علی ناظر – دیدگاهی سوم به انتخابات، روند چرخش نظام، و اپوزیسیون – بخش 2

دیدگاهی سوم به انتخابات، روند چرخش نظام، و اپوزیسیون – بخش 2

علی ناظر

رژیم و آینده پیش رو

پیش از این نوشته ام که «بحران دیپلماتیک، همسو و همزمان با مذاکرات یمن و سوریه، و انتخابات درون نظامی مجلس و خبرگان و پایین آمدن قیمت نفت خام، دست در دست هم جمهوری اسلامی را در برابر یک سوال قرار می دهد: چرخش به راست میانه آری یا نه؟» این سوال، پس از آزادی ملوانان دستگیر شده آمریکایی، و سپس مبادله گروگان ها از سوی جمهوری اسلامی و آمریکا، بیش از پیش خود را بر جمهوری اسلامی و آینده ای که برای خود ترسیم کرده، تحمیل می کند.

جمهوری اسلامی به لحاظ اقتصادی در حال ورشکستگی است، مگر اینکه آمریکا سرمایه بلوکه شده ملت ایران را به جیب جمهوری اسلامی سرازیر کند. این اما، یک درمان مقطعی است چرا که بهای نفت، که دولت روحانی بودجه خود، نخست روی هر بشگه 80 دلار، سپس هر بشکه 40 دلار، تنظیم کرده بود، حال مبجبور است روی هر بشکه بین 15 تا 30 دلار حساب سازی کند.بنا به نظر برخی تحلیلگران  اقتصاد، دولت روحانی و در نتیجه جمهوری اسلامی در عرض 10 ماه آینده، می تواند دچار بی ثباتی هر چه بیشتر بشود، جرا که «لغو تحریم‌ها لزوما به معنای بازگشت سریع بانک‌های خارجی و شرکت‌های انرژی نیست و برای جذب سرمایه‌گذاری استقرار دوباره بانکداری و کانال‌های مالی ضرورت دارد» . اگر تحلیل فایننشال تایمز درست باشد، در این بلبشوی بی ثباتی، هجوم سرمایه گذاران خارجی به سوی ایران تنها به این دلیل خواهد بود که می خواهند از ضعف دولت، همچون دوران « قاجار»، بهره جسته و تا می توانند خوان ملت ستمدیده ایران را به یغما ببرند.
از سوی دیگر، می توان پرهیز جمهوری اسلامی از درگیری با آمریکا بر سر ورود اجنبی به داخل مرزهای ایران، را بماثبه رشد سیاسی نظام و ورود جمهوری اسلامی به مراودات معقول دیپلماسی ارزیابی کرد. این برداشت در صورتی صحیح است که دولت جمهوری اسلامی بتواند یکپارچه به سوال فوق «چرخش آری یا نه؟» پاسخی استراتژیک بدهد؛ اما علائم حاکی از اینست که نظام اسلامی هنوز نتوانسته به تدوین این راهبرد برسد. غیبت راهبردی که مقبول تمام جناحین باشد، دست در دست، با مشکلات عدیده اقتصادی دیگر، نظام را وادار می کند تا ملوانان آمریکایی را بدون هیچ شاخ و شانه کشیدن و در یک فوریت رها کند (البته نوشتند و گفتند که این در ازای عذر خواهی آمریکا بود، که ساعتی پس از آزادی ملوانان، آمریکا آن را تکذیب کرد، و به سرشکستگی هر چه بیشتر سپاه و روحانی افزود).

در سلسله نوشتار «از خواستن تا توانستن بخش های 5-1» بر روی موانع متعدد داخلی و بین المللی اشاره کرده ام که از تکرار آن خودداری می کنم (برای مطالعه به سایت دیدگاه مراجعه شود – بخش 1). اما این نکته شایان توجه است که لازمه این تغییر و تبدیل ها و چرخش به راست میانه، حتی اگر در دستور کار باشد، در یک زمانبندی بین 3-7 سال معنای عملی پیدا می کند. بحرانی که هماکنون جمهوری اسلامی را در خود پیچیده این زمان و امکان را از جمهوری اسلامی سلب کرده، و رویدادهای منطقه ای، به همراه انتخابات درونی در آمریکا، می رود تا با ایجاد فورس ماژور، نظام را به اتخاذ تصمیماتی عجولانه مجبور کند که به سست کردن پایه های نظام خواهد انجامید.

