فرشید شکری -خجسته باد هشت مارس، روز جهانی زن

خجسته باد هشت مارس، روز جهانی زن

فرشید شکری

 هشت مارس روزِ جهانی زن در پیش است. صد و چهل و یکسال قبل در چنین روزی، زنان کارگر کارخانجات بافندگی و نساجی شهر نیویورک در اعتراض به ناچیز بودن سطح دستمزدهایشان، و برای بهبود شرایط کار خود، بپاخاستند و تظاهرات عظیمی را در این شهر سازمان دادند. در آن روز پلیس و نیروهای امنیتی طبقه ی حاکم به تظاهر کنندگان هجوم بردند و آنها را به وحشیانه ترین شکل ممکن سرکوب کردند. پلیس ضمن زخمی کردن تعداد زیادی از زنان کارگر معترض، شماری از آنان را دستگیر و به زندان افکند. این واقعه در سال 1875 ، زمینه ای را فراهم آورد تا سایر زنان کارگر در ایالات متحده ی آمریکا، برای کسب حقوق خویش به نبرد علیه نابرابری و استثمار طبقاتی ترغیب شوند.

سی دو سال پس از آن رخداد تاریخی، در روز هشتم مارس 1907، دوباره زنان کارگاهها و کارخانه های نساجی آمریکا همگام با مردان کارگر این کشور با خواست ده ساعت کار روازنه تظاهرات بزرگی را برپا داشتند که آن اعتراض هم با یورش ددمنشانه ی پلیس و نیروهای سرکوبگر مواجه گردید. یکسال بعد در 1908 حزب سوسیالیست آمریکا کمپینی را به قصد برخوردار شدن زنان از حق رأی سازمان داد. در ماه مارس همان سال مجدداً زنان نساج و بافنده اعتراضاتی را جهت ممنوع شدن کار کودکان ترتیب دادند.

در کنگره ی بین المللی سوسیالیست ها که سال 1910 در کپنهاگ دانمارک برگزار شد، کلارا زتکین، زن انقلابی و کمونیست آلمانی، هشت مارس را بعنوان روز جهانی مبارزه ی زنان با تبعیض و ستم جنسی پیشنهاد کرد که این پیشنهاد با اکثریت آراء به تصویب کنگره ی مذکور رسید. بنا به اسناد تاریخی در 1911 حدود یک میلیون زن کارگر همراه با مردان هم طبقه ای خود، در کشورهای دانمارک، استرالیا، سویس و آلمان، و نیز روسیه و چین تظاهرات کردند و جملگی خواستار حق کار، حق رأی، حق آموزش حرفه‌ای و سایر حقوق سیاسی- اجتماعی برابر شدند.

بدنبال این رویدادها، جهانیان شاهد رخدادی بسیار دلخراش و تأسف برانگیز در یکی از کارخانه های شهر نیویورک در مارس همان سال ( 1911 ) شدند. در آن حادثه بعلت نبود تجهیزات و دستگاههای ایمنی حدود 149 زن کارگر طعمه ی حریق شدند و جانباختند. این حادثه ی دردناک باعث شد تا در هشتم ماه مارس 1912 تظاهرات هایی در اعتراض به نبود امکانات حفاظتی، و ناامنی در محیط های کار و تولید در اغلب کشورها برگزار شوند.

زنان و مردان سوسیالیست در هشت مارس های بعدی به مخالفت با جنگ های امپریالیستی از جمله جنگ جهانی اول در اروپا، و به اعتراض علیه گرانی و تعطیلی کارخانه ها در روسیه، مبادرت کردند. آن جدالهای سخت و دشوار تداوم یافتند تا اینکه در نیمه ی دوم قرن بیستم میلادی، در اثر پیکارهای خستگی ناپذیر و پر هزینه ی زنان و مردان کمونیست، و انسان های آزادیخواه، زنان اکثر ممالک دنیا توانستند به قمست زیادی از مطالبات اشان دست یابند. در 1977 هم یونسکو هشت مارس را  روز جهانی زن نامگذاری کرد.

