شباهنگ راد-خوف مقامات و منادیان سرمایه، از گسترش اعتراضات اخیر مردمی

خوف مقامات و منادیان سرمایه، از گسترش اعتراضات اخیر مردمی

شباهنگ راد

نام حوادث روزهای اخیر را “فتنه جدید” می‏گذارم. خاتمی امام جمعه تهران و نماینده مردم کرمان.

“وضعیت بحرانی است‏، آتش بس کنید. باید بدانیم که همه جریانات در یک قایق قرار دارند که اگر زیر آب برود، هم اصلاح‏طلب غرق می‏شود و هم اصول‏گرا. برای غرق نشدن این قایق گفت و گوی سیاسی باید به گفت و گوی عمیق درباره مشکلات اساسی کشور تبدیل شود”. صادق زیباکلام.

“اینکه گروهی در تجمع بگویند سوریه را‌‌ رها کن فکری به حال ما کن درست نیست.” احمد علم‌الهدی، امام جمعه مشهد.

“امروز کسانی که گرانی و بیکاری را بهانه کرده‌اند و بانی حوادثی شده‌اند که ابعاد و زوایای دیگری دارد و باید بدانند دود این حوادث به چشم خود آنها خواهد رفت چرا که وقتی جریان اجتماعی ایجاد شد و به سطح خیابان رسید قطعاً کسانی که آن را شروع کرده‌اند کنترل‌کننده آن نخواهند بود و دیگران سوار بر آن موج خواهند شد” اسحاق جهانگیری معاون رئیس جمهور.

“عناصر ضد انقلاب” قصد دارند در تهران نیز در اعتراض به گرانی تجمعاتی برگزار کنند و هشدار داده که نیروی انتظامی با تظاهرکنندگان برخورد قاطع خواهد کرد”: محسن نسج همدانی، معاون امنیتی انتظامی استانداری تهران.

“.. همه‏ی اصلاح‏جویان و ایران دوستان (در ایران در آغوش خطر) شایسته است چهار چشمی اعتراضات از نوع مشهد را به دقت رصد کنند و غیر مستند تحلیل نکنند. ایران بیش از همیشه در خاورمیانه‏ی لغزنده به سیاست ورزی مبتنی بر «دولت- ملت شهروندی» نیازمند است. متاسفانه شواهد نشان می دهد پشت سازماندهی این اعتراضات یک انقلابی گری عقیم و ایران بربادده قرار دارد”. حمیدرضا جلایی پور، استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران و فعال سیاسی اصلاح طلب.

“ما همه سوار بر یک قایق هستیم و هر کسی این قایق را سوراخ کند، همه با هم غرق می‌شویم”. غلامعلی جعفرزاده ایمن‌آبادی نماینده رشت و عضو هیئت رییسه فراکسیون مستقلین ولایی مجلس شورای.

“… منطقی است که بگوییم این تظاهرات مبتنی بر یک واکنش خودانگیخته اجتماعی و غریزی مردمی نیست. مثل این می‌ماند که یک دستمان را داخل آب ۹۰ درجه بگذاریم ولی هیچ احساس سوزش نکنیم و حتی بخندیم و بگوییم که عجب آب ولرمی است. ولی دست دیگرمان را داخل آب ۴۵ درجه بگذاریم و فریاد سوختم سوختم سر دهیم! کسی این رفتار را نمی‌پذیرد. حتماً پشت ماجرا مسائلی غیر از رفتار خودجوش وجود دارد” عباس عبدی.

“مردم مراقب توطئه‏ها باشند، از توطئه‏های دشمنان غافل نشویم” حجت‌الاسلام والمسلمین ابوترابی نایب رئیس سابق مجلس شورای اسلامی.

” از همه کسانی که با این نوع فراخوان‌ها در تجمعی شرکت می‌کنند، تقاضا داریم که در این نوع تجمعات غیر قانونی شرکت نکنند چراکه برای خودشان و دیگر شهروندان زحمت ایجاد می‌کنند”. عبدالرضا رحمانی فضلی وزیر کشور.

