فاتح شیخ – انتخابات در تونس: شکستی دیگر برای ضدانقلاب اسلامی

انتخابات در تونس:
شکستی دیگر برای ضدانقلاب اسلامی
فاتح شیخ
انتخابات اخیر تونس جای توجه ویژه است. نه به خاطر اینکه خود انتخابات و پارلمان تحفه ای برای جامعه انقلاب کرده تونس است، بلکه از آن رو که در این انتخابات، شکست دیگری بر حزب اسلامی النهضه وارد شده است. شکست سیاسی اسلامیون تونس در دل تحول مهم و گسترده ای درسطح جهان صورت گرفته که در آن بشریت آزادیخواه بیدارتر و قاطعتر از گذشته علیه توحش تروریسم اسلامی و کل جنبش اسلام سیاسی پا به میدان گذاشته است. عقب رانده شدن شعبه تونسی اسلام سیاسی در این انتخابات، فراتر از اهمیت آن در تغییر محلی آرایش و صفبندی سیاسی در تونس بعد از انقلاب، در ابعاد منطقه و جهان هم نشانه جدیدی از افت و سرازیری جنبش ارتجاعی اسلام سیاسی است.
این دومین انتخابات تونس پس از پیروزی انقلاب ژانویه ۲۰۱۱ است. در انتخابات سه سال پیش مجلس موسسان (اکتبر ۲۰۱۱)، حزب النهضه با کسب بالاترین نسبت آراء، حکومت را به دست گرفت و پابپای همه نوع تلاش برای پایان دادن به انقلاب و سرکوب جنب و جوش انقلابی توده های آزادیخواه، ماهرانه و حیله گرانه سعی بسیاری کرد تا مهر ارتجاع اسلامی را بر پروسه تدوین و تصویب قانون اساسی جدید بعد از انقلاب بزند و نظام سیاسی تونس را دهها سال به عقب برگرداند. اما سطح بالای هشیاری و توقعات توده های بپاخاسته بویژه زنان پیشرو و آزادیخواه باعث شد که تلاش ارتجاعی این حزب اسلامی ناکام بماند. ازجمله یکی از مصافهای برجسته آن دوره تلاش النهضه برای گنجاندن فرمول “زن مکمل مرد”! در پیش نویس قانون اساسی جدید به جای برابری زن و مرد بود که در قانون اساسی پیشین تونس از زمان بورقیبه تثبیت شده بود. آن تلاش شرم آور بلافاصله با واکنش شجاعانه و گسترده زنان پیشرو و رهایی طلب تونس روبرو شد و شکست خورد. حاصل مصاف شجاعانه زنان تونس علیه جبهه ارتجاع اسلامی و مردسالار النهضه و شرکاء تنها به قانون اساسی محدود نماند. در انتخابات اخیر تونس همه لیستهای انتخاباتی بدون استثناء موظف بودند که تعداد کاندیداهای خود را به طور مساوی میان زن و مرد تقسیم کنند. علاوه بر اینها، تجربه یک سال حکومت النهضه و دو حزب دنباله رو آن در عرصه های اقتصاد و سیاست و امنیت و فرهنگ نمایانگر شکست همه پاسخهایشان به معضلات حاد جامعه بود. معضلاتی همچون بیکاری گسترده و فقر فراگیر و غیره که انقلاب تونس حاصل انفجار نارضایتی وسیع جوانان و مردم از آنها بود.
کارگران و محرومان جامعه ازجمله نسل جوان تحصیلکرده و غالبا بیکار با خیزش انقلابی خود راس استبداد سیاسی حاکم بر تونس را با این هدف به زیر کشیدند تا حقوق و آزادیهای سیاسی و مدنی را در جامعه گسترش دهند، رفاه و عدالت اجتماعی را فراگیر کنند و بر اساس آرمانهای آزادیخواهانه خود جامعه را روی ریل نوینی به پیش برانند. اما در صفوف ضدانقلاب بورژوایی هم بخشهای مختلف هیات حاکمه تونس که با از دست دادن تکیه گاه سیاسی خود در استبداد بن علی به وحشت افتاده بودند و نظام استثمار سرمایه دارانه شان را در خطر میدیدند، پی در پی دست به ارائه بدیلهایی میزدند تا بنا بر منافع طبقاتی خود بتوانند اوضاع انقلابی را مهار کنند و هرچه سریعتر بساط فروریخته “نظم و قانون” بورژوایی را ازنو سروسامان دهند. واقعیت صحنه سیاسی تونس و صفبندی جنبشهای سیاسی و آرایش احزاب و سازمانهای موجود در آن دوره انقلابی طوری بود که پس از سقوط بن علی و منحل و پراکنده شدن حزب حاکم، سازمانیافته ترین و حاضر به یراقترین بخش ضدانقلاب بورژوایی جامعه، حزب النهضه شاخه تونس اخوان المسلمین مصربود. حزب النهضه همچنین از نظر دولت فرانسه دوره سارکوزی، اتحادیه اروپا، آمریکا، ترکیه، عربستان، قطر و هر دولتی که دستی در تونس داشت آماده ترین کاندید ایفای نقش پرچمداری ضدانقلاب بورژوایی علیه انقلاب توده های به جان آمده برانگیخته و بپاخاسته بود. هراس و وحشت بورژوازی تونس از دورنمای سقوط بساط استثمارشان بخصوص با پیروزی انقلاب به مراتب بزرگتر و پرتاثیرتر مصر شدیدتر شده بود. به این ترتیب منافع مشترک جناحهای مختلف هیات حاکمه بورژوایی تونس و قدرتهای جهانی و منطقه ای باعث شد که وظیفه حزب ضدانقلاب، حزب استقرار مجدد نظم و قانون را به النهضه شاخه تونسی اخوان بسپارند همچنانکه بعدا در مصر هم آن وظیفه را به شاخه اصلی و مصری اخوان المسلمین سپردند.
