شباهنگ راد-عدالت اجتماعیِ احمدی‏نژاد!

عدالت اجتماعیِ احمدی‏نژاد!

شباهنگ راد

داستانِ تضاد و اختلافات درونی نظام جمهوری اسلامی، داستانِ، دفاع از حریمِ منفعتی عناصر و جناح‏های متفاوت نظام است. وصل و ربط آن، باوری به عدالت اجتماعی و مردمی، بناصحیح، و وارونه جلوه دادن حقایق و انحراف افکار عمومی‏ست. چنین شگردهای انتخابی از جانب وابسته‏گان به نظام، امر تازه‏ای نیست و هر دُوره‏ای از حیات جمهوری اسلامی، جامعه، شاهد بر آمدن، عده‏ای از باورمندان به‏اصطلاح عدالت اجتماعی بوده است. اگر چه و از دیرباز، چنین شگردها و حکایتی، به سهم خود توانسته است، توجه بخش‏هایی از نیروی جامعه را به‏خود جلب نماید، امّا و در بطن خود، بر رشد و بر آگاهی بخش‏های دیگری از ستم‏دیدگان، پیرامون ماهیت بهتر و همه جانبه‏تر عناصر وابسته به نظام افزوده است.

به تجربه، میلیون‏ها انسان دردمند دریافته‏اند که، قدمت و تاریخ این نظام، به‏مانند همۀ نظام‏های سرمایه‏داری، توآم با غارت، با چپاولِ اموال عمومی و به‏دنباله، با سرکوب بی‏رحمانۀ قربانیان نظام امپریالیستی بوده است. معلوم شده است‏که از آغاز، عناصر و همۀ جناح‏های رنگارنگ نظامِ جمهوری اسلامی – و علی‏رغم اختلافاتی چند -، در حفظ و در بقای طبقۀ سرمایه‏داری، تلاش نموده‏اند و دروناً، خواهان اجرای همه جانبۀ عدالت، و آن‏هم در چهارچوبۀ قانون اساسی نظام بوده – و می‏باشند -؛ قانون اساسی‏ای که، بند بند آن، در انطباق با منفعت استثمارگران، و در تخالف با محترم شمردن به حقوقِ مردمی نوشته شده است. بر مبنای چنین حقیقتی‏ست که نمی‏توان، دُوره، و یا مقطعی از حیات نظام را، به‏عنوان دُوره‏ای، عاری از غارتِ منابع طبیعی جامعه، به بند کشیدن عدالت، و هم‏چنین تعرض به خواسته‏های بدیهی مردم نام بُرد. از یک‏سو استثمار کارگران و زحمت‏کشان، و از سوی‏دیگر، اعتراضاتِ پی در پی مردم علیۀ دولت‏های متفاوت نظام، هم‏چون دولت سازندگی، اصلاح‏طلب، مبارزه با مفسدان اقتصادی، تدبیر و امید و غیره، نشان‏گر این واقعیات است‏که، هر یک از این دولت‏ها و عناصر وابسته به نظام جمهوری اسلامی، علی‏رغم مخالفت با جناح‏های رقیب، در یک‏ردیف حرکت نموده و کم‏ترین تردیدی، در لت و پار، و بدبخت‏تر نمودن مردم نداشته‏اند. پیداست که همۀ آنان، سوار بر قطارِ واحد، بوده و می‏باشند و کم‏ترین تفاوتی، با یک‏دیگر، پیرامون محترم شمردن به پایه‏ای‏ترین حقوق انسانی ندارند. بنابراین، شاخ و شانه کشیدن‏های یکی علیۀ دیگری، امری شخصی و جناحی‏ست. روزی رفسنجانی، ژست دفاع از مردم را به‏خود گرفت و روزی دیگر، خاتمی در قامت اصلاح‏طلب حکومتی ظاهر شدُ، در ادامه، روزی موسوی و کروبی، از حقوق میلیون‏ها انسان محروم حرف به‏میان آورده‏اند، و این‏روزها هم، احمدی‏نژاد، در صف مقدم حمایت از مردم و دفاع از عدالت اجتماعی بپاخاسته است!! احمدی‏نژادی که عدالت تعریف شده‏اش را، همه‏گان، و آن‏هم در دُو دُورۀ ریاست جمهوری‏اش به عینه دیده‏اند. برای تودۀ دردمند ثابت شده است‏که، وی کم‏ترین تعلقی به طبقۀ محرومان و قربانیان نظام امپریالیستی ندارد. ژست گرفتن و صحنه سازی‏های بی مزه‏ای‏ست و باید آن‏ها را به حساب طنز تاریخ نوشت و شکی نه‏داشت که، امثالی مانند احمدی‏نژاد، باورِ واقعی و قلبی‏شان، با منفعت نظام سرکوب‏گر است؛ نظامی که، زندگی سازندگان اصلی جامعۀ بشری را زیر و رو، هزاران کودک را به دلیل فقر والدین‏شان، از سر کلاس‏ها به خیابان‏های ناامن ایران روانه و خانۀ هزاران تن دیگر را، با خاک یکسان نموده است. در حقیقت زندگیِ سیاسی چندین دهه و بویژه چند سالۀ دُوران ریاست جمهوری‏اش، مملو از تعرض به معیشت انسان‏ها، نقض پی در پی دمکراسی تعریف شدۀاش، تنگ‏تر نمودن فضای بستۀ سیاسی جامعه، غارت اموال عمومی، سرکوب بی‏رحمانۀ اعتراضات مردمی، سازمان‏دادن جنایات، حمله به دانشجویان، زنان و بالاخره همۀ مخالفین و آزادی‏خواهان بوده است. بی‏دلیل، داد و بی‏داد براه انداخته است و دارد، قوه‏ای سه گانه از نظام را، “دیکتاتور” مورد خطاب قرار می‏دهد. قوه‏ای که هم‏سو و هم‏گام با دیگر قوات نظام، و به‏منظور کنترل اعتراضات توده‏ای و هم‏چنین نظم و ترتیب سیستم سرمایه‏داری، کم‏ترین تعللی از خود به‏خرج نداده است. علاوه بر این‏ها و گفتنی‏ست که قضات دُوران احمدی‏نژاد، به‏مانند قضات دُوران گذشته و کنونی، قضاتِ تعرض یه عدالت پایه‏ای اجتماع، و قضات برپائی ممتد چوبه‏های دار، و به مسلخ کشاندن عنصر مخالف در شکنجه‏گاه‏های مخوف جمهوری اسلامی بوده است.

