شباهنگ راد-لابه نمایندۀ نظام، از مردم!هر کجا توطئه‌گر دید به مقامات مسئول به عنوان امر واجب خبر دهید!!

لابه نمایندۀ نظام، از مردم!

هر کجا توطئه‌گر دید به مقامات مسئول به عنوان امر واجب خبر دهید!!

شباهنگ راد

این از جمله ترهات و هرزه‏گویی‏های «احمد خاتمی»، نماینده نظام و امام جمعۀ تهران است. چیز تازه و نوئی نیستُ، به این علت‏که، سیاستِ معرفی “ضد انقلابیون” و “توطئه‏گر” به مقامات و دوائر دولتیِ نظام، به قدمتِ نظام جمهوری اسلامی بر می‏گردد. طرح مالک و مستاجر، و درخواست از مردم در هم‏کاری و معرفیِ مخالفین و کمونیست‏ها، از دیرباز، در دستورِ کارِ سردمداران نظام بوده است. حقیقتاً هیچ‏یک از آن‏ها پاسُخ نه‏گرفت و تف سر بالایی بُود، برای سردمداران نظام. دلیل آن به‏ناحقی، و به غیر قانونی بُودن نظام بر می‏گردد. سران نظام فاقد پایگاهِ اجتماعیِ لازمه، در حکومت‏داری‏اند. از آغازِ بر سر کار گماری این نظام، جامعه و دنیای انسانی و آن‏هم در ابعادی غیر قابل باور، شاهد مخالفت‏ها و جوشش‏های کارگران، زحمت‏کشان، خلق‏ها، زنان، جوانان و دیگر اقشار ستم‏دیده، علیۀ بی‏عدالتی‏های موجود بُوده است. در بستر چنین واقعیاتی بُود که، حاکمان ایران و آن‏هم به انحای گوناگون تلاش نموده‏اند تا مردم را، وارد بازی‏های سیاسیِ جناحی و عوام‏فریبانۀ خود کنند. به همه‏سو چنگ انداخته‏اند و “امر واجب”، برای مردم دانسته‏اند تا حکومتِ اسلامی‏شان را محفوظ نگه دارند. در عوض پاسُخ جامعه و مردم، نسبت به خواری و ذلیلی سران نظام هم، کاملاً صریح و عریان بُوده و خواهد بُود. حمایت بی‏دریغ و روزانۀ خلق رزمندۀ کُرد، از فرزندان‏اش در کُوران مبارزۀ مسلحانه، باز نمودن درِ خانه‏ها برای جوانان معترض در دهۀ هفتاد، هشتاد و چند وقت قبل، نماد آن است‏که، مردم، طرفِ سردمداران نظام جمهوری اسلامی نیستند و خواهان نابودی همۀ آنان‏اند.

