ف. گ.مختصری درباره مواضع نشریه باروت آزموده را آزمودن خطاست

مختصری درباره مواضع نشریه باروت

آزموده را آزمودن خطاست

در فروردین ماه شاهد تولد یک نشریه جدید چپگرا با نام باروت بودیم. مسلما گرویدن افراد بیشتری به سوسیالیسم جای خوشحالی دارد، ولی آیا این چیزیست که شاهد آن هستیم؟ فعالین این نشریات جدید معمولا از کنار این مسئله که چرا بجای همکاری و تقویت نشریات و تشکلات موجود، اصرار دارند چیز «جدید»ی خلق کنند (که در حقیقت جدید نبود و تکرار فرقه گرایی است) به سادگی می گذرند و جوابی برای آن ندارند. آیا اختلافات ایشان با نشریات و تشکلات «قدیمی» در آن حد است که قادر نیستند همدیگر را تحمل کنند و باید ظرفی نو برای خود بسازند؟ در این صورت هم طبیعتا نخستین وظیفه شان روشن کردن نکات اختلاف و تشریح آن برای مخاطبان خواهد بود. متأسفانه چنین توضیحی از طرف نشریه باروت داده نشده.
از طرف دیگر باید دید آیا سوسیالیسمی که مورد ادعای ایشان است سوسیالیسم علمی و پرولتری می باشد یا همان افکار بورژوایی و خرده بورژوایی است که به رنگ سرخ نوشته شده؟ مطلب کوتاهی تحت عنوان «حمله مسلحانه گروه مقاومت خلق عرب به امام جمعه شوش» در شماره اول نشریه است که به ما در درک موضوع کمک می کند. در این مطلب از حمله یک گروه ناسیونالیست عرب (که از مبارزات کارگران و مردم ستمدیده ایران جدا بوده و حتی در مقابل آن می ایستد) به امام جمعه شوش و «عملیات قهرمانانه این جوانمردان» ناسیونالیست ستایش شده است. جنایات و فساد این حکومت و امام جمعه هایش واضح است و دیگر نیازی به اثبات ندارد. ولی برای کسی که از مبارزه طبقاتی و نقش گروههای مختلف ناسیونالیست آگاه است به همان اندازه واضح است که هدف ناسیونالیستها نشستن بر همان مسندی است که امروز امام جمعه شوش بر آن نشسته. آنها همین سیستم را می خواهند با این تفاوت که بورژوازی عرب بجای بورژوازی فارس یا … بنشیند.
مشکل وقتی بزرگتر می شود که می بینیم نشریه باروت تمام تجربیات، درسهای عملی و بحثهای تئوریک چهل سال اخیر را کنار گذاشته و از خط مشی چریکی یا مبارزه مسلحانه جدا از توده حمایت می کند. نشریه در بیانیه شماره یک خود، خود را پیرو حمید اشرف و تقی شهرام می خواند. ولی توجهی به این موضوع نمی کند که حمید اشرف در دهه 1350 بود که مرتکب اشتباه شد و مشی چریکی را دنبال کرد که منجر به جدا ماندن کمونیستها از توده ها در جریان انقلاب شد. البته اگر وی زنده می ماند چه بسا زودتر از رفقای دیگر به اشتباه خود پی می برد. همچنین باید توجه داشت که حمید اشرف و رفقای فدائی مبارزه مسلحانه را خود به پیش می بردند به این امید که مبارزه ایشان منجر به ایجاد روحیه انقلابی و بپا خاستن کارگران و زحمتکشان گردد ولی گروه مورد ستایش نشریه باروت حتی روی کاغذ چنین هدفی برای خود تعیین نکرده و در صورت پیروزی آن بر «رژیم اشغالگر فارس»، تنها تغییری که اتفاق خواهد افتاد انتقال قدرت از دست یک جناح بورژوازی به جناح دیگرش خواهد بود. نقش حمید اشرف و چریکهای فدائی و مجاهد دهه 1340 و 1350 این نبود که کنار گود بنشینند و برای مبارزه مسلحانه بورژوازی دور مانده از قدرت هورا بکشند بلکه سعی می کردند (اگر چه به شیوه ای غلط) که کارگران و زحمتکشان را به مبارزه برانگیزند. در مورد تقی شهرام نیز باید توجه داشت که وی پس از گذشت مدتی از تغییر ایدئولوژی به این نتیجه رسید که مبارزه مسلحانه جدا از توده بازمانده ای از همان ایدئولوژی قدیمی و سبک کار خرده بورژوایی است و لازم است با آن وداع شود. بنابراین نشریه باروت با هیچ چسبی نمی تواند خود را به حمید اشرف یا تقی شهرام بچسباند.
این نشریه در بیانیه شماره یک خود می نویسد:«… به باور ما مرز اصلی در پهنه صحنه سیاست امروز کشور از جایی می گذرد که در یک سوی آن اردوی انقلاب قرار دارد و در سوی دیگر سکه دو روی استحاله [رژیم] – مداخله [امپریالیستی] با میدان داری لیبرال ها، اسلامی های لیبرال، ناسیونالیستها (اعم از ایرانی و قومی) و محوریت امپریالیستها قرار دارد.»
بسیار خوب. اگر این باور شماست چرا مشخص نمی کنید که گروهی که به زعم شما این عملیات «قهرمانانه» را انجام داده در کدام سوی سکه است؟ آیا تنها به دلیل دست زدن به مبارزه قهرآمیز می توان در صف انقلابی پرولتری بود؟ گروه ناسیونالیست مورد اشاره خودش هم ادعای بودن در چنین صفی را ندارد. پس آیا شما عمدا یا سهوا از ارتجاع دفاع نکرده اید؟
از لحاظ صرفا عملی نیز عملیات مسلحانه مذکور یک شکست بوده است. نه به هدف بلاواسطه اش یعنی کشتن امام جمعه شوش رسید و نه منجر به برانگیختگی در میان مردم عادی شد. ولی در عوض حداقل 4 نفر به دلیل آن بازداشت شده اند. حتی در صورتی که عملیات با موفقیت کامل پایان می یافت تنها نتیجه اش این بود که یک انگل رذل نابود شده و یک انگل رذل دیگر بجای او می آمد ولی سیستمی که به انگلها اجازه زندگی و رشد می دهد و رذالت را تقدیس می کند برجای می ماند. حتی در صورت نابودی «رژیم اشغالگر فارس» و به قدرت رسیدن ناسیونالیستها در خوزستان یا دیگر مناطق، کوچکترین تغییری در این نتیجه به وجود نخواهد آمد.

ف. گ.