عزت دارابی-کمونیست ستیزی در خدمت کدام طبقه و جنبش اجتماعی!

کمونیست ستیزی در خدمت کدام طبقه و جنبش اجتماعی!

از زمان جدائی اکثریت کمیته مرکزی و کادرهای برجسته حکا از آن حزب و کومه له  در سال ١٣٧٠ شمسی  وتشکیل حککا به شیوه ای متمدنانه و بدون هیچگونه درگیری و بحث بر سر نام و اموال حزب و کومه له ، قرار بود که ابراهیم علیزاده و عبدالله مهتدی که این دو نفر در زیر و بم های حکا و کومه له دخیل بودند بعد از این جدائی، باقیمانده حکا و کومه له را با همان نام و آرم و اموال روی همان برنامه و خط مشی و ریل که تا آن زمان حزب کمونیست ایران و کومه له روی آن کار می کرد حرکت کنند و آنرا به پیش ببرند.

اما باید گفت متاسفانه و بنا به دلایل زیادی که هدف این نوشته نیست اینطور پیش نرفت و بعد از جدا شدن و رفتن اکثریت کادر و اعضای فعال و تشکیل دهنده حکا و کومه له و تشکیل حزبی تازه زیر عنوان حککا، آنها نه تنها به وعده و پرنسیب های سیاسی تا کنونی یشان عمل نکردند بلکه کومه له و حکا را به تدریج پاسیو کرده و گرایشات ناسیونالیستی و قوم پرستی خفته و شکست خورده درون آنها شروع به بازتولید کرده و سرانجام کومه له کمونیست را به دو بخش شقه نمود و سازمانی به رهبری عبدالله مهتدی و عمر ایلخانی زاده ( سازمان زحمتکشان) از آن بیرون جهید.

رهبری این سازمان جدید از همان روز جدائی از کومه له به خاطر مقبولیت نزد هم بینشان و هم مسلکان سیاسی و ناسیونالیستی  و قومی خود در کردستان عراق (تو بخوان بارزانی و طالبانی) دست به پروپاگنده ضد کمونیستی و سکولاریزم کردند تا جائی که آنها خود را فریب خورده و به   تمام افتخارات گذشته خود در حکا و کومه له تف کردند و سیر نزولی حمله به حککا و شخص منصور حکمت را در دستور کار و تبلیغات خود قرار دادند.

این دگردیسی و واپسگرای و ضدیت با کمونیسم از جانب (سازمان زحمتکشان)، حکا و کومه له درون آن به رهبری علیزاده را نه تنها تکان نداد و نه تنها مورد اعتراض آنها قرار نگرفت بلکه سال به سال آنها را دوباره به هم نزدیک تر کرد. عکس گرفتن و شرکت فعال رهبری کومه له با “کنگره ملی کرد” ، اتحاد آنها با احزاب و جریانات ناسیونالیستی و مذهبی کردستان ایران همچو حدک و خبات و سازمان زحمتکشان، پشت کردن و موضعی کاملا راست نسبت به  احزاب کمونیستی موجود در کردستان عراق ، خوش خدمتی تمام عیار در پیشگاه احزاب ناسیونالیست و مذهبی کردستان عراق، چپ و راست زدن های سیاسی و بینشی کومه له و حکا تحت رهبری علیزاده و تحت پوشش “دیپلوماسی” در طی این چند سال اخیر نه تنها نام کمونیست بودن این تشکیلات را کاملا زیر سوال برده بلکه آنها را در ردیف احزاب ناسیونالیست و مذهبی کردستان ایران و عراق قرار داده است. باید دانست که  حکا همراه با کومه له اش آنقدر با احزاب ناسیونالیست و مذهبی روابط سیاسی نزدیک و گرمی دارند به همان اندازه از احزاب کمونیست و سکولار ایران و عراق متنفر و دور هستند. این چرخش سیاسی و عملی  حکا و کومه له در قطب بندی چپ و راست و کمونیسم و ناسیونالیست جامعه ایران و کردستان کاملا  به ضرر جبهه سوسیالیسم و کمونیست ها تمام شده است.

