فعالین جنبش لغو کار مزدی – بیست کارگر در بلوچستان طعمه رگبار شدند

بیست کارگر در بلوچستان طعمه رگبار شدند

طبقه ای که قرار است تاریخ را از وجود استثمار و طبقات و دولت و هر نوع حکومت شوندگی پاک سازد و بساط فقر و گرسنگی و آوارگی و ستم و خرید و فروش نیروی کار و هر نوع نیازمندی را در هر نقطه دنیا جمع کند، طبقه ای که نزدیک به دو قرن پیش مانیفست پایان دادن به هر گونه جدائی انسان از کار و محصول کار و پویه تعیین سرنوشت زندگی اجتماعی اش را صادر کرده است و اعلام داشته است که کل انسان ها را از هر قید ماوراء خود از جمله قید کار آزاد می کند. طبقه ای که رهائی کل بشریت را پیش شرط رهائی خود می بیند و بالاخره طبقه ای که در هستی اجتماعی خود از تمامی ظرفیت و امکان و توان انجام این تعهدات، تحولات و آرمان ها برخوردار است. آری همین طبقه امروز اسیر چنان وضعیت غم انگیز فاجعه بار آکنده از فروماندگی و استیصال و بی افقی و فتوری است که هضم رابطه میان آن ظرفیت ها و این وضع برای خیلی ها بسیار دشوار است. میلیاردها آحادش قوت لایموت روزانه خود را ندارند. بیش از چهار میلیاردش گرسنگی مرگبار، توأم با بی آبی، بی بهداشتی، بی آموزشی و همه محرومیت های شناخته شده تاریخ را تحمل می کنند. یک میلیارد از نفوس در سن اشتغالش سراسر دنیا را برای فروش نیروی کار به ارزان ترین بهای ممکن زیر پای می گذارد و حاصل تقلای رقت بارش غرق شدن در عمق دریاها و تبدیل اجساد خود و فرزندانش به طعمه ماهی ها است. اگر آبی، غذائی یا لباسی به شکم خالی و اندام برهنه خود برساند آنچنان از سموم مرگبار سودافزائی سرمایه مالامال است که نه قاتق نان بلکه قاتل جانش می باشد. این طبقه در حالی همه این بلیه ها و نکبت ها را تحمل می کند که کوهساران سترگ سرمایه محصول کار و استثمارش جائی برای نفس کشیدن در دنیا باقی نگذاشته است. اما باز هم ثانیه به ثانیه با فرسودن مرگبار خود بر سرمایه سرمایه داران می افزاید و در مقابل تمامی سبعیت های صاحبان سرمایه و دولت ها تسلیم است. زمانی که دست به اعتراض می زند یکراست پشت سر دشمنان طبقاتی فریبکار خود صف می بندد، پیاده نظام ارتش این بخش ارتجاع درنده بورژوازی علیه بخش دیگر می شود، به امامزاده های دروغین سرمایه سالار و ابزار مخوف مدنی سرکوب سرمایه علیه خویش مانند اتحادیه ها و ارگانهای نظم بشرستیز سرمایه توسل می جوید. فعالینشان ویترین نشین دکه های کسب و کار احزاب و فرقه ها می گردند. هنگامی که قیام می کند و طوفان عصیان راه می اندازد، در یک چشم به هم زدن، بسیار ساده و آسوده شکار دغلکارترین، شیادترین، سفاک ترین و دژخیم ترین مافیاهای طبقه سرمایه دار می شود، فریب فاشیسم دینی نوع جمهوری اسلامی را می خورد. به رمالان جنس «اخوان المسلمین» دخیل می بندد، دروازه قدرت نظامیان جلاد بورژوازی را دق الباب می کند، به شعبده بازان «عدالت و توسعه»، «اصلاح و توسعه»، «نهضت اسلامی» روی می نهد. رؤیای مدنیت و دموکراسی سرمایه را چراغ راه عقل و کارزار روز خود می گرداند، در فاصله میان بارگاه قدرت احزاب سوسیال دموکرات، محافظه کار، نازیست، فاشیست، دموکرات یا هر رویکرد فریبکار و هار دیگر بورژوازی بار و بنه تحصن و دادخواهی پهن می کند. وقتی که از همه این ها مأیوس می شود به سراغ وحوش داعش و جبهة النصره و الشباب و بوکوحرام و القاعده و طالبان و انصارالشریعه و صدها مافیای هولوکاست آفرین دیگر می رود.