اینک، با سپری شدن دهه های متمادی از نامگذاری یک روز بعنوان روز جهانی زن، شاهد آنیم که، فقر و فلاکت اقتصادی در میان زنان بیشتر شده، نرخ بیکاری زنان در اغلب کشورها بالاتر از نرخ بیکاری مردان است، زنان در ازای کار مساوی با مردان دستمزد کمتری دریافت می‌کنند، و خشونت دولتی، خانگی و اجتماعی در تمامی ممالک بورژوایی بویژه کشورهای مذهب زده علیه زنان افزایش قابل توجهی داشته است. همچنین نتایج فاجعه بار جنگ های امپریالیستی، و عواقب وحشتناک رشد بنیادگرایی مذهبی و شکل گیری جریانات فوق ارتجاعی مانند “داعش” در منطقه ی خاورمیانه و برخی از کشورهای آفریقا، بیشتر از همه، متوجه زنان و کودکان بوده است. این نکته را هم نباید از قلم انداخت که، هرچند قوانینی به نفع زنان در بسیاری از کشورهای جهان بتصویب رسیده اند، ولیکن بین اجرای این قوانین و واقعیت زندگی آنان شکاف عمیقی وجود دارد.

در ادامه جا دارد تا بمناسبت روز جهانی زن نگاهی گذرا به ایران داشته باشیم، کشوری که یکی از مرتجع ترین و زن ستیزترین رژیم های تاریخ بر آن حکومت می کند. همگان به یاد دارند، اندکی بعد از پیروزی قیام 1357 خورشیدی، رژیم تازه بقدرت رسیده ی جمهوری اسلامی به هدف بازپس ‌گیری دستاوردهای انقلاب، زنان را همچون کارگران پیشرو و کمونیست ها آماج یورش های وحشیانه ی خود قرار داد. طرح حجاب اجباری از سوی خمینی، نقطه ی آغاز حملات رژیم بورژوا – اسلامی به زنان بود. با اینکه زنان مبارز و انقلابی ایران در هفدهم اسفند 1357 علیه آن طرح ارتجاعی ای که آشکارا حق آزادی پوشش را زیر پا میگذاشت، تظاهرات باشکوهی را سازمان دادند و حاکمیت را وادار به عقب نشینی کردند، معهذا رژیم یورش های ددمنشانه ی خود به زنان را دوباره از سر گرفت.

اکنون، با گذشت سی و هفت سال پس از استقرار رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی، نرخ بیکاری زنان دو برابر مردان است، دستمزد زنان به مراتب ناچیزتر از دستمزد مردان است، و زنان با تبعیضات و محدودیت های تحصیلی زیادی مواجه اند. علاوه بر تبعیض در زمینه ی اقتصادی و تحصیل، نقضِ مستمر حقوق سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، و نیز سرکوب و خشونت دولتی، زندگی را به کام زنان و دختران این جامعه تلخ کرده اند. با این وجود، زنان ابداً از مبارزه دست برنداشته اند و به انحاء و شیوه های مختلف  بیزاری اشان را از فرهنگ مردسالاری، از واپس گرایی، از طرح های ارتجاعی ای همچون ” عفاف و حجاب ” ، ” صیانت از خانواده ” ، ” تفکیک جنسیتی ” ، و در یک کلام از قوانین تبعیض آمیز رژیم سرمایه داری – اسلامی حاکم، بیان کرده اند. زنان جامعه همیشه با شجاعت و از خود گذشتگی کم نظیری در پیکارهای طبقه ی كارگر، در مبارزات دانشجويی، و در برآمدهای توده های ستمکش، شرکت فعال و گسترده ای داشته اند.

واقعیت اینست که، حضور چشمگیر زنان در میدان نبرد، و تأثیرات غیر قابل انکار آنان بر جنبش های اعتراضی، گذشته از جلب افکار عمومی جهانیان به مبارزات زنان ایران، حاکمیت را مرعوب و پریشان ساخته است. حاکمین ضد انسان و واپسگرای ایران، همانگونه جنبش کارگری را کانون اصلی خطر برای حکومت اشان می دانند، جنبش رهایی زنان را هم از کانون های تهدید به حساب می آورند. آنها با توجه بدین موضوع است که در هر دوره ای سیاست هایی را برای به بیراهه بردن مبارزات زنان درپیش گرفته اند.