موارد فوق از نمونه جمع‏بندی‏ها، و نظرگاه‏هایی‏ست که سران و مقامات متفاوت نظام، و دیگر مدافعین پر و پا قرص مناسبات گندیدۀ سرمایه‏داری، هم‏زمان با موج جدید اعتراضات ایران بر زبان راندند. می‏دانند که هر صدای خفته، عمومی و به خیابان‏ها کشیده شود، دودمان‏شان را بر باد خواهد داد. ترس و واهمۀشان، از هم‏گیر شدن و بی کنترلی، جنبش‏های اعتراضی‏ست. بُو بُرده‏اند که قایق ترک برداشتۀشان، در حال غرق شدن است و بی‏دلیل هم نیست که دارند به‏منظور انحراف اذهان عمومی، و آن‏هم به سیاق همیشگی‏شان، تظاهرات مردمی را، به “بیگانه‏گان” و به “ضد انقلابیون” نسبت می‏دهند. در حقیقت چنین اتهاماتی در قاموس رژیم جمهوری اسلامی، امر تازه و جدیدی نیستُ، مشاهده شده است‏که هر زمان، مردم و یا بخش‏هایی از توده‏های ستم‏دیده و قربانیان نظام امپریالیستی، علیۀ بی‏عدالتی‏های موجود و تعرضات سردمداران نظام بپاخاسته‏اند، منادیان سرمایه، با تمام قواء به‏میدان آمده، و هم‏زمان با سرکوب، سر آنانرا به دیگران وصل می‏کنند. در چنین زمان‏هایی‏ست که، توطئه‏ها، تهدیدات و خط و نشان کشیدن‏ها صد چندان می‏شود تا مبادا، دکل و بادبان نظام، در اثر طوفان و غرش مردمی، دگرگون شود. در هر صورتُ خارج از تهدیدات و شاخ و شانه کشیدن‏های صاحب منصبان دولتی – حکومتی، تظاهرات مختلف مردم در شهرهای ایران، نشان‏دهندۀ آن است‏که، مردم از وضعیت کنونی و از دست رژیم جمهوری اسلامی کلافه‏اند. در عمل پی بُرده‏اند که نظام و آن‏هم با جناح‏های رنگارنگ‏اش جامعۀ ایران را به مسیر خودخواستۀشان سمت‏و‏سو داده و دمار از روزگار مردم در آورده است. شعار “ملت گدائی می‏کند، آقا خدائی می‏کند”، ” یا مرگ یا آزادی، مرگ بر دیکتاتور” نمادِ و اوج وضعیت ناهنجاری‏ست که سران حکومت به جامعه و به‏مردم تحمیل نموده‏اند. در این چند دهه، نظام، سرمایه‏های مملکت را در دست عده‏ای متمرکز و خیل عظیمی از جوانان و کودکان را به نیروی نامصرف و کار خیابانی تبدیل نموده است. درآمدها، بسیار ناچیز و حقوق‏ها، فراخور و جواب‏گوی ابتدائی‏ترین نیازهای اولیۀ زندگی نیست. متأسفانه سرمایه‏های مملکت به تاراج رفته است و کارگر، زحمت‏کش، معلم، پرستار و دیگر محرومان، علی‏رغم کار طاقت‏فرسای روزانه، در چنبرۀ، فقر و نداری‏اند. آسیب‏های اجتماعی در اثر سیاست‏های ناعادلانۀ سران متفاوت نظام، تولید و باز تولید می‏شود و جامعۀ ایران را، به‏یکی از جوامع‏ی، تیره و تاریک تبدیل نموده است.

در اثر چنین اوضاع و احوالی‏ست که مردم به خیابان‏ها سرازیر شده‏اندُ، عللِ اساسیِ به خیابان آمدن‏ها هم، به فقر دائم‏التزاید، به بیکاری و به بی‏آینده‏گی زندگی میلیون‏ها انسان دردمند بر می‏گردد. در حقیقت بروز اعتراضات گستردۀ اخیر، بیان‏گر خشم ستم‏دیده‏گان است. برآمد ظلم و تعرضاتی‏ست که سردمداران رژیم جمهوری اسلامی در حق محروم‏ترین اقشار جامعه روا داشته‏اند. در بستر چنین حقایقی‏ست که، وضع موجود، پاسُخ‏گوی کنونی نه‏خواهد بودُ، هم‏چنین آشکار است‏که مسبب اصلی جنب‏و‏جوش‏های مردمی، به قانون‏مندی‏های حاکم بر جامعه، و به نظامِ منفعت‏جوئی بر می‏گردد که نزدیک به چهار دهه، بر جامعه و بر جان و مال مردم ایران سیطره انداخته است. درستی این ایده را، من‏حیث‏المجموع می‏توان، در طرح شعارهای تاکنونی دید و اعلام نمود که، نظر و خواست مردم، در تخالف با نظر و خواست مدافعین سرمایه و دیگر عناصر رقیبِ حکومتی – دولتی‏ست. متعاقباً دیده شده است‏که هر زمان، مردم در صف‏های گسترده‏تر و فرا شهری، به خیابان‏ها سرازیر شده‏اند، جانیان بشریت و جاده صاف‏کنان نظام، موقعیت آنی و آتی خود را در خطر دیده و برای “آبروی” – و در حقیقت بر دوامی و پایداری – نظام، به‏میدان آمده، تا بر موج جنبش‏های اعتراضی سوار شوند و جنبش‏های به‏حق را به کج‏راه برند. بر همین اساس، این‏دست اعتراضات به‏حق، قابل حمایت و پشتی‏بانی‏ست. چرا که مناسبات حاکم، در خدمت به سازنده‏گی جامعۀ ایران نیست و مولّد، خانه خرابی و فقر بیش از پیش مردم است. مردم از وضعیت کنونی کلافه‏اند و خواهان هدایتِ کشور، در دستان عناصر و نظام‏هایی هم‏چون، خامنه‏ای، روحانی، احمدی‏نژاد و جمهوری اسلامی نیستند. این عناصر و نظام، امتحان خود را پس داده‏اند و نتیجۀ کارکردهای‏شانرا، می‏توان در بیان، و در کردار خیابانی مردم دید. همۀ تلاش عناصر و جناح‏های مغلوب و مخالف دولت و حکومت، نفوذ در اعتراضات مردمی‏ست. می‏خواهند با چنگ و دندان، سوار بر جنبش‏های اعتراضی مردم شوند و از دامنۀ رادیکالیزم آن به‏کاهند. به همین دلیل، طرد عناصر و جناح‏های رقیبِ حکومتی – دولتی، و هم‏چنین در دستور کار قرار دادن سیاست‏ها و شعارها رادیکال، از زمره، مواردی‏ست که بر عهده و بر دوش همۀ مدافعین جنبش‏های اعتراضی‏ست. لازم و به‏جاست تا شعارها و حرکت‏های روشن و صریح را، جای‏گزین شعارها و حرکت‏های ناروشن و مبهم نمود و مانع‏ی سوءاستفاده، و به انحراف کشانده شدن اعتراضات مردمی از جانب عناصر وابسته و ناپایدار گردید.