با این اوصاف وُرود احمدی‏نژاد به چنین بازی‏های ساسی‏ای، صرفاً و صرفاً انحراف افکار عمومی، پاک و منزه جلوه دادن اعمال کثیف خود و نظام خشن و نکبت‏بارش، و متعاقباً عقب راندن جناح رقیب است. کاملاً آشکار است‏که تفاوتی بین قوۀ قضائیه کنونی نظام با گذشته نیست. این نظام با تمامی دم و دستگاه‏های‏اش – و آن‏هم از آغاز و تاکنون -، در مسیر تعیین و تعریف شده‏ای حرکت نموده است و نه تنها، هیچ دُوره‏ای، از میزان، از چپاول و از بارِ مسئولیت‏اش پیرامون حفظ و بردوامی درازمدت‏تر طبقۀ سرمایه‏داری نه‏کاسته است، بلکه با شتاب هر چه بیش‏تری در پیش است. بر خلاف هیاهوهای این عناصر و یا جناح وابسته به سرمایه، از منظر جنبش‏های آزادی‏خواهانه، کارنامۀ همه، و از جمله پروندۀ احمدی‏نژاد، بسیار و بسیار قطور، و در سر تیتر وظایف جنبش عدالت‏طلبانه و آن‏هم در فردای انقلاب قرار دارد. به بیانی ساده، کارکرد قوۀ قضائیه کنونی، نشان از همان سیاستِ قضائی نظامی دارد، که دولت‏های پیشین و کنونی در مقابل خود قرار داده‏اند. سیاستِ کنونی قوۀ قضائیه جمهوری اسلامی، در تخالف با سیاست‏های قضائی دُوران ریاست جمهوری احمدی‏نژاد نبوده و نیست. خلاصه، قوه قضائیه کنونی، همان سیاست و راهی را در پیش گرفته است که احمدی‏نژاد، از آن پیروی می‏نمود. قوه‏ای که سعید مرتضوی دادستان انقلاب و عمومی تهران، فجایع کهریزک را بوجود آورد و صدها جوان را در ملاءعام، به پای چوبه‏های دار کشاند. بنابه چنین عمل‏کرد، اسناد و ادله‏ای‏ست که باید. جار و جنجال‏های احمدی‏نژاد و دیگر دار و دسته‏های‏اش را پوچ دانست و اعلان نمود که، سودی برای مردم نه‏خواهد داشت. تصفیه حساب‏های سیاسی – اقتصادیِ، جناحی‏ستُ، ربطی به مردم نه‏دارد. مربوط به مردم نیست، به این علت که، منفعت مردم، با منفعت احمدی‏نژاد و دیگر دار و دسته‏های‏اش، در تعارض می‏باشد. وی سُخن‏گو و حامی محترم شمردن به حقوق مردمی نیست. بو بُرده است‏که جامعه در حال ترکیدن است، و به همین دلیل، این‏روزها و بار دیگر، همان سیاست “بگم، بگم” دُوران ریاست جمهوری‏اش را انتخاب نموده است، تا از یک‏سو، جناح رقیب را از یکه تازی‏ها و تسخیر تمامی نهادهای اقتصادی – سیاسی باز دارد و از سوی دیگر، جثۀ نحیف خود را به‏عنوان یکی از جنایت‏کارترین عنصر نظام، پاک و منزه جلوه دهد. دروغ می‏گوید و در پی سهم و باج‏خواهی بیش از این، و هم‏چنین در پی امنیتِ عناصر وابسته به جناح خودی، توسط دیگر دم و دستگاه‏های نظام است.