اما این محاسبات ارتجاع بورژوایی در شرایط جهان بعد از انقلابات ۲۰۱۱ بخصوص در خود جوامع انقلاب کرده تونس و مصر تماما نادرست و کوته نظرانه از آب درآمد. در مصر خیزش دهها میلیونی توده ها در سی ژوئن ۲۰۱۳ حکم سقوط بساط اخوان را صادر کرد. اجرای این حکم را ارتش مصر از چنگ رهبران جوان آن خیزش انقلابی قاپید و با برکناری مرسی به حکومت اخوان پایان داد. در تونس هم به میدان آمدن وسیع توده ای در اعتراض به ترور دو شخصیت آزادیخواه تونس شکری بلعید و محمد البراهیمی توسط تروریسم اسلامی تحت حمایت النهضه، پایه های حاکمیت آن را به تزلزل انداخت و آن حزب را ناگزیر ساخت از حکومت کناره گیری کند. شکست النهضه در انتخابات اخیر ادامه همان عقب نشینی اجباری ۲۰۱۳ است و در شرایط پرتحول امروز بیشک ضربه سیاسی بزرگی است که النهضه را بیش از بیش از موقعیت و توانایی دست اندازی به سرنوشت سیاسی جامعه انقلاب کرده تونس عقب خواهد راند.
تجربه دو انقلاب تونس و مصر و پیامدهایشان در سالهای اخیر بار دیگر این حقیقت تاریخی را برجسته کرد که وقوع انقلاب توده ای توسط اراده انقلابی برخاسته از اعماق جامعه و از موقعیت طبقه کارگر، یک رویداد ساده زودگذر نیست، شبیه بحرانهای گذرای ناشی از دست به دست شدن قدرت در صفوف طبقه حاکم نیست که اثرات آن پس از چند ماه و سالی ناپدید گردد. برعکس، انقلاب برخاسته از اعماق جامعه، مبنای تاریخی و سیاسی جدید در آن جامعه پایه ریزی میکند که اثرات آن هم در صفبندیهای سیاسی جنبشهای مختلف و هم در روانشناسی اجتماعی جامعه سالهای سال عمیق و ماندگار خواهد بود. طی دوره سه سال و ده ماهه ای که از انقلاب تونس گذشته است، به دلیل نبودن آمادگی لازم در صفوف پیشروان گرایش سوسیالیست و انقلابی طبقه کارگر تونس، آن انقلاب در مسیر پیشروی به سوی انقلاب سوسیالیستی کارگری پیش نرفته است. اما انرژی رها شده حاصل از انقلاب ژانویه ۲۰۱۱ که خود را در تحرک آزادیخواهانه توده ها بخصوص در جنبش اجتماعی آزادی زن و در صفوف نسل جوان آن جامعه نشان میدهد، بر شانه سرمایه فرهنگی سکولاریسم جامعه و گرایش جامعه به تمدن غرب، گرایش نهادینه شده در تاریخ شصت ساله بعد از استقلال تونس، موانع اجتماعی و سیاسی و فرهنگی بزرگی در برابر جنبش اسلام سیاسی تونس گذاشته است که نه تنها از پیشروی آن جلوگیری میکند بلکه گام به گام آن را به عقب به سوی انزوا میراند. شکست النهضه در انتخابات اخیر در برابر نیروهای سکولار و آزادیخواه و چپ و انقلابی جامعه، در برابر صفوف زنان و جوانان شجاع و انقلابی تونس جزئی از روند سرازیری ناگزیر اسلام سیاسی در تونس و بخشی از افت کل جنبش اسلام سیاسی است.
۳۰ اکتبر ۲۰۱۴