با این تفاصیل درک صحیح از وضعیت کنونی، هوشیاری و شناخت عمیق‏تر، خط و مرز عملی از لمیده‏گان انقلاب و جنبش‏های اعتراضی، از زمره اولویت‏هاست. مهم‏تر از همۀ این‏ها و باید آگاه بود، زمانی جنبش‏های اعتراضی به سر منزل مقصود خواهند رسید، که بر سر آن‏ها، ایده‏ها، شعارها و برنامه‏های روشن قرار گرفته باشد. در حقیقت انتخاب و هم‏راهی با عناصر ناپایدار و آلوده به سرمایه، و هم‏چنین ایده‏های گُنگ و اتخاذ سیاست‏ها و تاکتیک‏های ابهام‏آمیز، جامعۀ ایران را، به‏همان مسیری سوق خواهد داد که ما این‏روزها، در بعضاً کشورهای خاورمیانه، افریقا و خلاصه در دیگر جوامع‏ی تحت ستم شاهد آنیم. چرا که سرمایه و همۀ مدافعین آن می‏دانند، جنبش هدایت شدۀ سالم، مناسبات سرمایه‏داری را زیر و رو، و همه منادیان آنرا به تاریخ خواهد سپُرد. همۀ آنان بوضوحِ کامل می‏دانند که سوار بر یک قایق‏اند و طوفان عظیم انقلاب، آنانرا به قعر دریا خواهد بُرد. بیهوده نیست که زیباکلام نغمۀ گفتمان سیاسی و آتش‏بس میان اصول‏گریان و اصلاح‏طلبان را سر داده است، تا به‏تواند بدین‏گونه، نظام را از وضعیت بُحرانی بدر آورد و جنبش‏های اعتراضی کنونی را در نطفه خفه سازد. در هر صورت، مسیر اعتراضات کنونی، به‏هر جا ختم شود، آن‏چه که، روشن می‏باشد آن است‏که، مردم بیش از این، حاضر به حکومت‏داری سران رژیم جمهوری اسلامی نیستند و خواهان نابودی همۀ آنان و آن‏هم با هر قشر و قماش‏اند. با این اعتبار جای دارد، تا جدا از چنین نظرگاهِ به‏جا و به‏حقی، مکانیزم‏های صحیح را باز شناخت و بر آلترناتیوهای ثمربخش و راه‏گشا تکیه نمود. باید دانست که جنبش‏های اعتراضی، نیازمند سازمان و نیروی هدایت‏گر آگاه‏ستُ، هم‏چنین بر این ایده اصرار داشت، که جابه‏جائی‏های بدون تغییر بنیادی، خواست مردم، و پاسخ‏گوی مناسبات و قوانین ضد انسانی حاکم بر جامعه نیست. تغییر ریلِ حرکت مبهم و سئوال برانگیز، به حرکت آگاه‏گرانه و آن‏هم بدون ابهام، می‏تواند، بر میزان ضربات جدی مناسبات سرمایه‏داری بی‏افزاید و گام به‏گام جامعه را، از درون متحول سازد.

31 دسامبر 2017

10 دی‏ماه 1396