عـــزیزآجیکند-ایران بعداز اعتراضات هفتم دیماه  ٩٦ و وظایف ما

ایران بعداز اعتراضات هفتم دیماه  ٩٦

و وظایف ما

عـــزیزآجیکند

هفتم دیماه ١٣٩٦، روز پنجشمه به وقت ایران ، جرقه اعتراضات ضد حکومتی در مشهد زده شد و با این جرقه ایران عملا وارد عرصه دیگر میشود و پا یی در سرنوشت و واقعیت دیگر می اندازد . با این جرقه جمهوری اسلامی به عنوان یک رژیم دیکتاتوری مذهبی ، تاریخ دیگراز قدرت پر از جنایت خود را تجربه و رقم میزند و اینبار در برابر یک موج وسیع از مخالفان جدی خود که  از قشر کم درآمد جامعه هستند ، روبه رو میشود . جرقه، گر چه در ادامه موج اعتراض و تنفر اجتماعی تا کنونی علیه رژیم بوده، اما  اینبار از نظر وسعت و گستردگی آن با تمام جرقه های زده شده در فاصله چهار دهه از اعتراضات توده ای علیه جمهوری اسلامی متفاوت  تراست. حرکتی خود جوش با کاراکترهای متفاوت. کاراکتری که شعارش، آرزویش و اقداماتش ،با هر ناروشنی و یا پاره ای شعاردست راستی و اشتباه آمیزی که در برخی نقاط  به همراه داشت، سرنگونی یک رژیم فاسداست.

  جمعه هشتم دی تا یازدهم دیماه، تظاهرات به اصفهان، رشت، همدان و چندین شهر بزرگ ایران کشیده میشود. این بار علاوه بر حسن روحانی، علی خامنه‌ای، رهبر ایران هم مخاطب شعارهای اعتراضی است. در کرمانشاه  و اکثر شهرها مردم شعار میدهند “ملت گدایی می‌کند، آقا خدایی می‌کند”. این نوع گفتمان در کف خیابان را نباید ساده گرفت ونباید اشتباه هم از آن ارزیابی کرد.این یک گفتمان اعتراضیست و در ادامه آن و در صورت تامین ملزومات ضروری و هژمونی انقلابی ، سوسیالیستی-کارگری می تواند  به  یک انقلاب اجتماعی و مترقی ختم شود . اما شاید هنوز زود باشد این ارزیابی را کرد. باید علاوه بر خود جمهوری اسلامی به عنوان یک رژیم به شدت سرکوبگر و فریبنده، نقش مخرب جنبشها و جریانات  ملی اسلامی های دیگر در داخل و خارج کشور را که به دنبال آلترناتیو سازی شبیه جمهوری اسلامی هستند جدی گرفت. باید منتظر شد و تلاش نمود تا این حرکت و این چنین گفتمان بار دیگر و در قالب قطب چپ جامعه خود را بشناسد و ارزیابی کند. و با دخالت فعال رهبران سیاسی عملی و پیشروان کارگری روبرو شود  و بتواند این حرکات را به سمت و سوی جامعه سوسیالیستی هدایت و رهبری کند، گــــام بر دارد.

   تحلیل و برسی از شرایط موجود در جامعه ایران از دیدگاه تحلیلگران و لیدرهای انترنیتی که گاها خود را نماینده این جنبش معرفی میکنندو سنگ آنرا به سینه میکوبند و آنرا در دایره انقلاب و قیام ارزیابی میکنند ، شاید در محور این گفتمان امروز جامعه ایران نتوان فرض آنها را درست و مسئولانه فرض کرد. گفتمان آنها از بدنه سیاسی  جامعه ایران خارج و در نهایت در حاشیه همه گفتمانهایی میباشد که نمی تواند تعریفی درست از مشخصه های یک انقلاب را داشته باشد . انقلابی که می تواند ساختار شکن و مسیری روشن را برای خود بپیماید . تجربه انقلاب سال ١٣٥٧ را نمی توان ساده گرفت و از کنار آن گذر کرد و باید این نوع نگرشها را که می تواند به این نوع گفتمان اعتراضی ضربه وارد کند به دور ریخت و نباید گذاشت که تاریخ از نوع خود تکرار شود.

