سیوان کریمی-خودكشی راه حل نیست!

خودكشی راه حل نیست!

سیوان کریمی

اخبار مربوط به خودكشی های اخیر تاثیر منفی روانی زیادی را بر جامعه گذاشته است. در یك ماه اخیر تقریبا هر روز خبر مربوط به خودكشی در ایران منتشر می شود. بیست نفر در مناطق زلزله زده، دو مورد در كامیاران و اخیراً دانش آموری ١٢ ساله در اهواز. نگرانی وقتی افزایش می یابد كه این مساله به صورت یك اپیدمی درآید و انسانی تصمیم بگیرد كه از جان و زندگی خود بگذرد و راه حل نهایی روبرو شدن با مشكلات را “مرگ” تصور كند. برای هر یك از این خودكشی ها و زمینه و دلائل آن باید بررسی موردی صورت گیرد، اما وقتی در مقیاس ماكرو به آن نگاه كنیم، عواملی مشترك را می توانیم در همه آنها پیدا كنیم. واقعیت این است كه حل و عبور از هر یك از این عوامل هم می تواند صورت گیرد، ولی باید شخص در ابتدا به این باور برسد كه “باید” مسبب این عوامل را از بین ببرد نه اینكه قربانی آن. به بیان دیگر، باید صورت مساله را پیدا كرد، شناخت و آنرا حل كرد، نه اینكه صورت مساله را پاك كرد. خودكشی، به هر دلیلی كه صورت گیرد، پاك كردن این صورت مساله است.

وضعیت جامعه:

طبقه كارگر زیر خط فقر، نبود امكانات و تسهیلات مناسب یك زندگی راحت، فقر، بیكاری گسترده در میان جوانان، گسترش مصرف مواد مخدر از شاخصهای امروز جامعه ایران است. این شاخصها در كنار هم تصویری مبهم، سیاه و ناامید كننده از آینده را در مقابل جامعه قرار می دهند. جمهوری اسلامی به عنوان رژیمی كه نزدیك به چهار دهه بر این جامعه حكومت می كند، مسبب اصلی ایجاد و ادامه این وضعیت است. ما از جامعه ای صحبت می كنیم كه مردم شب را با ترس در مورد وضعیت معیشت و نان سفره خود به روز می رسانند. آخرین مورد آن گرانی تخم مرغ، نان و بنزین است. طبق یك برآورد اگر یك خانواده ٤ نفره سه وعده غذای خود را فقط نان و تخم مرغ و گوجه مصرف كنند، ماهانه ٨١٠ هزار تومان باید هزینه كنند. این یعنی فقر مطلق. این یعنی پایان همه چیز برای طبقه كارگر. حالا جوانانی كه هر روز به ارتش میلیونی بیكاران اضافه می شوند، این هزینه را از كجا بیارند؟ وضعیتی كه امروز بر جامعه حكم فرماست، هیچ كورسوی امیدی برای آینده ای بهتر را در چشم انداز ندارد.

پتانسیل اعتراضی جامعه به حدی رشد كرده است كه هر نوع اعتراضی كه صورت می گیرد، سریعا رنگ ضد رژیمی به خود می گیرد. خود رژیم هم به این امر آگاه است و به همین دلیل هر روز كه مردم از خواب بیدار می شوند با گشتهای جدید و با عناوین مختلف روبرو میشوند كه هدف اول و آخر آن فشار و سركوب مردم و جلوگیری از بوجود آمدن اعتراضات سازماندهی شده در جامعه هستند. نكته مهم و حیاتی این است كه اكثریت جامعه به این نتیجه رسیده اند كه جمهوری اسلامی و جناحهای آن هر رنگی كه به خود بگیرند، نمی توانند گره كوچكی از مشكلات مردم را باز كنند و از هر سو فشار را بر رژیم اسلامی افزایش داده اند. اینكه رژیم اسلامی تصمیم می گیرد كه با پوشش زنان از این پس برخورد نكند، نتیجه مهربانی و عطوفت این آقایان نیست، بلكه فشاری است كه از طرف جامعه بر این رژیم وارد می شود.