زنان بورژوای وابسته به جناح اصلاح طلب _ و اعتدالگرای _ رژیم که برخلاف نارضایتی‌ها و غرولندهایشان، حفظ پایه های نظام سرمایه‌ داری ایران و رژیم جمهوری اسلامی را در برابر انقلاب و تغییرات بنیادین، وظیفه ی اصلی خود می‌دانند، کماکان به شیوه های مختلف میخواهند خواست های رادیکال زنان را به حاشیه برانند. بی گمان، زنانِ جناح رفرمیست و اعتدالگرای حاکمیت به سانِ مردان همطبقه ای خود، از رشد و گسترش افکار و ایده های مترقی، آزادیخواهانه، برابری ‌طلبانه و کمونیستی در میان زنان به شدت بیمناک اند. آنان نه فقط خواهان تحولات جدی به نفع زنان نمی باشند، بلکه در پی آنند تا مبارزات و پیکارهای زنان را در چارچوب قوانین ارتجاعی جمهوری اسلامی به بند کشند. از فمینیست های اسلامی که بگذریم، احزاب و جریانات اپوزیسیون بورژوایی رژیم هم سودای بهره گیری از پتانسیل و نیروی مبارزاتی عظیمِ زنان کشور را در سر دارند و به هر مناسبت و در هر فرصتی روی تبعیض و آپارتاید جنسی در کشور انگشت میگذارند.

زنان تحت ستم جامعه علی العموم، خاصه زنان کارگر لازم است بدانند، در پلاتفرم های اصلاح طالبان حکومتی و نیز جریانات اپوزیسیون بورژوایی خواست های اقتصادی زنان، از جمله محو کار خانگی، پرداخت دستمزدهای برابر در مقابل کار مشابه، تأمین امکانات رفاهی برای زنان سرپرست خانوار و یا زنان کارگری که دارای فرزندان خرد سال هستند، و سایر خواست های رادیکال و انسانی نشانی و اثری نیست، زیرا قائل شدن این حقوق حقه را به زیان سرمایه می دانند.

در این شرایط، با در نظر داشتنِ کوشش های فمینیست های اسلامی، و فمینیست های لیبرال برای جذب زنان معترض جامعه به سمت آراء و افکار خود، و بطریق اولی استفاده از نیروی زنان در راستای دستیابی به مقاصد سیاسی اشان، زنان و مردان کمونیست میباید با افشاگری و فعالیت های آگاهگرانه راههای جلب زنان ستمکش این کشور بسوی نقطه نظرات گرایشات بورژوایی را مسدود کنند. در عین حال فعالین سوسیالیست جنبش رهایی زنان میباید بر آن خواست ها و مطالباتی انگشت بگذارند که به کار و زندگی زنان کارگر و زحمتکش مرتبط اند. بی تردید، موفقیت در این امر خطیر در وهله ی نخست منوط به نشان دادن ریشه ی ستم بر زنان است. بیان اینکه ستم بر زنان ریشه در « وجه تولید سرمایه داری » و مالکیت خصوصی دارد، بسیار با اهمیت است. در کنار رو کردن ریشه ی طبقاتی ستمکشی زنان، نقد مذهب و احکام و دستورات پوسیده ی مذهبی که استثمار، و تمامی اشکال ستمگری از جمله تبعیض جنسیتی علیه همه ی زنان جامعه را توجیه می کنند، ضروری است.

زنان کارگر و زحمتکش که مضاف بر آپارتاید جنسیتی، از ستم طبقاتی در عذاب اند، با پی بردن به این واقعیات، و با درک اینکه ادعاهای پوزیسیون و اپوزیسیونِ بورژوایی رژیم در دفاع از زنان، ربطی به مطالبات آنان ندارد، در برابر فمینیست های اسلامی، و فمینیست های لیبرال که در پی آنند تا جنبش رهایی زنان را در چهار چوب قوانین ارتجاعی و قرون وسطایی موجود به بند بکشند، یا صرفاً در تعقیب کسب برابری حقوقی زنان با مردان، و همطراز شدن زنان طبقات حاکم با مردان همطبقه ای شان از لحاظ سیاسی، اجتماعی، و… هستند، صف مستقل خود را شکل می دهند و برای خلاصی از اسارت، بردگی، و نابرابری های موجود، نظام سرمایه داری را به چالش خواهند کشید.

 

گرامی باد روز جهانی زن، روز خشم و اعتراض به استثمار و ستم طبقاتی، نابرابری، و تبعیض