هم در مقطع انقلاب سال ١٣٥٧ و هم در ایران بعداز گفتمان هفتم دیماه ١٣٩٦  سازمانهای درون جنبش چپ ایران تصویر روشنی از اهداف و برنامه هایشان و هم از اعتراضات اخیر در ایران را ندارند و انرا بدرستی ارزیابی نمی کنند. در مقطع انقلاب سال ١٣٥٧سازمانهای درون جنبش چپ ایران تصویر روشنی نه از جامعه  وقت ایران داشتند و نه از اهداف و برنامه های خود.  همه آنها غرق در “جنبش همگانی” و “خلق”  و” همه با هم” فرو رفته بودند. امروز بعداز سالیان طولانی و در مقطع دیگر و در گفتمان بعداز هفتم دیماه در ایران عملا این تاریخ به خودی خود دارد تکرار میشود و در مورد نگاه و اررزیابی و تحلیلهای این سازمانهای فعال در درون جنبش چپ کمونیستی در ایران صدق میکند خود را نشان داد.

متاسفانه امروز بیشتر نمایندگان فکری جنبش چپ در ایران حامل دیدگاهای منفی از نوع پوپولیستی میباشند که این خود بزرگترین ضربه را به این جنبش زده است. اعتراضات اخیر بعداز هفتم دیماه با گفتمان ” نه به جمهوری اسلامی” ، با حضور مؤثر محرومان جامعه در خیابان و در صحنه درگیریها با نیروهای سرکوبگر رژیم جمهوری اسلامی توانست اعتبار اجتماعی غیر قابل انکاری در سطح جامعه ایران و حتی در تمام جهان کسب کند و زمینه گسترش آنرا  در آینده فراهم و تضمین سازد . که این خود در تحلیل بسیاری از سازمانهای سیاسی درون جنبش چپ ایران غایب بود.

ما در حزب سوسیالیست انقلابی با اعتماد به نفس بیشتر به گفتمان هفتم دیماه چشم دوختیم  و آنرا بدرستی تحلیل و ارزیابی نمودیم و نقاط مثبت و منفی آنرا ارزیابی و برسی کردیم . اکنون به حکم شرایط عینی که میتوان آنرا بازده اعتراضات اخیر نام نهاد به عنوان یک دستاورد مهم در این مقطع حساس بعداز هفتم دیماه به آن نگریست و این تجربه را  میتوان و باید در مبارزات آینده این جنبش بکار گرفت .

 تکامل این پروسه و وارد شدن آن به گام بعدی که به گفتمان قیام ختم میشود، در نتیجه تکامل شرایط عینی و ذهنی در جامعه ای چون ایران صورت میپذیرد.  انقلاب اجتماعی بدون شرکت و رهبری طبقه کارگر به سرانجام نخواهد رسید.  اگر هم برای اثبات این امر گفته های کارل مارکس را مبنا قرادهیم در میابیم که در انقلابات اجتماعی تنها طبقه کارگر است که هیج نفعی در بقای مناسبات تولیدی سرمایداری ندارد و در این نبرد چیزی جز زنجیر دست و پای خود را از دست نمی دهد. طبق گفته لنین هم وقتی از رهبری طبقه کارگر صحبت میشود موضوع رهبری کردن این طبقه بر خودش نیست ، بلکه معنی آن رهبری کردن پروسه های سیاسی و اجتماعی به وجود آمده در جامعه و پروسه انقلابی توسط خود این طبقه است .

باید هر تحول بنیادی سیاسی ، اقتصادی که میتواند ساختار شکن باشد و در خدمت احاد جامعه قرار بگیرد، از مسیر سرنگونی جمهوری اسلامی با اراده سازمانیافته و انقلابی طبقه کارگر و دیگر محرومان در جامعه گذر کند . که بدون شک برای سازماندهی چنین شرایطی باید کاراکترهای انقلابی در میان جوانان و زنان نیز به میدان بیایند و آنرا در جهتی روشن و با افق سوسیالیستی هدایت کنند.