از روز بعد از زلزله كرمانشاه خبر در مورد خودكشی به امری عادی در این مناطق تبدیل شده است. آمار بیست نفر تنها موردی است كه رسما منتشر می شود اما این آمار هم مانند تعداد كشته های این زلزله قابل استناد نیست. حادثه زلزله پیامی روشن را به رژیم اسلامی داد: اینكه جامعه هیچ انتظاری از این رژیم و جناحهای آن ندارد. مشكلات روانی، وضعیت مسكن، امكانات اولیه و بهداشت مواردی هستند كه باید تا به امروز از طرف دولت روحانی برای این مردم تامین می شدند. اما دریغ از یك ذره. این موارد را به وضعیت بیكاری كرمانشاه (كرمانشاه دارای بیشترین آمار بیكاری در كل كشور است) اضافه كنید. نتیجه فاجعه خواهد بود.

كار به جایی رسیده است كه تعدادی از معلمان هم فشار خود و زندگی شان را روی دانش آموزان خالی می كنند. این به معنی توجیه تنبیه معلم نیست، بلكه این ننیجه وضعیت نامناسب و غیراصولی آموزش و در ابتدا آموزش معلمان است. اما معلمان هم به عنوان بخشی از طبقه كارگر زیر این همه فشار خم می شوند. دانش آموزان كه جای خود دارند. آموزش و پرورش در جمهوری اسلامی، نه آموزش است و نه پرورش. این سیستم ضد انسانی بخشی از كتاب اول دبستان را با تصویری از اعدام مزین كرده است. یعنی یك كودك در سن هفت سالگی می داند كه اعدام چیست، می بیند كه چطور انجام می شود و متاسفانه كودكانی هستند كه به لطف این نظام شاهد زنده اعدام افراد بوده اند. یعنی قتل یك انسان و كشتن آن امری عادی است و از لحاظ روانی بر روی كودك به عنوان عملی تنبیهی تلقی می شود كه نهایتا كودكی ١٢ ساله (شاید به خاطر تنبیه خود و یا فرار از تنبیه دوباره معلم یا خانواده) به این صورت وحشتناك به عمر خود پایان می دهد.

وضعیت كنونی جامعه بسیار وخیم است. فقر، گرسنگی، بیكاری، مواد مخدر و گرانی هر روز گسترش می یابد. اگر خودكشی راه حل بود باید تا الان بیش از نصف مردم جامعه ایران خودكشی می كردند. اما واقعیت چیز دیگری است. كسی كه از لحاظ اقتصادی، روانی و فكری تامین باشد و مشكلات كنونی جامعه را نداشته باشد، هیچگاه دست به خودكشی نمی زند. خودكشی پایان این مصیبت ها نیست بلكه راهی غیر معقول و غیر انسانی برای فرار از مشكلات است. مسبب همه این مشكلات، نابرابری ها و همه آسیب های جامعه، جمهوری اسلامی است. برای اینكه جامعه بتواند بر پایه هایی انسانی بنا شود، باید جمهوری اسلامی را به زیر كشید. باید این رژیم را سرنگون كرد تا بتوانیم همه مصائب جامعه را نیز همراه با رژیم اسلامی به زباله دان بیاندازیم. راه رسیدن به این وضعیت از خودكشی نمی گذرد، بلكه از سازماندهی و اتکا به خود و تلاش برای سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی می گذرد. ما برای یك دنیای عاری از هر نوع تبعیض و نابرابری مبارزه می كنیم. برای تحقق این امر به جمع شدن زیر پرچمی رادیكال و سرنگونی طلب نیازمندیم تا به دنیایی آزاد و برابر برای همگان برسیم. این امر از تحزب و میارزه در درون حزبی كمونیستی و انقلابی می گذرد. واقعیت این است: “كمونیسم تنها راه نجات بشریت است.”*