عبداله باوی- 13 آبان با دو جلوه متضاد در تاريخ ايران!

13 آبان  با دو جلوه متضاد در تاريخ ايران!
       در تاريخ نيم قرن اخير ايران، 13 آبان  روز خاصی تلقی میشود.  13 آبان، از يک سو به عنوان روز دانش آموز شناخته می‌شود که طی آن دانش آموزان قهرمان در جريان خيزش انقلابی مردم در سال 57 به خيابانها ريختند،  با خون خود سياستهای رژيم وابسته شاه را افشاء ساخته و يکی از روزهای پرافتخار خلق را آفريدند ؛ که روزی است پر از شور و مبارزه و مقاومت عليه بيداد. اما 13 آبان دیگری نیز وجود دارد و آن 13 آبان درسال 1358میباشد که روز به اصطلاح اشغال سفارت آمریکا در ايران نام گرفته که در دوران سلطه جمهوری اسلامی رخ داده و روزی است مملو از دروغ وسياهکاری و دغلکاری که جمهوری اسلامی با توسل به آن خيلی‌ها را فريب داده و تنور دغلکاری خود را گرم  و بازار فریب خلق را رونق بخشيد.
       13 آبان سال57 در دوره سلطنت، که توده‌ها بدلیل دیکتاتوری عنان گسیخته شاه و فقر و بیکاری، برای یک تغییر بنیادین به میدان آمده بودند و صدای انقلاب همه کشور را فرا گرفته بود، در چنین روزی بود که ارتش ضد خلقی با حمله به دانش آموزان و به خون کشيدن آنها بار ديگر نشان داد که ديکتاتوری حاکم جز با زبان زور، با توده‌های خواهان تغییر وضع موجود سخن نمی گويد.
       از ماهها قبل از آن، توده‌ها با فریاد “مرگ بر شاه” خواست قلبی خود را بیان کرده بودند. تظاهرات پی در پی و اعتصابات، کار رژیم را برای اعمال دیکتاتوری به شکل سابق و برقراری سکوت مطلق مشکل کرده بود. آلترناتیوهای رنگارنگی که برای فریب مردم انتخاب می‌شدند ناتوان از مقابله با خشم توده‌ها بودند. اکنون بعد از سالهای دراز سلطۀ خشونت بار ضد انقلاب، مردم با شورشهای خود ، خیزش انقلابی جدیدی آغاز کرده بودند. گرچه سازمانی سراسری در پيوند با توده‌ها که قادر به سازماندهی مبارزات آنها باشد در صحنه حضور نداشت ولی مردم ستم و ستمکار را میشناختند و اين شناخت را  درشعار “مرگ بر شاه” اعلام می‌کردند. در هرمکانی که توده‌ها اجتماع میکردند با فریاد، نفرت خود را از رژیم شاه نشان می دادند که یکی از آن مکانها محیط دانشگاه بود. در روز 13 آبان، دانش آموزان نیز که تحت تاثیر شرایط سیاسی جامعه قرار گرفته بودند با تعطیلی مدارس، همگام با سایر توده‌ها به سمت دانشگاه تهران به راه افتادند. در محیط دانشگاه بود که آن جنایت اتفاق افتاد و ارتش با تیراندازی به توده‌ها در محیط دانشگاه، نزدیک به 60 دانش آموز را مورد هدف قرار داد. گرچه رژیم جمهوری اسلامی این جنایت رژیم سَلَفِ خود را هنوز یک اتفاق غیرعمد برای توده‌ها جلوه می‌دهد تا جنایات ارتش را لاپوشانی کند ولی توده‌ها هنوز بخاطر دارند که چگونه طبقه ستمگر برای دفاع از منافعش نيروی سرکوبگر خود را تا دندان مسلح به ميدان میفرستاد و نیز چگونه ارتش با حضور و اعمال سرکوبگرش در خیابانها از منافع طبقه حاکمه دفاع می‌کرد. آنها همچنین در تجربه عینی خویش دیدند که تسلیح ارتش سرمایه‌داری و مجهز کردن آن تا بن دندان، و اعمال قهر بر ضد زحمتکشان یکی از مهمترین واقعیات جامعه است که بدون در نظر گرفتن آن، از آزادی و مبارزه موثر برای تحقق آن خبری نخواهد بود. در آن روز فراموش نشدنی، 60 نوجوان به جان باختگان در راه رهایی خلق پیوستند.