وضعیت روز توده های کارگر دنیا و جنبش کارگری جهانی به طور واقعی چنین است و در دل این وضعیت هر کارگری که زیر فشار گرسنگی و فقر و آوارگی و در رؤیای یافتن لقمه ای نان برای کودکان خود از یک نقطه این دنیا به نقطه دیگرش کوچ کند فقط صید جانوران آبی دریاها نمی شود، فقط اسیر زندان و پلیس و نیروهای قهر و سرکوب سرمایه نمی گردد، فقط دستگاههای نظم سرمایه او را به گینه نو و برهوت های گوناگون تدارک مرگ گسیل نمی کنند، فقط حاشیه نشین، نجس نفرین شده دوزخ سرمایه در این کشور و آن کشور نمی شود. او چه بسا توسط گرسنگان عاصی مسخ و شستشوی مغزی شده درون طبقه خود هم تیرباران گردد. همچنان که در جنگ های جنایتکارانه میان دولت ها، میان اپوزیسون های درنده بورژوازی، میان قطب های مختلف طبقه سرمایه دار جهانی، میان قداره بندان دژخیم و فاشیست سرکرده فرقه های گوناگون اسلامی هم همین سرنوشت را به شکلی دیگر تجربه می کند. در یک کلام طبقه ای که قرار است برای حصول رهائی « خود را از همه عرصه های جامعه معاصر رها سازد و پیش از آن تمامی این عرصه ها را آزاد گرداند» اکنون زندانی تیره روز موقعیت اسفباری است که توصیف شد. به جای پیکار علیه وجود این عرصه ها، پشت سر این یا آن مافیای بورژوازی، دست به کار تحکیم بندهای کفن و دفن قدرت کارزار طبقاتی خود در ژرفنای همین عرصه ها و در تمامی حفره هائی است که طبقه سرمایه دار و دولت ها و نمایندگان فکری و سیاسی اش پیش پای او حفر نموده اند. این وضع خلق الساعه نیست و به طرفة العینی از دل تاریخ نزائیده است. جنبش کارگری همیشه چنین نبوده است، هیچ تقدیری وجود ندارد و سقوط این جنبش به چنین ورطه ای هیچ امر مقدری نمی باشد!! معلوم است که بورژوازی آن را به این روز انداخته است اما سلاح بورژوازی برای حصول این هدف فقط سرکوب و اعمال قهر، زندان و شکنجه، جنگ افروزی و هولوکاست سازی و کشتار کارگران نبوده است. سوسیال دموکراسی و رفرمیسم راست اتحادیه ای، کمونیسم خلقی لنینی و اردوگاهی، رفرمیسم چپ میلیتانت با تمامی شقوق و شعباتش، آنارشیسم با کل شاخه هایش، تئوری های منحط امپریالیسم ستیزی ناسیونالیستی و انقلاب دموکراتیک و رهبری پرولتاریا بر انقلاب خلقی و حزب سازی لنینی و کشیدن مبارزه طبقاتی کارگران به صلیب های حزب و اتحادیه، سرنگونی طلبی توخالی فراطبقاتی و دهها گمراهه فرساینده دیگر از این دست نیز همان بلاهائی را بر سر طبقه کارگر جهانی آورده است که قهر و سرکوب و جنگ و حمام خون سرمایه بر سرش آوار کرده است. سرمایه با ماشین قهر و کشتار و توحش و قتل عام، کارگران دنیا را از جنگ علیه خود باز داشته است اما از تریبون راهبردها، راه حل پردازی ها و گمراهه آفرینی های فریبنده زیر بیرق دروغین مبارزه با سرمایه و رهائی پرولتاریا، هر نوع افق مبارزه علیه بردگی مزدی را از برابر چشم توده های کارگر پاک کرده است و این افق را با برهوت رفرم طلبی میلیتانت یا مسالمت آمیز جایگزین ساخته است. گمراهه ها شکست زائیده اند. شکست ها یأس آفریده اند. شکست ها و یأس ها بر هم تلنبار