فاتح شیخ-عراق: پایان خط فدرالیسم پوشالی

عراق: پایان خط فدرالیسم پوشالی

 

فاتح شیخ

آنچه در عراقِ پسابعثی “فدرالیسم” نام گرفته، ترتیبات سیاسی خاصی است که با نظامهای فدرالیست شناخته شده شباهت ابژکتیو ساختاری ندارد. رژیم کنونی عراق زاده اشغال آن کشور و سقوط رژیم بعث توسط لشکرکشی دولتهای آمریکا و بریتانیا است. ملغمه ای از حاکمیت شراکتی جریانات ناهمگون مذهبی و قومی است که معمار آن بریمر، حاکم وقت آمریکا در عراق، خشت اول آن را کج گذاشت و امروز با گذشت ١٤ سال، دیوار کج آن روی دست بازماندگان نظام سرکوب و ستم مانده که مانده اند چه کنند تا بر سرشان فرو نریزد.

در عراق کنونی قاسم سلیمانی بیشتر از مجموعه هیات حاکمه بغداد از معصوم و عبادی و جبوری تا مالکی و عمار حکیم و مقتدا صدر تا علاوی و نجیفی و مطلق و شرکاء، میراث سلطه بریمر را به یغما برده و در عالم واقع به وارث موقعیت او و مجری نقش اشغالگر او در بغداد بدل شده است. این در حالی است که سلیمانی، حاکم اشغالگر اسلامی امروز، برخلاف بریمر، حاکم آمریکای اشغالگر ٢٠٠٣، خود را ناگزیر نمیداند که با حاکمان کردستان کنار بیاید. برعکس، بر آن است که هر آنچه بریمر با آنها توافق کرده است را به زور یا با تبانی پس بگیرد. این دقیقا همان شرایطی است که دارد پایان فدرالیسم پوشالی عراق را رقم میزند.

الحاق دولت دوفاکتو مستقل کردستان به دولت موهوم ناموجود در بغداد اشغال شده سال٢٠٠٣، اولین خشت کج دیواری بود که با نصب تابلوی جعلی “فدرالیسم” بر آن بر پایه توافق بی پایه بریمر و احزاب حاکم کردستان پیریزی شد. الحاق کردستان به عراق در آن روزها، بر خلاف توجیه سران احزاب ناسیونالیست کرد، یک “اتحاد داوطلبانه” نبود. بلکه یک تسلیم داوطلبانه آشکار بود به وعده پوچ بریمر درباره ضمانت سهیم شدنشان در “نظام فدرال عراق”. الحاق تسلیم طلبانه بود چرا که احزاب حاکم کردستان آن را مهر زدند بی آنکه رای مردم ستمدیده کردستان را پرسیده باشند.

متقابلا برگزاری رفراندم استقلال کردستان در ٢٥ سپتامبر ٢٠١٧ و رای بالای ٩٢،٧٣٪ ‌‌آری رای دهندگان پاسخ قاطع آزادیخواهانه مردم کردستان به سابقه و لاحقه تسلیم طلبی احزاب حاکم کردستان بود. در همان حال رای نه بزرگ به فدرالیسم پوشالی و شکست خورده عراق، نه بزرگ به پایه آن در توافق سال ٢٠٠٣ احزاب کردستان با بریمر بود.

نباید فراموش کرد که مردم کردستان عراق یک بار دیگر در سال ٢٠٠٥ هم در رفراندمی غیررسمی با نود و هشت و نیم در صد رای آری به استقلال، نه بزرگ خود به سیاست الحاق احزاب ناسیونالیست کرد و به فدرالیسم جعلی عراق را فریاد زده بودند. جای توجه جدی است که این نه سال ٢٠٠٥ مردم کردستان، همزمان بود با سر فرود آوردن احزاب حاکم کردستان در برابر “قانون اساسی” تا مغز استخوان ارتجاعی و اسلامی عراق که خودشان هم در تدوین آن شرکت کرده بودند و تلاش کردند در رفراندم تصویب آن هم شهروندان کردستان را پای رای دادن به آن بکشانند. احزاب حاکم کردستان فریاد رسای نه بزرگ مردم به فدرالیسم و “قانون اساسی” عراق را با گوشهای خود شنیدند وعامدانه به فراموشی سپردند، چون در آن مقطع از میزان سهمی که ورای رهاترین رویاهایشان به چنگ آورده بودند رضایت داشتند.