سیر نزولی و روند واپسگرایی در حکا و کومه له در درجه اول نه تنها اصطکاکاتی را در درون خود این حزب فراهم کرده و دیر یا زود بخش اصلی کمونیست های درون این تشکیلات را به موضعگیری و جدائی خواهد کشید، بلکه و در واقع زمینه ضد کمونیستی ای را از جانب ناسیونالیست های حاشیه نشین و خفته فراهم کرده که دوباره به هذیانگویی و تهمت و افترا علیه انسان های شریف و مبارز و کمونیست درون حکا و کومه له گذشته را از سر گیرند. در واقع این موج پاپوش دوزی و تهمت های بی نهایت سخیفانه به کمونیست ها در درجه اول ناشی از چپ و راست زدن ها و تغییر ریل و ناجدی بودن حکا و کومه له و شخص علیزاده سرچشمه می گیرد. زیرا آن ها در طول این سالیان نه تنها نتوانسته اند یا بهتر است (بگویم نخواسته اند)، با بینش ناسیونالیستی و بوژوازی درون حکا و کومه له مبارزه ای قاطع و پیگیری را به پیش برند بلکه بر عکس،  بخشی از خود آنها هم  در منجلاب همان بینش ناسیونالیستی و ملی گرائی غوطه ور شده و دارند که رسما پرچم آن را به دست می گیرند.

در همین راستا و در این مدت به کامنت و نوشته های از رضا و حشمت مصطفی سلطانی برخورد می کنید که در نهایت بی پرنسیبی به پاپوش دوزی و ردیف کردن تهمت و اتهام به اشخاص شناخته شده درون جنبش کمونیستی ایران و کردستان مشغولند.

من در اینجا با آوردن بخشی از این هذیانگوئی آنها  لازم می دانم که پاسخ کوتاهی را هم به آنها بدهم. رضا در کامنت خود در فیسبوک اینطور می نویسد: (کمونیست کُرد دیر یا زود باید خود را از “زیر دست” کمونیست ملت “بالا دست” بیرون بیاورد و برای خودش صاحب ر‌‌أی باشد …رهبران کومه له ناجوانمردانه هزاران مسئله را از ما که تا پای جان در برابر جمهوری اسلامی و حزب دمکرات کردستان مقاومت می کردیم مخفی نگه می داشتند و تصور می کردند که این مسایل برای ما قابل هضم نیست ..و منصور حکمت هم که در بیان حرف گنده توانمند بود زود زود با نوشته های “ناوه کی و ده ره کی” به رهبری کومه له هجوم می کرد …و فقط کاک صدیق کمانگر آمادگی  و مقاومت خود را در برابر شووینیسم فارس نشان می داد. هم جمهوری اسلامی وهم منصور حکمت به یک اندازه از کاک صدیق متنفر بودند و غیره). همه جملات داخل پرانتز از رضا است.

در اینجا باید قبل از هر چیز از رضا سوال کرد که تو کمونیست را چطوری فهمیده و تحلیل کرده اید که آنرا به کمونیست “زیردست” و “بالادست” تقسیم کرده اید و برای آنها خط و نشان می کشید و توصیه جدائی را به میان می آورید؟. همین یک جمله رضا بی خبری ایشان را از اصول و اهداف و شعار کمونیست مورد نظر مارکس و انگلس کاملا به نمایش می گذارد. من ملت بالا دست و زیر دست را شنیده ام اما کمونیست “زیردست” و “بالا دست” را اولین بار است که می شنوم. چرا انسان های را که کمونیست هستند ولی به اتفاق در جغرافیای مشخصی بنام کردستان متولد شده اند را باید زیر دست نامید؟ آیا این بزرگترین اهانت به همه آن انسان ها نیست ؟ آیا این تحقیر تمام آن انسانهای کمونیست “کُرد زبان” و مبارزی که جان خود را در راه آرمان والای کمونیستی فدا کردند نیست؟

خوب اگر اینطوری است پس تو چه تفسیری برای یکی مثل عبدالله مهتدی که سال ها دبیر اول حکا بود و ابراهیم علیزاده که از گهواره تا کنون رهبر و دبیر اول کومه له  است و هر دو تای آنها هم کُرد زبانند دارید؟ آنوقت باید گفت که فارس ها زیر دست بوده اند و کُردها بالا دست.

