فرشید شکری-بمناسبت هشتم مارس، روز جهانی زن

بمناسبت هشتم مارس، روز جهانی زن

فرشید شکری

 در آستانه ی هشتم مارس، روز جهانی زن قرار داریم. کمونیست ها، و تمامی زنان و مردان آزادیخواه و برابری طلب هر سال روز جهانی زن را جشن میگیرند و در مراسماتی که در هشتم مارس برگزار میکنند، ضمن صدور قطعنامه هایی به مناسبت این روز و تأکید بر ادامه ی مبارزاتشان علیه تبعیض جنسیتی، یاد و خاطره ی تمامی مبارزینی که در راه برابری انسانها مرارت ها دیده اند، سختی ها کشیده اند، و یا جانشان را فدا کرده اند، پاس میدارند.

امسال در شرایطی مراسم های روز جهانی زن برگزار خواهند شد که زنان دنیا همچنان از اقسام ستم ها و بی حقوقی ها در عذابند. رشد فقر و فلاکت اقتصادی، و تداوم برخوردها و رفتارهای ضد انسانی با زنان هم در خانواده، و هم جامعه، موقعیت بغایت جان فرسا و دردآورتری را برای زنان در اقصی نقاط جهان ببار آورده اند.

هرچند محصول تا کنونی به چالش کشیده شدن آپارتاید جنسیتی از طرف جنبش های کارگری و رهایی زن این بوده که هر یک از هیأت های حاکمه ی جهان بنا به مصالح طبقاتی خود پاره ای از حقوق زنان را برسمیت بشناسند. هرچند نهادها و سازمانهای حقوق بشری و مدافع حقوق زن برای تخفیف رنج های زنان فعالیت دارند. هر چند در ممالک سرمایه­داری پیشرفته _ و بخشاً توسعه نیافته _ بخشی از زنان طبقات پائینی در تشکل های کارگری ( اتحادیه و سندیکا ) حضور دارند و مجدانه جهت بهبود وضعیت کار و معیشت کارگران علی العموم، بویژه زنان کارگر مبارزه می کنند. معهذا اعمال ستم بر زنان در حوزه های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، کماکان یکی از مشخصه های بارز کلیه ی جوامع بورژوایی است. افزون بر این هر روزه در این دنیای پر از نکبت و ظلم و نابرابری، شماری از زنان مورد خشونت و تعرض قرار می گیرند، به انحاء مختلف به قتل می رسند و یا در جنگ هایی که اینک در نقاطی از جهان منجمله خاورمیانه جریان دارند، بهمراه کودکان و سالمندان کشته می شوند.

شاید بد نباشد تا در ادامه ی این نوشتار بطور گذرا به آمار مربوط به خشونت علیه زنان رجوع کنیم. در سالهای اخیر دهها میلیون ( بیش از 133 میلیون ) دختر و زن در بیش از بیست و نُه کشور آفریقایی و خاورمیانه ختنه شده‌اند. در هندوستان هزاران زن و دختر جوان مورد تجاوز قرار گرفته‌ اند. تخمین زده میشود که در همین سالها بالغ بر 35 درصد زنان در اطراف و اکناف دنیا با آزار و خشونت جسمی یا جنسی در خانه و محل کار مواجه شده اند. اغلب این خشونت‌ها بوسیله ی شوهر، شریک زندگی یا نزدیکان، و نیز همکاران اعمال شده اند. همچنین میلیونها زن و دختر در طول زندگی خود توسط شوهر، شریک زندگی یا دوست پسر خود مجبور به سکس اجباری شده‌اند. مضاف بر اینها حدود هفتاد درصد از آمار تجارت انسان به زنان و دختران اختصاص دارد.

نگاهی به موقعیت زنان در ایران

با بیان مختصری از وضعیت اسفبار زنان جهان تحت هژمونی وجه تولید سرمایه داری، و قوانین و فرهنگ مرد سالار و زن ستیز، به شرایط اقتصادی، سیاسی، و اجتماعی زنان ایران نظری میافکنیم. مبارزین کمونیست و انسان های آزادیخواه و برابری طلب جامعه در حالی مراسمات روز جهانی زن را برگزار میکنند که قوانین رسمی رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی همچون قانون حمایت از خانواده، قانون صیانت از حریم عفاف و حجاب، ارث، طلاق، چند همسری، جداسازی مراکز آموزش عالی، حرام خواندن دوچرخه سواری، مشغولیت زنانه بجای اشتغال زنان، و دیگر لوایح و قوانین ضد زن، زنان فرودست این دیار را به تنگ آورده اند. مراسم های روز جهانی زن در حالی گرفته میشوند که برغم چند دهه پیکار و جانفشانی در راستای برابری میان زن و مرد، هنوز زنان ایران جزو بی حقوق ترین و سیه روزترین اقشار اجتماعی اند، و هنوز حرمت و کرامت انسانی آنها توسط نهادهای حکومتی و مردان مرتجع و واپسگرا لگد مال می شود. اما واقعیت اینست که مسئله ی زنان تنها بی حقوقی ایشان و جنس دوم بودنشان محدود نمیشود.