پُر واضح است‏که عمل‏کرد وحشیانۀ سردمداران نظام، جائی برای حمایت و پشتی‏بانی توده‏ها باقی نه‏گذاشته است؛ با منطقِ زور، ریا، تزویر و با بستن فضای سیاسی – اعتراضی جامعه و تخریب زنده‏گی محروم‏ترین اقشار جامعه به‏میدان آمده‏اند و به‏راستی که در این‏مدت، کم‏ترین تعللی از خود، در تقویت طبقۀ سرمایه‏داری و انباشتن سود هر چه بیش‏تر، بر جیب‏های بی‏انتهای‏شان، به‏خرج نه‏داده‏اند. در حقیقت موافقان نظام، نه مردم، بلکه مزدوران، جیره‏خواران و سرکوب‏گرانِ حقوق ابتدائی میلیون‏ها انسان ستم‏دیده‏اند. مخالفت‏های روزانۀ دسته‏جات، اصناف و اقشار متفاوتِ جامعه، بنوبۀ خود، مبین این حقیقت است‏که، کارِ سردمداران نظام، رودررویی با خواسته‏ها و مطالبات مردمی‏ست. اوجِ تنفر و انزجار مردم را به‏عریان می‏شد در اعتراضات دی‏ماه امسال و آن‏هم در بیش از صد شهر ایران دید؛ شعارهای رسا و کوبنده‏ای هم‏چون “مرگ بر خامنه‏ای”، “مرگ بر دیکتاتور”، “مرگ بر  روحانی” و یا “جمهوری اسلامی، نمی‏خوایم، نمی‏خوایم” و…، به‏غیر از، بیانِ تنفر و افکار بنیادیِ میلیون‏ها انسان صدمه و رنج‏دیده، نسبت به سران حکومت و نظام نیست. مردم از دست این نظام، صدمات زیادی را متحمل شده‏اند و کم‏ترین دل‏خوشی‏ای، از سردمداران آن نه‏دارند. در این چند دهه، حاکمان ایران، مردم را از هر سو تحت فشار و مضیقه قرار داده‏اند. استثمار وحشیانه است؛ گرانی بی‏داد می‏کند؛ بی‏کاری جوانان، درِ خانۀ همه لنگر انداخته است؛ استفاده از مواد مخدر و آرام کننده، توسط جوانان و قربانیانِ نظام امپریالیستی به بالاترین حدِ ممکنه رسیده است؛ محدودیت‏های پوششی و محروم از انتخاب تحصیلی، هم‏چنان بر فضای جامعه و دانشگاه‏ها سنگینی می‏کند؛ کار در ازای بی‏حقوقی در میادین تولیدی، به‏یکی از معضلات روزانه و عدیدۀ کارگران تبدیل گشته است؛ سانسور و تفتیش عقاید، و به‏دنباله دستگیری و شکنجۀ مخالفین در درونِ زندان‏ها، اذهان را مشوش نموده است و … این‏ها سوغاتی سردمداران رژیم جمهوری اسلامی، به سازنده‏گان اصلی جامعۀ بشری‏ستُ، مسلم است‏که، جامعه در مقابلِ تحمیل و حقنۀ سیاست‏های استثمارگرانه و سرکوب‏گرانۀ نظام، آمادۀ عکس‏العمل‏ها از جانب طبقۀ کارگر، زنان، جوانان و دیگر محرومان و ستم‏دیده‏گان خواهد بُود. به عبارت روشن‏تر باید گفت که آسیب‏های وارده، از سوی سران نظام در این چند دهه به جامعه و مردم، قابل شرح دادن و برشماری همه‏جانبه نیست. غارتِ اموال عمومی در ازای بی‏خانمانی و محروم نمودن مردم ار نیازهای اولیۀ زنده‏گی را، با هیچ آمار و ارقامی نمی‏توان نشان داد. دزدی‏ها و اختلاس‏ها از سوی مقاماتِ حکومتی – دولتی میلیاردی‏ست؛ سرمایه‏های مملکت در دست تعدادی انگشت‏شمار تلنبار شده استُ دارند، دزدان کلان را آزاد می‏گذارند و رها می‏کنند، تا “دزدان” کوچک را مهار و کنترل کنند؛ بودجۀ مملکت صرف نهادهای جهل و تاریک‏اندیش می‏شود، چرا که باید، برای درازتر نمودن طول و عمر نظام، مردم را در “ناآگاهی” نگه داشت. دل‏سوزی‏های‏شان هم تهوع‏آور استُ، در این‏میان یکی هم‏چون، «احمد خاتمی» دارد، از تریبون نماز جمعه، از کارگر دفاع می‏کند و می‏گوید: ” کارگر زحمت می‌کشد و می‌گوید حقوق مرا بدهید که حرف درستی است. برای من به‏عنوان یک طلبه زجرآور است که آن‏ها دو، سه ماه حقوق نگیرند. کسانی که مالباخته هستند به دادشان برسید. نگذارید واحدهای تولیدی تعطیل شوند”.

جلوه‏های گستاخی، دریده‏گی و کلاشی نظام را می‏توان، در نظرگاه و در عوام‏فریبی این عنصر وفادار به حاکمیت دید. مهارتِ سرانِ رژیم در استفاده از زور، تهدید و دروغ‏گوئی‏ست. درست است و کارگر حقوقِ خود را می‏خواهد و باید به‏دادش رسید!!

با این تفاصیل – و در این‏میان – مقصر اصلی کیست؟ چه کسانی قدرت و دستان‏شان، بیش‏تر، و درازتر از سردمداران نظامِ جمهوری اسلامی‏ست و دارند، به دُور از چشمان عناصر و ارگان‏های “وفادار” به طبقۀ کارگر، حقوقِ کارگران را بالا می‏کشند و بر سرمایه‏های نجومی خود می‏افزایند؟!