اخیرا پس از آن که پته پوشالی بودن “فدرالیسم” در عراق روی آب افتاد، پس از آن که روزگار زودگذر “شراکت در حاکمیت” و سهیم شدن در تصاحب قدرت و ثروت جامعه به پایان خط رسید، دیدیم که بعضی سران احزاب حاکم بر کردستان سرانجام اذعان کردند که الحاق سال ٢٠٠٣، به سلطه دولتهای اشغالگر آمریکا و بریتانیا و دولت ناموجود عراق، یک “اشتباه بزرگ” بوده است. اما بعضی دیگر از آنان، کسانی که در رفراندم استقلال کردستان شرکت کرده و با افتخار رای آری داده بودند، پس از تهاجم ارتش و حشد شعبی و نیروهای سپاه قدس و حزب الله لبنان به کردستان، ناگهان از رفراندم استقلال تبری جستند و ابراز ندامت کردند. فاحش تر از آن، عملکرد جناحی از اتحادیه میهنی بود که پا فراتر گذاشتند و رسما و علنا با نیروهای سرکوبگر و ستمگری تبانی و همدستی و همکاری کردند. با نیروهایی پیمان اتحاد مهر کردند که به مناطق وسیعی در کردستان عراق، از خورماتو و کرکوک تا خانقین و شنگال، تعرض نظامی کردند و جنایاتی در حد جنایات جنگی مرتکب شدند.

امروز نزدیک به دو ماه از تهاجم نظامی ١٦ اکتبر ارتش عراق و حشد و سپاه قدس و غیره به خورماتو و کرکوک و دیگر مناطق کردستان با تبانی جناحی از اتحادیه میهنی میگذرد. شاید بتوان گفت که تجربه مردم ستم کشیده کردستان از عملکرد احزاب حاکم بر حیات سیاسی شان در همین دو ماه گذشته، آشکارا غنی تر و البته در عین حال فاجعه بارتر و غم انگیزتر از تجربه حاکمیت مردودشان دردو دهه و نیم گذشته بوده است.

مردم همه مناطق کردستان عراق چه در جغرافیای اقلیم و چه خارج از آن با قاطعیت بالا به استقلال رای دادند و با آن رای از جانب خود، آخرین میخ را به تابوت فدرالیسم عراق کوبیدند. از جانب دیگر عبادی، پارلمان بغداد و دادگاه “اتحادی” هم با اصرار فاشیستی بر”لغو نتایج رفراندم” به سهم خود علنا داد زدند که فدرالیسمی در کار نیست. آنها با تمام نیروی سرکوب نظامی سیاسی قضائی خود و حامیان جنایتکارشان در جمهوری اسلامی ایران تلاش کردند و میکنند که ابتدائی ترین حقوق مردم کردستان را یک بار دیگر زیر زنجیر تانکهایشان له کنند. عبادی به رغم فشار دولتهای آمریکا، فرانسه، بریتانیا و آلمان هنوز تن به مذاکره با دولت به اصطلاح رسمی و قانونی اقلیم کردستان نداده است. دولت اقلیم اما علاوه بر “فریز کردن” نتایج رفراندم، برای مذاکره در “چارچوب قانون اساسی عراق” هر روز اعلام آمادگی میکند و ازجمله به توهم اجرای ماده ١٤٠ قانون اساسی که در ده سال گذشته دهها بار سران رژیم بغداد مرگ آن اعلام کرده اند، دامن میزند.

روشن است که نه عبادی، نه پارلمان و دادگاه عراق قادر نیستند نتایج رفراندم استقلال کردستان عراق را “لغو” کنند. دولت اقلیم هم هیچگونه حقانیت و صلاحیتی برای نادیده گرفتن نتایج رفراندم، حتی “فریز کردن” آن در اختیار ندارد. همین تجربه دو ماهه عملکرد دولت عبادی حکم میکند که هرگونه بندوبست دولت اقلیم با رژیم بغداد که مغایر نتایج رفراندم استقلال کردستان باشد از طرف مردم کردستان رد میگردد، در کنار سیاست الحاق و تسلیم سال٢٠٠٣ و نادیده گرفتن رای نود و هشت و نیم درصدی رفراندم ولو غیررسمی اما بسیار گویا و قاطع سال ٢٠٠٥ گذاشته میشود و مهر باطل میخورد.

واقعیات پایان خط فدرالیسم پوشالی در عراق، حقانیت رای استقلال کردستان عراق در رفراندم ٢٥ سپتامبر را روز به روز بیشتر اثبات میکند. راه برون رفت جامعه کردستان از باتلاق گندیده و اسلامزده و انباشته از فساد فدرالیسم عراق، راه خارج کردن حیات سیاسی مردم ستم کشیده و آزادیخواه کردستان از چنگ سرکوبگری مزدوج فاشیستهای رژیم بغداد و جمهوری اسلامی ایران پا فشردن قاطع بر دفاع از رای آن مردم به استقلال است.

سرکوب و توحش رژیمهای عراق و جمهوری اسلامی در برابر اراده آزادیخواهانه مردم کردستان عراق محکوم به شکست محتوم است.

(جنبه های بیشتر این روند را در نوشته های آتی پی خواهیم گرفت)

***