صدیق اسماعیلی -طلب مشروعیت عبدالله مهتدی

طلب مشروعیت عبدالله مهتدی

صدیق اسماعیلی

  

اخیرا عبدالله مهتدی دبیر اول “سازمان زحمتکشان کردستان ایران” طی نامه‌ایی سرگشاده خواستار همکاری با کومه‌له سازمان کردستان حزب کمونیست ایران شده است. او تقریبا ١٦ سال پیش، آن زمان که از کومه‌له انشعاب کرد، همین تقاضا را برای جناحی از جمهوری اسلامی فرستاد. سوال اما این است که؛ چرا عبدالله مهتدی بعد از ١٦ سال، این بار خواهان همکاری با کومه‌له است ؟!

پیشینه شکل‌گیری “سازمان زحمتکشان”؛

با فروپاشی شوروی، انواع و اقسام تفکرات ضد مارکسیستی مانند پست مدرنیسم، خط سوم یا موج سوم، نیولیبرالیسم و غیره مد شد و بکلاش آن، نیوراسیسم و قوم پرستی  در غرب و  اسلامگرایی در شرق بود.  پس از اتمام جنگ سرد، جنبشهای ارتجاعی زمینه رشد پیدا کردند. سخنگویان بورژوازی مرگ کمونيسم را به همدیگر تبریک گفتند. این وضعیت، چپ دنیا را دچار سرگیجه کرد. اگر چه شکست بلوک شرق، مبارزه کمونیستها و تلاش بیشتر آنها در جهت پیشروی جنبش سوسیالیستی کارگری را می‌خواست، اما تنزل نفوذ کمونیسم، در اکثر کشورهای جهان سوم و خصوصا ایران، بسیاری از سازمانهای چپ ایران را به جای مبارزه در جهت تقویت جنبش سوسیالیستی، آن‌ها را در یاس و سردرگمی قرار داد و آن‌ها را به خط و مشی جدیدی سوق داد. این موج، کمونیست‌های متشکل در حزب کمونیست ایران و بویژه کومه‌له که متحدترین و سنت‌دار ترین تشکل چپ زمان خود بود را هم با مشکل روبرو ساخت. کومه‌له به مثابه یک جریان چپ که در بطن جامعه متولد شده بود دستخوش این تحولات جهانی قرار گرفت که نتیجتا جمعی تحت نام “سازمان زحمتکشان” از حزب کمونیست ایران و سازمان کردستان این حزب – کومه‌له-  در مقابل این یورش بورژوازی سر تعظیم فرود آوردند و خود عملا در مقابل کمونیسم قد علم کردند.

هنوز هم این گرایش با طرح بحث‌های مختلفی عزم جزم کرده اند که تاریخ یک جنبش را در روز روشن در جلو چشمان ناظرانی که پدر و مادرهایشان بخشی از آن تلاش عظیم بودند و یا بیاد دارند را جعل کنند و تلاش دارند که مبارزه کمونیست‌ها را فاکتور بگیرند و آن را به حساب ناسیونالیسم کرد که زمانی کمونیست‌های متشکل در کومله را سلاخی کرده است، بریزند.

این گرایش سیاه و ضد کمونیست هر از گاهی آشکار و نهان خود را ظاهر کرده و جالب اینجاست که این گرایش برای قبولاندن نظرات خود، ابتدا خود را به مارکس آویزان می‌کنند و هر از گاهی با نقل قولهایی دم بریده از مارکس و لنین تقلا می‌کنند که بیشترین ضربه ممکن را به چپ و کمونیسم وارد سازند. عبدالله مهتدی در این زمینه گوی سبقت را از همه ربود. عبدالله مهتدی و یارانش، صرف نظر از اسم و تاریخچه کومه‌له، خواهان تشکیل حزبی بودند که بتواند خود را با مناسبت‌های مختلفی که در منطقه باب است سازگار سازد و در رقابت با دیگر احزاب ناسیونالیست کرد، به جبهه دوستی و دست دراز کردن پیش اربابان و قدرتهای بزرگ در خاورمیانه و هر از گاهی سرفتره اصلاح‌طلبان و شخصیت‌های مقبول کرد آنها، پیشی گیرد و از این طریق به نان و نوایی برسند.