کمونیست های واقعی هیچگاه خواهان جدایی نیستند و شعار استراتژیک آنها هم (کارگران جهان متحد شوید) است، و دیگر کمونیست “زیر دست” و “بالا دست” کجا مرحبا !. کمونیست یعنی کمونیست و اهداف آنها هم نه منطقه ای نه کشوری بلکه جهانی است. یک کمونیست کُرد یا تُرک  یا عرب زبان تنها خود را متعلق به زادگاهش به زبانش و به قومیتش نمی بیند، بلکه ایشان به کل ستمدیده گان و کارگران که در کل جهان و همچنین در کشور متبوعش زندگی می کنند می اندیشد و اگر خود را مثل رضا تا سطح منطقه و قوم مشخصی تقلیل دهد دیگر کمونیست نیست و نمی تواند مدعی کمونیست بودن را بکند.

به نظر من انسان ها آزادند که چطور فکر می کنند و چطور می اندیشند و همچنین كاملا آزادند تغییر حزب و مکان و بینش سیاسی دهند و از صندلی قرمز به صندلی سیاه و سفید نقل مکان کنند. اما از دیدگاه کارگران و زحمتکشان آزاد نیستند که وقتی روی صندلی سیاه نشسته اند صندلی قرمز را برای مردم به حراج بگذارند. مردم اگر برای مدتی هم متوجه این فریبکاری نشوند، بلاخره انسانند و به تجربه خواهند آموخت که یک بام و دو هوا نمی شه عمل کرد. یا کمونیست هستم و به آرمان و بینش و تبین آن از طبقات مختلف اجتماعی واقف هستم، یا اینکه یک ملی گرا، ناسیونالیست و فدرال چی هستم و صادقانه برای آن تبلیغ می کنم . کسی نیامده و اصلا هم حق ندارد که بیاید و از تو سوال کند چرا تو ملی گرا هستید، چرا تو قوم پرست هستید  و چرا طرز تفکر تو ناسیونالیستی است.

خوب چی هستم که هستم، این دیگر به هیچ کس و شخصی نه علاقه ای دارد و  نه مربوط است. اما زمانی که بخواهید در لباس ملی و ناسیونالیستی و با بینش و تفکرات عقب افتادانه ، آرمان های کمونیسم را زیر سوال ببرید و آن را به جدایی و تفرقه و کینه قومی هدایت کنید باید بدانید که این بینش هم برای خود تاریخی دارد و صاحب افراد مشخص و متعین خود است و از تو و امثال تو قبول نمی کنند که در لباس کمونیزم برای ناسیونالیزم و دشمنی ملت های درون ایران خط و نشان بکشید و سینه چاک کنید.

غیر از این اگر با دقت به بقیه نظرات تهوع آور ایشان دقت کنید، مالامال پر از نفرت و کینه قومی است، پر است از حرف های غیره سیاسی و اتهام و توهین و پاپوش دوزی. از طرفی رهبری کومه له آنموقع را به پنهان کردن واقعیات از پیشمرگان و سهل انگاری در مقابل ترور رفیق صدیق کمانگر به دست توفیق گرژالی متهم می کند و از طرف دیگر منصور حکمت و کلیه افراد فارس و ترک و غیره درون حزب و کومه له را که همچو رضا مدال افتخار آمیز ناسیونالیزم و قوم پرستی را به سینه خود نچسپانده اند به شووینیسم فارس متهم می کند. و از این گذشته شخصیت و رهبر سیاسی و کار آمدی همچو م – حکمت را با ج – اهم ردیف قرار داده و ایشان را به متنفر بودن از رفیق صدیق متهم می کند.

