عباس گویا – فرصت را از دست ندهیم

فرصت را از دست ندهیم

عباس گویا

abbasgoya.blogspot.com

پانزدهم ژانویه ٢٠١٥

آزار جنسی  دسته جمعی اوباش در شهرهای كلن، هامبورگ، اشتوتگارت، كالمار، استكهلم — كه ظاهرا پس از اوباشگری اسلامیون در میدان التحریر مصر در زبان عربی به “حرش جماعی” مصطلح شده است — به یكی از نقاط عطفی تبدیل شده است كه بسته به نوع برخورد به آن میتواند تخته پرشی برای راست افراطی و نژادپرست  یا چپ رادیكال و سوسیالیستی باشد. این واقعیت كه مرتكبین آزار جنسی اغلب پناهنده و مهاجر، از جمله پنج پناهجوی ایرانی در كلن، بودند به یك دو قطبی كاذب “حقوق پناهندگی یا حقوق زنان” منجر شد. در ظاهر امر، ناگهان دولت، جنبش حمایت از پناهندگان و چپ (اغلب رو به اسلام سیاسی) آلمان خود را در یك مخمصه یافتند: از كدام دفاع كنند، پناهندگان یا زنان؟

بنظر میاید پلیس و رسانه ها در راستای سیاست پناهنده پذیری سال گذشته دولت مركل، بظاهر در حمایت از حق پناهندگی، انتشار اخبارحملات را به تعویق انداختند و در ادامه دولت مركل تا آنجا كه توانست سعی كرد از اعلام هویت حمله كنندگان طفره رود. سازمانهای چپ آلمان، عموما، ظاهرا به این نتیجه رسیدند كه خطر نژاد پرستی مهمتر و عمده تر از زن آزاری پناهجویان است. این چپ برای توجیه موضع خود، سر در زیر برف فرو برد، پشت تحلیهای دائی جان ناپلئونی مخفی شد. اینها فقط كم مانده بود كه بگویند حمله كنندگان به زنان، نژادپرستانی بودند كه  با رنگ پوست مبدل در مركز شهركلن حاضر شده بودند! گفتند دولت آلمان، كه داوطلبانه مهماندار بیش از یك میلیون پناهنده شده است، برای اخراج همین پناهنده ها توطئه كرده است! ناگفته نماند كه مخفی كاری پلیس و رسانه ها در سه روز اول پس از حملات، ملات خوبی برای نوشتن رمانهای دائی جان ناپلئونی چپ حاشیه ای  فراهم كرد. برخلاف ظاهر این مواضع، مشكل اصلی حكومت آلمان، پلیس و رسانه هایش، و چپ دم و دستگاهی و حاشیه ایش، خراب شدن دیوار دو و نیم دهه سیاست نسبیت فرهنگی برسر آنان بود. تمام اینها عاجز از توضیح علت این پدیده به هر طناب احمقانه ای برای توجیه این پدیده آویزان شدند.

برخی از فعالین جنبش زنان با پرچم “نه به سكسیسم و نه به راسیسم”، موضع زمینی تر گرفتند. اما فمینیستها به آنطرف جوی افتادند، در چارچوب فكری مردستیزی شان، طبق معمول، مردها را صرفنظراز ملیت و مذهب و نژاد، بصرف جنسیتشان مقصر شمردند. این موضع ارتجاعی نیز جوابگوی معضل نبوده و نیست. برخی از فعالین كمونیستی نیز كه در ابتدا بر طبل سازماندهی این حملات از طرف اسلام سیاسی كوبیدند،ا بتدریج با واقعیت مواجه، و از موضع قبلی خود فاصله گرفتند بدون اینكه یك توضیح كامل و قانع كننده را جانشین موضع قبلی كنند. مهمتر اینكه، راه حل عملی نیز ارائه ندادند. تاكنون، تلاشها برای اثبات سازماندهی اوباش كلن بجائی نرسیده است. پس از اینكه معلوم شد تعرضات جنسی به زنان از طرف پناهجویان در اروپا مختص به شب سال نو و شهر كلن نبوده است، بحث به سمت مردسالاری كوچ كرد. افشای پلیس سوئد در مخفی نگه داشتن ابعاد حملات جنسی در جشنهای موسیقی استكهلم در سالهای ٢٠١٤ و ٢٠١٥، كه گفته میشود توسط گروههای جوان افغان صورت گرفت، بحث را به جای درستی برد بدون آنكه به نتیجه گیریهای درستی برسد.  حتی در این بحث نیز حزب چپ سوئد از تبرئه كردن اسلام غافل نماند! مرد سالاری را به یكسان جهانشمول معرفی كرد. اعلام كرد مذهب خاصی (بخوان اسلام) مقصر نیست و تلویحا، مانند فمینیستها، مردان را عامل مردسالاری معرفی كرد!