از طرفی دیگر جنبش اصلاحات سیاسی در ایران سر در آورده بود. اصلاح طلبان درون رژیم اسلامی که در تلاش برای اصلاح کل رژیم در جهت جواب دادن به نیازهای دوره‌ایی خاص از حیاط بورژوازی ایران بودند و تلاش می‌کردند که منافع  کل بخشهای مختلف بورژوازی ایران را رعایت کنند. از آنجا که جنبش انقلابی کردستان از جمله جنبش‌های اجتماعی‌ایی است که خواهان تغیر بنیادی در جامعه است و مانعی اصلی  بر سر راه جنبش اصلاحات به شمار می‌رفت در نتیجه اصلاح طلبان درون حکومت راه‌های به کنترل در آوردن این جنبش از طریق مختلف را طراحی می‌کردند. مهره‌های مخصوص، کارآمد و چهره‌های مقبول کرد دوم خردادی دست به کار شدند. باب دیالوگ باز شد، حل کردن مشکلات و کنار گذاشتن اختلافات از این طریق “سازمان زحمتکشان” را وادار کرد که ضدیت با کمونیسم را قطعیت بخشد و به سرعت از حزب کمونیست ایران و کومه‌له جدا شود.

“سازمان زحمتکشان” در ابتدا تمام قدرتش را به تسخیر کردن اسم “کومه‌له” به کار گرفت. استفاده از نام و اعتبار کومه‌له برای این سازمان فقط خاصیت ابزاری داشت.  کمی بعد به شکل مخفیانه مذاکرات با نمایندگان جمهوری اسلامی را شروع کردند و حمله به کمونیسم جزو فعالیت‌های روتین زندگیشان شد.

“سازمان زحمتکشان” با نقد گذشته خود و به خیال اینکه اصلاح طلبان حکومتی و به ویژه خاتمی مسئله کردستان را از راه دیالوگ حل خواهند کرد، مبارزه برای سرنگون کردن جمهوری اسلامی را کنار گذاشتند و دشمنی خود را با جریانهای چپ و کمونیست افزایش دادند. گویا جریانات چپ و کمونیست عامل ملیتاریزه شدن کردستان توسط جمهوری اسلامی هستند. “سازمان زحمتکشان” به شکل مخفیانه با نماینده‌های جمهوری اسلامی پای میز مذاکره رفتند  آنهم در شرایطی که موج اعدام، سنگسار زندان ، شکنجه، شلاق و … از طرف جانیان اسلامی بر سر مردم کردستان سنگینی میکرد. هنوز مدت زمان زیادی از سنگسار یک زن در شهر بوکان نگذشته بود، هنوز خون انسانهای شریفی که در تظاهرات سوم اسفند سال 1377 در سنندج بدست رژیم اسلامی ریخته بود پاک نشده بود، اخبار تجاوز زندانبانان رژیم اسلامی به چند زندانی زن هنوز جزو خبرهای داغ روز بود، فعالین کارگری در شهر سقز به جرم برگزاری مراسم اول ماه مه تحت فشار بودند و آنها را هر از گاهی زندان و تهدید میکردند؛ در این ایام به یاد ماندنی  “سازمان زحمتکشان ” به شکل مخفیانه  سرگرم مذاکره با عاملین این جنایت بودند اما با سرخوردگی و شکست مواجه شدند.