چه زشت و قبیح است برای انسانی که با اتهام و تهمت ناروا و با دروغ و پاپوش دوزی حقیرانه بخواهد انسان های شریف و کمونیست دیگر را به انواع کارهای ناپسند متهم کند. واقعا بدون هیچ اجباری  تا این حد خود را تنزل دادن باید جای تاسف و علامت سوال بزرگی باشد.

اولا سوال این است که بعد از گذشته دو دهه خیر است که رضا امروز به یاد فریبکاری رهبری کومه له ، شووینیست بودن فارس ها و مرگ کاک صدیق افتاده است؟ ایشان زیر چتر دفاع از رفیق صدیق کمانگر دارد شخصیت کمونیست و انقلابی ایشان را تا حد یک ناسیونالیست متنفر از “فارس های شووینیست” زیر سوال می برد. اگر رفیق صدیق امروز زنده می شد، می گفت لطفا دهانت را ببند، من یک کمونیست بوده و هستم و از هیچ کس و شخصی نه تنها متنفر نیستم بلکه فارس ، عرب، گیلکی و کرد و ترک برای من بی معنی است و من نصف عمرم را با فارس و ترک زبانان سپری کرده ام با آن ها درس خوانده ام و با آنها کار کرده ام و آنچه برای من مهم است انسان است نه مثل تو قومیت و نژاد و جنسیت و مخالفت من شخصی نیست بلکه طبقاتی وجنبشی است نه اتنیکی و قومی. مگر کاک فواد هم اینطور می اندیشید؟ مگر کاک فواد همچو انسانی مبارز و کمونیست خود را فقط متعلق به قوم کُرد می دانست؟ مگر کاک فواد نبود که همان ایام از جنبش فلسطین دفاع می کرد و تشکیل حزب کمونیست ایران را گوشزد می کرد؟

آیا این ها همراه با دکتر جعفر شفیعی و صدها کادر بر جسته کومه له که کمونیست بودند و کُرد هم بودند و در آن راه جان خود را فدا کردند همه “زیر دست” و از افراد فارس زبان  درون کومه له و حکا بقول تو “فارس بالا دست و شووینیست” بیزار و متنفر بودند؟  جواب شما در اینمورد چیست؟

در همین چند روز پیش اتهام زنی و فحاشی از رضا به حشمت مصطفی سلطانی منتقل شد و در یک تشریک مساعی، حشمت می کوشد آن فحاشی ای را که رضا فراموش کرده ایشان مبرزتر و به صورت ارژینال تقدیم خوانندگان کند. ایشان در نوشته ای تحت عنوان ” نقطه ضعف جنبش ما” اظهاراتی بغایت عقب افتادانه و خدعه آمیز و بدتر از رضا به زبان می راند. ایشان می نویسد (چند روز پیش رضا مقاله ای سیاسی “کدام سیاسی” را حول و حوش کنگره اخیر سازمان کردستان حزب کمونیست ایران کومه له به نگارش در آورده بود…. رضا در یکی از جواب هایش در فیسبوک به سهل انگاری و نامسئولانه عمل کردن کمیته مرکزی کومه له در مورد ترور رفیق صدیق کمانگر اشاره کرده بود…. حق با رضا و همه ماست که از این سهل انگاریها عصبانی و متنفر باشیم.این آقایان کمیته مرکزی وقت کومه له هنوز که هنوز است خودشان را به کوچه علی چپ می زنند و هیچ اظهار نظر و گزارشی نه تنها به مردم بلکه به کادرها و اعضای تشکیلاتشان نداده اند و نمی دهند……این درویشان افسار گسیخته احزاب کمونیست کارگری دارند اشک تمساح برای صدیق کمانگر و کمیته مرکزی وقت کومه له میریزند. تعدادی از این آقایان شوق و شادیشان را از مرگ کاک صدیق پنهان نمی کردند و می گفتند چه بهتر که “کمیته رهبری” یک رأی کمتر دارد …… این اظهار نظر رضا خیلی واقعی و بجاست. کاک صدیق در جلسه محدودی که با تعدادی از رفقایی که هم نظر حکمت نیز بودند، به صراحت گفته بود که کلمات “کارگر”، “کمونیست” ، “کمونیست کارگری” فقط کلمات رمز نابودی کومه له است . به همگی از جمله رضا گفته بود که منصور حکمت و اعوان و انصارش عزم نابودی کومه له را دارند. من (صدیق) تا آخرین قطره خونم در برابرشان خواهم ایستاد و اضافه می کند که همسویی منصور حکمت و ج.ا در این راستا عیان است. کومه له با وجود و حضور صدیق کمانگر برای هر دو دردسر آفرین بود…..اگر نگاه کوتاهی به کارنامه نظری، سیاسی، تشکیلاتی و اجتماعی منصور حکمت بیاندازیم، در میابیم که منصور حکمت نه تنها “نقطه قوت جنبش ما’ نبود بلکه دقیقا نقطه ضعف جنبش ما بود و …..). تمام جملات داخل پرانتز به اضافه خزعبلاتی دیگر از حشمت است.

