهای چپ و راست آن جایگاه سیاسی و اجتماعی این اعتراضات را تعیین نمی کند، منشاء اعتراضات و افق ناظر بر آن تعیین کننده اند و بقیه ماجرا بستگی به نقش نیروهای سیاسی دارد.
۲۳ مه ۲۰۱۰
مجید حسینی
majid.hosaini@gmail.com
info1@mobarez-k.com