شاید بهترین نشانه، سخنان خامنه ای باشد که همه را به شرکت در انتخابات خبرگان و مجلس فرا می خواند و تأکید می کند که رأی دهنده لزوما نباید موافق رهبر و نظام باشد. ساده اینکه، خامنه ای به دنبال سیاهی لشگر می گردد تا با با شلوغ نشان دادن حوزه های رأی گیری، کمبودهای استراتژی و راهبردی را از انظار پنهان دارد. در این میان بخشی از اپوزیسیون خارج از کشور، با صدور بیانیه ای، در این تله افتاده اند. آنها ورود به انتخاباتی را معقول دانسته اند که در آن شورای نگهبان ارائه طریق نکند (برای منحرف نکردن اذهان خواننده، پیشنهاد می کنم به متن کامل این بیانیه «همبستگی برای دموکراسی» توجه شود). این بیانیه عملا و علنا، چارچوب مسئولیتهای شورای نگهبان را می پذیرد، از امامان جمعه می خواهد که از دخالت «پرهیز» کنند (اما مقام و پوزیسیون آنها را به رسمیت می شناسد)، از دولت می خواهد تا نمایندگان خود را برای شرکت در یک کارگروه تعیین کند (مقام و پوزیسیون دولت را به رسمیت می شناسد)، و… خلاصه اینکه، امضا کنندگان، که بسیاری از آنها نام های شناخته شده ای در خارج از مرزها هستند، خواسته و یا ناخواسته، نقش این سیاهی لشگر خامنه ای را ایفا می کنند، و زحمات فعالین سیاسی در داخل کشور را که با زندان و شکنجه توانسته اند جمهوری اسلامی را گامی به عقب بنشانند، ناچیز کرده اند.

به نظر من، چنین بیانیه هایی که با عنوان پر طمطراق «همبستگی برای دموکراسی» تنظیم می شوند، متاسفانه نه پلاتفورمی برای فعالین سیاسی در داخل، و نه پلاتفورمی برای جذب فعالین سیاسی خارج از کشور ایجاد می کنند (البته بجز اکثریتی-توده ای ها، و آن شخصیتهایی که نابخردانه نام خود را اضافه کرده اند. این شخصیتها جایشان در کنار این جمله بندی ها و زیر مفاد این قبیل بیانیه ها نیست و نباید باشد).
البته اگر این قبیل بیانیه ها توسط شخصیتها و فعالین در داخل تنظیم شود کمتر مورد ایراد است. آن عکس العملی است به تمامیت خواهی های جناح هار، و بی عُرضگی جناح مزّور. بدون شک هر بیانیه ای در سطح خود، افشاگرانه است، اما اینچنین فراخوانهایی اگر نمی تواند براندازانه باشد باید بتواند پایه ریز راهبردی برای ملت ستمدیده ایران باشد، وگرنه افرادی همچون حسین انصاری راد از خامنه ای خواسته اند تا «آشتی ملی» اعلام کند. امضا کنندگان به این گفته خامنه ای دقیقا توجه نداشته اند که این انتخابات «موجب تقویت نظام و تأمین ماندگاری آن» می شود.
آزادی رضائیان و تبادل گروگان با آمریکا، مؤکد این واقعیت است که جمهوری اسلامی بر سر دو راهی قرار گرفته است: ورشکستگی و سرشکستگی و یا تن دادن به چرخش به راست میانه (که جناح هار آن را جنگ نرم می نامد). بدون شک، جمهوری اسلامی، می خواهد آب از آب تکان نخورد و همچون «دوران طلایی خمینی» قلع و قمع کرده و با صدور بحران به خارج از مرزها، توجه را از بحران درونی منعطف کند، اما جناح مزوّر می داند که آن سبو بشکست و  آن دوران طلایی به سر آمده است. خمینی مرده و پوسیده، و خامنه ای هم در حال مرگ و دکترین «ولی فقیه» در حال پوسیدن است. شواهد حاکیست که نهادهای درونی برای تصمیم بر سر «شورای رهبری» و یا «ولی فقیه»  به بن بست رسیده اند؛ تا به آن حد که خامنه ای پس از تکرار حرف همیشگی که «رهبر یعنی کلیددارِ حرکت انقلاب»، اما برای تلطیف تنش، و با اشاره به ماهیت و ترکیب جدید خبرگان، آینده نظام ولایی را چنین ترسیم می کند «این احتمال نیز وجود دارد که فردی با ویژگی های متفاوت را به رهبری برگزینند». این بن بست، برآمده از پایبندی 37 ساله نظام اسلامی به راهبرد دفاع از «اصل ولایت فقیه» است که تاریخ مصرف آن به پایان رسیده، و محتاج به رویزیون است، چرخشی که خامنه ای آن را به «انحلال درونی و استحاله داخلی جمهوری اسلامی» تشبیه می کند.

