فاتح شیخ – یاد کمون پاریس همیشه زنده و آموزنده

یاد کمون پاریس

همیشه زنده و آموزنده


فاتح شیخ

١٨ مارس سالروز “کمون پاریس” را هر کارگر انقلابی، هر کمونیست و هر مبارز آزادیخواه و برابری طلب باید از دل و جان بزرگ دارد و برای آموختن و آموزش تجربه هایش تلاش کند. روز قیام پاریس، نه ماه از جنگ فرانسه و آلمان گذشته بود. در آن فاصله ارتش فرانسه شکست خورده و ناپلئون سوم اسیر شده بود. در فرانسه حکومت جمهوری “دفاع ملی” سر کار آمده بود. ارتش آلمان پاریس را محاصره کرده بود. چندین بار کارگران پاریس شورش کرده و سرکوب شده بودند. هم و غم دولت فرانسه سرکوب نهائی کارگران بود و حاضر بود در آن راه هر سازش خفتباری با آلمان را بجان بخرد. ١٨ مارس ١٨٧١، کمیته مرکزی “گارد ملی” در برابر تلاش دولت برای خلع سلاح کارگران و در آوردن توپها از دست “گارد ملی” قاطعانه ایستاد قدرت را به دست گرفت، دولت را فراری داد و شیپور شروع انقلاب کارگری را در یک پایتخت بزرگ اروپائی به صدا در آورد: “کمون پاریس”، نخستین حکومت کارگری متولد شد.

در آن زمان “انترناسیونال” بعنوان یک سازمان جهانی و یک اتحادیه فراکشوری کارگران، هفت سال بود در راس مبارزه طبقه کارگر علیه بورژوازی همه کشورهای قاره اروپا حضور فعال و دخالتگر داشت و به فاکتور موثری در رشد استقلال سیاسی و همبستگی طبقاتی کارگران تبدیل شده بود. میزان تاثیر انترناسیونال بر کمون را میتوان با موج تنفر و هیاهویی سنجید که دولتهای بورژوا بدنبال قیام پاریس علیه انترناسیونال براه انداختند. مارکس در جواب آن هیاهو بسادگی توضیح داد: قیام پاریس توسط کارگران پاریس صورت گرفته است. نتیجتا فعالترین کارگران، رهبران و مجریان آن بوده اند و البته ضمنا فعالترین کارگران، فعالان انترناسیونال نیز هستند ولی الزاما سازمان انترناسیونال راسا مسئول اقداماتشان نیست (از مصاحبه خبرنگار روزنامه World با مارکس، ۳١ ژوئیه ١٨٧١). این حقیقت که انقلابی بزرگ و متفکر کمونیست زمانه، کارل مارکس در راس انترناسیونال و مغز و رهبر آن بود، علاوه بر اهمیت تاثیرگذاری آن بر کمون، از آن نظر هم مهم بود که مارکس روند جنگ فرانسه و آلمان و کل سرگذشت قیام پاریس و شکست آن را در متن اسناد درخشانی به گنجینه غنی تئوری کمونیسم اضافه کرد. دو قطعنامه درباره جنگ فرانسه و آلمان و رساله “جنگ داخلی در فرانسه” راجع به کمون، که هر سه به قلم مارکس و به نام انترناسیونال همزمان با رویدادها منتشر شدند، تمام تجارب و درسها، تمام دستاوردها و کمبودهای این خیزش شورانگیز کارگری را با دقت و موشکافی بی نظیر و نیز با انصاف و مسئولیت بی نظیر تحلیل و ثبت کردند و در اختیار کمونیستها و کارگران انقلابی و نسلهای بعدی شان گذاشتند.