در هر صورت و خارج از گُر گیری تازۀ تضادهای درونی، اوضاعِ حاکمیت، بیش از اندازه شکننده استُ، بی‏ربط نیست که پزشکیان نایب‌ رئیس مجلس شورای اسلامی گفت: “…. واقعیتش این است که ما در داخل کشور اختلاف داریم. اگه بخواهیم کتمان کنیم می‌توانیم کتمان کنیم. ما پشت به هم کردیم. قطع رابطه داریم. دعوا داریم. هر روز هم این دعوا را تشدید می‌کنیم. به هم فحش هم می‌دهیم. من معتقدم این به نفع انقلاب نیست. ما در مملکت مشکل داریم …”.

کاملاٌ پیداست و می‏دانند، که مردم بسیار ناراضی، و از دست همۀ سران و عناصر وابسته به نظام، کلافه‏اند؛ می‏دانند که جامعه، از درون دارد می‏ترکد و فقر، فساد و اختلاس، به بالاترین حد ممکنه رسیده است؛ می‏دانند که عده‏ای به یُمن ارگان‏های مسلح، ثروت‏های نجومی به جیب زده‏اند، و عده و تجمع‏ای وسیع، ناتوان از تهیۀ امکانات اولیۀ زندگی‏اند؛ می‏دانند که خیابان‏های ایران، پُر از کودکان کار خیابانی و کارتن خواب‏هاست؛ و بالاخره می‏دانند در اثر ظلم و زیاده‏خواهی‏های‏شان، زندگی میلیون‏ها انسان، بر باد رفته و در عوض، زندگی آنان، رونقِ بیش‏تری یافته است. همۀ این‏ها، از سر خیر عناصری هم‏چون احمدی‏نژاد، خاتمی، خامنه‏ای، روحانی و دیگر خادمان نظام امپریالیستی‏ست. مگر تظاهرات و کمپین‏های متفاوت درونِ جامعه، علیۀ مناسبات حاکم بر جامعه، موید این واقعیات نیست، که مردم، قلباً خواهان سرنگونی نظام جمهوری اسلامی و آن‏هم با تمامی جناح‏های رنگارنگ‏شان می‏باشند. همین چند روز قبل بخشی از جامعه و طی تظاهراتی در تهران، بار دیگر، تنفر و انزجار خود را علیۀ مدافعان نظام، و آن‏هم تحت عنوان “کشور ما دزد خونه است، توی جهان نمونه است” اعلام نموده‏اند. نمونه‏های تنفر، ناباوری قلبی و عکس‏العمل میلیون‏ها انسان دردمند، نسبت به عمل‏کرد قوات سه گانۀ نظام و دیگر دوائر آن، زیاد است. دزدی، رواجِ فساد و بی‏عدالتی‏ها، مختص به این دُورۀ نظام نیست و مردم، به‏عینه و در زندگی رزومرۀ خود لمس نموده‏اند، که، کار این نظام، تلنبار نمودن ثروت جامعه، به جیب عده‏ای فاسد و بی‏خاصیت بوده و می‏باشد. در عمل دیده‏اند که عدالت در قاموس رژیم جمهوری اسلامی و هم‏چنین مبارزه با مفسدان اقتصادی، پوچ و باطل است. دزدی‏های سران نظام بی‏حساب و کتاب است و