 جنجال مصنوعی که پیش و پس از دستگیری 10 ملوان آمریکایی و چندین گروگان سیاسی، در صحنه سیاسی و امنیتی جمهوری اسلامی مشاهده می شود، نشانه دیگری از نیاز به تدوین راهبردی است که جمهوری اسلامی را به سوی راست میانه سوق داده، و روابط دیپلماسی نظام و جهانخواران را هرچه بیشتر تثبیت می کند، البته اگر این چرخش تا پایان 1395 شکل بگیرد. در غیر اینصورت، پیش بینی خامنه ای چندان دور از عقل نیست و نظام اسلامی به سوی «انحلال درونی» حرکت کرده و می توان پیش بینی کرد که سال های آخرین این دهه، فروپاشی خونین این نظام رقم زده شود.

اما بحران درونی نظام، انتخابات خبرگان، و انتخاب «رهبر»، فقط بخشی از این معادله چند مجهولی است. موفقیت جمهوری اسلامی در مذاکرات سوریه و یمن، و شکل گیری نهادهای اپوزیسیون در خارج و در داخل کشور عوامل تعیین کننده دیگر این روند هستند.

ظاهرا، جمهوری اسلامی، پس از ورود روسیه به صحنه در سوریه، موقعیت و هژمونی کامل خود در آن کشور را از دست داده است. ظاهرا، انتخاب حیدرالعبادی توانسته نفوذ کامل جمهوری اسلامی در عراق را کمتر کند، ظاهرا، و پس از مذاکرات اتمی، جمهوری اسلامی پذیرفته که در مذاکرات صلح یمن شرکت کرده و پایان درگیری در یمن، می تواند نفوذ جمهوری اسلامی در دریای عمان را به حداقل برساند. ظاهرا، بهای نفت که در سراشیبی سقوط افتاده، می تواند برنامه های طولانی مدت جمهوری اسلامی برای بازسازی نظام را با مشکلی جدی روبرو کند. اگر تمام این اخبار صحیح باشد و این مفروضات بوقوع بپیوندند، یکی از بازوهای استراتژیک جمهوری اسلامی در منطقه قطع می شود. تنها اگر، جمهوری اسلامی بپذیرد از شبه نظامیان در منطقه حمایت نکرده و دست روی دست بگذارد، نظام اسلامی دچار تزلزل می شود، چرا که بخشی از ماندگاری نظام اسلامی، صدور بحران، درگیری های پاروکسی، و دور نگاه داشتن تهدیدهای جدی نظامی از مرزهای کشور است (تعیین 50 کیلومتر خارج از مرز بعنوان بافر). اما، این اگرها به استراتژی تدافعی و عقب نشینی استراتژیک از تمام دستاوردهای نظامی در منطقه ختم می شود.

در چنین سناریویی، با چند سوال روبرو می شویم. آیا جمهوری اسلامی به عقب نشینی وادار خواهد شد؟ اگر آری، موقعیت اپوزیسیون در چنان سناریویی چه می تواند باشد؟ آیا اپوزیسیون جایگاه مردم پسندی در داخل کشور دارد؟ در چنین حالتی، عملکرد و راهبرد اپوزیسیون در ارتباط با این مهم، شایان توجه می شود که می بایست جداگانه به آن پرداخت.

 نقش کلیدی رهبر

 بطور کلی، هر سیستمی متکی به یک و یا چند پارامتر است. بطور مثال در سیستم سرمایه داری، بازار آزاد، پاشنه آشیل آن سیستم است. در نظام ولایی و یا سیستمی که استوار بر اسلام شیعی است، نقش رهبر (ولایت فقیه و یا رهبر عقیدتی) غیرقابل اغماض است. حذف این پارامتر از معادله، کلیه سیستم را به هم ریخته و باعث درگیری های درونی و تنش های غیر قابل کنترل در خارج از سیستم می شود.

