فاتح شیخ-رهایی جامعه ایران در گرو یک رهایی سوسیالیستی است

رهایی جامعه ایران در گرو یک رهایی سوسیالیستی است

 

متن ادیت شده سخنرانی در سمینار:

شرایط اقتصادی و سیاسی ایران پس از رفع تحریمها- فرانکفورت، دوم آوریل ۲۰۱۶

 

فاتح شیخ

این تجمع درباره شرایط اقتصادی و سیاسی ایران پس از رفع تحریمهاست، در واقع درباره آینده ایران است. و باید اضافه کرد خود این تجمع بخشی از آینده ایران است. به نظر من باید اینطور تلقی شود. سوال این است: چه شد بالاخره؟ تحریمها رفع شد؟ کاری شد؟ تغییری پیدا شده؟ و بر این اساس جامعه ایران به کجا میرود؟ با این بحرانهای تلنبار شده، این انتظاراتی که دارد به آستانه انفجار میرسد، این میلیونها انسانی که به فاجعه بیکاری رانده شده اند جامعه به کجا کشانده میشود؟ الان جامعه ایران در یک تنگراهه شبیه گلوی بطری گیر کرده است. چه نیروئی میتواند آن را از این وضعیت نجات دهد؟

من حرف آخرم را اول میزنم، آخر هم دوباره به آن بر میگردم: رهایی جامعه ایران در گرو یک رهایی سوسیالیستی است. در این هیچ شکی نیست. چرا؟ چون تناقضاتی که گریبان این جامعه و این رژیم حاکم را گرفته، تناقضات یک جامعه سرمایه داری است. درست است که این یک رژیم مذهبی است ولی یک رژیم مذهبی سرمایه داری است. یکی از جوابهای سرمایه داری به دنیای معاصر است. و یک جواب بد. یک جواب ناجور. جوابی که نه تنها با جامعه ایران ناسازگار است حتی با ترکیب امروز “جامعه جهانی” هم سازگاری ندارد.

تحریمها را فکر کنم همه نیروها و شخصیتهای حاضر در این پانل، از روز اول محکوم کرده بودیم. ابزار فشار قدرتهای جهانی بر رژیمی که با آنها کنار نیامده بود و فشاری که بر اقتصاد جامعه، بر زندگی مردم وارد میکرد را ما همیشه محکوم میکردیم. بنابراین رفع تحریمها یکی از خواستهای ما بوده، ولی باید دو سطح جامعه را از هم جدا کرد. جامعه ایران دو سطح دارد؛ یک سطح رژیمی است که با بحرانها و تناقضات خود در ایران حکومت میکند و سطح دیگر در واقع اعماق جامعه است. مسائل را از منظر اعماق جامعه باید نگاه کرد، در عین حال باید تناقضاتی که هیئت حاکمه و طبقه حاکم، نه فقط رژیم حاکم، با آن درگیر است را تحلیل کرد. اگر این دو سطح را جدا کنیم، آن وقت سرراست تر و روشن بینانه تر میتوانیم به این نتیجه برسیم که اعماق جامعه: طبقه کارگر، زنان، نسل جوان، آن نیروهای اجتماعی هستند که جامعه ایران را از این تنگراهه خارج میکنند، نه شاخ به شاخ شدن رفسنجانی و خامنه ای، نه حتی التفات اوباما به جمهوری اسلامی و غیر اینها.

ابتدای سر کار آمدن روحانی در سفری به نیویورک تلفنی با اوباما صحبتی کرد، برگشتنی گفت این کشمکش هسته ای با غرب میتواند ظرف سه ماه حل شود. آن وقت من نوشتم روحانی عجله دارد، غرب ندارد. این حکم الان دارد اثبات میشود. چرا غرب عجله ندارد؟ چون قدرتهای غربی نمایندگان سرمایه جهانی هستند که اختصاص آن سرمایه جهانی به هر حوزه کشوری یا به هر منطقه ای، تابع آن رکن اصلی قانون سرمایه داری است که دنبال بیشترین سود است، کجا بیشترین سود را بدست آورد آنجا میرود. اینطور نیست که چون روحانی با پرچم بنفش “اعتدال” آمده، باید سرمایه جهانی به ایران سرازیر میشود. اوکی بعضی تحریمها رفع شدند ولی بعد چه شد؟