باید در چنین شرایطی در میان مردم آگاهگری کرد و ترس مردم را از تکرار به قدرت رسیدن حکومتی از نوع جمهوری اسلامی بر حزر داشت  و این را نه در حرف که در عمل و با قدرت تحزب یابی و تامین رهبری انقلابی باید تضمین کرد. مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی باید در همه زمینه ها مفهوم طبقاطی داشته باشد و این را هم باید همگان قبول داشته باشند. نه صدای سرنگونی و نه آینده بعداز سرنگونی کل جامعه و کل احزاب یکی نیستند! ما بر صدای انقلابی بیش از نود درصد جامعه که کارگران و زنان و جوانان و زحمتکشان هستند تاکید جدی داریم و همچنین بر تامین یک جامعه سوسیالیستی بعداز جمهوری اسلامی. همه باید از همین امروز این تفاوتها و مسیرهای متفاوت را آگاهانه انتخاب کند. نباید دوباره در پوشش چپ پوپولیسم و یا فریبکاری جنبشها و احزاب بورژوازی اکثریت جامعه را به اسم اتحاد و همه با هم بودن فریب بدهند. نقطه عزیمت استراتژی هر جنبشی که اهداف سرنگونی جمهوری اسلامی را در سر دارد و برای برقراری جامعه سوسیالیستی  مبارزه میکند باید منافع طبقه کارگر و محرومان جامعه را در نظر بگیرد که متاسفانه امروز در اهداف و سیاست بسیاری از سازمانها ی سیاسی درون جنبش چپ اپوزیسیون خارج کشور این مسائل غایب می باشد .

رویدادهای اخیر با وجود حقانیت اعتراضات به فقر و فساد و دولت اسلامی، به روشنی نشان داد که این جنبش از وجود یک قطب نیرومند چپ در جامعه محروم است و کاراکتر جدید و امروزی و مدرن و رزمنده و انقلابی میطلبد. تلاش ما به عنوان فعالین حزب سوسیالیست انقلابی ایجاد این قطب در میان نسل امروز و فردای جامعه ایران است و برای این امر انقلابی نیز به میدان آمده است . ما میخواهیم و در نظر داریم روح همکاری برای اتحاد عمل گسترده در میان جوانان ،  دانشجویان ، معلمان ، ادیبان و فعالین جنبشهای اجتماعی و همگام با طبقه متحد کارگران در راستای استراتژی سوسیالیستی به عمل بیاوریم و آنرا زنده نگاه داریم .

اعتراضات و رویدادهای اخیر و عوامل و فاکتورهای دخیل در آن ، جمهوری اسلامی را وارد پروسه دیگرو دورنمای تیره و تارتری کرد .در این میان و در طول این مدت اپوزیسون بورژوائی ایران برای شکل دادن به آلترناتیو مورد نظر خود و بورژوائی جهانی ، وارد فاز جدیدی شد. جمهوری خواهان ، سلطنت طلبها ،مجاهدین خلق ، احزاب و جریانات ناسیونالیست در کردستان که مثل همیشه برطبل سیاستهای امریکا در منطقه میکوبیدند و به دخالتهای سناتورها و مقامات بازنشسته در قدرت دولت آمریکا چشم دوخته بودند ، تلاشهای خود را برای بهره برداری از وضع پیش آمده تشدید کرده بودند . آنها با خوشخیالی اینکه شاید به کمک دولتهای ابرقدرت مخالف ایران  از جمله آمریکا و شخص ترامپ و دیگر سناتورهای بازنشسته شده  بتوانند در اعتراضات اخیر نقش و شانسی برای خود و برای سیاست شکست خورده خود داشته باشند و به همین دلیل هم  در کمین نشسته بودند  تا در شرایط گسترش اعتراضات توده ای با دخالت و پشتیبانی قدرت های امپریالیستی و از بالای سر مردم اوضاع را به کنترل در آورند. این بخش از نیروهای اپوزیسیون خواهان نوعی از جابجائی رژیم هستند که ماشین سرکوب دولتی باقی بماند و نظام سرمایه داری از تعرض انقلاب مصون بماند و خود به نوعی و با حمایت پشتیبانانشان بر مسند قدرت بنشینندو بر مردم بی گناه حاکمیت کنند.  سیاست و استراتژی ضد آزادیخواهانه ای  که اکثریت جامعه ایران و حزب ما با تمام قدرت در مقابلش قرار دارد.

منبع : شماره ٣٢ نشریه سوسیالیسم امروز

www.simroz.org

 ٣٠ دی ١٣٩٦

٢٠-١-٢٠١٨