به راستی که تریبون نماز جمعه و دیگر تریبون‏های سرمایه، به‏عنوان تریبونِ ریا، فریب‏کاری، تحقیر و توهین به مردم، و وارونه جلوه دادن ماهیتِ حقیقی مناسبات حاکم بر جامعه، و به‏موازات آن‏ها، به تریبونِ تعرض به جناح‏های رقیب و تطهیر چهرۀ کثیف جناح‏های خودی تبدیل گشته است. هر یک از سران و وفاداران نظام، در پشتِ تریبون، دیگران – یعنی همپالگی‏شان – را مقصر می‏دانند و مزورانه، به دفاع از کارگر و دیگر توده‏های محروم و ستم‏دیده بر می‏خیزند، تا قوانین ظالمانۀ سرمایه‏داری را در انظار عمومی، پسندیده جلوه دهند. از «خامنه‏ای»، سرکردۀ نظام گرفته، تا «روحانی» رئیس جمهور و «خاتمی» عضو شورای نگهبان و امام جمعه تهران و دیگر مقامات حکومتی – دولتی، و خلاصه، همه و همه، حامی کارگر و مردم‏اند و در تخریب زنده‏گانی میلیون‏ها انسان دردمند، بی تقصیراند!

علاوه بر همۀ این‏ها، سرگردانی کودکان در خیابان‏های ناامن ایران هم، اصلاً و ابداً، ربطی به سیاست‏های اجحاف‏گرانۀ دولت‏مردان و مقامات حکومتی نه‏دارد! تفاوت و شکافِ طبقاتی درونِ جامعه، مربوط به زیاده‏خواهی‏های عناصر، نهادها و رهبران حکومتی نیست. چرا که بزعم «احمد خاتمی»، عده‏ای – و آن‏هم – به دُور از چشمان آنان، و با دُور زدن قوانین اسلامی و دیگر نهادهای کنترل کنندۀ دولتی، در حال چپاولِ اموال عمومی و بالا کشیدن حقوقِ کارگران‏اند!

مضحک است و خیابان‏ها دارند، پاسُخی دیگر به نظام جمهوری اسلامی و امثال «احمد خاتمی» می‏دهند؛ خیابان‏هایی که این‏روزها، به محلِ تلاقی دادخواهان با ظالمان و استثمارگران تبدیل گشته است. کاملاً پیداست که نمی‏توان جامعه و افکار مردمی را به‏عقب برگرداند. روی‏کردهای خیابان‏ها، دارد، سر گذشتِ دیگری را رقم می‏زد و بر خلاف تقلاءهای این و یا آن عنصر و یا جریانِ متعلق به سرمایه، – تاکنون – ملاحظات و سیاستِ رفرم و اصلاح‏طلبی را کنار گذاشته است و دارد، راه سّومی را انتخاب می‏کند. به این سبب که، آن دو راه و دو سیاست، امتحان خود را پس داده‏اند و کسی بیش از این، باوری بدان‏ها نه‏دارد. تظاهرات فراشهری ایران و هم‏چنین تخریب اماکن جهل و تاریک‏اندیش، علائم چنین حقیقتی‏ست. ترس و وحشت بر اندامِ نحیفِ سران نظام غلبه کرده استُ، بی‏جهت نیست که «روحانی» در سال‏گرد “انقلاب” و در آرامگاه «خمینی» می‏گوید: “صدای مردم را بشنوید تا سرنوشت شاه تکرار نشده“. و یا «عبدالرضا رحمانی فضلی» وزیر کشور در دولت روحانی با هشدار به سران حکومت گفت:‌ “خواست تغییر از جمله تغییر نسلی، تکنولوژی و سبک زندگی از علل اصلی اتفاقات اخیر بود. اگر به خواست مردم پاسخ ندهیم، مردم منتظر نخواهند ماند“.