نگاه کنید به دو هفته اول سال نو در ایران: روز اولش با آشکارتر شدن یک شکاف بالای رژیم (بحث برجام دو و سه) شروع شد، روز دوم با آشکارتر شدن یک شکاف دیگر (بحث موشک و مذاکره). بعد هم روحانی نتوانست مانند ایتالیا و فرانسه به اتریش سفر کند، هیئت اقتصادی اش را بی سر به آنجا فرستاد. رئیس اتاق بازرگانی رژیم اسلامی در وین گفت معلوم نیست کجا میتوانیم برویم. سیاست است که تعیین کننده روابط اقتصادی است. ما از سی سال قبل گفته بودیم: مشکل اقتصاد ایران با حضور جمهوری اسلامی راه حل اقتصادی ندارد، راه حل سیاسی دارد که برداشتن جمهوری اسلامی از سر راه اقتصاد ایران است. این راه حل سیاسی است. و الان همه دارتد این را تکرار میکنند. امروز میخواندم یک مفسر اقتصادی نوشته: اقتصاد ایران در چنبره سیاست. یعنی همین دیگر. یعنی مشکل اقتصاد ایران راه حل اقتصادی ندارد.

مشکل اقتصاد ایران با تحریم نبود. تحریم البته فشار مضاعف و ویژه ای بر اقتصاد ایران و اقتصاد جمهوری اسلامی گذاشت، ولی بحرانها عمیق تر از این بودند، قبلی تر و دیرینه تر و ساختاری تر از این بودند که با تحریم خیلی خطرناک شود و با رفع تحریم رفع شود. البته با تحریم یک فشاری بر جمهوری اسلامی وارد شد که در چند ماه بعد از اجرایی شدن “برجام” هم داریم میبینیم هنوز تغییری نکرده است. پریروز اوباما در کنفرانس امنیت هسته ای گفت وارد شدن اقتصاد ایران به اقتصاد جهانی زمان میبرد. یعنی ما عجله نداریم. و عجله ندارند. سرمایه داری جهانی عجله ندارد. برود ایران کار کند؟ وقتی هم برود دنبال سود خودش است. کسانی که دلشان میخواهد این تصویر را بدهند که گویا جمهوری اسلامی با توافق هسته ای یک “پیروزی تاریخی” بدست آورده و دارد مشکلاتش را رفع میکند، توجه ندارند که سفر روحانی به فرانسه، دری را به روی اقتصاد ایران باز نکرد، در را به روی ایرباس باز کرد که برود سود ببرد. اینطور نیست که با سفر اتریش وضع اقتصاد جامعه هشتاد میلیونی ایران به حرکت در میآمد، اقتصاد ایران بخشی از اقتصاد جهانی است ولی مانند لنگه دری که یک لولایش افتاده؛ با چرخش اقتصاد جهانی چفت نمیشود.

در دو هفته گذشته هر دو آخوند نماز جمعه تهران شکافهای بالای رژیم را نشان دادند ولی یکی از آنها یک حرف واقعی زد گفت: از روز اول در جمهوری اسلامی دو تمایل وجود داشته، یک تمایل این بوده که ما باید با اقتصاد غرب باشیم، یک تمایل هم برعکس بوده که حالا اسمش را “اقتصاد مقاومتی” گذاشته اند. حقیقتأ هم مقاومتی است، یعنی مقاومت در برابر این ضرورت که اقتصاد بورژوایی ایران بخشی از سرمایه داری جهان است که اساسا زیر سلطه سرمایه متعلق به غرب است و مادام به آنجا نرسد راه نمیافتد. این یک گرایش بوده در جمهوری اسلامی، ولی این گرایش همیشه ناتوان و ناکام بوده است. همیشه پروژه هایشان روی یخ مانده، از پروژه بیست سال قبل رفسنجانی تا خاتمی و حالا روحانی. روحانی و رفسنجانی دارند یک پروژه شکست خورده را ازنو آزمایش میکنند. به جایی نمیرسند. اما به آن معنی نیست که آنهای دیگر به جایی میرسند. آنها هم نمیتوانند اقتصاد فلج شده جمهوری اسلامی را نجات بدهند. نمیتوانند به چرخه اقتصاد جهانی وصل بشوند. چون سرمایه جهانی با این اوضاعی که الان در ایران هست، به ایران رو نمیآورد. سی میلیارد دلار، پنجاه میلیارد، صد یا دویست میلیارد دلار چرخه اقتصاد آن جامعه را به حرکت در نمیآورد. همه میدانند که این به یک سرمایه گذاری بزرگ نیاز دارد که در ایران وجود ندارد. آنچه وجود دارد هم در عرصه تولید بکار نمیافتد، هزار راه فاسد و سودآوری سیاه و غیرمالیاتی و غیره دارند. این فسادی که بخشی از اقتصاد سرمایه جهانی است در ایران به حد اعلاست. به این معنی من میگویم جمهوری اسلامی یک نظام سرمایه داری است ولی همه تناقضات و همه فسادهای سرمایه داری را به حد اعلا داراست و یکی از دلایل انزوای آن همین است. انزوا را یک بخش از طبقه حاکم سرمایه دار ایران انتخاب کرده است.

