شهلا دانشفر-نگاهی به شعارهای اعتراضی

شهلا دانشفر

نگاهی به شعارهای اعتراضی

یکی از شاخص های مهم هر اعتراض و مبارزه ای، شعارهایی است که در آن مبارزات غالب است. نگاهی به شعارهای اعتراضی کارگران، معلمان، بازنشستگان، دانشجویان و بخش های مختلف معترض جامعه حاکی از عمیق تر شدن این مبارزات و نقش فعال گرایش چپ و رادیکال در این مبارزات است. از جمله شعارهایی چون خط فقر ٤ میلیون، حقوق ما یک میلیون، یک اختلاس کم بشه، مشکل ما حل میشه، سفره تو رنگینه، سفره ما خالیه این شعارها کاملا طبقاتی است و از خواستهای صنفی و مشخص مبارزات فراتر میرود و خشم کارگران را از سرمایه داری و کل سیستم ناعادلانه موجود به نمایش میگذارد. همین طور است شعارهایی مثل  ملک نجومی تو، ما را بی مسکن کرده، ثروتهای نجومی، فلاکت عمومی، حقوق ما ریالیه، هزینه ها دلاریه، نیاز ما این زمان، معیشت است و درمان،  معیشت، منزلت، حق مسلم ماست، در کنار سرود همبستگی زیر بار ستم نمیکنیم زندگی، جان فدا میکنیم در ره آزادگی که اول بار از سوی کارگران هپکو سرداده شد و بعد در اعتراضات بازنشستگان و مالباختگان تکرار شد. و این ها همه شعارهاییست که در اعتراضات مختلفی که در بخش های مختلف جامعه شکل میگیرد، هر روز بیشتر شنیده میشوند و با مضمون و بیان زیباتری خود را بیان میکنند. اینها شعارهاییست که بطور واقعی اعتراض علیه فقر، تبعیض و نابرابری، اختلاس ها و رانت خواریهای نظام دزد سالار و کل توحش سرمایه داری حاکم است. اینها شعارهاییست که بر عروج هر روز بیشتر چپ و رادیکالیسم در جنبش های اعتراضی جامعه حکایت دارد.

اما جدا از این مشاهده مثبت و شورانگیر ، یک مشاهده دیگر تلاش گرایشات راست و حافظ نظام برای دادن رنگ مذهبی و بعضا قومی و ملی به شعارها برای محدود نگه داشتن فضای اعتراضات است. از جمله بارها شاهد بوده ایم که درست درکوران اعتراض و داغ بودن شعارهای برابری طلبانه مردم، یکباره از گوشه ای شعار الله اکبر سر داده شده و عده ای هم تکرارش کرده اند. اما کیست که نداند که کارگری که دستمزدش را ماهها پرداخت نکرده و به جیب زده اند، کارگری که از کار بیکارش کرده اند و طاقتش اش طاق شده است،  برای الله اکبر به خیابان نیامده است. بلکه آمده است تا با حکومت الله اکبر بجنگد و حق و حقوقش را بگیرد. من قبلا در نوشته ای دیگر نیز توضیح دادم که حقیقتا شعار الله اکبر شعار ما مردم نیست. تجربه تلخ تاریخی نقش این شعار در برابر همه ما مردم هست. در  سال ٥٧ در حالیکه مردم برای رهایی از شر خفقان ٥٠ ساله حکومت شاهنشاهی و در اعتراض به تبعیض و نابرابری و برای داشتن یک زندگی به خیابان آمده بودند، ارتجاع اسلامی با فریب “وحدت کلمه” شعار الله اکبر را به خیابان آورد. و  با این شعار جمهوری اسلامی را بر مردم غالب کردند و انقلابمان را به شکست کشاندند.

امروز هم نیروهای مرتجع مدافع نظام اسلامی و سرمایه داری  و دارو دسته های شورای اسلامی چی، هر جا که می بینند کنترل اوضاع از دستشان خارج میشود، میکوشند تا این شعار را به میدان آورند. یا اینکه در جلوی حرکت کارگران عکس خامنه ای و سران جنایتکارحکومت را جلو آورند و غیره تا  رنگ مذهبی و حکومتی به اعتراضات کارگران و مردم معترض بزنند. بعضا هم با بهانه “امنیت” این کار را میکنند. نباید اجازه بدهیم که با چنین فریب کاری هایی و با چنین حیله هایی صف اعتراضمان را متفرق کنند. شعار ما مردم برابری است و خواست قلبی تک تک ما جارو شدن کل بساط سرمایه داری و دزدان حریص و وحشی حاکم و از بین بردن بساط تبعیض و استثمار و برپایی جامعه ای انسانی است.

مثالی دیگر از همین دست شروع اطلاعیه ها و سخنرانی ها با عبارت” به نام خدا” است. این کار نیز حتی اگر بر حسب عادت باشد، در جهت اسلامی کردن جامعه و گفتمانهایش است. در جهت رسمیت دادن به دخالت مذهب در مناسبات اجتماعی است. صرف نظر از اینکه هر کس چه اعتقادی دارد. باید بیانیه ها و سخنرانی های ما بیان اعتراض و خواستهایمان باشد. باید در مقابل اشاعه چنین فرهنگ و گفتمانی ایستاد.