در اینمدت سازمانهای پگیدا و ای اف دی در آلمان با تجمعی بزرگتر از تجمع چپهائی كه برای مقابله با آنها در مركز شهر كلن گرد هم آمده بودند، موقعیت برترنیروهای دست راستی در آلمان را برخ كشیدند. در ادامه حمله اوباش نژادپرست به شش پاكستانی و یك سوری در كلن انعكاس وسیعی در رسانه ها داشت. دولت آلمان بطور متوسط از اول سال جاری روزانه دویست پناهنده را به اتریش برگردانده است و ماس هیكو وزیر دادگستری آلمان اعلام كرد پناهندگان بیشتری بخاطر جرائم جنائی دیپورت خواهند شد. دولت آلمان در حال تجدید نظر درقانون است تا اخراج پناهندگان را به دلایل جرائم جنائی تسهیل كند. تسهیل اخراج پناهجویان یا مهاجران بدلیل جرائم جنائی در خود تمكینی به فشارهای دست راستی به دولت است. از سوی دیگر گفته میشود قرار است مجازات آزار جنسی شدیتر شود و به این شكل حمایت حقوقی و قانونی از زنان در مقابل آزاری جنسی قرار است افزایش یابد.

مرد سالاری، مرد سالاری اسلامی

مردسالای پدیده ای اجتماعی است، نه ژنتیكی. از بحث تاریخی این پدیده كه صرفنظر كنیم، مردسالاری در جوامع كنونی و در هر كجای دنیا ناشی از الزام به نابرابری انسانهاست. الزامی كه حاكمیت روابط سرمایه داری به ما تحمیل میكند. اما تحت همین نظام سرمایه داری، مردسالاری در جوامعی مانند اسكاندیناوی به یمن مبارزات برابری طلبانه سوسیالیستی تا سر حد نیستی بعقب رانده شده است. در مقابل، در كشورهای اسلامزده آنچه مردسالاری را تا حد یك تبعیض جنسی ارتقا داده است، حاكمیت اسلام سیاسی یا غلبه جنبشهای اسلامی است.

جواب در دست ماست، فرصت را نسوزانیم

نقد بدون تخفیف ما در سه دهه و اندی به حاكمیت اسلامی، موقعیت مناسبی برای دخالتگری ما در غرب فراهم كرده است، ما نماینده خطی هستیم كه منتقد اسلام سیاسی از زاویه چپ سوسیالیستی است. این موقعیت منحصر بفرد ما را در متن عجز غرب باید درك كرد و برای آن نیرو جمع كرد. قبل از هر چیز، باید مشكل را همانطور كه پدیدار شده است مشاهده كرد، آنرا نقد كرد و راه حل ارائه داد. دم و دستگاه حكومتی در غرب، چپ رو به اسلام سیاسی و فمینیسم نه تنها از درك معضل عاجزند كه خود شریك ایجاد آنند و طبعا راه حلی برای آن ندارند. همه آنها میدانند كه دارند دست را به نژادپرستان میبازند. انتهای این باخت، برای این جماعت فقط گسترش مهاجر ستیزی نیست بلكه كل بافت حكومتی در غرب تحت الشعاع قرار میگیرد. سوسیال دمكراتها و احزاب محافظه كار غربی كه جملگی قربان صدقه “اسلام میانه رو” میرفتند، بپا كردن مسجد، مدارس، مراكز “فرهنگی” اسلامی و قانون شریعه در غرب را در متن سیاست نسبیت فرهنگی توجیه میكردند، از پاسخ به معضل عاجز مانده اند. چاره ای ندارند مگر به قانون و پلیس متوسل شوند. مشكل اما سیاسی است و باید در قلمرو سیاست پاسخ بگیرد. در این راستا، دست به دامان خط ما شده اند. در عجز پاسخگوئی همه جانبه به مسئله، ما را هم وارد بحث كرده اند، به ما میدان داده اند كه راه حل ارائه دهیم. از سوی دیگر، توده مردمی كه همین چند ماه پیش به حمایت از پناهندگان جنبشی براه انداخته بودند، در انتظار یك توضیح عقلانی به معضل و پاسخ سیاسی به آن هستند. چپ سوسیالیستی باید این موقعیت استثنائی را درك كند، این فرصت را نسوزاند.