گر چه شاید جوابم  به رضا برای حشمت هم کافی باشد اما وقتی به نوشته حشمت نظری بیاندازید اوج دروغگوئی و پاپوش دوزی ایشان به مراتب سنگین تر و بی محتواتر است و به همین خاطر چند سطری را در جواب به ایشان لازم می دانم. قبل از هر خط و ربطی باید از حشمت پرسید منظورت از جنبش ما کدام جنبش و طبقات اجتماعی است؟ اگر منظورت جنبش کمونیستی و طبقه کارگر و زحمتکش است، نوشته تو درست صد و هشتاد درجه با این جنبش و بینش طبقاتی نه تنها فاصله دارد بلکه به همان درجه در راستای ضدیت با آن است.

اگر منظورت هم همان جنبش و تفکر ناسیونالیستی و قوم پرستی است که اکنون در آن شناور هستید، دیگر موضوع را باید با تو به شیوه ای دیگر پیش برد. اگر واقعا به سهل انگاری کمیته مرکزی آنموقع و حال کومه له حساسیت دارید می شود به شیوه ای دیگر بر خورد کرد. من شخصاً به بیان کلمه سهل انگاری از طرف تو انتقادی ندارم. بله، سهل انگاری از طرف مسئولان و کمیته مرکزی آنموقع کومه له تنها شامل کاک صدیق نمی شود، بلکه شامل کاک فواد، غلام کشاورز، دکتر جعفرشفیعی و خیلی از انسان های دیگر و کارهای دیگر هم می شود. اما متاسفانه مسئله تو نه “سهل انگاری”  کمیته مرکزی آن دوران کومه له است و نه دلسوزی برای کادرهای جانباخته کومه له، بلکه در لفافه سهل انگاری و نوشتن ارقامی از درگیری های نظامی، دارید درست آب تطهیر  روی ج.ا و حزب دمکرات می پاشید و به جای آنها تو دارید عامل همه این جنایات را به مرکزیت کومه له و انسان های کمونیست آن دوران نسبت می دهید.