حذف «رهبر»، موقعیت نظام اسلامی را دچار بحران کرده و بخشی از حامیان نظام را «دلواپس» می کند، چرا که در یکی دوسال آینده، حذف خامنه ای از معادله «بقای نظام اسلامی»، بطور حتم به درگیری های غیرقابل کنترل منجر می شود، مگر اینکه، خامنه ای بتواند پیش از مرگی که در انتظارش است، خانه تکانی های لازم را انجام داده، و عواملی که باعث تشدید بحران می شوند را از سر راه بردارد. اما تیغ خامنه ای گویی به اندازه کافی تیز نیست و گویی نمی تواند وارد سرکوبی چون سال 1388 شود. به همین خاطر از همه، حتی آنها که به نظام باور ندارند می خواهد در انتخابات شرکت کنند (منظورش حامیان موسوی و کروبی است که ساختارشکن نیستند، تا افراد برانداز). اصولگرایان در دومین همایش بیشتر به عدم «تحمل» در میان خودیها و اصولگرایان  اشاره دارند. روح‌الامینی نماینده محسن رضایی در ائتلاف، مشکل را چنین تعریف می کند «تا خودمان و منیت‌‌هایمان را زیر پا نگذاریم به‌جایی نمی‌رسیم.». در اینطرف میدان درگیری، موضع عیسی سحرخیز هم چندان دلگرم کننده نیست «خیلی از اصلاح طلبان بر خلاف اول انقلاب دیگر علاقه‌ای به آقای خمینی ندارند»؛ و مؤکد این باور است که اصلاح طلبان از سال گذشته «با استراتژی فتح سنگر به سنگر در اندیشه تصرف مجلس خبرگان» هستند، تا بتوانند بر «عملکرد رهبر» نظارت سیستماتیک داشته و در صورت سقوط شرایط در رهبری، بیعت با او را قطع کنند، که می تواند برای کلیت نظام در طولانی مدت، مشکل ساز باشد.

چنانکه ملاحظه می شود، تمام بحث و جدل ها از اوائل سال 1393 تاکنون بر روی «رهبر» متمرکز شده، و عملا نشان می دهد که عمود خیمه نظام، «رهبر» است، و راهبرد نظام برای ده سال آینده، تعریف ماهیت «رهبر» و نقش کلیدی «رهبر» است. طی دو سال اخیر، نظام سعی بر این داشت تا خامنه ای را از کشمکش های عریان و درون نظامی دور نگاه دارد، تا وجهه فراجناحی «رهبر» خدشه دار نشده، و او بتواند کشتی مذاکرات اتمی را به سرمنزل برساند. طی دو سال اخیر، خامنه ای توانست نقش خود را بخوبی ایفا کند تا آلوده شدن دامان جمهوری اسلامی به همبستری با شیطان بزرگ، و سرشکستگی و بی آبرویی که در اواخر عمر دامنش را گرفته است را از دید حامیان تحمیق شده جناح هار پنهان کند. خامنه ای، پس از ورود به مذاکره تنگاتنگ با شیطان بزرگ، می گوید «من به این گفتگوها خوشبین نیستم» (فروردین 1392). دو سال بعد، دوباره سعی می کند شانه از زیر مسئوولیت خالی کرده و ادعا می کند که در مذاکرات اتمی نقشی ندارد «در جزییات مذاکرات دخالتی نداشته و ندارم» (فروردین 1394). اما موضعگیری خواص، دست این ترفند نخ نما شده را رو می کند. محسن رضایی (18 اردیبهشت 1393) «دلواپس مذاکرات هسته‌ای و حقوق ایران نیستیم، چون مذاکرات زیر نظر رهبری نظام به پیش می‌رود»؛ مسعود پزشکیان «اگر نظارت رهبر انقلاب بر مذاکرات نبود، تندروها و جنگ طلب ها نمی گذاشتند چنین نتایجی بدست بیاید» (فروردین 1394).

حال که قلب رآکتور اتمی اراک خارج شده و بجای آن سیمان ریخته اند، و دستگاه تبلیغاتی جناح هار هم نتوانست از پیشرفت این روند پیشگیری کند، انتخابات خبرگان به کارزاری تعیین کننده مبدل شده است. اگر اصولگرایان، آنطور که ادعا می کنند، نتوانند ورود «نفوذی» ها به خبرگان را سد کنند، و رفسنجانی بتواند به آرزوی دیرینه خود «شورای رهبری» برسد، می توان فاتحه جمهوری اسلامی در هیبت کنونی را خواند و مطمئن بود که جمهوری اسلامی برای چرخش به راست میانه آماده اعلام «آشتی ملی» است. از سوی دیگر، اگر شاهرودی آنطور که قرار بود «رهبر» بشود، و یا اکثریت خبرگان را اصولگرایان و جناح هار پر کنند، با توجه به بندهای مختلف توافقنامه هسته ای، و این واقعیت که تحریم ها دوباره راه اندازی شده اند، جناح هار با شدتی دوچندان بر جناح مزّور خواهد تاخت، و کودتای سپاه به آخرین مرحله خود می رسد.

 اما چرخش نظام تنها یکی از پارامترهای معادله است.

 ادامه دارد

علی ناظر

27 دی 1394

17 ژانویه 2016