در همین راستا شعارهای مسخره ای چون “حکومت عدل علی، اینهمه بیعدالتی” است. اینگونه شعارها در واقع برای القای اینستکه جمهوری اسلامی، اسلام راستین نیست. تا به دخالت مذهب در امور جامعه تداوم بخشند. مگر نه اینست که سردمداران این حکومت همان آیات عظامی هستند که مرجع تقلیدند و مردم آموخته هایشان را از همینها گرفته اند؟ سردادن چنین شعارهایی در جهت خریدن عمر برای رژیم و حالا برای بخش هایی از آن و نهادیه کردن دخالت مذهب در سیستم اداره جامعه است. ما خواستار جامعه ای سکولار و انسانی، به دور از مذهب و خرافه و کوتاه شدن دست مذهب از  هر نوعش هستیم. دست مذهب و دخالتها و سنتهای مذهبی باید از سر جامعه کوتاه باشد.

اما جدا از شعارهایی که رنگ مذهبی به اعتراضات ما مردم میدهد، شعارهایی نیز هست که رنگ قومی و ملی به اعتراضات داده و باز هم در جهت تفرقه افکنی در صفوف مبارزه ما و نهایتا حفظ نظامی است که اساسش بر تبعیض و نابرابری استوار است. نمونه های مشمئز کننده آن شعارهای فاشیستی ای است که خانه کارگریها و شورا اسلامی چی های حکومتی در اول مه ها علیه کارگران افغانستان به خیابان آوردند. و با نفرت و انزجار کارگران پاسخ گرفتند.  یا شعارهاییست که بعضا در اعتراضات کارگری تحت عنوان کارگر بومی و غیر بومی میشنویم که در جهت تضعیف مبارزات ما و ایجاد شکاف در صوف مبارزاتمان قرار دارد. از جمله خیلی اوقات عوامل کارفرما و حکومت خود بازار گرم کن چنین شعارهایی هستند. اینگونه شعارها عملا نوک تیز حمله کارگر را از روی حکومت و سرمایه داران مفتخور و توحش سرمایه داری حاکم برداشته و متوجه  هم طبقه ایهایش که با هم درد مشترک دارند، میکند.

و بالاخره سر دادن سرودهای ملی نیز مناسب مبارزه حق طلبانه ما نیست. سرودهایی نظیر سرود ای ایران هیچ ربطی به مبارزات کارگران و مردم ندارد. درست هنگامیکه کارگر با تمام خشمش دارد علیه تبعیضها، نابرابریها، دزدیها و بی تامینی مطلقش و برای داشتن یک زندگی انسانی شعار سر میدهد، یک مرتبه چنین سرودهایی سر داده میشود و مبارزه را لوث میکند. نوارهایش نیز از قبل تدارک دیده شده و در وسط جمعیت پخش میشود و با پخش آنها گویی آبی بر روی آتش مبارزه  ریخته باشند. با این کار فضای اعتراض آرام شده و خواستهای اعتراضی کارگران به حاشیه میرود و به اعتراض کنندگان ، پیام حفظ ایران و وطن داده میشود. در حالیکه این سرودها ذره ای با خواست بازنشسته ، کارگر، معلم و مردم معترضی که بخاطر پیگیری خواستهایشان به خیابان آمده اند، ربطی ندارد. این نوع سرودخوانیها جدا از بی ربط بودن به مبارزه مشخصی که در جریان است و جدا از دامن زدن به تعصب ملی در یک مبارزه مشخص، خواستها را به حاشیه میبرد. اعتراض به اختلاس و دزدی و نپرداختن حقوق را به حاشیه میراند. نمونه این اقدام را در تحصن سه روزه بازنشستگان در ٩، ١٠ و یازده ابانماه شاهد بودیم.

میخواهم بگویم که اینها همه تشبثاتی است برای کنترل اعتراضات ما مردم در چهارچوبه های تعریف شده نظام، آرام کردن فضای اعتراض و ایجاد زمینه برای به سازش کشیدن مبارزات از بالای سر ما مردم است. در مقابل اینگونه تفرقه افکنی ها باید هوشیار بود. شاخص ما برای شعارهایمان، خواستهایمان است. شاخص ما اعلام شفاف مطالباتمان و تاکید بر یک زندگی شاد و انسانی است. شاخص ما همان شعارهاییست که همانطور که در ابتدای بحثم بر شمردم هر روز بیشتر دارد همگانی میشود و بیانگر خواستهای سراسری ما مردم است.  ما کارگران و معلمان و بازنشستگان و همه مردم باید منادی برابری و رفاه و آزادیخواهی و اتحاد صفوف طبقاتی مان باشیم نه دنباله روی تعصبات ملی و مذهبی و قومی و امثال اینها. این نکته مهمی است که نه فقط در مبارزات امروزمان مهم است بلکه برای فضای آینده جامعه مان نیز حیاتی است.