حالا طرفداران روحانی میگویند یک طبقه متوسط قابل ملاحظه در ایران شکل گرفته است! کجای کارید آقایان متخصص اقتصاد؟ پنجاه سال پیش سرمایه داری در ایران غلبه پیدا کرد. این حرف برای موقعیت گذار جامعه ایران از فئودالیته به تسلط سرمایه داری معنی داشت. طبقه متوسط قابل ملاحظه پنجاه سال پیش در ایران مسلط شده؛ آن چیزی که الان جدید است این است که ظرف پنجاه سال گذشته، رشد سرمایه داری، وجود سرمایه داری در ایران، آنتی تز خودش را ایجاد کرده که یک طبقه کارگر گسترده است. طبقه کارگری که شما مبارزات امروزش را حتی با دوره انقلاب ۵۷ مقایسه کنید: بسیار گسترده تر و بسیار آگاهانه تر است. راست است که اشکال مبارزه شورایی در دوره های انقلابی رشد میکند ولی اشکال مبارزات کلاسیک طبقه کارگر امروز در ایران خیلی وسیع است.

در نتیجه به نظر من بحث این است: آینده ایران را چه نیرویی تعیین می کند؟ آیا سرمایه دار، طبقه حاکم، آن بخش از طبقه متوسط یا بورژوازی که به جمهوری اسلامی راضی نیست میتواند مشکلات موجود جامعه ایران را حل کند؟ نمیتواند. رهایی ایران در گرو یک رهایی سوسیالیستی است و در جامعه ایران کمونیسم یک نیروی اجتماعی و سیاسی قابل احترام، معتبر، دارای نفوذ اجتماعی و سیاسی هست، مقایسه کنید با جوامع دیگر. این حاصل آن انقلاب ۵۷ است که یک مبنای تاریخی اجتماعی جدید به جامعه داده است. این به نظر من یک سرمایه مهم مبارزه طبقاتی است. و طبقه کارگری که در میدان هست و اعماق جامعه ای که زنان و نسل جوان آن میتوانند با آلترناتیو سوسیالیستی کنار بیایند تا با این دور باطل بحرانهای سرمایه داری.

به این ترتیب فکر میکنم کاری که امروز کردیم مقدمه همین تلاش برای رهایی سوسیالیستی است. شخصا فکر میکنم اگر حزبی در اپوزیسیون فکر میکند از حالا تا سوسیالیسم را تخت گاز به تنهایی جلو میرود خوش به حالش! من اینطور فکر نمیکنم. به نظر من کمونیستها و چپها نیاز دارند که با هم همفکری و همکاری کنند تا این قطب کمونیست و چپ قابل احترام در جامعه را به یک قطب قابل انتخاب تبدیل کنند. در تحولات سیاسی آینده ایران باید چپ و کمونیسم از طرف مردم و جامعه انتخاب شود و باید راه رهایی سوسیالیستی را در پیش گرفت که گام اول آن سرنگونی جمهوری اسلامی است.

مرسی.

(با تشکر از لیلا ارغوانی)