تن فروشی، تکدی گری، اعتیاد، آوارگی و کارتن خوابی آن آلام و مصائبی اند که در طول حاکمیت رژیم ضد زن جمهوری اسلامی، مداوماً سیر صعودی داشته اند. این ناهنجاری ها هر روزه شماری از زنان و دختران طبقه ی کارگر و تهیدست جامعه را بکام خود فرو می برند. دم به ساعت بر تعداد زنان و دختران تن فروش، معتاد و کارتن خواب افزوده میشود.

سیمای شهرهای کوچک و بزرگ “به یمن” حاکمیت دینداران بورژوا، “آراسته” به زنان و دختران جوان و بی پناه و بی پشتیبانی است که در خیابان های پر تردد، معابر عمومی و پارک ها، برای زنده ماندن بناچار تن فروشی و تکدی گری را پیشه کرده اند. چهره ی شهرها “مزین” به زنان و دختران ستمدیده ای است که در جستجوی تهیه ی مواد مخدرند و یا در انتظار مردان بلهوس و هرزه ای اند که بابت استفاده از تن های رنجور این بی گناهان پول خرج کنند. بنگرید رژیم بورژوا- اسلامی چه زخم عمیقی بر پیکر جامعه زده است. بنگرید چگونه دسته دسته گل های زیبا و خوشبوی این ملک بخاطر سیاست های یک رژیم قرون وسطایی پرپر میگردند.

اما، در این شرایط نکبت بار، صاحب منصبان رژیم، و برخی از “جامعه شناسان و روانشناسانی” که سر در آخور سرمایه داری دارند، در تشریح و توضیح زمینه های پیدایش و گسترش پدیده های فوق الذکر، دلایلی را همچون مشکلات روحی و روانی، از هم پاشیدگی کانون خانواده، بی توجهی والدین به امر تربیت، و محیط های آلوده و ناسالم که این مسائل نیز ربط مستقیم به وجود نظام سرمایه داری دارند و خود این سیستم آفریننده ی این پلشتی هاست، ردیف می کنند. شکی نیست آنها منشاء اصلی دردهای جامعه را از توده های ستمکش مستور و پنهان میسازند. آنان تصور میکنند با منحرف نمودن اذهان توده های معترض به آن موضوعات، نظام اقتصادی- سیاسی مسلط بر جامعه از هر خطایی مبرا، و از پاسخگویی و مسئولیت پذیری در قبال این مصائب رها میگردد. معذالک کوشش های آنها در پرده پوشی حقایق آب در هاون کوبیدن است.  اکثریت مردم تحت ستم ایران می دانند که دستمزدهای چهار مرتبه زیر خط فقر، بیکاری میلیونی، فقر، و تجارت مواد مخدر توسط عناصر و باندهای حاکمیت، علل اصلی سر درآوردن و تثبیت چنین ناهنجاری هایی در ایران هستند. آنان می دانند رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی و سیاست های آن، باعث و بانی این بدبختی ها برای زنان و دختران خانواده های تهیدست و کم درآمدند. توده های فهیم کشور دریافته اند تا وقتی که مسبب فقر و فلاکت اقتصادی توده ها یعنی نظام سرمایه داری- اسلامی بر مسند قدرت است، تا هنگامی که اوامر و دستورات مذهبی علیه زنان اعمال شوند، و تا زمانی که فرهنگ مرد سالاری برای به انقیاد کشیدن زنان در جامعه ترویج شود، این ناهنجاری ها و ستمکشی زنان را پایانی نیست و حال و روز زنان ایران، خصوصاً زنان طبقه ی استثمار شونده، همین خواهد بود که در سی و هشت سال گذشته بوده است.