 

کاملاً درست می‏گویند و رنگ خطر و صدای انقلاب را شنیده‏اند و درک کرده‏اند که عامل چنین رخ‏دادهایی، به گُردۀ نظام است و مردم به‏دنبال باز پس‏گیری حقوق از دست رفتۀشان، از کارفرمایان، صاحبان تولیدی و دیگر دزدان حکومتی – دولتی و استثمارگران‏اند. طغیان مردمی در این چند وقته، دمار از روزگار سران جمهوری اسلامی را در آورده استُ، سران نظام و از جمله «احمد خاتمی»، وقیحانه دارند علل جوشش‏ها و اعتراضات را، به گردن ابزارهای جدید و اطلاع‏رسانی‏ای هم‏چون تلگرام و اینستاگرام و غیره می‏اندازند. چرا که مخالف رشدِ افکار عمومی و بویژه ابزار هماهنگ کنندۀ تجمعات اجتماعی – اعتراضی‏اند. بر خلاف افکار پوسیدۀ «خاتمی»، علل نه در رشد تکنولوژی و شبکه‏های اجتماعی، بلکه به زیاده‏خواهی‏های سران نظام و به خشونت بی‏حد و حصر ارگان‏های سرکوب‏گر و حافظان بقای امپریالیستی بر می‏گردد. دریافته‏اند که چنین انتخابی یعنی برگشت به گذشته ناممکن است. به این جهت که، جامعه مسیر خود را باز یافته است و بازگشت، به دهۀ دل‏خواۀ شصت و هفتادِ نظام، صورت‏پذیر نیست. نه جنایات دهۀ شصت و غیره پاسُخ داد، و نه سیاستِ معرفی “ضد انقلابیون” و “توطئه‏گران” و غیره، کارکرد – داشته و – خواهد داشت.

خلاصه نظام به‏هم‏راه دار و دسته‏های رنگارنگ‏اش و – آن‏هم – با عده‏ای اندک، در یک طرف صف قرار گرفته‏اند و میلیون‏ها، کارگر، زحمت‏کش، جوان و دیگر اقشار ستم‏دیده و حامیان‏شان، در طرفِ دیگر صف‏اند. بوی نبرد نهائی، مشامِ جانیانِ بشریت را آزار داده است و بی‏دلیل هم نیست که تقلاءهای‏شانرا چندین برابر کرده‏اند تا نظام منحوس را، محفوظ نگه دارند. به هر دری می‏زنند تا روالِ زنده‏گی سیاسی حکومتی‏یان و دولتی‏یان، به گذشته بر گردد. امّا خوشبختانه، جوانان و دختران انقلاب، دارند روز به روز، تولید و باز تولید می‏شوند و آمادۀ به‏گور سپاری نظام و جانیانی هم‏چون «احمد خاتمی»‏اند. وقتِ باز پس‏گیری اعمال گذشته، و وقتِ تضمین و تأمین زنده‏گی بهتر، برای سازنده‏گان اصلی جامعۀ بشری‏ست. زیرا تقویمِ نظامِ خشن و سرکوب‏گر جمهوری اسلامی، برابر با به‏خاک و خون کشاندن مردم، و لگدمال کردن حقوق ابتدائی انسان‏ها بُوده و می‏باشد. زنگِ بستن آنرا جوانان و مردم، در خیابان‏های ایران به صدا در آورده‏اند و بیش از این، مایل به تکرارِ روزها، ماه‏ها و دهه‏های ستم، اجحاف و بی‏عدالتی‏های سران نظام نیستند. بی‏جهت «خاتمی» داد و قال به‏راه انداخته است و دارد موذیانه، قیافۀ دفاع از حقوق کارگر را به‏خود می‏گیردُ، به‏دنباله به ترغیب و به تشویق مردم در معرفی “توطئه‏گران” به مقامات مسئول می‏پرازد! “کارگر” و “توطئه‏گر” در قاموس اینان، کسانی جز خادمان منافع‏ی طبقۀ سرمایه‏داری، دادخواهان و عدالت‏طلبان نیست. براستی که دادگاهِ انقلاب و مردمی، در انتظار محاکمۀ توطئه‏گرانِ حقیقی، و هم‏چنین آمادۀ باز پس‏گیری اعمال کثیف همۀ سران نظام، و از جمله «احمد خاتمی‏»ست. راه، هم‏وار شده است و خواهی نه‏خواهی، گریزی از اجرای عدالتِ انقلابی نیست.

1 فوریه 2018

12 بهمن 1396