از میان این تجارب، در این اشاره کوتاه، تنها میتوان بر چند مورد از مهمترها تاکید گذاشت و خواننده را برای آموزش بیشتر به مطالعه نوشته های مارکس و انگلس و لنین در این زمینه فراخواند. از مهمترین تجارب اینکه قیام پاریس که با گرفتن قدرت توسط کمیته مرکزی “گارد ملی” شروع شد و دولت بورژواها را به فرار واداشت، تعرض خود را ادامه نداد، دولتیان فراری را بحال خود گذاشت و نیرویشان را متلاشی نکرد. تجربه کمون نشان داد که طبقه کارگر نمیتواند ماشین دولتی بورژوازی را دست نخورده در اختیار بگیرد، بلکه برای پیروزی ناچار است آن را درهم بشکند، یک وجه اولیه تداوم انقلاب، درهم شکستن کامل ماشین دولتی بورژوازی است. تجربه دیگر اینکه کمیته مرکزی خیلی زود پای انتخابات رفت و قدرت تصرف شده را قبل از تحکیم و تثبیت آن در اختیار ارگانهای انتخابی شورائی گذاشت. کمونارها در فرصت کوتاه در دست داشتن قدرت، دست به اقدامات انقلابی مهمی زدند: لغو ارتش سنتی و جایگزینی آن با تسلیح همگانی، جدا کردن کلیسا از دولت و قطع مستمری دولتی کشیشان، تعیین حداکثر حقوق کارکنان کمون در حد دستمزد عادی کارگران، پایین کشیدن ستون واندوم سمبل ناسیونالیسم فرانسه، سوزاندن گیوتین ها بعنوان سمبل مجازات اعدام و …. همچنین با تصویب مقرراتی در جهت بهبود شرایط کار و زندگی کارگران و توده های خرده بورژوازی، نظیر لغو کار شبانه نانواخانه ها، سپردن کارخانه های رها شده به تعاونیهای کارگران، لغو اجاره ها و سفته ها و …، تعرض معینی به سرمایه کردند. اما دامنه اقدامات انقلابی و تعرض به سرمایه محدود بود. تجربه کمون نشان داد که طبقه کارگر بدون فرارفتن از کسب قدرت سیاسی به انقلاب اقتصادی و بدون دست بردن به ریشه مشقات طبقه کارگر یعنی سیستم مالکیت بورژوائی و بردگی مزدی (انقلاب مداوم در قلمرو اقتصاد) نمیتواند قدرت سیاسی را هم نگاهدارد و دیر یا زود مجددا یوغ حاکمیت سرمایه و سرکوب بورژوائی را بر گردن خود خواهد یافت.

با اینهمه کمون پاریس، بعنوان نخستین تجربه مسلح شدن کارگران در ابعاد صدها هزاری و تن ندادن به تلاش بورژوازی برای خلع سلاح آنها، بعنوان نخستین تجربه در دست گرفتن قدرت توسط کارگران و اعمال حکومت شورائی، بعنوان تجلیگاه انسانیت و عدالتخواهی طبقه کارگر، بعنوان صحنه بروز قهرمانی و جانفشانی طبقه کارگر برای رهائی از بردگی و تحقیر طبقاتی، نقطه عطفی مهم و فراموش نشدنی در حیات طبقه کارگر است. مارکس در گرماگرم رویدادهای کمون در نامه ١٧ آوریل خود به کوگلمان مینویسد: مبارزه طبقه کارگر علیه طبقه سرمایه دار و دولت آن، با کشمکش پاریس وارد فاز جدیدی شده است. نتایج بلاواسطه هرچه باشد، یک نقطه حرکت دارای اهمیت جهانی-تاریخی بدست آمده است (جلد ٤٤ مجموعه آثار انگلیسی مارکس و انگلس، ص ١۳٧).

“کمون پاریس” تنها دو ماه و ده روز توانست در قدرت بماند؛ ٢٨ مه آخرین رزمندگان آن در مقابل نیروی دهها برابر بیشتر لشکر دشمن از پا در آمدند و قهرمانانه جان باختند. بورژوازی چون درنده زخم خورده به جان کارگران انقلابی افتاد، سی هزار تن را قتل عام و چهل هزار را زندانی کرد. بورژوازی در برابر جسارت و تعرض بخش انقلابی طبقه کارگر، از کل طبقه انتقام گرفت. درحالیکه در طول قدرت کمونارها شمار کشته شدگان از شصت نفر تجاوز نکرد. بورژوازی هرگز از معادل شمردن انقلاب با “خشونت” دست برنداشته است. بورژوازی که فقط با اعمال خشونت سازمانیافته دولتی قادر به تحمیل یوغ حاکمیت و استثمار خود بر گرده طبقه کارگر است، هرگاه کارگران برای رهائی خود دست به اسلحه ببرند و به قهر متوسل شوند، تلاش آزادیخواهانه آنان را “خشونت” مینامد. تجربه کمون این دروغ سازمانیافته بورژوازی و قلم بدستان مزدورش را، که در واقع مکمل خشونت سازمانیافته بورژوازی علیه طبقه کارگر است، تماما رسوا کرد. تجربه کمون به طبقه کارگر میآموزد که مرعوب این دروغ بزرگ نشود و در بکار گرفتن نیروی انقلابی خود برای گرفتن قدرت و برانداختن بساط سرمایه تردید نکند. بویژه در این دوره سناریو سیاه جهانی، کارگران انقلابی و حزب کمونیستی طبقه کارگر، باید با این درس ارزنده “کمون پاریس”، خاطره عزیز کمونارهای قهرمان را گرامی بدارند. “کمون پاریس” برای همیشه زنده و آموزنده است. زنده باد کمون! زنده باد کمونیسم!