این دیگر نه تنها کوچکترین دلسوزی در آن هویدا نیست بلکه نهایت افت وانحراف فکری، سیاسی و اخلاقی انسان های را به نمایش می گذارد که از مبارزه و گذشته خود پشیمان و متنفرند. اما باید دانست خیلی انسان های دیگر مثل شماها که از نظر سیاسی دچار افت و خیز و از نظر تعلقات جنبشی و اجتماعی خود را متعلق به جنبش ناسیونالیزم و (کردایه تی) می دانستند و خیلی زودتر از شما به فریب خوردگی خود و مبارزه کمونیستی آن دوران تف کردند و رفتند و کسی هم یقه آن ها را نگرفت. شماها هم می توانید متمدنانه، مودبانه صندلی و فرش خود را در سالن فدرال چی و قوم پرستان و کنگره ملی گرایان پهن کنید و در آن راه هر چه در توان دارید به خرج دهید، ببینید کسی جُز یک انتقاد سیاسی چیزی به شماها خواهد گفت!

اینک کاک صدیق را بقول تو ضد شووینیست فارس و ضد منصور حکمت معرفی کردن نه تنها نشانه افتخاری برای کاک صدیق نیست، بلکه تنزل و تقلیل دادن شخصیت برجسته و کمونیستی ایشان تا سر حد یک ناسیونالیست قوم پرست و نژاد پرست است. یا اینکه منصور حکمت را همسو با ج.ا و در راستای این ترور قلمداد کردن به چه معنی است؟ من از شخص خودت سوال می کنم، آیا این تبره کردن ج.ا با آن همه کارنامه پر از جنایات و ترور و متهم کردن کمونیست ها نیست؟

یا اینکه اشاره به درست نبودن تحلیل های سیاسی و بازنده شرطبندیش با صفا حاری و مشوق بی اخلاقی و دزدی و چپاول و غارت هنگام جدائی از حزب کمونیست ایران و ده ها سخنان لاطایلات و ممات تو در راستای کدام اهداف و بینش سیاسی و طبقاتی است و میخواهید با این چرندیات به کدام قشر و طبقه اجتماعی خدمت کنید؟

من شخصاً باید بگویم  از ترند و انحطاط فکری، سیاسی و اخلاقی شما تا این حد نازل واقعاً متاسفم. باید بگویم بیان چنین تفکراتی نه تنها در خدمت هیچ طیف و طبقه درون جنبش کردستان هم نیست، بلکه نمادین و بزر ابتناء قومی و واگرایی از پرنسیب های اجتماعی و شانتاژ یک انسان را به نمایش می گذارد.

هجمه و مشاغبه شماها به انسانی همچو منصور حکمت، صدیق کمانگر، فواد مصطفی سلطانی، دکتر جعفر شفیعی  و بقیه کمونیست ها مادون تر از آن است که بتواند در نفوذ و شخصیت سیاسی و کمونیستی آنها کوچکترین خدشه ای وارد کند. هجمه هیستریکی شماها به م- حکمت از طرفی ناشی از مهابت و آمپاس و بلبشو فکری شماست و از طرف دیگر سترگی این رهبر کمونیست و متفکر قرن حاضر را به نمایش می گذارد.

شما با هتاکی و بی احترامی و اتهام زدن های نادرست و بیجا و بدون ارائه کوچکترین مدارک و سندی، دارید همچو بازجویان ج.ا  اشخاص کمونیست و مبارز را بدون محاکمه به دار می آویزید و برایشان اتهامات واهی، خود راوی و نا متعارف و خیالی درست می کنید.  شماها می توانید به جای پاپوش دوزی، دروغ و افترا به کمونیست ها، کمی موًدب و سیاسی باشید. به جای فحاشی و بکار بردن فرهنگ و ادبیات بی نهایت عقب افتاده به نقد سیاسی و پلمیک سیاسی روی آورید. این به نفع شماست.

دیگر برای افکار منهزم و نوستالژی معوج شما برای دوران کنگره یک کومه له و قبل از آن دیر شده است. تاریخ را نمی شود به عقب باز گرداند. انسان ها می توانند تغییر ریل دهند، می توانند صندلی یشان را عوض کنند، می توانند به افکار و بینش و پراکتیک دیروزی خود تف کنند، اما باید بدانند که تاریخ نه ایستا است و نه قابل عقب گرد، و نمی شود که چرخ تاریخ را چهار دهه به عقب باز گرداند. دیگر برای نُخاله، تتمه  و پَپه های ناسیونالیزم و نوستالژی آنها  فرجه ای باقی نمانده و مضار این بینش را باید هم اکنون نزد برادران هم مسلک تان در کردستان عراق مشاهده کنید.