شده و فروماندگی و سردرگمی و عجز از پیکار واقعی ضد سرمایه تحویل داده اند. جنبش کارگری اسیر عوارض شوم استیلای سالیان دراز شکل های مختلف چپ و راست رفرمیسم است. 5 میلیارد کارگر سکنه روزی زمین نمی توانند شاهد تداوم این وضع باشند، حادثه سیاه امروز بلوچستان باید سلول، سلول هستی هر کارگری را در هر کجای جهان به رعشه اندازد، آنچه در زندگی 5 میلیارد نفوس کارگری دنیا جریان دارد، نه یک فاجعه ساده که نقطه انفجار تاریخی زبونی و ذلت و استیصال طبقه ای است که تمامی ظرفیت لازم برای برپائی جهانی مالامال از بی نیازی، بدون هیچ کار مزدی، بدون طبقات و دولت و هیچ نوع ستم و هیچ شکل جدائی انسان ها از کار و حاصل کار و تعیین سرنوشت زندگیشان را در هستی اجتماعی خود داراست. باید علیه این وضعیت شورید. سد اصلی راه ما، ماشین قهر و سرکوب بورژوازی نیست. تاریخ بزرگترین گواه صادق این مدعا است. ما چندین قرن توسط سرمایه سرکوب شده ایم اما باز هم جنگیده ایم و توان جنگی طبقه ما هیچ تقلیل نیافته است. سد مهم راه ما در تغییر این وضعیت، برهوت های فرساینده ای است که در طول قرن بیستم توسط رفرمیسم بر سر راه کارزار مبارزه واقعی طبقه ما علیه سرمایه قرار گرفته است. برهوت هائی که راه دیدن میدان واقعی جنگ علیه سرمایه را از تیررس نگاه ما دور ساخته است. در تمامی طول قرن پیش تا لحظه حاضر جنگ کرده ایم اما نه علیه سرمایه، انقلاب کرده ایم اما نه علیه سرمایه داری، دولت های زیادی را سرنگون نمودده ایم اما نه از درون پویه پیکار ضد کار مزدی، برای بهبود معیشت خود مبارزه نموده ایم اما در چهارچوب تمکین به رابطه خرید و فروش نیروی کار، علیه گرسنگی ها، نابرابری ها، ستم ها و بی حقوقی ها دست به اعتراض، عصیان و شورش زده ایم اما افق پیش رویمان فقط جا به جائی هائی در نظم اقتصادی و سیاسی سرمایه داری بوده است. در این روند با هر سرنگونی جنبش خود را ضعیف تر، بورژوازی را نیرومندتر و نظام بردگی مزدی را مستحکم تر و استوارتر ساخته ایم. با هر انقلابی اسیر سونامی قتل عام فعالین و توده های طبقه خویش توسط حاکمان نوظهور سرمایه شده ایم. دنیاها حزب و سندیکا ساخته ایم اما با ساختن هر حزب و سندیکا فقط متفرق تر، زبون تر، فرومانده تر و متلاشی تر شده ایم، در طول قرن بیستم همه کار کرده ایم و تنها کاری که اصلاً و هیچ انجام نداده ایم مبارزه آگاه واقعی افق دار علیه سرمایه داری و با هدف امحاء کار مزدی بوده است. در پرتو این برهوت سودن ها، شکست ها، یأس ها، سرخوردگی ها وارد فازی شده ایم که وقتی در پی فروش نیروی کارمان از این شهر به آن شهر می رویم، به جرم غیربومی بودن، فوج فوج طعمه رگبار می شویم. همین امروز 20 همزنجیر آواره و گرسنه و مفلوک ما به همین جرم در نقطه ای از بلوچستان آماج رگبار قرار گرفتند و جان دادند. این سرنوشت لحظه به لحظه ما در جهنم گند و خون و دهشت سرمایه داری است. خیال زندگی در دل این وضعیت خام ترین و زبونانه ترین خیال هاست. یک راه بیشتر در پیش پای ما وجود ندارد. باید مبارزه کنیم اما