حاتم‏بخشی این عنصر وابسته به نظام سرمایه‏داری، به قوم و خویشان و هم مسلکی‏های‏شان، قابل توضیح و شمارش نیست. این‏دست اعمال، درون همۀ نظام‏های سرمایه‏داری و از جمله رژیم وابستۀ جمهوری اسلامی، امری عادی و معمولی به حساب می‏آید. باید دانست، که چنان‏چه، روز و روزگاری، عنصر و یا جناحی از حاکمیت نظام سرمایه‏داری، علیۀ عنصر و یا جناحی دیگر، به چنین فن، راه و روشی متوسل می‏شود، چیزی جز انحراف افکار عمومی، چیزی جز تطهیر چهرۀ حقیقی نظام، و هم‏چنین چیزی جز پس زدن جناح‏های رقیب حکومتی به‏منظور پیش‏بُرد مطلوب‏تر مناسبات سرمایه‏داری نیست.

باری، مسئلۀ کنونی و “بگم و بگم”های تازۀ احمدی‏نژاد و دیگر دار و دسته‏های‏اش، بر سر سهم‏خواهی بیش از این، و بر سر تضمین امنیت سیاسی – اقتصادی از جانبِ جناح‏های رقیب حکومتی‏ست. احمدی‏نژاد و دیگر دار و دسته‏های‏اش، این‏روزها و بقول خود، به انتظار نشسته‏اند، تا در آینده، روز و روزگاری، و یا این‏که در صورت تعرض و دستگیری عناصرشان توسط جناح مقابل، نوارها و اسناد تلنبار شده را افشاء نمایند؛ نوار و اسنادی که نمایان‏گر، جنایات، قساوت و ددمنشی سران نظام علیۀ محرومان جامعۀمان می‏باشد. خلاصه و در یک کلام، گروگان‏گیری نوار و اسناد و اعلان آن‏ها به جامعه، و آن‏هم در زمان دستگیری و تعرض جناح رقیب، نشان‏دهندۀ باوری وی، مشایی، بقایی و دیگر دار و دسته‏های‏اش، به عدالت اجتماعی‏ست. این، معنای حقیقی محترم شمردن به حقوق صدمه‏دیدگان جامعه، و پای‏بندی به‏خواسته‏های پایه‏ای میلیون‏ها کارگر و زحمت‏کش می‏باشد. در ادامه و بی‏تردید، باید بر این نکتۀ اساسی اشاره نمود که، به میدان آمدن احمدی‏نژاد و راه‏اندازی جار و جنجال‏های سیاسی درون جامعه را، نمی‏توان، در تقابل با خواسته‏ها و سیاست‏های کنونی “رهبر”ی و دیگر نهادها و ارگان‏های وابسته بدان دانست، و مهم‏تر از همۀ این‏ها باید واقف بود که هر زمان و چنان‏چه، این‏دست جار و جنجال‏ها و بلبشوهای سیاسی درون حکومت، بر تنش، بر نارضایتی سیاسی جامعه و مردم، علیۀ سران نظام بی‏افزاید، “ولی فقیه”، و دیگر نهادهای وابسته به وی، همان سیاست و راهی را، انتخاب خواهند نمود، که تاکنون در پیش گرفته‏اند. سیاست دستگیری، شکنجه، اقرار، حبس و حصر.

2 دسامبر 2017

10 آذر 1396