به جای حرف های مبتذل به صورت صوری هم بوده نگاهی باز به دکترین و کارنامه بیست و پنج ساله هم بینش و همفکران ناسیونالیست خود در کردستان عراق بیاندازید و ببیند که چگونه عملکرد و فساد اقتصادی و اخلاقی و بی لیاقتی اداری و فرهنگی آنها مردم را به دیکتاتوری زمان صدام پشیمان کرده است. ببینید که اکثریت مردم زحمتکش و کارگران کردستان عراق در چه وضعیت اسفباری زندگی می کنند و مسئولین احزاب بارزانی و طالبانی  و خانواده و نزدیکان آنها چگونه به یک ثروت فرعونی دست یافته اند و دارند در ردیف خانه طلائی های آمریکا قرار می گیرند و آنگاه به لیچارو پوتج  پرداخته و  ناقل خدعه به دیگران شوید.

اگر رهبران ناسیونالیست و قوم پرست عالیقدر شماها همه شبه خواب جایگاه (بارزانی و طالبانی ) را در آینده کردستان ایران با کمک سعودیه و آمریکا و دولت های مجرم منطقه می بینند، باید بدانید که کاملا در اشتباه هستند. فراهم شدن چنین شرایطی برای بارزانی و طالبانی در سایه فقدان یک حزب کمونیستی با نفوذ و شرایط خاص آن دوران کردستان و منطقه بوجود آمد. اما شرایط کردستان ایران کاملاً عکس آن است و احزاب کمونیست و چپ ایران و کردستان این خوش خیالی و خواب شیرین ناسیونالیست و قوم پرستان را بهم خواهند ریخت.

نمی شود با این لجن پراکنی و بینش به غایت عقب افتاده و واپسگرا سرنوشت مردم کردستان ایران را به سرنوشت کردستان عراق تبدیل کرد. نمی شود و اجازه ندارید که شخصیت و افکار مشعشع انسان های کمونیستی همچو صدیق کمانگر، فواد مصطفی سلطانی، دکتر جعفر شفیعی و امثال آنها را دستمایه اهداف ناسیونالیستی، نوستالژی ، فرصت طلبی و دماگوگ خود قرار دهید و آنها را تا سطح یک قوم پرست و ضد فارس و ترک و عرب پائین بکشید. این انسان ها متعلق به جنبشی بنام جنبش کمونیستی در ایران و کردستان هستند نه جنبش ناسیونالیزم و نژاد و قوم پرستی که شماها با سر در آن شیرجه برده اید و تا بالای ابرویتان در آن غوطه ور هستید.زیرا آنها در راه سوسیالیسم و آرمان والای کارگران و زحمتکشان کُل ایران و کردستان جان خود را فدا کردند.

استفاده از نام این شخصیت ها و جشن گرفتن قلابی روز یادبود آنها  از طرف شما و سازمان های قوم پرست کردستان  فقط و فقط برای فریب و گمراه کردن و خدعه مردم است. برای گمراه کردن جوانانی است که از واقعیات آن دوران و تاریخ و شخصیت هایش آنطوری که باید و شاید آگاه نیستند. از طرف دیگر شماها برای خودتان چیزی جُز تنفرپراکنی و پاپوش دوزی برای دیگران در جیب ندارید و اصول دیالوگ سیاسی و انتقاد و پلمیک سازنده را هم نمی فهمید و در نهایت به حربه و شمشیری دست می برید که از هر دو طرف زنگ زده است و قابل پخش ویروس ناسیونالیزم و نفاق قومی است و کمونیست ستیزی شماها هم در راستای همان اهداف است.

عزت دارابی

٢٧ آگوست ٢٠١٧