نه در شکل تا کنونی، متشکل شویم اما نه با سیاق سابق، انقلاب کنیم اما نه از نوع انقلاب های پیش، باید همه این کارها را با بنمایه واقعی ضد کار مزدی و برای محو نظام بردگی مزدی پی گیریم. جنبش ما باید در کلیه عرصه های زندگی اجتماعی، در حوزه بهبود معیشت و رفاه همگانی، در پهنه حصول آزادی های سیاسی و حقوق اجتماعی، در قلمرو رفع تبعیضات بشرستیزانه جنسی و قومی و نژادی، در عرصه محو کار کودک و بهبود محیط زیست یا علیه جنگ افروزی بورژوازی، در کارزار علیه سرکوب های فیزیکی و فکری و در کل میدان ها و حوزه های دیگر باید به طور واقعی جنگ علیه اساس موجودیت سرمایه و هر شکل ابراز وجود و هجوم این موجودیت در زندگی ما باشد. برای این کار قبل از هر چیز باید شورائی و ضد سرمایه داری متشکل گردیم. باید آحاد توده های طبقه ما در بستر برپائی شوراهای خود به یک قدرت متحد آگاه در مقابل بورژوازی و علیه نظام سرمایه داری تبدیل شوند. سازمانیابی شورائی نه فقط محتاج هیچ مجوز، هیچ دستور، هیچ موافقت و هیچ امر و نهی از هیچ نهاد جامعه حاضر نیست که خصم آشتی ناپذیر کل اینهاست. شالوده و بستر واقعی این سازمانیابی جریان کار، استثمار، زندگی و مبارزه جاری غیرقابل تعطیل ماست. حکم این سازمانیابی را همین شرائط واحد، همین هستی اجتماعی و طبقاتی یگانه صادر می کند. ما به عنوان آحاد یک طبقه اجتماعی سراسری بین المللی مرکب از 80 درصد سکنه زمین کل سرمایه های جهان را تولید کرده و مدام بازتولید می کنیم اما خود زیر فشار گرسنگی و فقر و بیکاری و آوارگی و بی پوشاکی و بی بهداشتی و بی آموزشی و تبعیضات کشنده جنسی و کودک آزاری و دیکتاتوری و انواع جنگ افروزی و صدها جنایت و توحش دیگر سرمایه داری هر روز چند میلیون، چند میلیون تسلیم جوخه های مرگ می شویم. حکم سازمانیابی شورائی ضد کار مزدی ما را همین وضعیت در شیارهای شعور و مغز ما کاشته و می کارد. در عمق همین سیه روزی ها دست در دست هم گذاریم و ریشه اصلی این مصیبت ها یعنی رابطه خرید و فروش نیروی کار، رابطه تولید اضافه ارزش را، اساس موجودیت سرمایه داری را هدف واقعی کارزار سازمان یافته شورائی سراسری خود گیریم. نقطه عزیمت ما در این خیزش پایان دادن به جدائی خود از کار خود و احراز کل شرائط لازم برای سازمانیابی شورائی متحد کار و تولید و زندگی اجتماعی مان توسط آحاد خویش است. اگر چنین کنیم جنگ ما یک جنگ واقعی طبقاتی خواهد شد. اگر چنین کنیم یک قدرت طبقاتی در هر کجا و در سراسر جهان خواهیم بود که در تمامی حوزه های زندگی، علیه استثمار و نابرابری و ستمکشی و تبعیضات جنسی و کار کودک و آلودگی محیط زیست و دیکتاتوری و خفقان با سرمایه می جنگیم، رژیم ستیزی رایج توخالی و فراطبقاتی را به سرنگونی طلبی واقعی ضد سرمایه داری متحول می سازیم. اگر چنین کنیم در تداوم جنگ خویش بشریت را و از این طریق خود را برای همیشه به طور واقعی آزاد می سازیم. هیچ راه دیگری در پیش رویمان نیست. برخیزیم و شوراهای ضد سرمایه داری را برپای داریم

فعالین جنبش لغو کار مزدی

آوریل 2015