باید با این پدیده، با تمام ظاهر تلخش، همانطور كه پدیدار شده است مواجه شد:

اول: باید اقرار كرد كه حملات در كلن و سایر شهرها عمدتا توسط جوانان منفرد مذكر مهاجر و پناهنده صورت پذیرفته است. اوباشی كه بخش كوچكی از كل مهاجران و پناهندگان را تشكیل میدهند. تا كنون هیچ نشانه ای از دخالت مستیقم و متشكل اسلام سیاسی  در این اعمال وجود  نداشته است.

دوم: عنوان “مهاجر” و “پناهنده” مترادف با عدالت و برابری، تساوی زن و مرد نیست. انسان محصول شرایط تاریخی اجتماعی ایست كه درآن زیست میكند. طبیعی است كه زن ستیزی سیستماتیك در كشورهای اسلامزد،ه جامعه ای مرد سالار و زن ستیز میسازد.  بدرجه ای كه جنبشهای برابری طلب در جامعه یا در میان توده پناهنده و مهاجر فعال میشوند، توده مردم نیز فعال و خود را با آن جنبشها تداعی خواهند كرد.

سوم: خشونت علیه زنان، خصوصا آزار جنسی، مختص كشورهای اسلامزده نیست. در همه جای دنیا وجود دارد. اما در كشورهای اسلامزده زن ستیزی و مرد سالاری به عرش اعلا رسیده است. زن ستیزی از طرف حكام و قوانین اسلامی یا جنبش های اسلامی بطور سیستماتیك و قانونی اعمال میشود. توده مردم در تحمیل این قوانین دخیل نیستند بلكه از آن متاثرند. در این میان، زنان كشورهای اسلام زده، زنان پناهنده و مهاجر، اولین قربانیان بلافصل زن ستیزی اسلامی اند.

چهارم: جنبش های برابری طلب و ضد اسلامی در همان كشورهای اسلامزده اتفاقا جنبش هائی هستند كه خواهان برابری برای همه، از جمله برابری بین مرد و زن هستند

پنجم: لینك یا حلقه واسط بین غرب و شرق در فرهنگ زن ستیزی و مرد سالاری اسلامی، میدان دادن به اسلامیها در غرب است.

ششم: راه حل دراز مدت زن ستیزی صرفا در تقابل بلافاصله با اوباش از یكسو و نژادپرستان از سوی دیگر نیست. لازم است در بحث انتگراسیون پناهجویان و مهاجرین در كشورهای میزبان دخالت كرد. میتوان نشان داد كه چگونه با هویت تراشی مذهبی و برمبنای آن مسجد و مدرسه و مركز فرهنگی اسلامی سازی، بخشی از جامعه ایزوله شده و زن ستیزی اسلامی در غرب حتی در نسلهای دوم و سوم مهاجران نیز نهادینه میشوند. میتوان كارنامه نسبیت فرهنگی را نشان داد و گفت اگر زن ستیزی در غرب در میان مهاجرین كشورهای اسلام زده نسبت بسیار بالاتری به بقیه ساكنین آن جوامع دارد، مقصر آن دیگر دولتهای كشورهای اسلام زده نیستند. این دولتها كه در غرب حاكمیت نمیكنند. مقصر دولت خودی غربی است كه با اجرای سیاستهای اسلام پناهی و نسبیت فرهنگی این گرایش را تشویق و تقویت میكنند.

هفتم: چرا جوامع غربی باید میزبان پناهجویانی شوند كه پتانسیل زن ستیزی دارند؟ اولا اوباشی كه مرتكب آزار جنسی گروهی شدند به نسبت جمعیت پناهنده اقلیت مطلقی بیش نیستند، مشخصا در آلمان آنها یك هزارم پناهنده های حی و حاضر موجودند. اكثریت عظیم پناهجویان مردم شریفی هستند كه از اسلام سیاسی، قوانین، احكام، مدارس و مساجدش به اروپا پناهنده شده اند. ثانیا، مشكل فقط پناهجویان نیستند. با نسل دوم و سوم مهاجران در غرب، كه همین امروز داعش زن ستیز آنها را به استخدام خود درمیاورد، چه میكنید؟

از تكرار آنچه در نوشته قبلی (“پاسخ ما به زن آزاری و نژادپرستی جاری در آلمان“) بعنوان راه حلهای كوتاه، میان مدت و دراز مدت مطرح كرده بودم خود داری، شما را به آن یادداشت رجوع میدهم.

 ________________________________________

یادداشتهای عباس گویا

https://goo.gl/OkX13O