       اما 13آبان سال58 در شرايط کاملا متفاوت ديگری رخ داد. در شرايطی است که امپریالیستها خمينی و دارو دسته‌اش را برای سرکوب انقلاب انتخاب کرده و به قدرت رسانده بودند، رژيم شاه رفته اما هنوز مالکیت بر ابزار تولید و حاکمیت سیاسی در دست سرمایه‌داران وابسته باقی مانده بود و فقط برخی از مالکین عوض شده بودند.  در این دوره بود که همه کسانی که انقلاب منافعشان را به خطر انداخته بود به تکاپو افتاده بودند تا  با تغییر شکل حاکمیت و توسل به خمينی و جمهوری اسلامی  به توده‌ها بقیولانند که انقلاب پيروز شده  است. خمینی به عنوان رهبر این رژیم از همان ابتدا میدانست که تنها با توسل به سرکوب خشن نمی‌تواند پایه‌های قدرت خود را مستحکم کند  بنابراین، سلاح فریب آنهم در پوششی از مذهب و با توسل به توهمات توده‌ها بکار گرفته شده و طبقه حاکم به نام مذهب و اسلام به سرکوب توده‌های معترض، کارگران مبارز، روشنفکران و سازمان های سياسی برخاست. رژیم حاکم در این راه و یا در حقیقت برای تحکیم سلطه امپریالیسم از هیچ جنایتی ابا نمیکرد.
       در شرايطی که توده‌ها شديداً عليه سلطه امپرياليسم و تداوم  حاکمیت آن بودند و در شرايطی که مبارزات خلق کُرد پوزه رژيم جديد را به خاک ماليده بود؛ هم در آن دوران بود که رژیم خمینی با آگاهی از خشم توده‌هایی که خواسته‌هایشان بی‌جواب مانده بود و خود بطرق مختلف سعی در گرفتن حق خود میکردند، توده‌هایی که سلطه امپرياليسم وسرمايه داران وابسته و آمریکا را عامل تمام مشکلات خود میدانستند، برای فریب توده‌ها و برای به کجراه کشاندن خشم انقلابی آنها، به ياد “حمله” به سفارت آمریکا افتاد . گروهی تحت عنوان  “دانشجویان خط امام” با “حمله” به سفارت آمریکا و به اصطلاح اشغال آن تلاش کردند رژيم را ضد امپرياليست و ضد آمريکائی جا زده و توده‌ها را فریب داده و خود را در صف خلق جا بزنند.
        به دنبال شکست قيام بهمن،  کمونيستهای واقعی به  توده‌ها گفته بودند که این رژیم با حفظ همان مناسبات پوسيده و استثمارگرانه قبلی و نیز حفظ همه نهادهای قدرت از جمله ارتش و ساواک، رژیمی وابسته و مرتجع است که با توسل به سرکوب کارگران و خلقها در تلاش است تا “آرامش” قبلی را باز گرداند ولی سازشکاران در تلاش بودند تا اين واقعيت را لاپوشانی نمايند. اما سير رويدادها، نظر انقلابيون را تائيد می‌کرد و سرکوبگریهای رژيم تازه به قدرت رسيده تارهای عنکبوتی توهم توده‌ها را از هم می‌دريد. به همين دليل هم دارو دسته خمينی برای این که خمینی را همچنان “رهبر” انقلاب نگهدارند تا همچنان ثروتها غارت شوند، کارگران و زحمتکشان به زنجیر استثمار بسته باشند، انقلابیون و آزادیخواهان اعدام و یا در زندانها باشند تا همچنان امپریالیستها بدون دغدغه به تاراج سرزمینی که همیشه غارت شده بود مشغول باشند نمایش اشغال سفارت را بر پا کردند، امری که انقلابیون(1)  فورا دغلکارانه بودن آنرا اعلام کردند اما سازشکاران بدون توجه به اين واقعيت در مقابل درب سفارت جمع شده وضمن تائيد اقدام  دانشجويان مزبور فرياد میزدند “دانشجوی خط امام افشاء کن افشاء کن” امری که ناگهان قدرت فريب و مانور رژيم جنايتکار را دو چندان نمود.
       گرچه توده‌ها در جريان برخوردهای رژيم با بالماسکه تسخير سفارت، هر چه بيشتر خمينی را شناختند اما اين امر به رژيم کمک کرد تا در آن بلبشو کار خود را پيش ببرد. مضحکه تسخیر سفارت در 13 آبان سال 58 یک تجربه عینی بزرگ بود که در جریان آن مردم به ماهیت ضد خلقی و فریبکار این رژیم هرچه بیشتر پی ببرند و جلوه‌ای از نقش مخرب اپورتونیستها و فریبکاران در جنبش توده ها را نیز به عینه ببینند. این تجربه نشان داد که چگونه این رژیم برای وصول به اهدافش توده‌ها را فريب داده و با کمک دوستان نادان خلق میکوشد آنها را هرچه بیشتر فريب دهد. اشغال سفارت آمريکا يکی از نمونه‌های بسیار برجسته و تاریخی فريبکاری جمهوری اسلامی است.
       مرگ بر این رژیم سراپاننگین جمهوری اسلامی با همه جناحهایش
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1ــ در حقیقت تنها چریکهای فدائی خلق ايران  بودند که آن را فریب دیگری ارزیابی کرده و به سایر نیروهای سیاسی در رابطه با خطر افتادن به اين دام  هشدار دادند.
عبداله باوی
نوامبر 2014