با حمله آمریکا به افغانستان و بعدا به عراق نور امیدی بر دل رهبران “سازمان زحمتکشان” تابیدن گرفت، گویا به خاک و خون کشاندن مردم بی دفاع عراق بهترین لحظات برای رهبران این سازمان بود. این بار “سازمان زحمتکشان” سیاستهای خود را با سیاستهای آمریکا منطبق کرد. تراژدی به خون کشیدن مردم بی دفاع عراق را برای مردم ایران آرزو میکردند و خود را برای گرفتن قدرت از این طریق آماده کرده بودند. احزاب ناسیونالیست کرد که تا دیروز به نیروی مسلح خود متکی بودند، اینبارراه میانبر برای رسیدن به اهداف خود را با حضور آمریکا در منطقه دیدند و تماما سیاستهای خود را در جهت منافع سیاستهای آمریکا منطبق کردند. آنها زمینه را برای خود مثبت ارزیابی کرده چرا که به تصور آنها نوبت ایران هم فرا رسیده است. در این گذار خوشخدمتیهای بیکران خود را نثار کاخ سفید کردند و خود را برای آماده‌گی هر چه بیشتر مقام رئیس جمهوری و نخست وزیری آینده ایران تمرین میدادند. اگرچه موج وسیعی از اعتراض در سراسر دنیا علیه جنگ صورت گرفت اما جریانات ناسیونالیست کرد پایکوبان به بمب افکنهای آمریکا خیر مقدم گفتند. در این میان، رهبری سازمان زحمتکشان بیشتر از همیشه به کمونیسم حمله کرده و تمام تلاش خود را در این جهت معطوف کردند. به گفته برخی از اعضای سابق این سازمان، عبدالله مهتدی در جلسه‌ای خصوصی کلیه اعضای خود را فراخوان می‌دهد که در صورت حمله آمریکا به ایران، اولین اقدام ما قتل عام کلیه اعضای حزب کمونیست ایران است. البته این شادی و خط و نشان کشیدن زیاد دوم نیاورد و دیری نپائید که شادیها و پایکوبی‌هایشان دوباره تبدیل به یاس و نا امیدی شد. اختلافاتشان مبرم و عده‌ای سرخورده شدند. انشعابی در این سازمان به وجود آمد که اگر دخالت آسایش سلیمانیه نبود همدیگر را به رگبار می‌بستند. به علاوه عبدالله مهتدی رسواتر از آن شد که حتی بتواند اتوریته معنوی‌ایی در بین این طیف داشته باشد. او همه آن چیزی را که افقش بود، به آن نرسید، همه پروژه های تاکنونیش شکست خوردند، اکثر همراهان سیاسیش را ازدست داده و تشکیلاتش رو به اضمحلال است، خودی های دور و برش کم و کمتر شده‌اند، اردوگاهش در ورطه ورشکستگی نیروی مادی است و کار و کاسبی‌اش در اقلیم کردستان کساد شده است. به علاوه احزاب و نیروهای موجود در کردستان عراق او را جدی نمی‌گیرند و نسبت به احزاب رقیب و هم سنخ خودش کم آورده است. مضافا اینکه؛ سازمان زحمتکشان، قدرت رقابت با هیچ یک از احزاب دیگر را ندارد، حزب دموکرات خودش را به بارزانی نزدیک کرده و مهتدی در رقابت با دمکرات می خواهد جا نماند و به هر طریق ممکن فیلی هوا کند.