مسئله ی زن در ایران، و راه حل های متفاوت

ابتداء جای یادآوری دارد که، به غیر از کمونیست ها و تمامی آن انسان های آزاده ای که صادقانه و با عزم و اراده ای راسخ برای آزادی و نجات زنان از شر رژیم مستبد جمهوری اسلامی مبارزه می کنند، و همچنین صرف نظر از فمینیست های اسلامی وابسته به اصلاح طلبان و اعتدالیون جنایتکار حکومتی که چند سالیست در تلاش برای ممانعت از رشد و اعتلای جنبش رهایی زن هستند، اپوزیسیون بورژوا- لیبرال و ناسیونالیست هم سنگ دفاع از زنان ستمکش جامعه را به سینه میزنند تا نظر زنان ستمدیده ی کشور را بسوی خود جلب نمایند و بدین نحو از نیروی عظیم ایشان در جدال با حاکمیت بهره مند گردند. اینان، همان فمینیست های لیبرالی که مزورانه از حرمت و کرامت انسانها دم میزنند و مدعی مبارزه بر ضد ستم کشی زنان اند، در تبیین مسئله ی زن، صرفاً نظام دینی حاکم، رواج مذهب در بین لایه هایی از مردم، و فرهنگ مرد سالاری را  برجسته میسازند. قدر به یقین این فاکتورها به تنهایی ریشه ی اصلی ستم کشی زنان را نمی شناسانند. اگر بناست تا روی این عوامل واقعی انگشت گذاشته شود، باید اینرا نیز بازگو کرد که نظام سیاسی حاکم، فرهنگ مردسالاری و مذهب _ همان ساختارهای روبنایی ای که بی حقوقی زنان ایران را موجب گشته اند _، اساساً محافظت از زیر بناء و تأمین شرایطی مطلوب برای تولید ارزش اضافی را بر عهده دارند. بعبارت دیگر این سازه ها که اشکال گوناگون ستم کشی زنان را شدت بخشیده اند، مکانیسم هایی اند که کوهی از ارزش اضافی را برای سرمایه داری حاکم تولید می کنند. با کاهش بیشتر ارزش نیروی کار زنان که در دستمزدهای کمتر نمود یافته، با قوانینی که ورود زنان را به بازار کار محدود کرده اند، و با ممانعت مردان سنتی از کار کردن زنان، که موارد دوم و سوم بیکاری و خانه داری میلیون ها زن را بدنبال داشته اند، سالیانه حجم بزرگی از ارزش اضافی خلق و به جیب مبارک صاحبان سرمایه سرازیر می شود. اپوزیسیون بورژوایی که بر سر تصاحب همین ارزش اضافی با هم طبقه ای مرتجع خود درگیر است، با چسبیدن به این فاکتورها در تبیین مسئله ی زن، همچنین برابری حقوقی میان زن و مرد بعنوان یک خواست و مطالبه ی پایه ای جنبش رهایی زن را که گویا در سایه ی بقدرت رسیدن و حکومت آنها قانونی می شود و رسمیت می یابد، مناسب ترین پاسخ به مسئله ی زن در ایران معرفی می کند. البته نا گفته نماند که فرا روی و عبور کل زنان جامعه از این موقعیت سخت و آزار دهنده و دستیابی ایشان به حقوق مساوی با مردان، مانند جدایی دین از دولت گامی به پیش می باشد؛ ولی برابری حقوقی در چارچوب نظام سرمایه داری هیچگاه بمنزله ی خاتمه یافتن دیگر جوانب تبعیض علیه اکثریت زنان نیست. بدون تردید سکولاریسم و برابری حقوقی مسئله ی ستم کشی زنان کارگر در غرب و سایر جوامع طبقاتی را بطور عمده و درخور توجه برطرف نکرده اند و هرگز برطرف نخواهند کرد. آنهایی که در جوامع بورژوایی پیشرفته و سکولار مثل ایالات متحده، کانادا، انگلستان، سوئد، آلمان، فرانسه و… اقامت دارند، شاهدند که زنان طبقات حاکم بیش از زنان کارگر و زحمتکش از حقوق مساوی با مردان برخوردار میباشند. بنابر این ساده اندیشی است چنانچه فکر کرد که بدون منهدم شدن مناسبات و شیوه ی تولید سرمایه داری، سکولاریسم و برابری حقوقی، مسئله ی زنان کارگر و زحمتکش ایران را فیصله خواهند داد. از آنجایی که تبعیض جنسیتی از اجزای جدایی ناپذیر نظام کاپیتالیستی است و تولید و باز تولید آن برای این سیستم استثمارگر و ضد انسانی مطلوبیت دارد و بدان منفعت می رساند، لذا رفع مسئله ی زن، رسالت طبقه ی کارگر و کمونیسم این طبقه است. بصراحت باید عنوان کرد که رهایی قطعی زنان از ستم ممکن نخواهد شد، مگر طبقه ی کارگر آگاه و متشکل به حاکمیت سرمایه دارها اعم از مذهبی یا لائیک، پایان دهد و خود را رها سازد. این راه حل مسئله ی زن در ایران و سراسر جهان است.