فراخوان طلبکارانه عبدالله مهتدی به کومه‌له زمانی صادر شده که خود او نیز امیدی به فراخوان خودش ندارد اما می خواهد با استفاده از حس وحدت طلبی مردم در کردستان، کومه له را در تنگنا قرار دهد. او در صدد است تا نظر منفردین را بخودش جلب کند تا شاید استیصال و تیره و تاری امیدهای برباد رفته اش را بپوشاند. از طرفی دیگر این تلاش عبثی است که به هر قیمت ممکن، امید و توهمی دوباره به درون تشکیلاتش برگرداند. جالب اما این است که او با اینکه خیلی مستأصل شده اما نمی خواهد خودش را کوچک و شکست خورده نشان دهد و دقیقا به همین دلیل است که  برخوردش به کومه له خیلی طلبکارانه و کیفرخواستی و مواخذه کننده است. عبدالله مهتدی و کارگزارانش نیک می‌دانند که فراخوان بی مقدارشان حتی اگرهم جواب بگیرد بی سرانجام است ولی بیشتر به ارزش مصرف تشکیلاتی و اجتماعی و رقابتی اش با دیگر احزاب فکر می کند. بی دلیل نیست که دو یا سه بار در فراخوانش، کومه له را بدهکار می‌کند و عدم پاسخ مثبت کومه‌له به فراخوانش را به قضاوت مردم می‌گذراد. او سعی کرده است که برای جلب سمپاتی افراد خودش اعضای سابق کومه‌له که بعضا منفرد هستند، فراخوانش را فروتنانه مطرح کند اما طلبکاریش را حفظ کرده است.

این تجربه تاریخی اما می‌تواند درسی برای عبدالله مهتدی نیز باشد؛ اینکه بار دیگر بازگردد و این بار بدون تفرعن و تکبر با دست دراز کردن، نه به سوی جناحی از قدرت حاکمه، نه به سوی دولتمردان آمریکایی، که به سوی کمونیست‌ها؛ از آنان طلب مشروعیت کند که شاید سازمان مطبوعش را از چاه بیرون کشد.

به قول عبید زاکانی؛ “مردی را پسر در چاه افتاد، گفت: جان بابا، جایی مرو تا من بروم طناب بیاورم و تو را بیرون کشم.”

عبدالله مهتدی آنگاه که خیال سرقت نام “کومه‌له” و تشکیل سازمانی دیگر در همان قد و قواره را در سر می‌پروراند و برای ریاست آن نام‌نویسی کرد، چنان لبخندی از سر رضایت بر لب داشت و چنان از موضع اقتدار سخن می‌راند که گویی همان‌هایی که او را برای ضدیت با کمونیسم و کومه‌له ترغیب و تشویق کرده، کرسی آماده در مجلس شورای اسلامی رزرو و شماره آن را به نشانی خانه‌اش روانه ساخته اند! عبدالله مهتدی تردید نداشت که از جانب اصلاح طلبان حکومتی مشروعیت می‌گیرد و حضورش و یا شاید اقتدارش در ایران و یا کردستان، تضمین شده است. از این رو هیچ به خود و یا کارگزارانش که دوره‌ایی در منطقه دیواندره مبلغ بهاادین ادب و خاتمی بود، رنج و تعب نداد که نگاهی از سر گمانه‌زنی به جامعه بیاندازند. او که به خطا گمان می‌کرد در پی یک تضمین از سطوح فوقانی قدرت حاکم، می‌تواند در جایگاهی تضمین شده بنشیند، اینک باید با تلخکامی این تجربه را پشت سر گذارد.

عبدالله مهتدی با به اتکا سرشت خودبسنده خویش از سرنوشت احزابی همچو اکثریت و توده عبرت نگرفت و گویی گمان کرده بود که با تغییر مصداق در نامزدی رسمی برای شراکت در قدرت از دون‌رتبه‌ایی به عالی‌رتبه‌ای می‌تواند با بخش اصلاح طلب حکومت به توافق برسد، نتیجه آن شد که لبخند رضایت بخش و سخن راندن از موضع اقتدار او به دامن لجنزاری از حقارت سقوط کرد.

عبدالله مهتدی و سازمانش شاید در دوره‌ایی کوتاه برای اصلاح طلبان حکومتی مصرف داشت که جنبش انقلابی مردم کردستان و به ویژه کمونیسم را در کردستان خفه کنند اما برای کمونیست‌ها بی‌مصرف است.

٢ جولای ٢٠١٦